راز فیلم "راز"

فهرست مطالب:

تصویری: راز فیلم "راز"

تصویری: راز فیلم
تصویری: مستند اصلی و 32 ساعته فیلم راز اولین فیلم در مورد قانون جذب و ارتعاش قسمت ۱ 2024, آوریل
راز فیلم "راز"
راز فیلم "راز"
Anonim

فیلم در مورد محرک و پاسخ صحبت می کند. مشوق پول ، ماشین ، یک عزیز است. و حالت احساسی شما یک پیامد است. بله ، مطمئناً بحث در اینجا دشوار است ، زیرا این محرکها واقعاً بر روحیه ما تأثیر می گذارد!

سپس می گوید که شما باید بلافاصله با واکنش شروع کنید. یعنی احساس کنید همه چیز را قبلاً در اختیار دارید. و این تمایل ، به طوری که شما را خیلی اذیت نمی کند ، اجازه می دهد با موشک به فضا بروید! و جهان همه سوالات را برای شما حل می کند! شاید او بخواهد ، اما فقط بدون تو

و سپس می گوید که شما باید اهمیت خواسته خود را بردارید و اهمیت را کاهش دهید. یعنی از نظر احساسی به او وابسته نباشید.

بیایید تصور کنیم که یک فرد چند روز غذا نخورده است. و بنابراین او به یک ضیافت شیک می رسد و مهمانان غذاهای خوشمزه را زیر پا می گذارند. و می گوید اجازه بدهید کنارت بنشینم؟ من واقعاً می خواهم غذا بخورم ، و آنها به او گفتند: خوب ، رغبت را رها کن و از غذا فرقه نساز! اما آنها به میز دعوت نمی شوند.

نمونه ای از مقایسه اجتماعی این دختر سی ساله هنوز ازدواج نکرده است ، اگرچه همه دوستانش از قبل خانواده و فرزندان دارند. اما به او توصیه می شود: میل خود را کنار بگذارید ، برای مثال به یوگا بروید! شاید ، او را رها کند ، اما زمان می گذرد ، شاید سالها ، اما مشکل حل نمی شود! و آینه روشن می کند که زمان زحمت خود را می کشد و رقابت پذیری آن در حال کاهش است.

در فیلم ، همه چیز واضح است که باید اهمیت را حذف کرد ، اما هیچ ابزار خاصی در مورد چگونگی حذف این اهمیت در حالی که واقعاً برای شخص مهم است ، وجود ندارد!

بنابراین: راز فیلم این است که افرادی که آن را خلق کرده اند شهرت پیدا کرده و در نتیجه از آن درآمد کسب کرده اند! اما برای افرادی که آن را تماشا کردند ، این چیزی جز خودارضایی مغزی نیست! راز این است که انجام این کار واقع بینانه نیست ، اما آنها به طور طبیعی به شما می گویند که شما تصور اشتباه کرده اید ، اما البته ما به شما کمک خواهیم کرد ، اما بابت پول شما. و آنها مجموعه ای از تمرینات حواس پرت کننده و ظاهراً معنوی را ارائه خواهند داد. و سپس یا خر می میرد یا پادشاه. مثل نصرالدین.

اول: برای از بین بردن اضطراب و انتقال روان به فرکانس ارتعاش متفاوت ، باید تمرکز توجه را از این مشکل بردارید. دوم: تمرکز خود را روی کارهایی که نمی خواهید انجام دهید تغییر دهید

عجیب به نظر می رسد؟! نه! من توضیح می دهم که اهداف نهایی (جهانی) با معنای نهایی از نظر دیمیتری لئونتیف وجود دارد ، و اهداف ابزاری وجود دارد - اینها اهداف وسیله ای هستند که به شما در دستیابی به یک هدف جهانی کمک می کند. روش ارزش یابی روکچ

نکته اصلی این است که بسیاری از مردم نمی خواهند وظایف هدف ابزار را به پایان برسانند. آنها نمی خواهند تغییر کنند ، رفتار و نگرش خود را تغییر دهند ، اما می خواهند همه چیز را به یکباره روی یک بشقاب نقره ای بدست آورند

درک کنید که فقط شما عامل موقعیتی هستید که در آن لحظه هستید

از هدف خود دست نکشید ، بلکه شروع به حرکت به سمت هدف خود کنید ، تنها بر آنچه در قدرت شماست تمرکز کنید

تمایل نباید برطرف شود ، اما تمرکز توجه باید به ابزار نهایی (ابزاری) منتقل شود. به عنوان مثال ، اگر تنها هستید ، به یک روانشناس حرفه ای مراجعه کنید ، با او می توانید موقعیت خود را تجزیه و تحلیل کنید ، شاید سبک ارتباط و رفتار خود را تغییر دهید

مردان را با مقایسه با تصویر ایده آل خود یا روابط معمولی گذشته تخفیف ندهید. به عنوان مثال احساسات منفی (طرح ریزی) خود را به مرد منتقل نکنید: شما نوعی عصبی ، پرخاشگر ، عجیب هستید. بنابراین ، من مرد را مجبور می کنم بهانه بیاورد. در اولین ارتباط به مردی نگویید که بنا به تعریف ، چیزی مدیون است که او مرد است.

میل شما باید محصول جانبی فعالیت کاری هدفمند شما باشد. پول محصول جانبی کار است. آیا فکر می کنید جراح دوست دارد عمل کند یا دندانپزشک دوست دارد دندان هایش را بچیند؟ اما با گذشت زمان ، بسیاری از آنها کلینیک مخصوص خود و در نتیجه اتومبیل و آپارتمان خواهند داشت.

مثال: زنی با دو فرزند رو به من کرد و گفت: تقریباً نیم سال است که بیکار هستم ، دو فرزند دارم و باید به آنها غذا بدهم ، چگونه می توانم اهمیت را حذف کنم؟ از این گذشته ، در حال حاضر پول برای خانواده ما بسیار مهم است! و او در حال حاضر به طور کامل از جستجوی کار خسته شده است و حداکثر پیشنهادی آنها 200 دلار است که مطلقا هیچ چیزی را حل نمی کند!

توجه داشته باشید که وقتی نمی توانید مشکل واقعی را برای مدت طولانی حل کنید (محرومیت) ، آنگاه هوشیاری شما مانند هیپنوتیزم شروع به تنگ شدن می کند. من روی مشکل متمرکز می شوم ، مانند یک توپ براق که در مقابل چشمان شما موج می زند ، دیگر نمی توانید به هیچ چیز فکر کنید. در همان زمان ، افسردگی شروع می شود ، که در آن فعالیت ذهنی کاهش می یابد!

در اینجا چیزی است که من به او پیشنهاد کردم: ابتدا ، درک کنید که تأثیر شما بر وضعیت کجاست و "اراده از بالا" کجاست! شما باید صبح ها به دنبال کار باشید و رزومه خود را بیش از یک ساعت در روز ارسال نکنید. یعنی آنچه را که در توان شماست انجام می دهید ، اما آن را در زمان محدود می کنید! و بقیه زمان شما خود را وقف معشوق خود می کنید. علاوه بر این ، نتیجه فعالیت شما به شما بستگی ندارد ، در حال حاضر یک امر شانس است.

وظیفه شما این است که بفهمید کجا تأثیر می گذارید و اراده شانس کجاست. نکته اصلی این است که شما آنچه را که شرایط از شما می خواست انجام دادید! برای این کار خود را ستایش می کنید و دیگر "حمام بخار نمی گیرید". در مرحله بعد ، این وضعیت را به عنوان یک استراحت شایسته در نظر بگیرید و به فعالیتهایی بروید که ارتعاشات ذهنی شما را افزایش می دهند. این فعالیتی است که با آن طنین انداز می شوید و انرژی شما را افزایش می دهد.

یاد آوردن! هدف شما باید پایدار باشد. این هدفی است که از طریق آن به عنوان یک فرد پیشرفت می کنید و از طریق آن بهتر می شوید. و این هدف به شما انرژی می دهد ، نه افسرده!

دختری برای من نامه ای ارسال کرد: من ساعت ها جلوی آینه تجسم می کنم ، اما به طرز عجیبی به دلایلی کار نمی کند؟! بنابراین ، شما باید خودتان را برای کار انجام شده ستایش کنید و بی دلیل خود را تحسین کنید! کتاب مقدس را بخوانید: غرور پیشگام سقوط است!

و درک کنید که نتیجه همیشه آنی نخواهد بود و همیشه به شما وابسته نیست. نکته اصلی ، مانند ماهیگیری ، این است که مکان مناسب را انتخاب کنید ، "به درستی" وارد کنید ، و اینکه آیا ماهی مناسب است یا نه ، این صلاحیت شما نیست! به عنوان مثال ، او نیم روز تجسم می کند ، و در خانه انبوهی از ظروف شسته نشده و گرد و غبار زیاد وجود دارد. شما آنچه را که لحظه حال از شما می طلبد انجام می دهید و می توانید مستقیماً بر آن تأثیر بگذارید.

سرنوشت دالانی است که در طول آن قدم می زنید ، و اگر هر آنچه را که این وضعیت از شما می خواهد انجام دهید ، انجام دهید ، راهرو گسترده تر می شود و به سطح بعدی می روید!

به عنوان مثال ، من شخصاً دوست ندارم در کلیپ های ویدئویی بازی کنم و ویدئوهایم را ویرایش کنم. دقیق تر ، من عاشق هستم ، اما در روحیه. اما وقتی کار می شود ، در تعریف حرفه ای چنین فرمولی وجود دارد: من می خواهم-می توانم تقاضا کنم! و من این کار را می کنم تا بعداً بهتر زندگی کنم ، زیر درختان نخل دراز بکشم و روزی یک یا دو جلسه مشاوره برای پول خوب انجام دهم.

بله ، شاید وقتی پروژه من شروع به درآمدزایی بیشتری می کند ، افرادی را که ویدیوی من را ویرایش می کنند ، مجری باریک و زیبا و گروهی از روانشناسان را برای نوشتن فیلمنامه استخدام کنم.

و این همچنین پروژه من و تمام کارهایی است که نمی خواهم انجام دهم ، توجه! (زیرا می دانم چگونه این کار را انجام دهم) ، آن را به زیردستانم منتقل می کنم!

و سپس من قبلاً وظایف مدیریتی را خواهم داشت: برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل ، که شاید در طول زمان ، من مایل به انجام آنها نباشم و به پروژه دیگری تغییر خواهم داد! اما این تنها راهی است که من نمی خواهم ، نام و پول کسب کنم!

توصیه شده: