پیدا کردن خود

فهرست مطالب:

تصویری: پیدا کردن خود

تصویری: پیدا کردن خود
تصویری: چگونه علایق،هدف و شغل ایده آل خود را پیدا کنیم | How to find your passion 2024, آوریل
پیدا کردن خود
پیدا کردن خود
Anonim

"راه به سمت کالگور"

کاتیا همسر شایان ستایش و بی شکل وکیل معروف نیکولای اسموکوفنیکوف است ، که در سالن وی شخصیت های معروف و لیبرال اندیش جمع می شوند. در طول انقلاب فوریه ، برای وفاداری به اصول و یکپارچگی طبیعت ، شوهر کمیسر دولت موقت می شود.

پس از مرگ شوهرش ، کاتیا برای بار دوم ازدواج می کند. کورکورانه به مرد محبوب خود اعتماد می کند و او را به سامارا ، و سپس به روستوف - در قلمرو محل استقرار نیروهای دنیکین ، دنبال می کند. بدون آنکه به عواقب عمل فکر کند ، به طور تکانشی عمل می کند. زحمت نمی کشد مسئولیت زندگی را به دست خود بگیرد. همسران احمقانه دعوا می کنند و وادیم ، سرخ شده ، به سراغ سفیدها می رود. کاتیا در روستوف لاغر مانده است.

کاتیا توسط مخنو اسیر می شود. الکسی کراسیلنیکوف دیوانه وار عاشق او می شود و او را از گروه دور می کند و در عوض خواستار ازدواج می شود. کاتیا نمی خواهد و می کشد. الکسی ، خسته از انتظار ، او را می زند.

و سپس "نه" محکمی از او بیرون می زند. و همچنین درک این موضوع که از یک مبلمان زیبا یا چمدان چمدان خسته شده اید. پس از آن درک می شود که او تحصیلات عالی دارد و می خواهد در مدرسه به کودکان آموزش دهد. هویت: "من یک معلم هستم" رشد می کند و قوی تر می شود. او قبلاً به خاطر ویژگی های شخصیت خود مورد احترام و دوست داشتن است.

کاتیا به اتاق خود آمد و از میان انبوهی از خارهای بحرانی عبور کرد. و شما؟

"عروس فراری"

با اولین داماد - گیتاریست ، عروسی به سبک هیپی و عروس با لباس عروس سوار ترامپولین می شوند. عروسی دوم - کلاسیک ، با موسیقی ارگ در کلیسا.

3 عروسی - عروس سوار بر اسب

جشن عروسی قبل از 4 - لباس شنا به سبک هاوایی با گل و ورزش.

داماد شماره 3 جاش ملخ خواند و در مزرعه پروانه ها دست خواست. حلقه داخل پیله قرار داشت. 4 داماد باب - یک ورزشکار در طول مسابقه پیشنهاد ازدواج داد. روی صفحه نمایش نوشته شده بود: "با من ازدواج کن ، مگی". باب می خواست ماه عسل خود را در هیمالیا بگذراند.

آیک: "آیا رویای صعود به اورست را دارید؟ یا تماشای جفت گیری ملخ؟ بله ، شما ترسیدید. شما آنقدر گیج شده اید که حتی نمی دانید چگونه تخم مرغ را دوست دارید. او عاشق گپ زدن با یک کشیش ، تخم مرغ سرخ شده با یک نوازنده ، شکار با یک متخصص حشرات ، سنجاب با یک ورزشکار بود."

مگ: "به این میگن نظرت عوض شه"

هایک: "این عدم وجود نظر شخصی است."

با فرار از آیک ، دختر بازنشسته شد.

من دلایل فرار از عروسی را فهمیدم: "او … هیچ تصوری نداشت که من کیستم. من او را متقاعد کردم که من همان چیزی هستم که او نیاز دارد - نیمی دیگر."

او به عنوان یک طراح صنعتی ، تولید لامپ های طراح را آغاز کرد ، که رویای آن را داشت.

من 9 ظرف تخم مرغ درست کردم و متوجه شدم بندیکت عاشق تخم مرغ است و از عروسی های بزرگ متنفر است.

مگی خودش را پیدا کرد.

و شما؟

توصیه شده: