2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
همه ما درباره چنین تقسیم بندی به "دانشمندان طبیعی و انسان دوست" ، "فیزیکدانان و غزل سراها" ، که موفقیت های خود را در یک زمینه توضیح می دهند و توانایی های خود را در حوزه دیگر تحقیر می کنیم ، می دانیم. از والدین کودکان در سنین پیش دبستانی بزرگتر ، می توانید در مورد برخی از گرایش ها و ویژگی هایی که آنها در فرزندان خود مشاهده می کنند ، بشنوید. گاهی اوقات ، صرف نظر از توانایی های خودش ، گاهی برخلاف "من فکر می کردم او نیز مانند من در حل مشکلات مهارت دارد ، اما اصلاً رونق ندارد" ، گاهی در مقایسه با خودش ، "او به من علاقه دارد ، او اومانیست نیز هست."
البته ، تواناییهایی در چیزی ، گرایشها ، پیش نیازهای توسعه چیزی ، برخی ویژگیها و ویژگیهای موروثی وجود دارد که به شما امکان می دهد در یک منطقه خاص بهتر حرکت کنید - برای شنیدن صداها به طور ظریف ، به عنوان مثال ، احساس آنها ، برای داشتن بینایی عالی حافظه ، انعطاف پذیر و ماهر و غیره باشد. با این حال ، آیا واقعاً به اصطلاح "فیزیکدان و غزل سرای" وجود دارد یا توضیحات کاملاً متفاوتی برای آن وجود دارد؟
اگر چنین تقسیم بندی ممکن بود ، یک فرض کاملاً منطقی بوجود می آمد که مغز آنها باید به نحوی متفاوت تنظیم شود ، یا به نحوی متفاوت کار کند. سرنوشت هر کودکی از بدو تولد یک نتیجه قطعی خواهد بود - از آنجا که همه چیز شما سه برابر شده است ، سپس یک قطب نما و یک خط کش در دستان خود دارید ، دیگری - یک ویولن ، یک چهارم - یک جلد پوشکین ، یک سوم - یک جارو.
تنها تفاوت فعلی در ساختار مغز (که از این پس GM نامیده می شود) در مردان و زنان است: بدن بدن که نیمکره های GM را به هم متصل می کند ، در زنان کمی بزرگتر است ، که مسیرهای بیشتری را ایجاد می کند و به وظایف اجازه می دهد. "چند منظوره بودن" بسیار کارآمدتر از مردان انجام می شود. … در اینجا همه تفاوت های قابل توجه است - نه ترجیحات این یا آن علم ، نه رنگ پوست ، نه موقعیت اجتماعی ، و نه شیوه زندگی هیچ گونه تغییر آناتومیکی را تعیین نمی کند.
توجه به مهماندار! - تدابیر کاملاً جسد بدن را تربیت می کند ، تعامل بین کره ای را بهبود می بخشد ، امکانات جبرانی بیشتری را در صورت صدمات و جراحات ایجاد می کند و همچنین از تغییرات قابل توجه مربوط به سن جلوگیری می کند.
با این حال ، در حال رشد و توسعه است که برخی از بخشهای GM می توانند به طور ناهموار توسعه یابند (قبلاً این موضوع را لمس کردم) ، یا برخی از ویژگیهای رشدی ناشی از مشکلات در دوران بارداری ، زایمان ، نوزادان و پس از آن (در مورد این در سایر نشریات من)
اما من می خواهم بر روی دو دلیل دیگر برای ظهور چنین تقسیم بندی هایی به "فیزیکدانان و غزل سراها" تمرکز کنم.
در این طرح ، ما تأثیر برخی از ضایعات ارگانیک GM را که بر حافظه ، توجه ، پتانسیل انرژی ، تسلط بر مهارتها و غیره تأثیر می گذارد در نظر نخواهیم گرفت. با این حال ، ما توجه داریم که بدون شک ، جدا از ویژگیهای ارگانیک مادرزادی یا اکتسابی GM ، و ویژگیهای سیستم عصبی ، مزاج و تعادل سیستم هورمونی (در اینجا من در درجه اول در مورد هورمون استرس صحبت می کنم - کورتیزول) - همه اینها زمینه ایجاد فعالیتهای یادگیری و ارتباطات بین فردی را ایجاد می کند.
همه مواردی که در زیر مورد بحث قرار می گیرد به هم متصل هستند ، اما بیایید با این وجود سعی کنیم لهجه ها را برجسته کنیم. بنابراین ، "فیزیک و اشعار".
اول ، یک دلیل روانی وجود دارد. او چند وجهی است:
- سطح آرزوها ، اطمینان / عدم اطمینان ، موفقیت / شکست
عزت نفس و آگاهی از توانایی های آنها در یک کودک از طریق واکنش به شخص او و اقدامات او از عزیزان مهم شکل می گیرد. تحریک فعالیت جستجوی کودک ، انتظارات واقع بینانه ، واکنش مناسب و قابل مقایسه با موقعیت برای رسیدن به هدف - همه اینها احساس موفقیت یا شکست خود را در برخی مشاغل ایجاد می کند.
سطح آرزو ، تعیین ذهنی توانایی ها و قابلیت های فرد در رسیدن به هدف است.این می تواند مناسب یا واقع بینانه باشد - وقتی کودک با توجه به قدرت خود یک کار عملی را برای خود تعیین می کند ، زیاد - ایده توانایی های خود را بیش از حد برآورد می کند و کم - دست کم می گیرد. این چگونه با موضوعی که ما در نظر داریم ارتباط دارد؟ واکنش عزیزان نسبت به دستیابی به هدف در یک کودک ، به طور معمول ، مثبت تقویت می شود. او موفق شد ، احساس موفقیت کرد ، شروع به تکرار ، تولید مثل می کند و به تدریج پیچیدگی را افزایش می دهد. به عنوان مثال ، تا شدن انگشتان در سه سالگی ، یا به لطف حافظه خوب ، تا 10 شعر معمولی را بیاموزد ، یا اشعار طولانی را بیاموزد ، یا چیزی را روی کاغذ به تصویر بکشد ، یا به طور غیر منتظره ای ریتم بگیرد و به ضرب و شتم برسد ، والدین تصور می کنند کودک استعداد یا توانایی احتمالی در چیزی را دارد. آنها موفقیت را به طور مثبت تقویت می کنند ، اما اغلب برای موفقیت در جای دیگر التماس می کنند ، یا بر آن تمرکز نمی کنند. با مشاهده موفقیت در برخی زمینه ها ، انتظاراتی وجود دارد که کودک نتایج خوبی را در حوزه دیگر نشان دهد و خواسته های مشابهی را مطرح کند. در مواجهه با این واقعیت که ممکن است نتیجه ای نداشته باشد ، و همچنین مشاهده واکنش بزرگسالان ، ناامیدی او ، عدم انتظارات ، کودک ممکن است از این فعالیت ها اجتناب کند ، آنها را خراب کند.
به طور کلی ، با داشتن سطح واقع بینانه آرزوها ، که از نگرش و انتظار کافی در بزرگسالان شکل گرفته است ، کودک سعی می کند و اشتباه می کند ، کمک می خواهد ، توسعه می یابد ، موفقیت را تجربه می کند و تقویت می شود ، اما با برخی مشکلات روبرو نمی شود. تلاش کردن ، انجام وظایف در دسترس او اگر سطح اشتیاق بالا باشد ، کودک با بیش از حد ارزیابی توانایی های خود ، بلافاصله سعی می کند در چیزی به سطح بالایی برسد که البته باعث ایجاد احساسات و تجربیات منفی می شود. به خودی خود ، یک کار دشوار با یک واکنش احساسی روبرو می شود ، و همانطور که می دانید ، "تأثیر - بدون عقل" ، دشواری درک آنچه مورد مطالعه است را افزایش می دهد. بنابراین ، یک کودک ، به عنوان مثال ، با مطالعه حساب ، بدون درک نوعی عمل محاسباتی ، احساس و تجربه شکست موقعیتی خود ، این احساس را تقویت می کند که ریاضیات چیزی پیچیده و مرتبط با احساسات منفی است. و "اما" جادویی که به موقع ظاهر شد به تعیین بردار دیگری کمک می کند: "بله ، او ریاضیات را نمی فهمد ، اما زیاد می خواند و شعر می سرود ، اومانیست است!"
- عصب کشی
ویژگی های شخصیتی ، نگرش ناکافی به موفقیت و شکست خود ، روابط پیچیده در خانواده ، اقدامات نادرست و غیرحرفه ای معلم - همه اینها پیش زمینه هایی برای شکل گیری روان رنجوری مدرسه ایجاد می کند. ماهیت آن این است که یک رویداد دشوار (آسیب زا) برای کودک در حال وقوع است و البته از نظر احساسی غنی است. موضوع را درک نکرده یا در تخته سیاه پاسخ اشتباه داده است ، و توسط معلم یا دانش آموزان مورد تمسخر قرار گرفته است. من بسیار تلاش کردم ، اما یک ارزیابی منفی دریافت کردم ، و غیره - برای برخی مشوق این است که تا آنجا که ممکن است موضوع را به بهترین نحو درک کرده و از حمایت والدین استفاده کرده و برای کسی - ناتوانی در رفتن به تخته سیاه ، پاسخ دهید در مقابل کل کلاس ، عدم تمرکز در طول آزمون. همه به یک دلیل - وجود تأثیر بر بهره وری هوش تأثیر قابل توجهی می گذارد. در جایی که موفق است ، با مشکلات کنار می آید ، جایی که مشکل یا "ضربه" وجود دارد ، مشکلات شروع می شود. او در خانه اشتباه نمی کند ، بلکه در آزمایش های کنترل و در تخته سیاه - در هر کلمه اشتباه می کند. "اما" او ریاضیات را خوب می فهمد ، متخصص!"
گزینه دیگر ناتوانی والدین در تسلط بر مطالب است. در شبکه جوک هایی در مورد مادرانی که جیغ می زنند و درس ها را کنترل می کنند وجود دارد. بله ، همه والدین نمی توانند استعدادهای آموزشی داشته باشند. با دیدن اینکه کودک به هیچ وجه آنچه را که از او خواسته است درک نمی کند ، به سرعت شروع به عصبانی شدن می کند ، صدایش را بلند می کند ، مجازات می کند ، نام ها را صدا می زند ، محروم می کند. یکبار دیگر فریاد می کشید "می فهمی یا نه؟!"متأسفانه ، این تجربه الگوی تولید کورتیزول (هورمون استرس) را در حین فعالیتهای یادگیری در موضوعاتی که مشکل بود تقویت می کند. اگر اینها موضوعات بشردوستانه هستند ، احتمالاً می توانید "عنوان" یک تکنسین را بدست آورید. اگر علوم طبیعی ، پس ، بر این اساس ، علوم انسانی.
برچسب های والدین ، تأثیر کلیشه ها ، انگ.
شما باید قدرت درونی کافی برای کنار آمدن با پیش بینی های والدین و تبدیل شدن به خود را داشته باشید. اگر والدین به طور مرتب در حضور کودک می گویند: "من خودم یک انسانگرا هستم و کودک در من است" یا برعکس ، "او شبیه چه کسی است ، من یک تکنسین هستم ، و او همچنان روی انگشتان دست خود حساب می کند در حد خواسته! " اگر او نتواند کنار بیاید ، شروع به مکاتبه می کند - چرا باید زحمت مطالعه شیمی را بکشید ، اگر "من یک اومانیست هستم ، به آن احتیاج ندارم".
ثانیاً ، من از نثر زندگی ، غفلت آموزشی ، به عنوان دلیل دوم عذرخواهی می کنم.
با کنار گذاشتن مشکل کلاس های بزرگ ، من موضوع آموزش را لمس می کنم. هر معلم دبیرستانی موافقت می کند که در کلاس های پایین با مشکل درک نادرست از موضوع روبرو هستند و این ، مانند گلوله برفی ، باعث مشکلات قابل توجهی در بزرگترها شده است. مواد هر سال روی سال قبل بسته می شود و پیچیده تر می شود. برخی از موضوعات به یکدیگر مربوط نمی شوند ، اما بیشتر ادامه ای است که قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته است. در نهایت ، سیستم خاصی از دانش در مورد نظم جهانی ظاهر می شود. همه اینها - به عنوان بخشی از یک پازل بزرگ ، در طول تحصیلات متوسطه ، حرفه ای و عالی جمع آوری می شود.
به عنوان مثال ، "تکنسین" در یادگیری خواندن مشکل داشت. برایش سخت بود ، آهسته ، بی اراده می خواند. از این رو ، "خواندن" و به تبع آن مشکلات در تسلط بر موضوعاتی که نیاز به مطالعه و تجزیه و تحلیل حجم زیادی از متن را دارد ، "دوست نداشتن" ظاهر شد. و "علوم انسانی" در تسلط بر اصول حل مسائل و مثالها دارای شکاف بود ، او به سادگی آن را به موقع تشخیص نداد ، یا هیچ شانس با معلم نداشت.
بیایید خلاصه کنیم. یک فرد با استعداد در همه چیز استعداد دارد.
یک کودک سالم ، با حمایت کافی والدین ، می تواند در بسیاری از زمینه ها موفق باشد ، نه فقط "فنی" یا "بشردوستانه".
حمایت کافی والدین از یک سو احترام به توانایی های کودک ، تقویت مثبت تلاش ها و کمک به موقع در برآوردن تشنگی دانش با ایجاد شرایط مناسب است. این انتقال مسئولیت فرایند یادگیری به کودک است ، اما با تمایل به حمایت و توضیح همیشه.
اگر مدرسه انتخاب شده موقعیتی امن برای یادگیری ایجاد نکند ، در صورت عدم امکان تغییر وضعیت در محل ، تغییر مدرسه هیچ اشکالی ندارد. به عنوان مثال ، یکی از فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه فنی کشور ، در مقطع ابتدایی ، فقط از نظر کار دارای ارزیابی مثبت بود. به دلایلی ، معلم تصمیم گرفت که به دلیل رفتار بد در کلاس درس ، غیرقابل آموزش است. فقط انتقال به مدرسه دیگر به کودک کمک کرد تا به خودش ایمان داشته باشد و در ادامه تحصیل موفق باشد. علاوه بر انتقال به مدرسه دیگر ، امکان آموزش از راه دور یا به صورت خانوادگی وجود دارد.
اما ، با این وجود ، چرا ما به شیمی احتیاج داریم اگر من در آینده به آن اصلاً احتیاج ندارم ، از کلمه اصلاً؟
شناخت با یک تلاش فکری همراه است ، این یک عمل اراده است. اگر موضوع دشوار باشد ، این بدان معناست که در حال حاضر در جستجوی راه حلی است ، استراتژی ها توسعه می یابد ، ارتباطات عصبی جدیدی شکل می گیرد. آن ها هر بار ، با تسلط بر موضوعی ، کسب مهارت یا مهارت جدید ، مغز گزینه های جدیدی را برای حل مشکلات زندگی و توانایی تجزیه و تحلیل انتقادی اطلاعات ، تجزیه و تحلیل و ترکیب دریافت می کند. و علاوه بر این ، همچنین با استفاده از اراده.
آیا در زندگی بعدی لازم است؟!
توصیه شده:
چه کسی را دوست دارم ، برای چه کسی دلتنگ هستم؟ عشق بی جواب ، به عنوان فرصتی برای ملاقات با خود
ما عاشق شدیم! فتنه ، عاشقانه و شور ، گرما و لطافت ، خلاقیت ، شادی زیاد و انتظار لذت! زندگی پر از معناست ، با انواع رنگهای روشن شکوفا می شود ، امید خوشبختی بیدار می شود! احساس نیاز و ارزش خود! اما ، عشق ما رد شد … این می تواند بسیار دشوار باشد ، درست مثل این که دوست داشتن را متوقف و متوقف کنید.
چرا من در زندگی خود بدشانس هستم؟ چرا، چرا
سالها در طول زندگی ، مردم از خود س questionsال می پرسند: چرا من می خواهم ثروتمند شوم و در تمام زندگی خود کاری جز تأمین هزینه های زندگی انجام نمی دهم. چرا نمی توانم با یک شریک زندگی شایسته ملاقات کنم. چرا همه مردانی که با آنها برخورد می کنم ضعیف ، بازنده ، زن زن یا گیگولو هستند.
کارگاه آشنایی با خود واقعی "دوست دارم" و "دوست ندارم" به عنوان پارامترهای تعیین کننده زندگی ما هستند
دوستان ، من یک کار مفید و خلاقانه برای شما آماده کرده ام. – کار با شخصی "دوست دارم" - "دوست ندارم" . کار به این صورت انجام می شود … 1 . اول از همه ، ابتدا باید یک تکه کاغذ ، یک مداد ساده ، یک قلم قرمز و یک نشانگر قرمز ذخیره کنید.
انسان به انسان نیاز دارد. کمک روانشناسی برای چیست؟
هر یک از ما در مرحله خاصی از زندگی به کمک و حمایت نیاز داریم. در راه ما ، استرس ، از دست دادن و از دست دادن ، مشکلات سلامتی ، مشکلات در روابط با عزیزان اجتناب ناپذیر است. اغلب ما با موقعیت های مشکلی روبرو می شویم ، راه حلی که برای ما مشخص نیست.
انسان به انسان نیاز دارد
سوبژکتیویته ما (خود) خانه داخلی است که در آن قرار است زندگی خود را زندگی کنیم. اگر در مرحله ساخت و ساز همه چیز خوب پیش رفت ، فضایی در داخل ایجاد می شود که در آن راحت و ایمن خواهیم بود ، جایی که می توانیم لباس هایمان را کنار بگذاریم و شما را همانطور که هستید بپذیریم ، جایی که همیشه مال خودتان هستید.