اگر هنوز چشم از مادر خود بر نگرفته اید

تصویری: اگر هنوز چشم از مادر خود بر نگرفته اید

تصویری: اگر هنوز چشم از مادر خود بر نگرفته اید
تصویری: This Name of music is "CHESHM ENTEZAR" by ''Kami Yuosefi''| اهنگ چشم انتظار از کامی یوسفی 2024, ممکن است
اگر هنوز چشم از مادر خود بر نگرفته اید
اگر هنوز چشم از مادر خود بر نگرفته اید
Anonim

- لرا در همه چیز با مادرش مشورت می کند! - دوست ادوارد شکایت می کند. - وقتی قرار بود ازدواج کنیم ، من از قبل می دانستم که نظر مادرش برای او اهمیت زیادی دارد. و اول از همه سعی کرد مادرش را راضی کند. اما اکنون گاهی اوقات این احساس را دارم که نه با لرا ، بلکه با مادر مشکوک او ازدواج کرده ام. و این منجر به این واقعیت می شود که من یا از Leroux عصبانی می شوم و سعی می کنم آن را تکان دهم ، وادارم کنم که به تنهایی فکر کنم. و البته ما می جنگیم. یا ساکت می شوم و در خودم عقب نشینی می کنم ، زیرا احساس می کنم نمی توانم چیزی را تغییر دهم. اما این همه خشم ترسناک است! چه باید کرد؟

به طور کلی ، رابطه مادران و دختران حماسه ای بسیار دشوار است. مادران دختران خود را ادامه زندگی خود می دانند و آنچه را که خود زمانی نمی توانستند متوجه شوند به آنها تحمیل می کنند. از یک سو ، مادران می خواهند دخترشان شادتر ، موفق تر و … باشد. از سوی دیگر ، می گویند چگونه می شود ، آیا زندگی در زمان ما برای دخترم خیلی آسان نیست؟ و به همین دلیل است که مادر اغلب در این الگو سوسیس می کند. دختر مادری است که بیش از آنکه نگران زندگی مادر ، عشق ، خانواده ، شغل خود باشد ، نگران مادرش است. و نظر مادر را بالاتر از نظر خودش می داند. یا بهتر بگویم ، او نظر خود را با نظر مادر خود جایگزین می کند. علاوه بر این ، نمی توان گفت که رابطه آنها ، این دو زن بومی ، تا این حد بی ابر است. چیزی شبیه این!

در اینجا این است که چگونه جنبه ای از چنین رابطه ای توسط دکترای انگلیسی و روانشناس رزالیند اس بارنت مشاهده شد:

- تمایل به تأیید مادر در همه چیز می تواند مشکلاتی را ایجاد کند. تمایل به کسب این تأیید منجر به مخالفت مستمر می شود. تعداد فزاینده ای از زنان جوان وجود دارد که تحت فشار مادران خود هستند تا ببینند دخترانشان موفق می شوند ، حتی اگر آنها هرگز چنین نبوده اند. خواه دختر اطاعت کند یا شورش کند ، در چنین شرایطی ، شما نمی توانید برنده شوید. این به ندرت منجر به یک رابطه رضایت بخش می شود. دختران همیشه نمی توانند بین کارهایی که به دلخواه خود انجام می دهند و آنچه مادرانشان را راضی می کنند ، تمایز قائل شوند. در هر صورت ، روابط دشوار با مادران می تواند موفقیت ها یا شکست های دختران را تیره و مخدوش کند.

خوب ، گاهی اوقات حتی برای خود دختران مفید است که تمام مسئولیت را به عهده مادر خود بگذارند ، تقریباً نتیجه ای نداشت ، مادرم به اشتباه پیشنهاد کرد ، او مقصر است.

اما چرا مادران و دختران این روابط متناقض را دارند؟ از این گذشته ، آنها مستقیماً بر رابطه با زندگی شخصی دختر تأثیر می گذارند. اینها رایج ترین سناریوهای ناسالم هستند.

وضعیت 1. دختر مادر را جایگزین مادرش می کند

- در ابتدا ، مادرم دوران کودکی خود را نداشت ، او از مادرش لطافت و محبت کمتری دریافت می کرد. و کودک همیشه ناخودآگاه درد مادر را احساس می کند و می خواهد جایگزین مادرش شود. و معلوم می شود که در برخی موارد دختر پدر و مادر خود را جایگزین مادر می کند. این زمینه را برای یک رابطه ناسالم ایجاد می کند ، زمانی که دختر برای اینکه مادرش را ناراحت نکند ، آماده است که در همه چیز از او اطاعت کند.

این در این واقعیت آشکار می شود که علایق مادر همیشه برای دختر مهمتر است. به سختی ، در اولین تماس ، او برای کمک به مادرش می دوید ، بدون اینکه به خود و نیازهایش فکر کند. اگر مادر به آن نیاز داشته باشد ، فراموش می کند که همسر و فرزندان نیز دارد. در عین حال ، به نظر او ، همه باید درک کنند که مادر مهمترین فرد است ، تقریباً یک قدیس است و خواسته های او قانون است. در این حالت ، مادر به یک کودک دمدمی مزاج تبدیل می شود و اغلب از قدرت خود بر دخترش سوء استفاده می کند. خانواده به تدریج در حال فروپاشی است ، در آن همه از یکدیگر فاصله دارند ، کاملاً رسمی وجود دارد. به هر حال ، چنین مادری اغلب از دخترش به عنوان روانشناس شخصی استفاده می کند ، در جلیقه او گریه می کند و وارث را در مشکلات زندگی شخصی خود دخیل می کند. به عنوان مثال ، یک دختر به قاضی پدر خود تبدیل می شود و سناریوی دعوای مادر و پدر را به خانواده اش منتقل می کند.

- در واقع ، فرزندان زیر 8 سال من مادر نداشتند ، و شوهر من زن نداشت. - به نوعی یکی از دوستان با ناراحتی گفت.- من همه مراقب مراقبت از مادرم بودم ، حتی مشکوک نبودم که خانواده خودم چگونه دلتنگ من شده اند. اما وقتی همه چیز شروع به خراب شدن کرد ، شوهرم به من گفت که انتخاب کنم - خانواده یا مادرم. به رواندرمانگر رفتم و بعد از مدتی متوجه اشتباهاتم شدم. حالا رابطه من با مادرم تغییر کرده است. آنها هنوز گرم هستند. اما من مدام به خودم یادآوری می کنم که او مادرم است نه دخترم. و من همیشه علایق خانواده ام را در اولویت قرار می دهم ، و سپس منافع مادرم.

موقعیت 2. دختر یک مادر بسیار مسئول.

در این مورد ، خود مادر آنقدر مسئول است ، آنقدر از دخترش می ترسد که اجازه نمی دهد او بزرگ شود. به هر حال ، وقتی کودکی مجاز به انجام اشتباهات خود نیست ، اجازه بزرگ شدن ندارد ، این نوعی خشونت تلقی می شود و همچنین روان را آسیب می زند. مسئولیت پذیری بیش از حد مادر جایگزین احساسات عشق و لطافت عمیق طبیعی او می شود. او نمی تواند این را به دخترش بدهد ، زیرا خودش آن را نداشت. برای او دشوار است که فقط بغل کند ، و با دخترش صحبت کند. و محبت مادر را با مراقبت فوق العاده جایگزین می کند. دوست من اینطور زندگی می کند. یک بار مادرم همه آقایانش را بی شمار شناخت و برای او انتخاب کرد که با چه کسی ازدواج کند. او او را در یک موسسه قرار داد ، به دنبال شغلی برای او بود ، با کمک ارتباطاتش او را از نردبان شغلی ارتقا داد و از هر نظر ممکن باور نمی کرد که دخترش بتواند خودش حتی یک قدم بردارد. خوب ، دخترم ، البته ، به قول خود ، "از قلاب خارج شد ، روی گردنش نشست و پاهایش را آویزان کرد." و اکنون ، طبق همان طرح ، او در حال ایجاد روابط با کل جهان است. به نظر می رسد همه باید همه چیز را برای او تصمیم بگیرند. وی در سومین سال زندگی از همسرش جدا شد. او مادرش را در این مورد سرزنش می کند ، که از قبل ندیده است که "شخصیت حرامزاده آندری" چیست. او اکنون بیش از چهل سال سن دارد ، اگرچه رفتار خود را مانند 8 سالگی نشان می دهد. روابط با مردان خوب پیش نمی رود و او یا مادر خود را در این مورد سرزنش می کند ، مشت های خود را به سمت او می اندازد ، سپس گریه می کند و با داماد بعدی به جلسه بعدی می رود ، که مادرش برای او انتخاب می کند اما حلقه معیوب را فقط می توان با تجدید ساختار بنیادی روابط خود شکست.

وضعیت 3. بازگشت "بدهی"

شرط لازم برای این نوع رابطه ناسالم مادر و دختر این است که مادر زمانی خود را به خاطر فرزندان خود به طرق مختلف خود را انکار کرده باشد. و او دائماً از یادآوری آنچه که کودکان را قربانی کرده است برای تغذیه و پوشاندن آنها خسته نمی شود. و به طور خودکار دلالت بر این دارد که کودکان بزرگسال باید بدهی مادر خود را بازپرداخت و از او مراقبت کنند و انتظارات او را برآورده کنند. وضعیت به ویژه وقتی مادر تنها می ماند ، پدر یا می میرد یا می رود ، وخیم تر می شود. علاوه بر این ، این نوع مادرها معمولاً بسیار پرانرژی هستند. اینها چنین خانمهای مستبد و مستبد هستند که معتقدند در حال حاضر همه آنها را مدیون موفقیت بزرگ زایمان و تربیت فرزندانشان است. و فرزندان خود اولین کسانی هستند که البته بار این بدهی را احساس می کنند. به عنوان مثال ، در ارائه اولین کتاب من ، "چگونه می توان خوشبختانه زندگی کرد پس از آن" ، خواننده گفت که مادرش دقیقاً چنین است. خواهرم به نحوی موفق شد به زودی از زیر نظر مادرم فرار کند و ازدواج کند ، ازدواج کرد و خیلی دورتر به سیبری رفت. اما وقتی مادرم تنها ماند ، تصمیم گرفت به خانه خواننده نقل مکان کند. و یک زندگی وحشتناک آغاز شد ، زیرا مادرم معتقد بود که او نه تنها خود دختر ، بلکه شوهرش ، والدین شوهرش و همه چیز ، همه چیز ، همه چیز را به او بدهکار است. با این حال ، خود دختر خود را مدیون مادرش می دانست ، او داوطلبانه این بار را بر دوش کشید. بنابراین ، هنگامی که شوهرش فرصتی برای کار و زندگی در آلمان پیدا کرد ، گفت: "من به مادر شما احتیاج ندارم ، اما دوست دارم شما و بچه ها را ببرم!" او به نفع مادرش انتخاب کرد. و از شوهرش جدا شد. پس از آن ، او دو داستان دیگر داشت ، هر دو با یک پایان. در آن زمان بود که متوجه شد که او با خوشحالی خانوادگی خود "بدهی" را به مادرش باز می گرداند.

برای دختر مادر چه باید کرد:

این که مادر خود را رها کرده و به طور کلی از زندگی خود حذف کنید ، یکی دیگر از موارد شدید است. که همچنین به هیچ چیز خوب در زندگی منجر نمی شود. رابطه با مادر اولین رابطه در زندگی یک فرد است که پایه و اساس روابط با دیگران را ایجاد می کند. در حالت ایده آل ، آنها باید جداگانه با روانشناسان خوب کار کنند.اما همیشه زمان ، پول ، انرژی و تمایل برای این کار وجود ندارد. بنابراین ، حداقل باید از مادر به خاطر زندگی او تشکر کرد. و سپس از نظر ذهنی ، اگر نه واقعاً ، اجازه زندگی کنید. روانشناسان هنوز چنین عبارتی دارند - طلسم. این باید با تصور ذهنی تصویر مادر تلفظ شود: "مامان ، با مهربانی به من نگاه کن ، اگر در عشق و شغل کمی از تو خوشحال ترم." به منظور عمل به نگرشهای ناخودآگاه درونی مورد نیاز است.

روابط با مادران سمی بهتر است در گروه درمانی انجام شود. متأسفانه ، ما نمی توانیم از این واقعیت دور شویم که مادر یک فرد بسیار مهم برای زندگی همه است. هر چه هست. مامان بر آگاهی و ناخودآگاه ما تأثیر می گذارد ، ما اغلب حتی نحوه پیاده روی و انجام کارهای نامعقول را پیگیری نمی کنیم ، زیرا مامان به من دستور داد این کار را انجام دهم. و ما می فهمیم که ما یک کار احمقانه را انجام داده ایم ، فقط در نگاه عقب. ما صحنه هایی از رابطه مان با مادرمان را با همنوعان خود بازی می کنیم و این دردناک ترین و دردناک ترین داستان ها هستند. این به این دلیل است که روان ما در حال تلاش برای غلبه بر ضربه است و … دوباره یک موقعیت آسیب زا مشابه را ایجاد می کند تا حداقل این بار برنده شود. اما او برنده نمی شود و به همین ترتیب در یک حلقه.

تا زمانی که درد کودک در امن ترین محیط ممکن ظاهر شود و کسی از شما کوچک پشیمان نباشد که مجبور شدید آن را پشت سر بگذارید. کسی که از تلاشهای شما برای زنده ماندن و احترام گذاشتن به شما در این صورت ، عزت انسانی از دست رفته شما قدردانی خواهد کرد. چه کسی درد شما را مهار می کند این می تواند یک روانشناس حرفه ای و خوب باشد ، اما می تواند یک عضو قدیمی خانواده ، یا فقط یک دوست خوب ، و یک کشیش ، یا یک همسفر خوب در راه باشد. مردم زخم هایی به ما وارد می کنند ، اما مردم آنها را نیز التیام می دهند.

برای شوهران دختران مادر چه باید کرد:

معمولاً مردان وقتی در چنین موقعیتی قرار می گیرند ، تبدیل به مستبد و مستبد می شوند. این اگر از بیرون نگاه کنید. آنها فریاد می زنند ، عصبانی می شوند ، عصبانی می شوند. برخی حتی ممکن است تا آنجا حمله کنند که فقط توجه همسر خود را به خود و خانواده خود جلب کنند. این به همسران دلیل دیگری می دهد تا با مادرشان در مورد نوع حرومزاده ها صحبت کنند ، گریه می کنند و فقط زمینه ناسالم روابط آنها را تقویت می کند.

بهترین راه این است که با همسرم از صمیم قلب صحبت کنم ، عزیزم ، آنها می گویند ، من از خانواده مان قدردانی می کنم ، شما را دوست دارم ، اما با شما ازدواج کردم ، نه با مادر شما. در برخی موارد ، تهدید به طلاق کمک می کند ، اگرچه این یک دستکاری بسیار خطرناک است. بهتر است از آن سوء استفاده نکنید. به طور کلی ، اغلب اتفاق می افتد که چیزی در خود مرد وجود دارد ، چرا او این دختر خاص را به عنوان همسر خود انتخاب کرده است. یعنی خوب است او نیز مراقب خودش باشد. به عنوان مثال ، در یک خانواده ، همسر در حال ادغام با مادرش بود ، در حالی که شوهرش هیچ تماسی با پدرش نداشت. خانواده آنها شروع به فروپاشی کردند. و در این مرحله ، شخصی به او توصیه کرد برای بررسی پویایی خانواده اش به گروه درمانی برود و ببیند واقعاً چه اتفاقی می افتد. از آنجا او به عنوان یک مرد متفاوت ظاهر شد ، کسی که با پدرش آشتی کرد و از طریق آن هسته درونی ، قدرت ، شجاعت به دست آورد. اول از همه ، این کار او را تحت تأثیر قرار داد ، و دوم این که او توانست کلمات مناسب را برای همسر خود بیابد و خانواده آنها به هم پیوست. و کیفیت رابطه آنها کاملاً متفاوت شده است. سومی اخیراً متولد شد.

توصیه شده: