2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
زن مسنی روی صندلی مورد علاقه اش نشسته بود. او راحت زندگی کرد و درباره نحوه زندگی و نحوه زندگی او در حال حاضر فکر کرد.
والدین او را دوست داشتند و آنچه را که برای تربیت فرزند تجویز شده بود انجام دادند. او همچنین از فرزندان خود مراقبت می کرد.
در جامعه افرادی هستند که در مورد فرزندپروری تحقیق می کنند. سپس آنها نتیجه گیری خود را به عنوان صحیح ترین و بهترین نتیجه منتشر می کنند. والدین در سکوت موافقت می کنند و دستورالعمل ها را دنبال می کنند. احساسات خود را در مورد کودک و نیازهای او کنار بگذارید. معلوم شد که دیگران بهتر می دانند چه چیزی برای فرزندشان ضروری است.
سپس ، او طبق برنامه ای که توسط دانشمندان تدوین شده بود ، در یک مدرسه معمولی درس خواند. آنها همچنین از طریق تحقیقات به این نتیجه رسیدند که این بهترین چیزی است که در حال حاضر می تواند باشد. و مردم با آن موافق بودند.
علاوه بر این - یک موسسه ، که قوانین خاص خود را برای کسب دانش داشت ، که همچنین با نتیجه گیری دیگران در مورد مفید بودن چنین یادگیری مطابقت دارد. در آن زمان ، شعارهایی در مورد خوشبختی و آینده ای روشن به شرط رعایت نسخه های خاص شروع شده بود.
"تحصیلات عالی راه موفقیت و خوشبختی است!" بسیاری از شعارها ، درخواست ها ، دستورالعمل های مختلف وجود داشت. کجا و چگونه می توان به مکانی رفت که در آن "خوشبختی" لازم هر شخص وجود داشت. جالب است که آنها موفق به تعیین این "خوشبختی" برای او با صدور نقشه و نقاط دیدنی شدند.
اکنون او تعجب می کند که با این امر موافقت کرده و متوجه شده است که همه چیزهایی که داده می شود بیگانه است. در یک بسته بندی زیبا پیچیده شده و به هر چیزی که می خواهد خدمت کرده است. او معتقد بود که از این طریق می تواند به خوشبختی خود برسد ، که کسی پیشنهاد کرد. کسی که برای او شناخته شده نیست ، اما او به او یا آنها اعتقاد داشت.
سپس او ازدواج کرد ، همانطور که باید برای یک زن جوان باشد ، فرزندان به دنیا آورد. فکر می کند این انتخاب شخصی او است. اگرچه در واقع ، او قرار بود ازدواج کند و بچه دار شود. بنابراین آنها گفتند - که یک زن جوان باید این کار را انجام دهد. لبخند زد و فکر کرد: "خوب است که شوهرش را انتخاب کرد."
این مسابقه برای برکت و زندگی با عزت بود. و همانطور که به نظر می رسید ، این همان چیزی بود که او می خواست. شانه به شانه با افراد دیگر ، او در جهت خوشبختی "دوید" - یک آپارتمان ، یک اقامتگاه تابستانی ، یک ماشین. مجموعه ای که برای یک فرد عادی بسیار ضروری است تا احساس خوشبختی کند.
او از این تصور که واقعاً در حال خدمت به کسانی است که معتقدند این خیر ضروری است ، وحشت زده شد. تماشای نحوه برخورد او و دیگران با آن ، او را تشویق به ادامه راه می کند. سپس آنها تأیید کردند که این همان چیزی است که مردم می خواهند. نتیجه یک انتخاب بدون انتخاب بود. به نظر می رسد که او در حال انتخاب بود ، اما در واقع ، انتخاب برای او انجام شد ، و او آن را درک کرد و آن را برای خود گرفت.
او فیلمی را به خاطر آورد که در آن مردم در محافل مختلف راهپیمایی می کردند و به ایده شخصی خدمت می کردند و به خیالاتی می رسیدند که راه خودشان را پیش می برد و به سمت رویاهایشان می رفت.
او متقاعد شده بود که فرزندان و نوه هایش طعمه ای را که به عنوان راهی برای خیر معرفی می شد بلعیده اند. اینکه یک دستورالعمل وجود دارد و اگر دستورالعمل های آن را دنبال کنید ، می توانید به "خوشبختی" برسید. و آنها در حال حاضر به همراه دیگران در این مسابقه برای دریافت جایزه ای به نام … شرکت می کنند ، احتمالاً هر کدام صندوق جایزه خاص خود را دارند ، تحت نام شخصی.
اما آنها این کار را به روشی که به آنها پیشنهاد شده انجام می دهند ، آنقدر پرشور ، آنقدر مشتاقانه که متوجه زندگی خود نمی شوند. صادقانه از همه توصیه ها برای وجود آنها استفاده کنید. "کار نکرد؟ دوباره امتحان کنید ، سپس دوباره! توجه کنید! شما وقت خود را به طرز شگفت انگیزی صرف رویایی می کنید که به شما پیشنهاد کردیم. با ما بمان".
احتمالاً ، برای این زندگی داده شده است ، و او آن را در این راه صرف کرد. در حال حاضر کودکان و نوه ها آنچه را که پیشنهاد شده است انجام می دهند. فرار از خود به "شادی" خیالی.
از SW. دیمیتری لنگرن ، درمانگر گشتالت
توصیه شده:
از طریق اعتماد برای خوشبختی زندگی. نحوه یادگیری اعتماد
"اعتماد کنید اما تأیید کنید" - بسیاری از ما در دوران کودکی آموختیم. امروزه اکثر مردم جهان با چنین نگرش هایی - نگرش بی اعتمادی - بزرگ شده اند. با این ایده که به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد. بی اعتمادی در دوران کودکی در ما ایجاد شده است.
عروس فراری. برای کسانی که مدام از خواسته ها و برنامه های خود فرار می کنند
میدونی ، من خودم به همه چیز فکر کردم! همه چیز را برنامه ریزی کردم و اینکه بگویم من این را نمی خواهم ، اما نه ، من واقعاً می خواهم !!! این آرزوی من است! من می توانم مستقیماً احساس کنم که چقدر انرژی برای انجام این کار در من است. ولی! در آخرین لحظه ، به نظر می رسد خودم را بیرون می کشم و ناگهان شروع به انجام کار دیگری می کنم.
فرار کردن برای همیشه ماندن است
آنا به محض پایان مدرسه خانه را ترک کرد . در گذشته یک شهر کوچک ، اسباب بازی های کودکان ، و همچنین یک مادر سخت گیر که همیشه می داند "چه چیزی بهتر است" باقی مانده است. در حال حاضر پشت شانه های موسسه پایتخت ، در حال حاضر - یک شغل فوق العاده و هشت سال ازدواج.
فرار از واقعیت به عنوان راهی برای حل مشکلات
او از نظر جسمی فرار می کند: و سپس روابط خود را قطع می کند ، شغل خود را رها می کند ، به کشور دیگری مهاجرت می کند ، سرگرم کار یا سرگرمی می شود. یا از نظر ذهنی فرار می کند: و سپس مشکل را نادیده می گیرد ، وانمود می کند که وجود ندارد ، همه چیز خوب است.
توهم به عنوان فرار از واقعیت و درد به عنوان پرداخت برای فرصت زندگی در زمان حال
توهمات ما را جذب می کنند زیرا درد را تسکین می دهند و به عنوان جایگزین آنها لذت را به ارمغان می آورند. برای این ، ما باید بدون شکایت بپذیریم که وقتی توهمات با تکه ای از واقعیت برخورد می کنند آنها در حال شکستن هستند … " فروید زیگموند توهمات - پناهگاه امن معمول ما از یک دنیای ناعادلانه وحشتناک - در اوایل کودکی ، هنگامی که سوالات زیادی وجود دارد ، هنگامی که بسیاری از ترسهای ناشناخته و غیرقابل توضیح وجود دارد ، بسیار مورد نیاز است.