اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟

فهرست مطالب:

تصویری: اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟

تصویری: اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, آوریل
اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟
اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد اگر شما را تغییر دهم چه اتفاقی می افتد؟ اگر ازدواج می کردم چه می شد؟
Anonim

یکی از ویژگی ها و توانایی های منحصر به فرد افراد ، توانایی تصور آینده است. هیچ حیوانی روی زمین این فرصت را ندارد که در مورد موضوع "اگر چه می شد" بحث کند ، برای اقوام و دوستان هنوز زنده عزاداری کند ، از آنچه در گذشته اتفاق افتاده و از آنچه او نمی خواهد ناراحت باشد. همه اینها به این دلیل است که یک فرد دارای حافظه عظیمی است که تکامل آن برای آگاهی ایجاد شده است. یعنی یک سیستم عامل که قادر است پدیده های زندگی را که قبلاً مشاهده شده است توسط افراد تجزیه کرده و به عناصر انتزاعی جداگانه تقسیم کند ، و سپس آنها را به صورت موزاییکی عجیب و غریب بسازد ، جایی که تعداد نامحدودی از گزینه های آینده در آن وجود دارد.

از این رو ، یکی دیگر از ویژگی های یک شخص ظاهر شد - تأثیر معکوس بر حال او از گذشته و آینده. حیوانات در زمان حال زندگی می کنند ، انسان - در گذشته و آینده ، در گذشته و آینده. تصور شخص در مورد گذشته ، حال یا آینده مادی است ، می تواند گذشته (حداقل در کتابهای تاریخ) و حال و آینده را تغییر دهد. موافقم ، یک پارادوکس: اگر فکر آینده بتواند آینده را تغییر دهد ، آینده آینده را تغییر می دهد ، یک عدم موجود دیگری را غیر موجود می سازد.

توجه به این نکته ضروری است:

تحقق نیافته و غیرممکن می تواند بر زندگی فرد تأثیر بگذارد

تقریباً همان چیزی است که قبلاً اتفاق افتاده و هنوز هم در حال رخ دادن است.

از این رو ، در عمل روانشناسی خانواده ، مجموعه ای از درگیری های خاص انسانی بوجود می آید.

مثلا:

اگر ناگهان به شما خیانت کنم؟

همسران دعوا به دیدن من آمدند. آرکادی ، کارمند دولت ، 35 ساله. لاریسا ، کارمند بانک ، 37 ساله. این زوج به طور قانونی هفت سال ازدواج کرده بودند و شش سال یک پسر داشتند.

لاریسا گفت که حدود یک سال پیش ، وقتی با عصبانیت به شوهرش این داستان را گفت كه شوهرش دوست او را فریب داده است ، وی سپس او را با شرمندگی از خانه بیرون كرد ، آرکادی را بگیرد و از همسر شما بپرسد: "من تعجب می کنم چگونه اگر بفهمم من هم به شما خیانت می کنم رفتار می کنید؟ آیا از خانواده خود بیرون کرده اید و تقاضای طلاق کرده اید یا می بخشیدید؟ " این س nearlyال تقریباً زن بیچاره را فلج کرد. او از شوهرش پرسید که چرا او چنین سوالی می پرسد ، در واقع اگر او به او خیانت می کند. و اگر چنین است ، او یک وحشی نادر است. کسی که با زن دیگری می خوابد و خودش از زحمات و عشق زنی استفاده می کند که به هیچ چیز شک نمی کند. آرکادی گفت که این س inال به شکل یک شوخی مطرح شد و در ادامه داستانی که به او گفته شد ، او سعی کرد خود را آرام کند و جبران این وضعیت را کند. اما جن آینده ای احتمالی ، همراه با موش حسادت ، قبلاً موفق شده اند آزاد شوند. از آن لحظه به بعد ، لاریسا آرامش خود را از دست داد. با رویکرد "بدون دود بدون آتش" ، او شروع به مطالعه رفتار شوهرش به معنای واقعی کلمه زیر میکروسکوپ کرد. از این پس و برای همیشه ، همه چیزهایی که توسط آرکادی گفته و انجام می شود دارای معنایی دوگانه و گاهی سه گانه است. شوهر باید به یک سفر کاری برود - شاید او شب را با معشوقه اش بگذراند. شوهر سر کار می ماند - احتمالاً معشوقه ای از همان گروه کاری است. من از محل کار به خانه آمدم و کمی غذا خوردم - ظاهراً کسی در حال تغذیه بود. او برای همسرش گل آورد - شاید معشوقه ، سرانجام ، رویکرد مناسب را به زنان آموخت. من در 8 مارس عطر دادم - مطمئناً آن را برای معشوقه ام خریدم و عطرهای مشابه را برای همسرم خریدم. در رابطه جنسی فعال نیست - بوی جنسی در کنار آن بو می دهد. ناگهان او چیز جدیدی را در رختخواب ارائه داد - صد در صد ، خانم خانه آموزش داد!

گواهینامه های مسافرتی ، چک و رسید از سایر شهرها ، اطمینان مدیران و همکاران ، برداشت فوری گیرنده تلفن ، ارتباط ویدیویی منظم در اسکایپ - همه اینها اثر آرامش بخشی نداشت.همسر تازه تصور می کرد که یک توطئه جهانی در اطراف وجود دارد ، با هدف کمک به خیانت همسرش.

روابط خانوادگی شبیه به ارتباطات بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در اوج جنگ سرد بود. تمام صحبتها فقط در مورد خیانت احتمالی شوهرش است ، تلاش برای کشف تناقضات موجود در داستان ، آسیب رساندن به غرور او ، کشیدن و قرار دادن آن دردناک است. شوهر ، ابتدا سعی کرد تحمل کند ، سپس با همان روحیه شروع به پاسخگویی کرد. روابط صمیمی شروع به محو شدن کرد ، هنگامی که به روانشناس مراجعه کردند ، بیش از سه ماه رابطه جنسی وجود نداشت. بله ، آن رابطه جنسی - حتی بوسیدن در خانواده بی سابقه است.

دلیل فوری برای مراجعه به من برای کمک ، اولتیماتومی بود که آرکادی به لاریسا داد: یا شما بلافاصله دست از خیانت بیهوده در صورت من بردارید ، یا من واقعاً برای خود معشوقه ای پیدا می کنم و به طلاق می رسیم. که لاریسا ، پیروزمندانه ، فریاد زد که شوهر ، در نتیجه ، در تلاش بود تا رابطه خود را ، در واقع ، در گذشته از قبل قانونی کند و در همان زمان خود همسر بی گناه را متهم کند. همسران بیش از یک هفته با هم ارتباط برقرار نکردند ، پسر شروع به گریه کرد ، فقط نگرانی برای روان کودک باعث شد همسران شروع به جستجوی راه هایی برای خروج از بن بست کنند.

در طول گفتگوی ما ، آرکادی توضیح داد که در مورد خیانت احتمالی خود ، فقط می خواهد به همسرش تأکید کند که او چقدر خوب است. با این انتظار که همسر در پاسخ به سخنانش بگوید چنین شوهر نمونه ای مثل او هرگز به همسرش خیانت نمی كند. اما طبق معمول ، نیات خوب به عکس آن منجر شد.

چرا با فدور ازدواج نکردم؟

گابریل و همسرش ناتالیا سی و دو ساله بودند. این زوج در همان دانشکده دانشگاه تحصیل کردند ، در سال دوم با هم دوست شدند و در سال پنجم ازدواج خود را ثبت کردند. آنها برای دهمین سال ازدواج کردند ، دارای دو فرزند ، هشت و دو ساله بودند. شش ماه پیش ، روی نیمکت نشسته بود ، این زوج در اخبار دیدند که چگونه یکی از همکلاسی های خود ، بگذارید او را فدور بنامیم ، یک جایزه عالی دولتی دریافت کرد. و موقعیت وی در تلویزیون بسیار چشمگیر بود و درآمد مناسبی را پیشنهاد می کرد.

نمی توان گفت که خانواده گابریل و ناتالیا در فقر بودند. برعکس ، همسران صاحب دو آپارتمان بودند ، زن و شوهر حقوق مناسبی داشتند ، خانواده هر سال به استراحتگاه های خارجی می رفتند. اما ، درست یک سال پیش ، گابریل ، پس از چندین ماه انجام وظایف یک رهبر بازنشسته ، متأسفانه برای این مکان شیرین تأیید نشد: شخصی که از بخش کاملاً متفاوتی آمده بود ، در آنجا منصوب شد. این رویداد غم انگیز هرگز فراموش نشد. و ظاهراً زندگی جبرئیل و همسرش را مسموم کرد.

و بنابراین ، در عصر آن روز سرنوشت ساز ، در تخت ازدواج دراز کشیده ، ناتالیا را بردارید و رویایی با صدای بلند بگویید: من تعجب می کنم اگر با فدور ازدواج می کردم و نه شما ، چه اتفاقی می افتاد؟ آیا به یاد دارید که چگونه او به من بی تفاوت نبود و در هر استراحت به من شیرینی می داد … من الان با کت خز روباه نقره ای می رفتم ، با یک راننده شخصی سوار ماشین شرکت او می شدم. شاید همراه او در تلویزیون آنها را در سراسر کشور نشان می دادند … اوه ، من در آن زمان با شما عجله کردم! دلم برای چنین پسری تنگ شده بود … ».

به گفته همسرش ، او نمی خواست چیزی وحشتناک بگوید ، او قطعاً قصد توهین به شوهرش را نداشت ، فقط شوخی ناموفق داشت. اما شوهرم به یک جوک بد با شوخی دیگر پاسخ داد. جبرئیل گفت: "شاید من هم برای ازدواج با شما عجله کردم! می توانستم منتظر بمانم ، به اطراف نگاه کنم ، کسی را بیابم که والدینش در موقعیت جدی ، با موقعیت و ارتباطات باشند. سپس برای من عالی خواهد بود ، وقتی درباره نامزدی برای پست رئیس تصمیم گیری می شود ، کلمه ای برای من بیان می کنند. و بنابراین من با مهریه با شما تماس گرفتم ، در حال حاضر در زندگی همه جا باید خودم همه چیز را با پیشانی ام مشت کنم. بله ، و همه جا کار نمی کند ، پیشانی قبلاً دچار پینه های خونین شده است … اگر با شما ازدواج نمی کردم چه اتفاقی می افتاد."

آنچه بعد از آن اتفاق افتاد ، خودتان می توانید حدس بزنید.انفجار احساسات به حدی شدید بود که حتی بچه ها می دویدند تا ببینند مادر و پدرشان چه چیزی را تقسیم نمی کنند. همسران آنقدر چیزهای ناخوشایند به یکدیگر گفتند که خودشان شوکه شدند: چقدر معلوم می شود که هرکدام از یکدیگر شکایت داشته اند. و در عین حال ، از نظر ظاهری همه چیز خوب بود ، این زوج به خوبی با هم کنار آمدند.

پس از یک گفتگوی توهین آمیز برای همه ، هیچ کس نمی خواست اولین کسی باشد که این کار را انجام داد. از آنجا که همسر صادقانه معتقد بود که چنین چیزی نگفته است. شوهر تصور می کرد که پس از چنین اظهار نظری ، دیگر نمی تواند او را باور کند. به هر حال ، چنین کلماتی ، از نظر او ، خیانت داخلی به شوهر خود است. پس از آن ، تقلب در واقعیت فقط مسئله زمان است. از این رو ، دیگر منطقی نیست که او گرما و مراقبت خود را روی همسر خود بگذارد ، زیرا کاملاً واضح است که او به او احترام نمی گذارد و از ازدواج با او پشیمان است. بنابراین ، او همچنین از سخنان خود عذرخواهی نخواهد کرد.

از آن زمان به بعد ، رابطه در این زوج رسمی شد. شوهر به صورت تظاهرات آمیز شروع به خوابیدن تنها ، روی کاناپه در سالن کرد. رابطه جنسی از بین رفته است ، بودجه خانواده یکنواخت شده است. زن و شوهر به گونه ای رفتار کردند که هر یک از آنها به دیگری خیانت کردند. و ظاهراً در آینده ، این واقعیت تلخ شد. بچه ها چیزی نفهمیدند ، والدین همسران سرگردان بودند. همه چیز با این واقعیت به پایان رسید که شوهر ابتدا خانواده را برای زن دیگری ترک کرد ، درخواست طلاق کرد و دو هفته بعد به همسرش بازگشت و او را به ملاقات با روانشناس خانواده دعوت کرد.

در طول مکالمه ، ناتالیا توضیح داد که با مقایسه او با گابریل و فیودور ، او به سادگی می خواست شوهر خود را به طور غیر مستقیم به تلاش های بزرگ در زندگی سوق دهد و او را برای تسخیر ارتفاعات جدید در زندگی ترغیب کند.

همه این داستانها در عمل روانشناس خانواده بسیار رایج است. چه چیزی آنها را متحد می کند؟ این امر با این واقعیت ادغام می شود که: برای هر یک از بزرگسالان کاملاً معمول است ، افکار صمیمی در مورد موضوع "اگر بود … چه خواهد بود یا خواهد شد" ، ناگهان ، با صدای بلند به شکلی ناخوشایند و غیرقابل قبول برای نیمه های خانواده ما بیان می شود.

این رویداد برای نیمه دوم ما یک شگفتی کامل است. معلوم می شود که آنها از نظر اخلاقی آمادگی این کار را ندارند ، و عجولانه استدلال های خالی را برای اقداماتی درک می کنند که ممکن است یا روزی ممکن است به واقعیتی تلخ تبدیل شود ، بسیار ناراحت هستند.

خود محتوا و ماهیت مکالمه با موضوع "چه اتفاقی افتاد یا اگر می افتد" در حال حاضر غیر اصولی است ، زیرا این گفتگو خود به عنوان حضور همسر و ناامیدی بزرگ در زندگی خانوادگی فعلی با شریک فعلی تلقی می شود. که به نوبه خود به عنوان یک توهین شخصی تلقی می شود و یک فکر متقابل را در مورد سالهای بیهوده گذراندن زندگی برانگیخته است.

اگر همسری که مکالمه خطرناکی را آغاز کرده است ، به موقع عذرخواهی نکند و مکالمه را به شوخی تبدیل نکند ، شریک آزرده یک ضد حمله را آغاز می کند و آن سختگیری ها و تمسخرها را می گوید که در واقع ممکن است به هیچ وجه نشان دهنده نگرش واقعی او نسبت به او نباشد. خانواده اش.

اگر همسران به موقع متوقف نشوند ، در نتیجه مکالمه ، حتی یک زن و شوهر صادقانه محبت آمیز به این احساس و نتیجه ای وسیع می رسند که در تمام این سالها ، اگر نه با دشمن ، در بستر ازدواج مشترک بوده اند. ، سپس حداقل با یک نفر ، ازدواج که یک اشتباه آشکار بود.

اگر هیچ یک در یک جفت نتوانند روی غرور خود قدم بگذارند و علیرغم همه چیز آشتی کنند ، رژیم تحریم های متقابل آغاز می شود. بیشتر اوقات ، ما در مورد اعتصابات جنسی ، فرار از ارتباطات شخصی ، کاهش شدید گرما و مراقبت احساسی صحبت می کنیم.

رژیم تحریم متقابل در چند هفته یا چند ماه از اعمال آن ، رابطه را در یک زوج کاملاً سرد می کند. این شرایط مطلوبی را برای نگرش مثبت نسبت به توجه سایر اعضای جنس مخالف - به ویژه در محل کار یا در اینترنت ایجاد می کند.

از یک سو ، شروع یک رابطه واقعی یا مجازی با "یک سوم اضافی" در یکی از همسران نزاع ، از یک سو ، همه تردیدها و نتیجه گیری های منفی را در مورد این شخص از طرف همسرش تأیید می کند. از سوی دیگر ، سرانجام همسران را به فکر طلاق می کشاند.

پس از ظهور یک جدال فوق العاده جدید ، در حال حاضر به دلیل حسادت یا هنگامی که خیانت فاش می شود ، واقعاً به طلاق می انجامد. اینگونه است که خیالات به واقعیتی غم انگیز تبدیل می شود. و از این واقعیت ، اول از همه ، فرزندان این همسران بدشانس رنج می برند.

اساس روانشناختی همه این اقدامات و پیامدها عبارتند از:

  • - ناامیدی در شریک زندگی خود در روابط خانوادگی ، تمایل به همراه او یا با هزینه وی ، برای دستیابی به نتیجه بهتر در زندگی شما: موقعیت اجتماعی - بالاتر ، پول بیشتر ، در نهایت تعمیرات کامل در آپارتمان ، خرید یک خانه و یک خانه ماشین ، رفتن به دریا و غیره
  • - تمایل آگاهانه یا ناخودآگاه همسر / و با روش مقایسه "چه می شد اگر بود" یا ایجاد انگیزه در نیمی از خانواده وی برای تلاشهای چشمگیر بیشتر در زندگی و بهبود موقعیت خانواده در جامعه ؛ یا او را مجبور کنید که از شوهر یا همسر موجود قدردانی بیشتری بکند ، در صورتی که موفقیت اصلی خانواده به لطف آغازگر این گفتگو به دست آید.

من بلافاصله رزرو می کنم: هیچ ایرادی در این نیست که ما می خواهیم بیشتر مورد محبت و قدردانی قرار بگیریم. به همان اندازه ، هیچ مشکلی وجود ندارد که بخواهیم در زندگی بیشتر به دست آوریم ، از جمله اینکه عزیزانمان را مجبور به فعالیت در این زمینه کنیم. س hereال در اینجا فقط در آن روشهایی است که ما می خواهیم برای عزیزتر شدن ما و تلاش بیشتر برای ما مطابق با اهداف و امکانات یکدیگر به کار ببریم. در مثالهایی که توصیف کردم ، اصل مشکل این است که هدف نادیده گرفته شده - اشاره به شوهر / همسر که ما را بیشتر مورد احترام و دوست داشتن خود قرار می دهد - کاملاً برخلاف روش مورد استفاده است - ضربه زدن به غرور شریک زندگی با استدلال در مورد احتمالات خیانت یا مقایسه با یک فرد موفق تر

س Theال این است که همسران باهوش برای اینکه خود را در چنین تله هایی قرار ندهند ، در جایی که مدلهای جایگزین آینده نامعلوم به خانواده ای کاملاً قابل تحمل ضربه می زنند ، چه باید بکنند؟ پنج قانون ساده را باید رعایت کرد:

نحوه جلوگیری از درگیری های خانوادگی در مورد موضوع "اگر چه":

حتی در نسخه نمایشی ، در نظر گرفتن شرایط فرضی که در آن یکی از همسران می تواند شریک دیگری در روابط عاشقانه ، صمیمی یا خانوادگی داشته باشد ، اکیداً ممنوع است. علاوه بر این ، برای بحث در مورد تحریم های تلافی جویانه احتمالی بر اساس اصل "چه کسی چه کسی را بیرون می کند و چگونه اموال تقسیم می شود". علاوه بر این ، برای معرفی آنها در پاسخ به پوچی ، عدم وجود اقدامات قابل مشاهده

مجازات در حال حاضر برای فرض ممکن به معنای افزایش احتمال چنین آینده ای است.

  1. اگر یکی از همسران چنین کار احمقانه ای را انجام دهد ، به عنوان مکالمه با موضوع "چه اتفاقی می افتد" با یک مفهوم منفی در ارزیابی نیمه متاهل موجود ، شریک دوم باید باهوش تر باشد و پیشنهاد کند که این موضوع را توسعه ندهد ، زیرا مطلوب است که هرگز چنین چیزی اصلاً اتفاق نیفتد. برای همسری که این مکالمه را آغاز کرده است ، توصیه می شود که از چنین بی تدبیری عذرخواهی کنید.
  2. شما باید اشتباهات خود و دیگران در گذشته خانوادگی را فقط از نظر ذهنی یا به تنهایی تجزیه و تحلیل کنید. انجام این کار با هم و با صدای بلند تقریباً همیشه منجر به مشاجره و نارضایتی بر اساس غرور زخمی می شود.
  3. هنگام تعیین اهداف کلی خانواده یا زندگی شخصی برای همسران ، ارزیابی زندگی خانوادگی آنها ، مقایسه خود ، نیمه دیگر یا خود موقعیت با داستانهایی از زندگی افراد موفق تری که همسران آنها را شخصاً می شناسند اشتباه است. به ویژه در مورد کسانی که در گذشته ، حال یا آینده ، می توانند نیمه دوم جایگزین برای کسی از این جفت باشند. این تقریباً همیشه به عنوان توهین تلقی می شود.
  4. زندگی خانوادگی همسران و دستاوردهای شخصی آنها باید فقط با آن خانواده های مرجع یا افرادی مقایسه شود که یا مجازی هستند (تلویزیون ، فیلم ها ، کتاب ها ، اینترنت و غیره) ، یا آشنایان شخصی یکی از این زوج نیستند. با این کار از کینه شخصی علیه کسی از یک زن و شوهر جلوگیری می شود.
  5. انگیزه دادن به نیمه دیگر خود برای افزایش موفقیت شخصی یا خانوادگی نباید مورد انتقاد قرار گیرد ، بلکه فقط باید مورد تمجید قرار گیرد.هنگامی که فردی به خاطر این واقعیت که کسی از او موفق تر است مورد سرزنش قرار نمی گیرد ، اما ویژگی های مثبت خود را نشان می دهد که هنوز برای دستیابی به نتیجه بهتر به طور کافی استفاده نمی شود.
  6. اگر همسری می خواهد مورد تحسین و قدردانی قرار گیرد ، بهتر است این را به طور مستقیم و صریح از نیمه دیگر خود بخواهید تا اینکه از مکالمات و بحث های حیله گرانه ، واسطه ای و "پیشنهادی" استفاده کنید که ممکن است سوءتفاهم شده و منجر به برنامه ریزی نشده شود. وخامت روابط

من مطمئن هستم که این قوانین را برای خود سخت یا خیلی سنگین نمی دانید!

اگر به مشاوره روانشناس ، مشاوره شخصی یا آنلاین نیاز دارید ، خوشحال می شوم به شما کمک کنم.

روانشناس خانواده آندری زبروفسکی.

مانند مقاله "اگر … می شد …" چه اتفاقی می افتد؟ به امید دریافت دیدگاههای شما!

توصیه شده: