دوست نداشتن و عواقب آن

تصویری: دوست نداشتن و عواقب آن

تصویری: دوست نداشتن و عواقب آن
تصویری: داستان بهم زدن رابطه با دوست پسر سیاهپوست و عواقب آن | دکتر فرهنگ هلاکویی 2024, ممکن است
دوست نداشتن و عواقب آن
دوست نداشتن و عواقب آن
Anonim

دوست نداشتن و عواقب آن

این موضوع ، در ارتباط با شیوع خطرناک و پیامدهای مهلک ، به نظر من ، نزدیکترین توجه را می طلبد … به هر حال ، آن را با استعداد در درام آندری زویاگینتسف "دوست نداشتن" نشان می دهد. این فیلم یک زنجیره تراژیک مشخص از طرد شدن مخرب عزیزان را ارائه می دهد: مادر - دختر - نوه -…. همه چیز ، زنجیره شکسته ، سپس مرگ بیننده به طور سیستماتیک مشاهده می کند که چگونه بر خلاف عشق مقدس ، که به زایمان ، ایجاد ، تکثیر ، عشق ناگزیر نابود و نابود می شود. تحقق هیولایی این حقیقت مستلزم تجدید نظر جدی در چنین استراتژی مهلک تا حد ممکن و قابل قبول است …

در این رابطه ، من یک مثال گویا از تمرین ، با تجزیه و تحلیل زنجیره در مورد عشق و تأثیر آن ، می آورم. / به منظور محرمانه بودن ، پرونده در نسخه مشروط ، بدون نام و مشخصات ارائه شده است. /

بنابراین ، یک مورد از تمرین.

یک مشتری ، یک زن 35 ساله ، با درخواست برای بررسی مشکلات انباشته زندگی به من مراجعه کرد. او 8 سال است که ازدواج کرده است. اخیراً درگیری با همسر بالا گرفته است. بر اساس پرسش از احتمال باروری احتمالی. شوهر اصرار دارد بچه دار شود. زن می فهمد که نمی خواهد بچه دار شود. یک زوج در مرحله قبل از جدایی. یک زن سعی می کند بفهمد در این شرایط زندگی چه بر سر شخص می آید ، دلایل تصمیمات او چیست و آیا می توان اختلافات فعلی را برطرف کرد؟

در یک گفتگوی درمانی ، ما به دوران کودکی مراجعه کننده اشاره می کنیم. معلوم شد که این زمان از زندگی بسیاری از زخم های درمان نشده را در روح زن به جای گذاشته است که تا به امروز آسیب دیده است.

در فرآیند تجزیه و تحلیل الگوریتم های ژنتیک موجود ، الگوی روشنی پدیدار شد. صداش میکنم …

1. خط روابط مادربزرگ و مادر.

مادربزرگ دخترش (مادر مشتری) را از فردی دوست داشتنی به دنیا آورد. داستان او عمیقا دراماتیک است. یک بدشانسی غیر منتظره آنها را از معشوق خود جدا کرد ، در نتیجه مادربزرگ عزیز در زندان به سر می برد. این شرایط محبوب را تقسیم می کند. ما وارد جزئیات این حادثه ناگوار نمی شویم ، ما فقط به موارد زیر توجه می کنیم: والدین مادربزرگ به شدت او را از ارتباط دادن شخص خود با فردی با شهرت مخدوش منع کردند. (باید درک کرد که داستان مادربزرگ در دورهای دور 60 ، دهه شوروی سرچشمه گرفته است ، سپس افکار عمومی دارای وزن ویژه - تعیین کننده بودند و والدین یک مقام مسلم بودند.) مادربزرگ مشتری در واقع چاره ای نداشت ، او تسلیم اقناع والدینش شد و بعدها با مدعی دوست داشتنی اما شایسته ازدواج کرد. نامزدش از عشق قطع شده نامزدش مطلع بود: علاوه بر این ، او در تمام زندگی مشترک احساس کرد که دیگری در قلب همسرش وجود دارد ، اما با تغذیه گرمترین احساسات برای همسرش ، او خود را به این وضعیت تسلیم کرد و روان را نرم کرد درد با استفاده مداوم از الکل

بعد از چند سال مشخص ، مادربزرگ های داماد سابق آزاد می شوند. و او قبل از هر چیز به طرف معشوق خود پرواز می کند. او از او می خواهد که از نو شروع کند. با همسر دیگری از همسر فعلی به او تلفن می کند. اما زن قصد ندارد خانواده مستقر را از بین ببرد و زندگی دخترش را خراب کند ، و بنابراین ازدواج می کند ، با این وجود همچنان عاشق معشوق از دست رفته خود را دوست دارد. سرانجام داستان آنها از هم جدا می شود. خانواده زن حفظ شده است. دختر (مادر آینده مشتری من) در یک خانواده کامل بزرگ می شود ، با همسرانی که به طور رسمی یکدیگر را "دوست" دارند …

/ بیایید فلان را تشکیل دهیم فرضیه روانشناسی در مورد ممکن پخش مخفی از مادربزرگ تا دختر (مادر مشتری من). این فرضیه با ارتباط زیر "مادر و دختر" تأیید می شود. بنابراین ، مادربزرگ دخترش در وضعیت خود در پشت صحنه چه چیزی می تواند پخش کند؟ "شما یک مانع هستید ، یک خال در چشم! اگر شما نبودید ، من می توانستم خوشحال باشم! اگر تو نبودی ، من با معشوقم بودم … به خاطر تو ، من محکوم به بدبختی هستم … " به عبارت دیگر - او به طور ناخودآگاه ، اما به طور سیستماتیک زندگی متولد شده را انکار می کند ، گویی آن را ناخودآگاه از بین می برد … اما در حال حاضر ، در این ارتباط فقط با سکته مغزی … و نوزادش در این پیام های ناگفته رشد می کند و آنها را در زیر قشر زیر دریافت می کند: مادرم به من احتیاج ندارد ، من یک مانع هستم ، من اضافی هستم ، بهتر است متولد نشوم … این کلمات ، اندکی بعد ، او بیش از یک بار برای دخترش فریاد می زند ، دیگر پنهان نمی شود ، سر به چشم - مستقیماً: "لازم نیست! دخالت! سورینکا! و چرا روی سر بیچاره من متولد شدی؟! " آیا با طرح زویاگینتسف هیچ وجه مشترکی پیدا نمی کنید؟ چنین داستانهایی بی شمار است … /

2. خط رابطه مادر و دختر (مشتری من).

مامان دخترش را از فردی دوست نداشت (همانطور که اکنون می گویند "در حال پرواز") به دنیا آورد. با گذراندن مدت کوتاهی ، اما دشوار در این ازدواج ، زنی با مردی که دوستش ندارد طلاق می گیرد و دخترش را به والدینش واگذار می کند و سپس با اشتیاق شروع به تنظیم زندگی شخصی خود می کند. با انتخاب نامزد شایسته ، او دوباره ازدواج می کند ، اما به بهانه های مختلف کودک را به خانواده جدیدی نمی برد. دخترش توسط والدینش (پدربزرگ و مادربزرگ مشتری) بزرگ می شود. از سوی دیگر ، مادر به طور مرتب با نظارت ، انتقاد و ادعاهای سخت به طور مستمر از این دختر دیدن می کند - به خاطر زندگی که ظاهراً برای همه خراب شده است ، با تحمیلی در مواجهه با دخترش. در تمام دوران کودکی و نوجوانی ، مشتری من دائماً از مادرش شکایاتی در مورد پدر بدشانس و بدشانس (که توسط زن و دخترش به طور کامل رد شده بود) می شنید ، که نسخه او را ، با تأسف شدید مادرش ، تجسم می کند و سهل انگاری عمومی خود - در همه چیز ، بنا به تعریف ، به طور پیشینی ، زیرا در نظر مادر چنین بوده است و هیچ چیز دیگر. در این هاله ، مشتری من بزرگ شد. سالهاست که تلاشهای مأیوس کننده بدون تلاش برای رد اتهامات مادرانه انجام می شود و به والدین ثابت می کند که او چقدر اشتباه می کند ، زیرا دختر او قادر است ، می تواند و در هر حال بدتر از دیگران … بی فایده است! دخترش هرچه را جستجو می کرد ، برای مادرش همیشه در بدترین موقعیت باقی می ماند … این درست بود که پذیرفته شد - یک بار برای همیشه ، به طور پیشینی …

/ روانشناسی را ادامه دهیم تجزیه و تحلیل الگوهای ژنتیکی ، شرط بندی ارتباط "مادر و دختر". مادر از قبل در ارتباط مستقیم و شفاهی به دخترش چه خبر داده بود؟ "دخالت! مجازات! متاسفم! و لازم نیست! " اجازه دهید بار دیگر تأکید کنیم که برخلاف مادر خود ، او مستقیماً (و نه غیر مستقیم) تمام تقصیرهای مشکلات انباشته شده زندگی خود را بر دوش دخترش انداخت. و پیامهای وحشتناک و هیولایی او ، به هر حال زندگی را که داده بود کنار گذاشتدختر مورد نیاز نیست ، اگر او وجود نداشت بهتر بود ، و او همچنین در همه چیز مقصر است … و دختر این وعده ها را یاد می گیرد: او اضافی است ، او مجازات و مانع است. /

3. خط بعدی رابطه. آیا ادامه ای در اینجا وجود دارد؟

و هیچ رابطه بعدی وجود ندارد. ناخودآگاه مشتری با پیامهای مضاعف (از مادربزرگ به مادر و از مادر به دختر) در حال حاضر کاملاً از بین رفته اند: کودک - بار ، سرنوشت ، مجازات و بدبختی … و چرا چنین ادامه ای ، درست است؟ از قبل است تکذیب کرد ، به استثنای اعدام احتمالی … و خدا را شکر ، که زن باهوش با وضعیت فعلی خود به روانشناس شتافت ، زیرا اگر این الگوهای ثابت اصلاح نشوند ، الگوریتم خوب اجرا نمی شود … و من دوباره به شما ارجاع می دهم به فیلم زویاگینتسف: عشق در حال نابودی است و در هر نسل بعدی بیشتر و هیولایی تر از نسل قبلی است …

بنابراین من و شما با چشم خود دیده ایم: الگوریتم عشق با کد ژنتیکی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در هر مورد بعدی پیامدهای فاجعه بار را افزایش می دهد. اما در پشت هر ادامه افراد و سرنوشت های واقعی وجود دارد …

با این نشریه ، من می خواهم از همه والدین جهان با درخواست زیر درخواست کنم: زندگی ای را که به خاطر اشتباهات خود اهدا کرده اید حساب نکنید! از ضعف و وابستگی افراد کوچک استفاده نکنید! به خاطر بدبختی خود از آنها انتقام نگیرید! یاد آوردن: آنها آمدند به این دنیا برای عشق ! متوقف کردن من دوست نداشتن در جهان شخصی شما! شفاش بده! بیشتر پخش نکنید! بیاموزید که چگونه انرژی های دیگر را ساطع کنیدخوب ، پذیرش ، شادی! این همه شما متعلق به فرزندان خود هستید! »

/ نویسنده این نشریه یک روانشناس حرفه ای آلنا ویکتوروونا بلوشچنکو است. /

توصیه شده: