خستگی رابطه: چیزی که هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند

فهرست مطالب:

تصویری: خستگی رابطه: چیزی که هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند

تصویری: خستگی رابطه: چیزی که هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
خستگی رابطه: چیزی که هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند
خستگی رابطه: چیزی که هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند
Anonim

خستگی رابطه ، که اکثر مردم آن را اولین علامت بدتر شدن رابطه می دانند ، بر اساس رویکرد من در مورد درگیری های عشقی ، در واقع نشان می دهد که روند خنک کننده متقابل قبلاً بسیار جلو رفته است … در واقع برای شما عجیب به نظر می رسید ، این اصلاً نتیجه درگیری های مداوم بین عاشقان نیست ، بلکه علت اصلی آنهاست.

خستگی روابط نتیجه درگیری است

انتظارات برآورده نشده ، نتیجه گنجاندن

"خود تسویه کننده عشق" - "برنامه انتقادی"

ویژگیهای کلی وضعیت:

ظاهر یک حالت اخلاقی و روانی از "خستگی رابطه" هم در روابط عاشقانه و هم در روابط خانوادگی (به ویژه اغلب در ازدواج مدنی) امکان پذیر است. واقعیت ظاهر آن نشانه مطمئنی است که در این جفت تضاد انتظارات ناموجه وجود دارد.

انتظارات تحقق نیافته عاشقان با انتظارات غیر موجه زوجین متفاوت است. از آنجا که در این کتاب ما فقط روابط عاشقانه را تجزیه و تحلیل می کنیم ، باید فوراً دلایلی برای ظاهر شدن "خستگی رابطه" مشخص شود که برای عاشقان مشخص است.

شایع ترین علل خستگی رابطه عبارتند از:

اگر حالت "خستگی رابطه" را 100٪ در نظر بگیریم ، طبق تخمین های من:

- در 30٪ احساس "خستگی رابطه" نشان می دهد که دقیقاً انتظار ایجاد خانواده ای است که ناراضی است.

- در 25 درصد فضای اخلاقی روابط با خیانت های ابدی طرف مقابل خراب می شود.

- در 20 درصد مسئولیت ظهور این "بدبینی عاشقانه" در نتیجه تحریک ورشکستگی مالی یکی از عزیزان است که نمی تواند تنوع زندگی را تأمین کند.

- 20 another دیگر باعث تحریک یکی از شرکا می شود زیرا عاشقان به ندرت ، اندک و بسیار نامنظم ملاقات می کنند ، و جلسات "در حال فرار" برگزار می شود و از نظر ماهیت بسیار "سرد" هستند.

- 5 درصد دیگر از نارضایتی دیگر انتظارات عاشقانه دیگر می افتد.

"خستگی رابطه" معمولاً در آن دسته از زوج هایی ظاهر می شود که به وضوح "دوست شده اند" ، قله روابط را به طرز نامناسبی پشت سر گذاشته اند و نتوانسته اند یک خانواده رسمی کامل ایجاد کنند. اگر در این زمان یک ازدواج مدنی صورت گرفته است ، به عقیده یکی از شرکا ، این مدت طولانی ادامه داشته است و زمان آن رسیده است که یا یک درخواست به اداره ثبت تسلیم کنید ، یا به این "مرده- پایان دهید" پایان "رابطه" و جستجوی شخص دیگری …

در هر یک از این موارد ، احساس "خستگی از این روابط" به وضوح نشان می دهد که مردم چنین ادعاهای جدی نسبت به رفتار یکدیگر را جمع آوری کرده اند ، که در آینده بسیار نزدیک ممکن است منجر به گنجاندن "خود تسویه کننده عشق" و بحران عمیق روابط …

خستگی رابطه را می توان با علائم مختلفی تشخیص داد.

علائم حالت "خستگی رابطه":

اولین. جلسات شما دیگر باعث افزایش احساسات نمی شود

فکر می کنید این رابطه به پایان منطقی خود رسیده است ، "محو" ، "خسته کننده" ، تبدیل به یک روال عادی شده است. شما آنقدر شریک زندگی خود را می شناسید که می توانید رفتار او را از یک ماه قبل پیش بینی کنید. شما ایده خوبی دارید که در هر جلسه چه کاری را شروع خواهید کرد: روز دوشنبه کار خود را انجام می دهید ، سه شنبه در امتداد خاکریز قدم می زنید ، چهارشنبه فقط تماس می گیرید ، پنجشنبه به محل بروید سینما یا تئاتر ، روز جمعه شما به دیسکو می روید ، شب از شنبه تا یکشنبه شب را با هم می گذرانید ، آبجو می نوشید و رابطه جنسی دارید ، از دوشنبه - همه چیز جدید است …

به این دلایل ، جلسات شما دیگر باعث افزایش روحیه و روحیه خاصی نمی شود ، آنها از نظر احساسی "فقیر" ، بی رنگ هستند. و بدون داشتن وقت برای تشکیل خانواده ، در حال حاضر فقط "وظایف زناشویی" را انجام می دهید. علاوه بر این ، نه تنها در رابطه جنسی ، بلکه کاملاً در همه چیز … هیچ تازگی در یک رابطه وجود ندارد.

دومین. فکر می کنید در انتخاب شریک اشتباه کرده اید

گام به گام ، به تدریج متقاعد می شوید که یک بار در انتخاب شریک زندگی خود مرتکب اشتباه جدی شده اید. او (الف) به وضوح مناسب شما نیست …

شما واقعاً از این که چقدر از او (او) خوشتان نمی آید شگفت زده می شوید و از اینکه چگونه "چگونه می توانستم قبلاً همه اینها را ندیده باشم …" شگفت زده شده اید.

جای تعجب نیست که اخیراً شما شروع به در نظر گرفتن این روابط از نظر توسعه نا امید کننده کردید. ناگهان متوجه می شوید که قله رابطه قبلاً تصویب شده است. از آنجا که شما عمیقا متقاعد شده اید که تغییر شریک زندگی شما غیرممکن است ، خودتان نمی فهمید چرا هنوز با هم هستید …

سوم. شما شروع به فکر کردید که "وقت خود را تلف می کنید"

شما یک تحریک داخلی واضح را احساس می کنید که "زمان زیادی را هدر داد" و آن را در گفتگو با دوستان ، دوست دختران یا روانشناس پنهان نکنید. شما هنوز به شریک خود ادای احترام می کنید ، اعتراف می کنید که "شما از او (او) چیزهای زیادی آموخته اید" ، اما در حال حاضر به طور صریح پشیمان شده اید که مدت زیادی طول کشید تا با هم بودن برای این کار طول بکشد …

گاهی اوقات احساس می کنید فریب خورده یا "مورد استفاده" قرار گرفته اید. با خود فکر می کنید: "من به یک سناریو امیدوار بودم ، اما کاملاً متفاوت بود … پس چرا او بلافاصله نگفت که چنین و چنان (در اینجا هر یک از زوجین گزینه های خاص خود را دارند) ما هرگز آن را نخواهیم داشت!؟ آن وقت بیهوده حساب نمی کردم ، این همه سال از عمرم را دور نمی انداختم … ».

چهارم. به نظر می رسد که شما این رابطه را "پیشی گرفته اید"

اغلب به نظر می رسد اگر حضور این شخص در کنار او نبود ، که "مانند برگ حمام گیر کرده بود ،" مانند بالاست روی پاهای خود آویزان شده بود "،" با همه قدرت او ، جلوی ابتکار زندگی من را می گیرد »،« خود من زندگی واقعی را ندیده ام و به من نمی دهد »و غیره.

زنان معمولاً ادعا می کنند که در رشد مردان خود را "بزرگتر" کرده اند. مردان معتقدند که زنان از "تکان خوردن" آنها جلوگیری می کنند.

پنجم. راستش شما برای انجام این رابطه تنبل هستید

شما در واقع برای انجام این کار خیلی تنبل هستید. وقتی دعوا می شود ، با خود چیزی شبیه به این فکر می کنید: "چرا باید تحمل کنم و عذرخواهی کنم؟ خودش (الف) شروع کرد (الف) ، - بگذار (الف) و تمام می شود! به هر حال ، چه کسی بیشتر به آن نیاز دارد: او (او) یا من؟ درست است ، به او (او)! بنابراین اجازه دهید او با سر خودش فکر کند … و فعلا ، خدا را شکر ، من در زندگی یک انتخاب دارم … اگر بخواهم - از فردا ملاقات با شخصی را شروع می کنم … فقط باید سوت بزنم!"

این یک ویژگی ضروری است. واقعیت این است که وقتی مردم می خواهند یک رابطه را ادامه دهند و آماده مبارزه برای آن تا انتها هستند ، آنها به روشی کاملاً متفاوت می گویند: "او (الف) اخیراً به دیگری تبدیل شده است … من او را نمی شناسم (او) من از این موضوع بسیار رنج می برم و می خواهم او را به حالت قبلی بازگردانم. من آماده هستم (الف) تغییر کنم ، به جلسه ای بروم ، فقط همه چیز را همانطور که بود برگردانم … ".

حالا شما نمی خواهید "همه چیز را همانطور که بود" برگردانید. و این تراژدی است …

ششم. شما از این مشاجرات و کینه های ابدی بسیار خسته شده اید

شما از این واقعیت خسته شده اید که تقریباً هر ملاقات شما منجر به درگیری های جزئی می شود و ماهانه یک بار باید به طور وسیع نزاع کنید و چند روز صحبت نکنید. شما از این واقعیت خسته شده اید که همه تلاش ها برای جلوگیری از مشاجرات و درگیری ها به هدر می رود ، و هنوز بر سر همان دلایل و موقعیت ها با هم دعوا می کنید. آیا فکر می کنید محکوم به مرگ هستید: "احتمالاً ، همه اینها در حال حاضر اجتناب ناپذیر است … بنابراین آیا هنوز ارزش عذاب دادن به خود (آه) و شکنجه این شخص را دارد؟ شاید بهتر است دوست بمانید و رابطه را به شکل دوستانه خاتمه دهید؟"

هفتم. شما برای خود و گاهی شریک زندگی خود بسیار متاسف هستید …

وقتی همه موارد فوق شما را بسیار اذیت می کند ، شروع به دلسوزی برای خود می کنید. شما ناراحت هستید که "در زندگی بسیار بدشانس هستید" و "همیشه با مردان عجیب (متاهل) (یا زنان غیرقابل پیش بینی) روبرو می شوید" …

گاهی اوقات از شخصیت خود به شخصیت شریک زندگی خود تغییر می دهید. برای او (او) متاسف هستید … شروع به فکر می کنید: "خوب ، بدیهی است ، من مدتهاست از او (او) خسته شده ام … او (الف) فقط به خاطر احساس نجابت با من ملاقات می کند و تعهد … ما مانند برخی از گروگان های یکدیگر هستیم … چمدان های بدون دسته: کشیدن و دور انداختن آنها سخت است … چقدر غم انگیز ، سخت و توهین آمیز است! ".

این به طور متوسط "مجموعه خستگی روابط آقایان" است. مطمئناً شما چیزی از خود را در این لیست تشخیص داده اید … اکنون ما ادامه می دهیم.

چرا "خستگی رابطه" خود را به این شکل نشان می دهد:

بیایید با نگاه به خرد متعارف شروع کنیم. به نظر می رسد چیزی شبیه به این است: "چیز عجیبی" ناگهان برای عاشقان دیروز اتفاق می افتد ، به نظر می رسد آنها "دیگران" می شوند ، آنها دائماً درگیر می شوند ، در پایان از مرتب کردن رابطه خسته می شوند و در جهات مختلف پراکنده می شوند …

"خستگی" معمولاً با گناه شخص دیگری همراه است ، که اخیراً "نه چندان" رفتار می کند ، "قبل از آن تظاهر به خوب بودن (او) می کرد و فقط اکنون (الف) ماهیت واقعی خود را نشان داد."

بر اساس تجربیات نظری و عملی که دارم ، لازم می دانم که با این باور عمومی مخالف باشم ، که به نظر من عمیقا اشتباه است.

بر اساس تجزیه و تحلیل من ، احساس اخلاقی و روانی "خستگی ناشی از این روابط" ناشی از یک روش مصنوعی است ، این احساس توسط "خود تسویه کننده عشق" ، همان "برنامه حیاتی" که پیش نیازها را ایجاد می کند ، ایجاد می شود. خاتمه روابطی که نمی تواند انتظارات متقابل شرکا را برای زمانی که به یکدیگر اختصاص داده اند برآورده کند

"خستگی" در ابتدا مجازی است. این یک تعصب ناشی از مصنوعی و تحریک شده بین شرکا است

اجازه دهید به شما یادآوری کنم: پس از پایان زمان برآوردن انتظارات ، فردی از زوج شما "ناامید (اوه)" می شود. شریک دوم ابتدا اهداف زندگی خود را تغییر می دهد ، تصمیم می گیرد که (a) چارچوب این روابط را پشت سر گذاشته است ، او باید زندگی خود را به طور اساسی تغییر دهد ، از شر "وابستگی های شخصی به شخصی که به وضوح انجام می دهد" خلاص شود. مناسب من نیست … ".

از آنجا که از نظر روانشناختی بسیار دشوار است "بیل را بی نام" نامیده شود ، و تعداد کمی از مردم جرات می کنند صادقانه به یکی از عزیزان اعتراف کنند که او صادقانه به عنوان غیر ضروری دور ریخته شده است (از آنجا که او نمی تواند به حرفه خود کمک کند ، میلیونر شود و به درجه بالایی دست یابد. وضعیت اجتماعی ، خرید یک آپارتمان ، ایجاد "مشاغل خود" ، ارائه تجربیات تازه از یک سفر دریایی در دریای مدیترانه) ، یک بزبان متلاشی ، یعنی "شدید" ، مطلوب است که او خود را بسازد. افسوس ، همه اینها دقیقاً همینطور است …

تصمیمی که باید با سر بلند ، و سرزنش تمام تقصیرهای ناموجه به گردن شریک بیاندازد ، می تواند توسط شخصی با احتیاط و با احتیاط ، یعنی کاملا آگاهانه و توسط شخصی به طور ناخودآگاه گرفته شود. در هر صورت ، عاشقان سابق با یک برنامه رفتاری خاص کمک می کنند ، که من آن را "برنامه انتقادی" می نامم.

آگاهی ما با تمام وجود از عزیزانمان مراقبت می کند! این ما را در دردسر نمی اندازد و همیشه به کمک ما می آید. این چیزی است که شما را درگیر نزاع با معشوق می کند! در عین حال ، شما را متقاعد می کند که این (او) است که مقصر این امر است ، اما نه شما خودتان … (به یاد داشته باشید که چگونه این اتفاق می افتد: شما نزاع می کنید و گاهی اوقات خود شما نمی فهمید چرا و برای چه این همه مورد نیاز است … دقیقا). به عنوان بخشی از کار "برنامه انتقادی" ، آگاهی شما به طور مصنوعی احساسات شما را "بیش از حد گرم" می کند ، شما را به "نقطه جوش" می رساند ، و تمام تلاش خود را برای کاهش رنج های اخلاقی و عذاب وجدان انجام می دهد. بین افراد دوست داشتنی ، گریه می کند ، او می خواهد آنها با اعمال و اعمال خود فقط تا حد زیادی باعث تحریک و تقریباً انزجار یکدیگر شوند … این قابل درک است: این تنها راهی است که او می تواند حافظه را "قطع" کند آنچه شما برای یکدیگر انجام دادید ، چند لحظه فوق العاده بین شما وجود داشت ، چند بار در مراقبت از کسی که همیشه به شدت به آن احتیاج داشتید ، لطافت و عشق خود را نشان داده اید … فقط در این صورت او شرکا را از آن وابستگی روانی رهایی می بخشد ، که مهمترین جزء عشق واقعی است.

الگوی "خستگی رابطه" به شرح زیر است:

"برای متوقف کردن عشق و ترک ، ابتدا باید سرزنش کنید و ناامید شوید."در عین حال ، هر چه بهتر باشید ، شریک زندگی شما دشوارتر می کند که شما را "بازنده" و "ناامید کننده (آه)" کند

احساس "خستگی رابطه" در واقع دلیل واقعی جدایی بین افراد نیست. این تنها یک پوشش خارجی برای تضاد انتظارات تحقق نیافته است. "خستگی رابطه" ماهیتی کاملاً کمکی و خدماتی دارد ،او فقط "آرام بخش جدایی" است ، وسیله ای برای تسهیل این روند غم انگیز.

"خستگی ناشی از روابط عاشقانه" مانند گرفتگی و گرفتگی عضلات در حین سقط جنین به طور مصنوعی ناشی از هوشیاری فرد مورد علاقه شما است. خودآگاهی که آمادگی ندارد صادقانه و آشکارا گناه و ابتکار خود را در پایان دادن به آن روابط که نا امید کننده به نظر می رسید یا اعتراف می کند ، بپذیرد …

در واقع ، یک نفر دیگر را به هیچ وجه ترک نمی کند زیرا (الف) "خسته (الف) است" ، اما چون قبلاً (الف) جهت گیری مجدد زندگی را انجام داده است ، تصمیم گرفت (الف) که "ما باید به دنبال آینده امیدوارکننده تری باشیم. روابط. "… برای عملی کردن این امر ، او اکنون باید وضعیت روانی و احساسی لازم را فراهم کند - فقط حالت "خستگی" … به همین دلیل است که او (a) با خوشحالی درگیر انواع درگیری ها می شود ، قدیمی را گرم می کند یکی و باعث تحریک جدید می شود.

از نظر من ، دنباله رویدادها به شرح زیر است: نه "خستگی" ، و سپس تصمیم گیری در مورد ناامیدی رابطه ، بلکه برعکس - ابتدا تصمیم داخلی در مورد ناامیدی گرفته می شود ، و تنها پس از آن به طور مصنوعی تحریک می شود "خستگی" ، که باید وجدان را آرام کند و فرآیند جداسازی را تأمین کند ، تا آنجا که ممکن است برای فرد خروجی مفید است. برای کسی که در داخل متولد شده و قبلاً "دیگری" شده است …

در نتیجه ، "چرخ دستی جلوی اسب قرار می گیرد" ، احساس وجدان فرد ترک شده با داروهای بیهوشی روانگردان تولید شده توسط مغز خود تزریق می شود ، تراژدی جدایی با انتظارات خوشایند از روابط جدید آینده قطع می شود…

شریک شما ، که به تازگی از یک قله روابط فرود آمده است ، بلافاصله یک شریک جدید پیدا می کند و بلافاصله به دنباله کوه باز می گردد. این کاملاً منطقی است: زندگی به طرز توهین آمیزی کوتاه است و کارهای زیادی در آن وجود دارد …

نتیجه گیری:

"خستگی رابطه" نتیجه مستقیم این واقعیت است که "برنامه عشق" که توسط مادر طبیعت به طور انحصاری به عنوان "برنامه عشق" کوتاه مدت ایجاد شده است ، سرسختانه از "کشش" آن سالهای طولانی که در زمان ما لحظه لحظه را جدا می کند امتناع می ورزد. آشنایی شما از مراسم عروسی عدم تأیید سریع انتظارات عاشقانه شامل مکانیسم "انحلال خود رابطه" و "برنامه انتقادی" است.

"خستگی رابطه" "بیماری شغلی" روابط عاشقانه طولانی مدت است

"خستگی رابطه" چیزی بیش از یک وخامت مصنوعی در رابطه عشقی شما نیست که ناشی از "برنامه بحرانی" است ، که در نتیجه تعارض انتظارات نامعقول عشق بود.

وظیفه "خستگی روابط" برانگیختن بسیاری از آن نزاع ها و درگیری ها است ، که در نهایت برای همه به دلیل "رسمی" کاملاً ملموس برای قطع کامل این روابط عاشقانه تبدیل می شود. "خستگی رابطه" را می توان چنین "مجازاتی حتی قبل از ارتکاب جنایت" نامید ، که خود باعث تحریک شده و مستقیماً منجر به اجرای جنایت معین می شود.

توصیه شده: