مرد پلاستیکی

تصویری: مرد پلاستیکی

تصویری: مرد پلاستیکی
تصویری: تکامل انسان پلاستیکی در کارتون، فیلم و تلویزیون در 9 دقیقه (2019) 2024, ممکن است
مرد پلاستیکی
مرد پلاستیکی
Anonim

یک مرد پلاستیکی ، غمگین نیست و شاد نیست ، در شهرها و روستاها قدم می زند ، مچاله شده ، ضعیف ، خرد شده و خندیده است ، همه اطرافیانش بی سر و صدا ساکت هستند ، شاید ملایم باشند ، شاید سختگیر باشند ، نه هنگامی که او جوانی ها را تشخیص می دهد ، قلبش مملو از دردهای ناشناخته ، مملو از اندوه و ترس و اراده است ، و می خواهد فرار کند و در سایه ها پنهان شود ، در زندگی قدم می زند و به طرف دیگر می نگرد.

یک مرد پلاستیکی که او همیشه یک به یک است ، احساس ترس و خشم روح او را در هم می پیچد ، سر و صدا می کند ، عذاب می دهد و درباره افکار متکبر و پست خود با او صحبت می کند ، از دور به او نگاه کنید ، گویی از بالا ، اما به در همان زمان ، آنها یک پارچه در دستان او دادند ، آنها می گویند ، آینه هایی را که صبح و عصر در آنها نگاه می کنید ، پاک کنید ، آنجا چه می بینید؟ هیچ چیزی؟ شما ، سه ، سه ، قوی تر ، جسورتر ، ما از بیرون مشاهده می کنیم ، پرواز شما برای من و شما شناخته شده است ، شما دچار خراشیده و شکسته شده اید ، اما بنابراین ، منظم ، آنچه در داخل است ، قابل توجه نیست ، مبهم است ، هیچ کس نمی بیند آن را در هر جایی پاک کنید ، آینه ها را طوری پاک کنید که همه جا بدرخشند ، بازتاب شما کیاروسکورو دارد ، شما دیر از خواب بیدار شدید ، متفکر ، یخ زده ، نمی توانید گرم شوید ، هیچ فایده ای برای حواس پرتی ، بدی و خلأ وجود ندارد ، آنها داخل هستند ، آنها با تو هستیم ، مرد پلاستیکی ، چشمانت را باز کن ، به درون خود نگاه کن ، نگاه کن ، وحشت زده باش ، آن دستها را می بینی ، آیا شما نیز مانند من به آنها اعتقاد دارید؟ مه ، مه ، مه ، مه ، مه ، مه.

یک ماده قابل انعطاف برای مجسمه سازی پیکره ، هنگام ورز دادن نرم است ، در حالی که آن را مالش می دهید ، زندگی را در دستان خود نگه دارید ، آن را گرم کنید ، مراقبت کنید ، بگذارید برود ، آن را روی زمین بیندازید ، خشک می شود ، سفت می شود ، می چرخد در آتش ، یخ زده ، یخ زده مانند سنگ رزین ، یک مرد پلاستیکی ، در خارج مانند خاک ، نامحسوس ، خاکستری ، کسل کننده و حتی ، مانند همه چیز ، و شاید جدید ، دستان او را از داخل چروک می کنند ، دستان گرم و زنده هستند ، در حال حرکت هستند به دور از آنها ، او تمام قدرت خود را از دست می دهد ، به همین دلیل اتفاق افتاد که این جهان پوچ است ، اغلب پذیرفتن بی قید و شرط زندگی ، بخشی است که ظرف شما را پر می کند ، با فکر پوچ ، بی اعتقاد اعتقاد بر این که یک فرد پلاستیکی از خودش فرار می کند ، او عادت کرده است مچاله شدن ، پاره شدن ، خرد شدن ، مخلوط شدن با گرد و غبار ، و سپس تمیز کردن به طوری که مایل به شکل مایل باشد ، و سپس بی نظم ، زندگی چنان جریان دارد که نمی تواند باشد و منطقی است ، او هیچکس نیست ، هرگز و هیچ جا ، نگاهی دقیق تر به اطراف و مشاهده همه چیز ، با دقت به آینه در سالن نگاه کنید ، اگر دیدن آن دشوار است ، با یک پارچه پاک کنید ، شبیه او ترسناک به نظر می رسد ، اما به نظر می رسد نه ، پلاستیکین نیست پلاستیدها ، او مشکلات را به ارمغان نمی آورد ، هیچ چیز خارج از داخل وجود ندارد ، دستان گرم ، ترس ، پارچه ، آینه ، شما.

شما پلاستیکین هستید ، سن پلاستیکین ، زندگی در حال طولانی شدن است ، نور به پایان می رسد ، که دستان شما را غمگینانه فشردند ، از کجا آمده اند ، و چه کسی به همه اینها نیاز دارد ، شما را با ترس برطرف می کند ، با عصبانیت ، ناراحتی شما را لمس می کند ، احساس گناه ، اشک از شرم ، سکته ملایم با شجاعت ، احساسات پس از همه ، آنها آنقدر در شما له شده اند ، چند نفر نیستند و نخواهند بود ، همه چیز بیهوده نیست ، دستان گرم ، گرم ، لمس ، مچاله شدن ، دستان مادر ؟ شاید آنها پاک شوند ، آنچه به شما می چسبد ، چه چیزی کشیده ، چسبیده ، می درخشد ، می وزد ، شتاب می کند ، در همه جا و اینجا ، آیا دستان شما شما را از خورشید و طوفان محافظت می کند؟ آیا آنها مردی را مجسمه می کنند یا مزخرف می بافند؟ آیا این یک سر است یا یک الاغ ، چه اتفاقی افتاده است ، به من بگویید ، حداقل می توانید فکر کنید ، اما صحبت کنید ، اما زنده باشید؟ دنیای پلاستیک و دستهای خالق ، پوچی ، باد زوزه می کشد و در بدون کاخ.

توصیه شده: