چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و آزادی درونی را بیابید

تصویری: چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و آزادی درونی را بیابید

تصویری: چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و آزادی درونی را بیابید
تصویری: چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهیم؟ 2024, ممکن است
چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و آزادی درونی را بیابید
چگونه نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و آزادی درونی را بیابید
Anonim

یکی از قوی ترین اسطوره ها که به معنای واقعی کلمه چشم از تلاش برای تغییر چیزی در خود و زندگی شما دور می کند ، افسانه قدرت اراده ، تلاش های ارادی است ، که شما باید آن را به کار بگیرید و مجبور کنید ، نه به موانع فکر کنید ، بلکه فقط به جلو حرکت کنید (خیلی مشخص نیست که این "جلو" دقیقاً در کجا واقع شده است).

واضح است که این افسانه به دلایلی اختراع شده است ، اما برای اهداف کاملاً عملی ، که من در سمینارهای خود به صورت دوره ای در مورد آن صحبت می کنم. و این هدف ارتباط چندانی با شما و علایق شما ندارد.

در حقیقت ، تنش نیروهای ذهنی و توجهی که مصرف کننده بدبخت اسطوره برای شروع برخی تغییرات (پیگیری وزن ، برقراری تماس ، انجام معاملات و غیره) انجام می دهد را می توان با تلاش های فردی که زرنگ است مقایسه کرد. چکمه های سنگین ، سرب ، علاوه بر این از توده های سالم گل پوشانده شده و سعی می کند در آنها ماراتن را اجرا کند. روشن است که در فاصله صد یا دو متری سقوط می کند.

سه لایه از شخصیت ما

یکی از پیامهای اصلی روانشناسی مدرن این است که همه مشکلات در خود ماست. و نمی توانید با آن بحث کنید ، زیرا یک میلیون واقعیت خاص در پشت آن وجود دارد. در واقع ، تقریباً همه شکست ها در زندگی توسط خود شخص ایجاد شده یا جذب می شوند - بیماری ، شکست های مالی ، روابط بد ، مشکلات شغلی و غیره.

سوال دیگر این است که چرا؟ آیا یک شخص احمق و دشمن خود است که بدی را به جای خوب جذب می کند؟! از یک سو ، بله - یک احمق و دشمن خود ، زیرا او به جای کار بر روی خود این اجازه را می دهد. از سوی دیگر ، همه چیز تا حدی عمیق تر و وحشتناک تر است. و برای درک این موضوع ، باید تصور کم و بیش کافی از اینکه شخص چیست ، داشته باشید.

اگر ما خود را در قالب حلقه های متحدالمرکز تصور کنیم ، در مرکز من من ، شناسه ما ، یا به عبارت دیگر ، تعیین خودمختاری خودمان ، شخصیت ما ، موقعیت وجودی ما خواهد بود. و در اینجا درک این نکته مهم است که فناوری اطلاعات ، این وضعیت شناسه ، عملاً درک نمی شود! این نکته کلیدی است.

لایه یا دایره بعدی ، از نظر رایانه ، "سخت افزار" ما ، پوسته نرم افزاری ما است ، یعنی ایده های ما در مورد زندگی ، در مورد مردم ، در مورد شرایط. به عبارت دیگر ، اینها کلیشه ها ، الگوهای تفکر ، فیلترهای ادراک ، گشتالت ، نگرش ها و غیره و غیره است. همچنین آگاهی از آنها بسیار دشوار است.

و در نهایت ، لایه سوم افکار ، کلمات ، عکس العمل ها ، اعمال ، اعمال و عدم فعالیت ما است که موقعیت ما را در واقعیت مشخص می کند. به عنوان مثال ، کلمه ای که در مکان اشتباه و در افراد اشتباه گفته می شود منجر به مشکلات جدی می شود. و کلمه ای که در زمان مناسب گفته نمی شود ، فرصت های امیدوار کننده را می بندد یا باعث فروپاشی یک رابطه می شود. با اقدامات ، حتی شدیدتر است.

چگونه ناخودآگاه بر ما حکومت می کند

چطور همه چیز اتفاق می افتد؟ من یک طرح ساده اما قابل درک را بیان می کنم: یک شناسه ناسالم و آسیب دیده بر "سیستم عامل" تأثیر می گذارد ، که به نوبه خود با واقعیت ناکافی است و تمام جریاناتی را که از جهان به ما می رسد (اطلاعاتی ، مادی ، اجتماعی و غیره) تحریف می کند.. در نتیجه ، به جای یک نقشه واضح و دقیق ، که نشان می دهد کجا کجا و چگونه و چگونه باید برویم ، در ذهن خود یک شیزو صریح داریم.

اما این همه ماجرا نیست. سیستم عامل همه افکار ، کلمات ، واکنش ها و اقدامات ما را تعریف می کند. درک این نکته بسیار مهم است. آزمایشات متعدد ثابت کرده است که یک فرد عادی خود را کنترل نمی کند. در بهترین حالت ، هوشیاری او قادر است 3 درصد از همه چیز را که در لایه سوم قرار دارد کنترل کند. دانشمندان با موفقیت ثابت کرده اند که انتخاب عمدی یک فرد معمولی در اکثر موارد ، یک توهم بیش نیست. ناخودآگاه به ما فرمان می دهد: از طریق افکاری که از آنها آگاه نیستیم ، اقداماتی که در مورد آنها فکر نمی کنیم ، واکنش هایی ، دلایل واقعی که ما آنها را درک نمی کنیم.

در نتیجه ، همه چیز دقیقاً همانطور که فروید در استعاره درخشان خود توصیف می کند ، اتفاق می افتد و بیان می کند که ناخودآگاه اسبی است که به هر کجا که نیاز دارد می شتابد و هوشیاری سوارکاری است که وانمود می کند دقیقا همان جایی است که به آن نیاز دارد. بنابراین ، جای تعجب نیست که زندگی بر اساس سناریویی ساخته شود که در ناخودآگاه است ، و نه بر اساس آن چیزی که خود شخص دوست دارد.

یک مثال ساده. سناریوی ناخودآگاه تجویز می کند که پول در دست شخص درنگ نمی کند. یک شخص با تمام وجود سعی می کند پول خود را حفظ کند ، از خرید و خرج انواع مزخرفات خودداری می کند. اما ، از آنجا که او هیچ کنترلی بر خود ندارد ، شروع به شکستن تکنیک خود با حرکتهای نامحسوس دستان خود می کند - دوربین را رها می کند ، لپ تاپ خود را با قهوه پر می کند ، ماشین خود یا شخص دیگری را خراش می دهد و غیره. بخواهید یا نخواهید ، باید پول را تعیین کنید.

بنابراین ، تغییر نگرش نسبت به زندگی ، تغییر "سیستم عامل" ، یعنی نگرش ها است (روند کار تغییر نگرش در مرحله دوم مکتب توسعه سیستم است). تصدیق های احمقانه و خود هیپنوتیزم نمی توانند شرایط را در اینجا اصلاح کنند.

تغییرات را در زندگی بپذیرید

احمقانه ترین راه در این شرایط این است که با خود بجنگید. و عاقلانه ترین این است که سناریوهای بازی های ناخودآگاه را شناسایی ، درک و تجدید نظر کنید. برای انجام این کار ، باید ساختار آنها را درک کنید. و این بسیار ساده است: یک راه حل خاص (به عنوان مثال ، "هیچ کس من را دوست ندارد") وجود دارد که روند جستجو یا ایجاد شرایط برای بازی را آغاز می کند ، که در آن اجرای این راه حل انجام می شود ، یعنی ، در واقع ، روند خود بازی. فینال بازی "سود" دریافت می کند که شامل تأیید صحت تصمیم گرفته شده است ("بله ، هیچ کس واقعاً من را دوست ندارد ، این بز / عوضی..").

اکثریت قریب به اتفاق منابع این بازی ها تصمیمات کودکان و مجموعه های عصبی است. این همان "ماشه ای" است که سناریوی بازی را راه اندازی می کند ، که مهم است ، بدون احتیاط توسط خود شخص. یک فرد قادر است فقط قطعات ، عناصر فردی فرآیند بازی را مشاهده و متوجه شود ، اما نمی تواند آنها را به هم پیوند دهد تا بازی را درک کرده و آن را خلق نکند.

به نظر می رسد که وضعیت ناامید کننده است ، اما فقط برای یک فرد نادان است. افراد باهوش درک می کنند که تقریباً هر مشکلی را می توان حل کرد اگر از الگوریتم خاصی پیروی کنید ، از فناوری خاصی پیروی کنید. روند خروج از سناریوهای ناخودآگاه بازی نیز از این قاعده مستثنی نیست ؛ همچنین در اینجا یک الگوریتم وجود دارد. و این الگوریتم به بسیاری از افراد این امکان را داد که زندگی خود را از نظر کیفی تغییر دهند: برای حفظ روابط ، بیرون آمدن از حلقه معیوب شکست ها و شکست ها ، تغییر حرفه ، ایجاد مشاغل خود ، توقف جذب افراد و موقعیت های مشکل دار.

این فناوری و همچنین تکنیک ها و روش های مرتبط را در سمینار عملی (فشرده) "راه آزادی" ارائه دادم. در حال حاضر این دوره فشرده را می توان از راه دور با فرصت پرسیدن سوالات از مربی گذراند. واضح است که این دوره فقط برای کسانی است که واقعاً می خواهند آزادی درونی را بیابند و فقط با توسعه خود بازی نمی کنند.

و در اینجا لحظه ای وجود دارد که بسیاری از آنها سرگردان می شوند ، زیرا آنها به سادگی آن را نمی بینند (دوباره ، به دلیل "سیستم عامل" نامناسب). زندگی دائماً تغییر ناگزیر است. دائمی! و همیشه فقط در دو جهت - خوب یا بد. شما باید این را بپذیرید ، حتی اگر هنوز معنی این عبارت را کاملاً درک نکرده اید. پیروی از سناریوی بازی ناخودآگاه همیشه انتخاب می کنید که به سمت بدتر تغییر کنید. هیچ گزینه ای وجود ندارد. چه انتخابی خواهید کرد ، آگاهانه یا نه؟

توصیه شده: