رویاها کجا متولد می شوند؟

فهرست مطالب:

تصویری: رویاها کجا متولد می شوند؟

تصویری: رویاها کجا متولد می شوند؟
تصویری: دورهمی مهران مدیری با رویا تیموریان 2024, ممکن است
رویاها کجا متولد می شوند؟
رویاها کجا متولد می شوند؟
Anonim

همه ما به خوبی می دانیم که یک رویا بازتابی از دنیای درونی رویاپرداز است. خواب همیشه به او مربوط می شود. با این حال ، من مطمئن هستم که این تنها بخشی از حقیقت است. ناخودآگاه ما آنقدر چند وجهی و بی نهایت است که شخص قادر به افشای همه اسرار آن نیست. ناخودآگاه ما جهان است و رویای ما تلسکوپ است. یک تلسکوپ فوق العاده قدرتمند که به شما امکان می دهد بسیاری از رازهای جهان را ببینید و تشخیص دهید ، اما آنها فقط یک دانه کوچک شن در اقیانوس ناخودآگاه هستند. هزاران سال است که بشریت در حال کشف این اسرار است ، اما به آن داده نشده است که حتی یک میلیونیم قسمت از فضای داخلی را باز کند. بله ، یک رویا دنیای رویایی است ، اما نه تنها.

من عمیقا متقاعد شده ام که یک رویا همان شیوه ارتباط بین مردم مانند گفتار ، نامه ها و مکالمات تلفنی است ، با این تفاوت که در واقعیت ما در سطح نفس و در یک رویا در سطح ناخودآگاه خود ارتباط برقرار می کنیم.. اگر ما یک کانال ارتباطی را به شکل موضوعاتی متصل کنیم که بشریت را به هم متصل می کند ، پس رشته های ارتباطات خارجی به سر افراد متصل می شود و نخ های ارتباطات رویایی در ناحیه ناف قرار دارد.

شواهدی مبنی بر اینکه رویا وسیله ارتباط بین مردم است موارد شناخته شده ای است که ما در خواب شخصی را می بینیم که سالهاست با او ارتباط برقرار نکرده ایم و بلافاصله پس از آن نامه ای از وی دریافت می کنیم یا حتی ملاقات می کنیم. علاوه بر این ، همه مواردی را می دانند که همسران پس از طلاق دشوار ارتباط خود را متوقف می کنند ، اما در عین حال اغلب یکدیگر را در خواب می بینند.

من به جرات می توانم رویاها را با سیاهچاله ها مقایسه کنم ، در حالی که آنها از یک سیاره در یک هستی زایی به یک سیاهچاله تبدیل می شوند. بچه ها رویاهای بسیار ساده ای دارند. اگر دختری با یک دوست نزاع کرد ، با احتمال زیاد او این دوست را در خواب می بیند. اما با گذر از زندگی ، رویاها پیچیده تر می شوند ، مکانیزم های رویاها ، تعیین شده توسط Z. فروید ، مانند تراکم ، جابجایی ، شکست ، وارد عمل می شوند. رویاهای کمتری وجود دارد ، اما آنها چگالی بار معنایی را افزایش می دهند ، به یک سیاهچاله تبدیل می شوند و ماتریس اجتماعی محیط فرد را به فضای خود می کشانند.

رویای معروف فروید به نام "ایرما" دقیقاً در مورد آن فروید با تجزیه و تحلیل این رویا ، پیشنهاد کرد که ایرما ، به عنوان یک شیء ، شامل شخصیت های زیادی است که در جامعه فروید را احاطه کرده اند. این دختر بزرگش است و خود ایرما - بیمار فروید ، و بیمار دیگر فروید ، که از خفگی رنج می برد. اما رویای ایرما ادامه ای در قالب مرگ خود فروید داشت. او در اثر یک تومور سرطانی در دهان ، که بسیار شبیه به تشکیل دهان ایرما بود ، که فروید 44 سال قبل از مرگ خود در خواب دید ، درگذشت.

امروزه می توان فرض کرد که ایرما رویایی است که ماتریس اجتماعی محیط فروید را مانند سیاه چاله جهان جذب کرده است.

بر این اساس ، یک رویا نه در داخل ، و نه در خارج ، بلکه در محل اتصال جهان های چند وجهی و چند جانبه متولد می شود. یک رویا در یک بعد متفاوت متولد می شود ، که برای آگاهی ما قابل دسترسی نیست ، اما برای ناخودآگاه ما کاملاً شناخته شده است.

به عنوان مثال ، من به خودم اجازه می دهم رویای خودم را که در سپتامبر 2016 دیدم ذکر کنم و آرایه ارتباطی آن را بسازم. من نشان خواهم داد که چگونه رویای هشت پا من شامل ماتریس های مختلف اجتماعی است و شخصیت های زیادی را ترسیم می کند.

بنابراین ، خود رویا ، یا بهتر بگویم تکه ای از آن

من برای خرید نوعی حیوان خانگی به یک فروشگاه حیوانات خانگی می روم و آنها یک قفس چند طبقه با حیوانات وحشی به من می دهند. هر طبقه قفس شامل یک حیوان است. از پایین به بالا: تمساح ، گرگ ، الاغ ، زرافه. حیوانات بسیار کوچک ، کوتوله هستند ، اما آنها زنده هستند و تمام عادات خویشاوندان بزرگ خود را دارند. قفس را روی میز گذاشتم. دو روز بعد ، ناگهان متوجه می شوم که به آنها غذا نداده ام. به یخچال می روم و می بینم که فقط هویج دارم. تصمیم دارم فقط دو طبقه بالا را تغذیه کنم و بعداً در جایی به دنبال گوشت شکارچیان باشم. به قفس می روم و می بینم که حیوانات انگار مختلط خوابیده اند. زرافه سرش را روی زمین الاغ گذاشت.به نظر می رسد پنجه گرگ نیز روی زمین آن نیست. اما آنقدر از گرسنگی خسته شده اند که حتی نمی توانند حرکت کنند. من هویج را به زرافه می دهم ، اما در عین حال از نحوه خوردنش بسیار تعجب می کنم ، زیرا این غذای او نیست ، او برگ ها را می خورد. اما زرافه با خوشحالی هویج می خورد و آنها را مانند ذرت می سوزاند. من برای هویج الاغی بعدی به یخچال می روم ، اما ناگهان می بینم که یکی از بچه ها (احتمالاً پسرم) سعی می کند هویج را به گرگ بدهد. قبل از اینکه بتوانم فریاد بزنم که چقدر خطرناک است ، گرگ طفره می رود و موفق می شود از طریق حلق الاغی در طبقه بالا آروغ بزند. من خیلی می ترسم و می فهمم که باید به گرگ شلیک کنم. من می خواهم از همکلاسی ام سوتا تی در این مورد بپرسم ، که در حال حاضر حمام می کند ، و من به طور قطع می دانم که او اسلحه دارد. حمام را ترک می کند و به سمت قفس می رود. یک گودال در زیر آن ایجاد می شود ، و من نمی فهمم که آیا او خود را توصیف کرده است یا آب از او نشت کرده است. او موافقت می کند که به گرگ شلیک کند و اسلحه ای بیرون می آورد. اما نمی توانم به آن نگاه کنم و پشت خانه فرار کنم. در حیاط پشتی خانه می نشینم و منتظر بیرون آمدن او هستم. اما ناگهان این فکر به ذهنم خطور می کند که تمساح نیز یک شکارچی است و باید تیرباران شود. من برمی گردم و در موردش از او می پرسم ، اما می بینم که چگونه ورودی را ترک می کند.

این پایان رویا نیست. من فقط قطعه میانی رویای خود را ارائه کردم ، که بزرگترین پاسخ احساسی را در من ایجاد کرد.

علاوه بر این ، من یک آرایه انجمنی برای این رویا می دهم.

1. چرا قفس با حیوانات؟

چند روز قبل از خواب ، مقاله ای درباره عملکرد مهار خواب نوشتم ، ایده اصلی آن این بود که تصاویری که در چنین رویاهایی دیده می شود به عنوان ظروف ، گاوصندوق برای احساسات سرکوب شده عمل می کند. قفس با حیوانات تصویر روشنی از مقاله من است ، من ، مانند سلول های گاوصندوق ، در کف قفس ، احساسات مربوطه را در حیوانات بیان کردم: تجاوز خودکار ، پرخاشگری ، سرسختی ، بی تفاوتی.

2. چرا حیوانات باید تیرباران شوند؟

در آستانه رویا ، برنامه V. Solovyov "Duel" را تماشا کردم ، که به حذف سقط جنین از سیستم بیمه اجباری بیمه اختصاص داشت. و در آنجا یکی از شرکت کنندگان عبارتی را بیان کرد که مرا مجبور کرد "در کشور ما ، زنان هوشیاری سقط جنین دارند." تمام روز این عبارت در سرم می چرخید. و من بر این واقعیت تأکید کردم که اساساً جامعه ما دارای آگاهی سقط جویی است. برای حفظ تعادل ذهنی و آرامش روانی ، برطرف کردن یک مشکل برای ما آسان تر از حل آن است.

سقط جنین - برداشتن تومورها با جراحی - حذف معلولان از جنگ جهانی دوم در اوایل دهه 50 به سولووکی - حذف کودک ناراحت از کلاس - طلاق - ممنوعیت سقط جنین. هر چیزی که نمی خواهید حل شود باید تیرباران شود.

چرا می توانید شکارچیان را تغذیه کنید وقتی می توانید به آنها شلیک کنید.

3. چه کسی باید به حیوانات شلیک کند؟

این روش حل مشکلات معمولی کیست؟ خوب ، البته برای بچه ها. اگر کودک با مشکل روبرو شود ، چشمان خود را می بندد. مامان یک بسته آب نبات به بچه نشان می دهد و او را سرزنش می کند: - تو دوباره آب نبات خوردی! خوب چرا چشماتو میبندی؟

و او چشمهای خود را می بندد فقط به این دلیل که یک اسطوره در ذهن کودکان زندگی می کند که اگر مشکلی را نبیند ، این مشکل وجود ندارد. بر این اساس ، آگاهی سقط جنین در کودکان ذاتی است ، بنابراین ، جامعه ما متشکل از کودکان بزرگسال است که نام آنها نوزادان است. اما اگر همه ما ناگهان بزرگ شویم چه اتفاقی می افتد ، چگونه بر جامعه تأثیر می گذارد. آنچه در حال بزرگ شدن است. این جدایی است ، این وجود خودمختار است. آیا جامعه ای از بزرگسالان مستقل می تواند قوی باشد؟ آیا ما چنین جامعه ای داریم؟ اینجا اروپا است. بله ، این یک جامعه بزرگسالان است ، مزایای زیادی دارد ، اما به عنوان یک جامعه دچار یک فیاسکو شد و نمونه ای از آن جمعیت پناهندگان از جهان سوم است که از مرز می شتابند و تمام اروپا را در ترس نگه می دارند. اروپا می تواند توسط یک نفر بترسد ، مهم نیست با چاقو یا تفنگ. آندرس برینگ بریویک 77 نفر را به ضرب گلوله کشت. چه کسی جلوی او را گرفت؟ دو نوجوان چچنی: موسر و رستم. آنها در جامعه ای از نوزادان بزرگ شده اند ، اما از اسلحه نمی ترسند ، زیرا آنها به طور قطع می دانند که اگر برای مدت طولانی سنگ به سمت آن پرتاب کنید ، تفنگ متوقف می شود.

4- چه کسی باید به حیوانات شلیک کند؟

شلیک حیوان وحشتناک است ، لازم است که یک فرد بالغ باشد. چرا همکلاسی؟ بسیار ساده است ، اکنون من به یک آموزش در مورد ماتریس اجتماعی رویاها می روم ، که توسط دیگر همکلاسی هایم برگزار شده بود. او رهبر آموزش است ، او مربی است ، به این معنی که او یک بزرگسال است ، به این معنی که او اسلحه ای در دست دارد. اما نام او آنیا است و من در مورد دیگری خواب دیدم.

5. چرا Sveta T.؟

اما چون در خواب من او ایرما است. یکی از موضوعات او منجر به مربی گروه رویایی می شود و دیگری به شخصیتی کاملاً متفاوت. به شخصیت سیستم خانواده شوهرم. شخصیتی که شدیدترین احساسات پرخاشگری و عصبانیت را برایم به وجود می آورد ، که حتی از اعتراف به خود نیز شرم دارم. احساساتی که باید آنها را مهار کنم و قفس کنم. احساساتی که نمی توانم با آنها کنار بیایم ، به این معنی که باید به آنها شلیک شود. نام این شخصیت Sveta است و او در حال شلیک اسلحه است. البته می توان فرض کرد که این امر دور از ذهن است. اما ، وقتی مکانیسم مشابهی از رویاها قبلاً روبرو شده بود ، می توان در مورد نظم ناخودآگاه من صحبت کرد ، و نه در مورد یک تصادف تصادفی. یک ماه پیش در خواب دیدم که در حال رانندگی با لکسوس بودم و می ترسیدم که شوهرم به همسر اول خود بازگردد. مدتها با این فکر که چرا لکسوس فکر می کردم ، خالی از سکنه بودم. نه من و نه دوستانم هرگز لکسوس نداشته ایم ، هرگز به لکسوس فکر نکرده ام. همه چیز ساده شد. همسر اول شوهرم ، که ترس را در خواب به من القا می کند ، LENA نامیده می شود ، بنابراین LEXUS. در همان زمان ، وقتی رویای خود را به شوهرم گفتم ، او فوراً این ارتباط را در نظر گرفت ، به این معنی که این یک سراب نیست ، بلکه واقعیت است.

توصیه شده: