پنج قله در مسیر زندگی. مقاله توسط ولادیمیر کاریکاش

تصویری: پنج قله در مسیر زندگی. مقاله توسط ولادیمیر کاریکاش

تصویری: پنج قله در مسیر زندگی. مقاله توسط ولادیمیر کاریکاش
تصویری: مستند صعود به قله توچال از مسیر چشمه نرگس و یال چارپالون 2024, ممکن است
پنج قله در مسیر زندگی. مقاله توسط ولادیمیر کاریکاش
پنج قله در مسیر زندگی. مقاله توسط ولادیمیر کاریکاش
Anonim

این مقاله در مورد امکان گنجاندن مفهوم یک تضاد اساسی در روش روان درمانی مثبت نه تنها تجربه عاطفی اولیه مراجعه کننده ، بلکه همچنین توانایی وی برای گسترش مرزهای به اصطلاح بحث می کند. هویت های اساسی ، یعنی توانایی تجدید نظر در برخی از ایده های پایدار در مورد خود

کلید واژه ها: هویت - احساسی اولیه ، موقعیتی ، شخصیتی ، اساسی ، وجودی ؛ حلقه بازگشت

باشد که مردم آزادی داشته باشند

به طور مستقل آنها را تعیین می کند

اصل ، حفظ حق آن

تغییر در طول زندگی"

سوفی فروید

در زمینه روان درمانی مثبت پروفسور نصرت پزشکیان ، کار روان درمانگر ، چه به معنای باریک ، وسیع و چه جامع [3] ، می تواند بر سه سطح عمق تغییرات در واقعیت درونی مراجعه کننده تأثیر بگذارد: رویدادی-علامتی ، معنی دار یا اساسی (سطح نگرش های عاطفی اساسی ثابت).

سطوح اول و دوم شامل کار با به اصطلاح تعارضات واقعی ، توانایی ها و مفاهیم واقعی است. می توان آنها را بیشتر به درمان کوتاه مدت (10 تا 30 جلسه) نسبت داد.

در این مورد ، تکنیک های تفسیر مجدد مثبت ، گفتگو با یک علامت ، استفاده از DAO و مدل تعادل ، استعاره ها ، رویکرد فرا فرهنگی ، هنر درمانی ، سایکودراما و دیگران خود را به خوبی ثابت کرده اند. [3]

تغییرات در سطح سوم - سطح به اصطلاح تعارض اساسی ، به زمان بیشتری نیاز دارد ، آمادگی ویژه مشتری برای چنین تغییراتی ، مطابق با صلاحیت های یک روان درمانگر.

به گفته ن.پشکیان ، تضاد اساسی شخصیت مبتنی بر نگرش های عاطفی ثابت شکل گرفته در دوران کودکی است که متعاقباً بر توانایی و موفقیت ایجاد روابط عاطفی در 4 زمینه اصلی تأثیر می گذارد: من ، شما ، ما ، پرا-و. در این مدل ، کار روان درمانی بر اصلاح این نگرش ها نسبت به افزایش "خوب" یا "رفاه درونی" آنها در هر چهار زمینه: I +، You +، We +، Pra-we +متمرکز است.

من پیشنهاد می کنم این بخش از تجربه شخصی اولیه احساسی را با اصطلاح "هویت احساسی اولیه" یک شخص تعریف کنم. این اوست که زمینه ساز پویایی بیشتر سناریوی زندگی افراد است. "هرکسی که دکمه اول را به درستی محکم نکرده باشد ، دیگر به درستی محکم نمی شود" - یوهان گوته.

در این اثر ، تحت اصطلاح "هویت" منظور ما از نتیجه شناسایی خود [5] یا شناسایی خودکار [4] یک شخص است که در خودپنداره او ارائه شده است ، به عنوان مثال. هویت شخصی

در زمینه 3 سطح درمانی کار (در بالا مراجعه کنید) ، ما در سطح اول هویت موقعیتی ، در درجه دوم ، هویت شخصیت و توانایی ها و در سوم ، هویت اساسی را جدا کرده و تقسیم می کنیم.

در این مورد ، در سطح اول ، س questionsالات بازتابی مانند: "من در این وضعیت کیستم؟" یا تکنیک های نمایشی مانند: "در این شرایط ، من فردی هستم که …". س questionsالات "من کیستم؟" ، "من چه هستم؟" ، که از سطح دوم در نظر گرفته می شوند ، به موقعیت خاصی وابسته نیستند و می توانند به اجزای مشخصه پایدارتر واقعیت داخلی مشتری مراجعه کنند.

به عنوان مثال ، در PP می تواند تواناییها و مفاهیم فعلی مشتری باشد (من مودب ، منظم ، ارتباطی ، صبور هستم).

تفاوت بین هویت اساسی ، که در سطح 3 فعال می شود ، شناسایی خود بر اساس دسته های پایدار به اصطلاح "چهره های بزرگ" است: جنسیت ، ملیت ، نژاد ، زبان ، حرفه ، سن ، دین و غیره. این هویت شخصی به ثبات بیشتر ، کامل بودن ساختاری خودپنداره ، ایجاد حس یکپارچگی ، اطمینان ، معناداری ، تقویت مرزها ، تقویت "سیستم ایمنی" شخصیت (I / not-I) می انجامد.از سوی دیگر ، هویت شخصی مبتنی بر ارقام بزرگ و پایدار می تواند مقاومت بیشتری در برابر تغییرات قریب الوقوع در ساختار شخصیت ، افزایش اضطراب وجودی ، جلوگیری از شکل گیری هویت های جدید را نشان دهد. ظاهراً ، در این مورد ، توسعه شخصی نیازمند منبع جدید و ویژه ای از "انرژی چهره های بزرگ" است که به گسترش و گسترش مرزهای مفاهیم قدیمی و ایجاد زمینه برای پرورش هویت های جدید و مرتبط کمک می کند.

بنابراین ، می توان فرض کرد که نه تنها هویت عاطفی اولیه ، بلکه هویت اساسی ، که با رویدادهای واقعی واقعیت داخلی یا خارجی یک فرد در تعامل است ، ممکن است در قلب درگیری اساسی و بنابراین منبع اصلی قرار گیرد.. ایده های منسوخ و منسوخ شده در مورد خود مانع از پیشرفت فرد مطابق با واقعیت های جدید زندگی می شود ، یا حتی آنها را به عقب باز می گرداند ، و آنها را مجبور می کند تجربه ای را تجربه کنند که در زمان مناسب دوباره تجربه نشده است - به اصطلاح "حلقه بازگشت" فعال می شود.. در این مورد ، کار می تواند با هدف توسعه توانایی گسترش مرزهای قدیمی هویت های اساسی انجام شود.

از نظر ما پویایی تغییرات هویت سنی ("من هنوز هستم …" یا "من قبلاً هستم …") در زمینه بحران های وجودی زندگی (زمان هویت جدید فرا رسیده است ، اما با قدیمی چه باید کرد؟). هویتی که بر اساس خودشناسی سن در زمینه ارزشهای وجودی شکل می گیرد ، ما به عنوان هویت وجودی تعریف می کنیم. سوالات بازتابی مانند: "در این مرحله از زندگی من کیستم و مهمترین اهداف و ارزشهای من چیست؟"

بر اساس تجربیات شخصی و حرفه ای من و همچنین تجربه همکاران ، من تصور می کنم که دوره های طولانی و نسبتاً طولانی در زندگی فرد وجود دارد که در آن دقیقاً هویت وجودی است که تا حد زیادی تعیین کننده پویایی سناریوی زندگی اوست. من 5 دوره را تشخیص می دهم - "5 قله سرنوشت". در عین حال ، جاده نمادین زندگی مانند صعود مداوم به این قله ها به نظر می رسد. با بلند شدن به ارتفاع بعدی ، یعنی با پشتوانه و یکپارچگی "من" خود ، با تکمیل شکل گیری یک هویت اساسی اساسی ، شروع به مشاهده قله بعدی می کنید که زندگی شما را به آن هدایت می کند ، و صعودی که به آن نیاز دارد ابتدا فرود بیایید (آمادگی برای ضرر) ، و سپس صعود جدید (شکل گیری هویت وجودی جدید).

با شروع توصیف این فرایند ، اجازه دهید به رابطه و تفاوت بین مفاهیم توجه کنیم " نقش"و" هویت" نقشهای مختلف ، مشارکت در مکانیزم شناسایی خود ، در نهایت می توانند هویت نقش متناظر را شکل دهند [1]. اما در عین حال ، از دیدگاه ما ، نقش به احتمال زیاد متعلق به دسته فرایند شکل گیری است و هویت - به نتیجه. شما می توانید به عنوان والدین ، شوهر ، پدر و غیره عمل کنید ، بدون این که احساس کنید در درون خود هستند. در این مورد ، س questionsالاتی مانند: "پدر شده اید ، چقدر پدر هستید؟ یا: "چند درصد از حقیقت درون خود را هنگام بیان عبارت" من پدر هستم "می شنوید؟ - به طور خاص به هویت ، نه به نقش ، اشاره می شود. هنگامی که یک هویت یخ زده و منجمد برای تقویت آن شبه نقش ایجاد می کند ، می توان روند معکوس را نیز مشاهده کرد. بنابراین ، هویت یخ زده مادر من باعث می شود مادربزرگ با این کلمات به نوه اش مراجعه کند: - تو ، دخترم ، و به سگ: - تو ، پسرم ، مامان اکنون به تو غذا می دهد.

در قلب تصویر خود ، که در اولین مرحله از مسیر زندگی شکل می گیرد - صعود به قله اول ، نهفته است اولین هویت وجودی - من پسر (دختر) پدر و مادرم هستم … (در ادامه ، با استفاده از مفاهیم "پسر" ، "او" ، "پدر" و غیره ، هویت زنان را نیز در نظر خواهم گرفت.

بیشتر رویدادهای کلان و خرد (آسیب های کلان و خرد) در این مرحله حول این هویت می چرخند.اولین تجربه احساسی (توانایی دوست داشتن) و شناختی (توانایی شناخت) که از والدین و دیگر بزرگسالان منتقل می شود نیز به هویت فرزند پسر اشاره دارد. بیشتر این هویت به طور ناخودآگاه نه چندان با پاسخ به این س connectedال مرتبط است: - من کیستم؟ یا - من چه هستم؟ بلکه بیشتر با این س:ال: - من کیستم؟ به محض گم شدن کودکی ، بلافاصله از او س askedال می شود: - تو کیستی؟ و در اولین سند رسمی ، "گواهی تولد" ، بیشتر متن نشان می دهد که من کیستم ، و نام کلمه زندگی برای یادآوری این است که من فرزند چه کسی هستم. هویت فرزند پسر به من این حق را می دهد که بیشتر از "شرکت" در قانون "گرفتن / دادن" استفاده کنم. من حق دارم عشق دریافت کنم ، از بدن ، روح ، روح خود مراقبت کنم ، احساس راحتی کنم و در محافظت باشم و غیره. در عین حال ، امتیازات من در این پیوست به دلیل وابستگی ، عدم استقلال ، اطاعت و غیره پرداخت می شود. از بین 4 نگرش عاطفی اساسی ، نگرشی که رابطه با خود شما را ایجاد می کند ، ابتدا ثابت شده است و بقیه (شما ، ما ، Pra-We) کمتر درگیر هستند ، اگرچه آنها نیز باید آموزش ببینند ، زیرا در آینده محوری خواهند بود. قله ها

در روابط با والدین ، "عشق کودکانه" ایجاد می شود ، که در آن مرحله دلبستگی با تأکید بر توانایی های واقعی "عشق" و "اطاعت" غالب است. توانایی پذیرش عشق در حال شکل گیری است - "برای پر کردن مخزن عشق خود".

نیاز به دریافت ، داشتن ، داشتن شخص دیگری بر نیاز به کسی بودن غلبه دارد. شاید در اینجا منشأ معضلی است که اریش فروم به آن اشاره کرده است - "داشتن یا بودن". تثبیت این هویت وجودی ، درک جهان را محدود به حوزه ای می کند که تنها نیازهای فرد را بدون اعمال تلاش خود برآورده سازد.

می توان فرض کرد که اولین هویت وجودی شکل گیری خود را تکمیل می کند ، به اوج خود می رسد ، شخص به اولین قله تجربه خود نزدیک می شود ، هنگامی که بدن اشکال کاملی به دست می آورد و به من می گوید: - شما یک مرد هستید. در حال حاضر برای پدر و مادرم من یک پسر هستم و غریبه های اطراف من بیشتر و بیشتر به من روی می آورند: - مرد! … همین روند زندگی مرا به این نیاز می رساند که راه را برای قله دوم ، یعنی تشکیل هویت وجودی من یک مرد بالغ و مستقل هستم … اما راه رسیدن به آن با فرود از اولین اجلاس ، جدایی از لانه والدین و کسب استقلال آغاز می شود. اولین "آزمایش تغییر در مواجهه با ضرر اجتناب ناپذیر" آغاز می شود [7 ، ص 33].

با استفاده از مدل تعادل نصرت پزشکیان ، می توان 4 حوزه ای را که در آنها جدایی از والدین رخ می دهد ، تشخیص داد و استقلال و استقلال به عنوان شرایط لازم برای هویت وجودی دوم من مرد هستم (شکل 1)

Rice-1-Article-Vladimir-Karikash-Five-peaks-on-the-life-path
Rice-1-Article-Vladimir-Karikash-Five-peaks-on-the-life-path

در این مرحله انتقالی ، والدین که در هویت خود منجمد شده اند ، یا می توانند در همه زمینه ها نفوذ خود را حفظ کنند ، یا برعکس ، ناگهان همه روابط خود را قطع کنند (کودک را زود از لانه بیرون کنید). همانطور که رویه من نشان می دهد ، اختلالات روان تنی در بزرگسالی گاهی اوقات می تواند بر اساس هویت پسر من ثابت و وابستگی ناخودآگاه در حوزه "بدن" به چهره های والدین (حتی پس از مرگ والدین) باشد. و برعکس ، تجربه والدین که مرزهای هویت خود را گسترش می دهند ، از مرزهای هویت والدین در روابط با فرزندشان فراتر می روند ، در حالی که عشق و اقتدار شخصیت بزرگ "والدین" را حفظ می کنند ، به تغییر کمک می کند. در هویت وجودی I-son to I-man. در این مرحله از زندگی ، این مفهوم قابل استفاده است: "پدر کسی نیست که باید به او اعتماد کرد ، بلکه کسی است که شما را از این عادت رها می کند" (دی ملو آنتونی).

تسلط بر قله دوم - شکل گیری هویت وجودی I -man - علاوه بر توسعه توانایی ایجاد دلبستگی های جدید ، و همچنین گذراندن مراحل تمایز و جدایی در این روابط.بنابراین ، اساس روابط نزدیک جدید اعتماد ، کنار گذاشتن تدریجی روابط دلبستگی است - وابستگی به شکل گیری توانایی زندگی در هر سه مرحله تعامل از نظر نصرت پزشکیان: دلبستگی ، تمایز ، جدایی ، دلبستگی. عشق بالغ ، آزاد ، بزرگسال و مستقل ، نه بر اساس تسلط ، بلکه بر اساس احترام ، درک و پذیرش دیگری شکل می گیرد. "مشکل رویارویی و پذیرش شکایات و ناامیدی ها را می توان از طریق ایجاد تفاوت (تمایز - VK) بین تمایل به دلبستگی و تمایل به تسلط بر روابط بین فردی یک زوج متاهل توصیف کرد [7 ، ص 35].

"ما نمی توانیم کسی را کنترل کنیم و درعین حال او را دوست داشته باشیم … قدرت و عشق ارزشهای متضاد هستند … تواضع می تواند منجر به تشکیلات بدخیم ، مبارزه - به بیماری های قلبی شود "[6 ، ص 103-105]. علاوه بر توانایی های واقعی اصلی - عشق ، اعتماد ، لطافت ، رابطه جنسی ، صبر - روابط ثانویه در روابط جدید - عدالت ، صداقت ، ادب ، تعهد ، نظافت و غیره گنجانده می شود.

در این مورد ، می توان گفت که هویت جدید من ، زمینه ساز مشارکت های جدید و بالغ خواهد بود. در حال حاضر زمان آن فرا رسیده است که نگرش احساسی "من - +، شما - +" و توانایی توسعه مشارکت در هر چهار زمینه را کاملاً نشان دهیم (شکل 2)

Rice-2-Article-Vladimir-Karikash-Five-peaks-on-the-life-path
Rice-2-Article-Vladimir-Karikash-Five-peaks-on-the-life-path

استقلال به طور کلی متضمن این است که دیگر از شخصی بودن خودداری کنید ، بلکه تبدیل به فردی شوید و در شراکت ، قبل از هر چیز ، یک زن یا مرد بالغ ، مستقل ، مسئول ، آزاد ، مستقل را ببینید. آسیب ها و ناامیدی ها در مشارکت با هویت وجودی شکل نگرفته از خود انسان باعث ایجاد اضطراب وجودی می شود.

تلاش عصبی برای حذف آن را می توان با عمل 3 مکانیسم بیان کرد:

1) یک مکانیسم واپس گرا راه اندازی می شود - بازگشت به هویت I -son ("حلقه بازگشت"). در مشارکت ها ، واپس گرایی به عنوان مفاهیم ثابت یا شرایط if ظاهر می شود. "تا زمانی که شما مال من هستید (یا من مال شما هستم) ، من شما را دوست دارم" به جای "دوستت دارم چون هستی".

2) مکانیسم افسردگی شروع می شود. محبت والدین دیگر رضایت بخش نیست و هنوز هیچ مورد جدیدی وجود ندارد. از دست دادن انرژی وجود دارد. یک پا روی گاز فشار می آورد و پای دیگر روی ترمز. »

3) مکانیزم "جهش به آینده" راه اندازی می شود - تلاشی برای ایجاد سریع خانواده خود و بنابراین ، سریعتر بالغ شدن ، یعنی. از دور قله اول به سوم بپرید و از قله دوم دور شوید. احتمالاً به همین دلیل است که توانایی های واقعی "وفاداری" و "اعتماد" برای حفظ روابط در خانواده های جوان بسیار مهم است.

شکل گیری هویت وجودی I-man انتقال به فرد بعدی را آماده می کند سومین قله هویت وجودی من والد هستم … در قانون "گرفتن - دادن" موقعیت "دادن" شروع به غلبه می کند. دلیل پنهان فروپاشی ازدواج های اولیه می تواند یافتن شریک در رأس های مختلف یا پرش به رأس سوم ، با دور زدن دومین ، یعنی دور زدن تجربه کسب مشارکت. در عین حال ، طلاق می تواند فرصتی برای رسیدن به بلوغ ، راه رفتن به قله دوم ، ایجاد یک نگرش پایدار "من - +، شما - +" و حرکت به سمت ایجاد خانواده ، که در آن علاوه بر من و شما ، شکل We نیز ظاهر می شود. یک قسمت از این ما بچه هایی هستیم که اولین قله خود را فتح می کنیم ، و سپس دومین قله. بخش دیگر والدین هستند که با قرار گرفتن در قله سوم و حفظ خانواده خود ، همزمان مجبور به تغییر با فرزندان خود می شوند. و برای آنها ، پس از بزرگ شدن فرزندان و ترک خانه والدین به قله دوم خود ، هویت وجودی والدین من کمتر و کمتر تقاضا می شود. در آن زمان ، والدین خود اغلب می میرند (اولین قله خالی می شود) و با بازنشستگی هویت حرفه ای از بین می رود. زمان برای سومین بحران زندگی فرا می رسد.بدون گسترش هویت قدیمی ، مکانیسم های روان رنجوری برای تسکین اضطراب وجودی ایجاد می شود: عقب نشینی - پرواز به "مهمانی های لیسانس" و "مهمانی های لیسانس" ؛ افسردگی - مشخص کردن زمان ؛ اجبار (راه رفتن در یک دایره) - ایجاد یک خانواده جدید ، به عنوان مثال انتقال به قله سوم دیگر ، دوباره تبدیل شدن به والدین فرزندان خود یا دیگران.

به روشی مترقی غلبه بر بحران شکل گیری یک هویت وجودی اجتماعی جدید من یک شخص هستم … من احساس می کنم خودم و سرنوشت خود را بیشتر از هویت یک پسر ، شوهر ، پدر ، دوست ، خویشاوند احساس می کنم. من در مورد هدفم ، در مورد مزایای دیگران فکر می کنم. من آمادگی دارم بخشی از زمان و انرژی خود را برای نیکوی غریبه ها ، طبیعت اطراف ، محیط زیست و غیره ، بدون تقاضای پاداش ، بگذارم. من آماده ام که نه حامی مالی ، بلکه یک بشردوست باشم. من شروع به نشان دادن بلوغ اجتماعی کرده و به طور فعال در پروژه ها و سازمان های مختلف اجتماعی شرکت می کنم. و نه به این دلیل که جایی برای زمان گذاشتن وجود ندارد ، بلکه به این دلیل که من معنای خاصی در این مورد می بینم. من بشریت را به عنوان یک خانواده بزرگ (ما بزرگ) درک می کنم.

پس از رسیدن به اوج در این اجلاس ، با تثبیت هویت من-انسانی ، شروع به درک شدید و احساس می کنید که زندگی انسان محدود است. اینکه بسیاری از افراد ، چیزها و اعمال شما از شما بیشتر عمر خواهند کرد. اینکه در مواجهه با مرگ همه چیز یک معنا پیدا می کند و در مواجهه با ابدیت معنایی دیگر. مرگ در انتهای قله پنجم و جاودانگی در قله در انتظار است. زمان شکل گیری هویت کیهانی فرا می رسد (نصرت پزشکیان) - من بخشی از جهان هستم … توانایی عشق ورزیدن از طریق حوزه Pra-We به طور فعال درگیر است. پرسشهایی درباره معنای زندگی ، مرگ ، زندگی پس از مرگ ، خیر ، شر ، ایمان و غیره. جایگاه ویژه ای را اشغال کنند شکل گیری هویت وجودی کیهانی که من بخشی از جهان هستم نه تنها با ترس از مرگ کنار می آید ، نه تنها از درک مسیر پیموده شده رضایت می گیرد ، بلکه با امید روشن انتقال به قلمرو باشکوه نیز غرق می شود. جاودانگی روح

در پایان این مقاله ، می خواهم توجه داشته باشم که چنین دوره بندی وجودی را نباید مراحل رسمی توسعه در نظر گرفت. هویت های مختلف می توانند همزمان و در یک مکان یکدیگر را قطع کنند ، رقابت کنند یا مکمل یکدیگر باشند. بیهوده نیست که در فرهنگ ما دوست داریم دوستان و اقوام خود را در روزهای تعطیل گرد هم آوریم تا بتوانیم به طور همزمان هویت های متفاوت خود و هویت همه حاضران را آشکار کنیم.

ادبیات

1. ارمین PP. شخصیت و نقش: رویکردی مبتنی بر نقش در روانشناسی اجتماعی شخصیت. - K.: Interpress Ltd. 2007.-- 312 ثانیه

2. کاریکات V. I. کار یک رواندرمانگر در پنج سطح در موضع گیری-رویکرد ن.پشکیان // * پوزیتوم اوکراین. - 2007. - شماره 1. -ص 24

3. Pezeshkian N. Psychosomatics and مثبت درمانی: Per. با او. - M: Medicine، 1996.- 464 p.: مریض

4. فرهنگ لغت روانشناسی مدرن / comp. و در کل ویرایش B. G مشچیراکوف ، V. P. Zinchenko. - M: AST ؛ SPb.: PRAYMEVROZNAK ، 2007. - 490 ، [6] ص.

5. فروید سوفی. روشهای جدید شناسایی خود در قرن جدید // * Positum. - 2001. - شماره 2. - ص 21-19.

6. Lowen A. جنسیت ، عشق و قلب: روان درمانی حمله قلبی / در. از انگلیسی از کوخدا - م.: موسسه تحقیقات عمومی بشردوستانه. 2000 ، - 224s.

7. یانگ آیزندرات پولی. جادوگران و قهرمانان: رویکردی فمینیستی به روان درمانی یونگی برای زوج های متاهل. - M: Kogito-center، 2005.- 268 ص.

توصیه شده: