2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
تحریک چه چیزی به آن می دهد؟
آیا این احساسات برای شما آشنا است؟
افزایش تحریک پذیری گاهی یکی از جدی ترین موانعی است که مانع ارتباط فرد با دیگران می شود.
خشم یک واکنش عاطفی طبیعی و کاملاً طبیعی انسان است. کودکان کوچک اغلب عصبانی می شوند و احساسات انباشته را دور می اندازند ، پس از آن به سرعت آرام می شوند و اتفاقاتی را که رخ می دهد فراموش می کنند.
همه ما به خوبی می دانیم که خوب ، بی ادبانه و به طور کلی غیرقابل قبول نیست که یک فرد خوش اخلاق خشم خود را بر دیگران خالی کند. بنابراین ، با گذشت زمان ، مردم عادت می کنند احساسات خود را پنهان کنند ، از جمله احساس عصبانیت و افزایش تحریک پذیری.
تمام احساسات منفی ما بر بدن ما سنگینی می کند و در مفاصل و ماهیچه ها تجمع می یابد.
فرد دچار آرتروز می شود ، دردهای مختلف احساس می شود و حتی سرطان ظاهر می شود.
عبارات زیر را بخوانید و آنچه را که برای شما واقعی است ، خودتان یادداشت کنید. صادق باشید.
می ترسم خشم خود را احساس کنم.
در حالت تحریک پذیری شدید ، کنترل خود را کاملاً از دست می دهم.
من حق ندارم در حالت خشم شدید قرار بگیرم.
عصبانیت یک احساس بسیار بد است.
وقتی کسی در حالت تحریک شدید قرار دارد احساسات بسیار ناخوشایندی را تجربه می کنم.
حالت عصبانیت برای سلامت انسان ایمن نیست.
والدینم اجازه نمی دهند نارضایتی و عصبانیت خود را بیان کنم.
اگر من خشم خود را آشکارا ابراز کنم ، مردم مرا دوست نخواهند داشت.
من باید تمام تلاشم را بکنم تا عصبانیتم را پنهان کنم.
عصبانیت شدید مرا ضعیف می کند و کاملاً مریض می شود.
من هرگز احساس خشم شدید نکرده ام.
با عصبانیت ، به اطرافیانم صدمه جدی می زنم.
آنچه در مورد شماست را روی یک تکه کاغذ بنویسید
برو جلو
همه احساسات و احساسات ما طبیعی و طبیعی است.
ما باید از تمام احساسات خود ، از جمله احساس خشم ، به خاطر تخلیه 220 ولت که این احساس به بدن ما می دهد سپاسگزار باشیم.
نکته اصلی این است که راههای مثبتی برای بیان این احساسات پیدا کنید. در عین حال ، شما نباید به افراد اطراف ما با سوء استفاده و مشت حمله کنید ، می توانید به سادگی و واضح به آنها بگویید: "این من را اذیت می کند."
یا: "عمل شما مرا عصبانی می کند." اگر دل ندارید این کلمات را تلفظ کنید ، هنوز گزینه های زیادی برای آرامش دارید: ما می توانیم احساسات خود را با فریاد زدن روی بالش تمام آن کلماتی که در روح ما انباشته شده اند بیرون بیندازیم. یا می توانیم بی صدا با مشت به تشک یا بالش ضربه بزنیم. یا فقط از جایی فرار کنید ، مدتی از افراد اطراف و تنها با خودتان بازنشسته شوید ، با احساسات و تجربیات خود کنار بیایید. یا فقط می توانید کمی تنیس بازی کنید. همه اینها خروجی های سالم احساسات منفی انباشته شده در روح هستند.
حالا به جملاتی که نوشتید نگاه کنید. برای هر یک یک جمله مثبت بنویسید (عصبانیت احساس خوبی نیست = من عصبانیت خود را می پذیرم ، به خودم اجازه می دهم آن را تجربه کنم ، از من محافظت می کند)
اکنون به شما پیشنهاد می کنم به 9 س answerال پاسخ دهید و پاسخ ها را روی یک کاغذ بنویسید بلافاصله کل تصویر را مشاهده خواهید کرد.
1. اعضای خانواده شما معمولاً چگونه خشم خود را نشان می دادند؟
2. پدر شما چگونه عصبانیت خود را نشان داد؟
3. مادر شما چگونه عصبانیت خود را نشان داد؟
4- برادران و خواهران شما چگونه عصبانیت خود را نشان دادند؟
5- آیا در خانواده شما یک بزبان قربانی وجود داشت که از آن برای بیان خشم خود استفاده می کردید؟
6. عصبانیت خود را در کودکی چگونه نشان دادید؟
7. آیا سعی کرده اید عصبانیت خود را بیرون بریزید یا برعکس ، آن را پنهان کرده و آن را در درون خود سرکوب کنید؟
8. در گذشته از چه روش هایی برای مهار خشم خود استفاده کرده اید؟
9. آیا می توانید تمام احساسات انباشته شده در روح خود را به روشهای مناسب بیان کنید؟
به این س questionsالات به صورت مکتوب پاسخ دهید
بنابراین ، شما احساسات خود را بهتر می شناسید و ریشه ، موقعیت ها ، سناریوها را می بینید!
چه باید کرد؟
سریع ترین و ساده ترین راه برای خلاص شدن از احساسات منفی انباشته شده در روح این است که در جا پرش کنید ، چندین بار با صدای بلند تکرار کنید: "بله! نه! ای کاش همه احساسات منفی هر چه زودتر مرا ترک کنند! آره! نه! ای کاش همه احساسات منفی هر چه زودتر مرا ترک می کردند! " سعی کنید این پیشنهاد را دنبال کنید. خیلی زود متوجه خواهید شد که روح شما بسیار آسان تر می شود.
با تجمع بیش از حد عصبانیت ، ممکن است در نهایت به حالت عصبی دائمی برسید. احساسات منفی ، همانطور که گفته شد ، کل بدن شما را فرا می گیرد و در اولین فرصت آنها احساس خود را شروع می کنند. حتی اگر سعی کنید تحریک خود را نشان ندهید ، باز هم در تمام اعمال و حرکات شما ، در نفس شما ظاهر می شود و باعث بروز افکار منفی مختلف می شود. بنابراین ، برای مثال ، می توانید انتقادات کاملاً غیر منطقی را از اطرافیان خود برملا کنید. شما علاوه بر اطرافیان خود ، ناگزیر خود را در معرض چنین انتقاداتی قرار خواهید داد. س questionsالات زیر را از خود بپرسید و ببینید چرا به این احساسات نیاز دارید و به آن نیاز دارید
1. ثابت ماندن در حالت تحریک به من چه می دهد؟
2. اگر بخواهم از تحریکی که در روح من جمع شده است خلاص شوم ، چه اتفاقی می افتد؟
3. آیا می خواهم همه اشتباهات وارده بر من را ببخشم و از تحریک انباشته شده خلاص شوم؟
به سوالات به صورت مکتوب پاسخ دهید.
توصیه شده:
من هیچ چیزی را احساس نمی کنم و چیزی نمی خواهم. بی تفاوتی چگونه ما را می بلعد
این یک شکایت بسیار رایج است. فقدان احساسات ، فیلمی از بی تفاوتی ، که به طور نامحسوس یک زندگی کامل را درگیر می کند ، آن را با کسالت ، بی تفاوتی و بی معنایی کثیف غرق می کند. روتین غبار آلود و خستگی مداوم همراهان ابدی این حالت هستند. بگذارید خانم بی علاقگی را به شما معرفی کنم.
چیزی که به ما اعتماد می دهد
امروز روز اعتماد من است. او کل هفته را خلاصه کرد ، که در آن برنامه ها شکست خورد و اهداف با دشواری زیادی محقق شد. امروز صبح ، با لغو مجدد برنامه ها ، به شرایط اعتماد کردم و پیاده روی کردم (چند ساعت ، فقط برای راه اندازی مجدد). به نظر می رسید همه چیز در داخل آرامش داشته و در عین حال پر از نیرو و انرژی جدید شده است.
چه چیزی یک خانواده را تشکیل می دهد؟ سه نوع خانواده مدرن از روانشناس خانواده Zberovsky
چه چیزی یک خانواده را تشکیل می دهد؟ در عمل ، تنها سه توضیح برای ایجاد خانواده وجود دارد: - از آنجا که هر دو طرف یکدیگر را دوست دارند یا احساسات مثبت روشن و قوی دیگری را تجربه می کنند: محبت ، راحتی عاطفی ، جذابیت صمیمی ، حسادت ، تمایل به بچه دار شدن در کنار یکدیگر و غیره.
چیزی که به روانشناسان درباره گونه شناسی شخصیت ها دانش می دهد
در آغاز شکل گیری روانشناسی به عنوان یک علم و روان درمانی به عنوان یک عمل خاص ، توجه زیادی به موضوع شخصیت و مزاج پرداخت. امروزه این جنبه های مطالعه روان انسان به پس زمینه رفته است ، احتمالاً چندان موجه نیست ، زیرا در روانشناسی بیش از حد بر مفاهیم حدسی و بازتاب تجربیات بنا شده است ، و ایده شخصیت شناسی به ما می دهد ، هر چند متزلزل ، اما متکی به برخی از مبانی بیولوژیکی ، طبیعی است.
مراجعه به روانشناس چیزی به شما نمی دهد؟
آیا می دانید چرا ما معتقدیم که کار با روانشناس فقط صحبت است و انواع تمرینات است ، اما هیچ نتیجه واقعی ندارد؟ زیرا: ولی. ما عادت نداریم به آنها توجه کنیم. ب (از الف) آنها از فاصله دور قابل مشاهده هستند ما دائماً آجر به آجر در حال تغییر هستیم.