چرا من به شیمی نیاز دارم ، من یک انسان دوست هستم

تصویری: چرا من به شیمی نیاز دارم ، من یک انسان دوست هستم

تصویری: چرا من به شیمی نیاز دارم ، من یک انسان دوست هستم
تصویری: من در پختن این غذا اتفاقی نمی افتم، فوراً بخورید! تربوها / تریپ در اجاق پمپئی. غذای خیابانی 2024, آوریل
چرا من به شیمی نیاز دارم ، من یک انسان دوست هستم
چرا من به شیمی نیاز دارم ، من یک انسان دوست هستم
Anonim

همه ما درباره چنین تقسیم بندی به "دانشمندان طبیعی و انسان دوست" ، "فیزیکدانان و غزل سراها" ، که موفقیت های خود را در یک زمینه توضیح می دهند و توانایی های خود را در حوزه دیگر تحقیر می کنیم ، می دانیم. از والدین کودکان در سنین پیش دبستانی بزرگتر ، می توانید در مورد برخی از گرایش ها و ویژگی هایی که آنها در فرزندان خود مشاهده می کنند ، بشنوید. گاهی اوقات ، صرف نظر از توانایی های خودش ، گاهی برخلاف "من فکر می کردم او نیز مانند من در حل مشکلات مهارت دارد ، اما اصلاً رونق ندارد" ، گاهی در مقایسه با خودش ، "او به من علاقه دارد ، او اومانیست نیز هست."

البته ، تواناییهایی در چیزی ، گرایشها ، پیش نیازهای توسعه چیزی ، برخی ویژگیها و ویژگیهای موروثی وجود دارد که به شما امکان می دهد در یک منطقه خاص بهتر حرکت کنید - برای شنیدن صداها به طور ظریف ، به عنوان مثال ، احساس آنها ، برای داشتن بینایی عالی حافظه ، انعطاف پذیر و ماهر و غیره باشد. با این حال ، آیا واقعاً به اصطلاح "فیزیکدان و غزل سرای" وجود دارد یا توضیحات کاملاً متفاوتی برای آن وجود دارد؟

اگر چنین تقسیم بندی ممکن بود ، یک فرض کاملاً منطقی بوجود می آمد که مغز آنها باید به نحوی متفاوت تنظیم شود ، یا به نحوی متفاوت کار کند. سرنوشت هر کودکی از بدو تولد یک نتیجه قطعی خواهد بود - از آنجا که همه چیز شما سه برابر شده است ، سپس یک قطب نما و یک خط کش در دستان خود دارید ، دیگری - یک ویولن ، یک چهارم - یک جلد پوشکین ، یک سوم - یک جارو.

تنها تفاوت فعلی در ساختار مغز (که از این پس GM نامیده می شود) در مردان و زنان است: بدن بدن که نیمکره های GM را به هم متصل می کند ، در زنان کمی بزرگتر است ، که مسیرهای بیشتری را ایجاد می کند و به وظایف اجازه می دهد. "چند منظوره بودن" بسیار کارآمدتر از مردان انجام می شود. … در اینجا همه تفاوت های قابل توجه است - نه ترجیحات این یا آن علم ، نه رنگ پوست ، نه موقعیت اجتماعی ، و نه شیوه زندگی هیچ گونه تغییر آناتومیکی را تعیین نمی کند.

توجه به مهماندار! - تدابیر کاملاً جسد بدن را تربیت می کند ، تعامل بین کره ای را بهبود می بخشد ، امکانات جبرانی بیشتری را در صورت صدمات و جراحات ایجاد می کند و همچنین از تغییرات قابل توجه مربوط به سن جلوگیری می کند.

با این حال ، در حال رشد و توسعه است که برخی از بخشهای GM می توانند به طور ناهموار توسعه یابند (قبلاً این موضوع را لمس کردم) ، یا برخی از ویژگیهای رشدی ناشی از مشکلات در دوران بارداری ، زایمان ، نوزادان و پس از آن (در مورد این در سایر نشریات من)

اما من می خواهم بر روی دو دلیل دیگر برای ظهور چنین تقسیم بندی هایی به "فیزیکدانان و غزل سراها" تمرکز کنم.

در این طرح ، ما تأثیر برخی از ضایعات ارگانیک GM را که بر حافظه ، توجه ، پتانسیل انرژی ، تسلط بر مهارتها و غیره تأثیر می گذارد در نظر نخواهیم گرفت. با این حال ، ما توجه داریم که بدون شک ، جدا از ویژگیهای ارگانیک مادرزادی یا اکتسابی GM ، و ویژگیهای سیستم عصبی ، مزاج و تعادل سیستم هورمونی (در اینجا من در درجه اول در مورد هورمون استرس صحبت می کنم - کورتیزول) - همه اینها زمینه ایجاد فعالیتهای یادگیری و ارتباطات بین فردی را ایجاد می کند.

همه مواردی که در زیر مورد بحث قرار می گیرد به هم متصل هستند ، اما بیایید با این وجود سعی کنیم لهجه ها را برجسته کنیم. بنابراین ، "فیزیک و اشعار".

اول ، یک دلیل روانی وجود دارد. او چند وجهی است:

- سطح آرزوها ، اطمینان / عدم اطمینان ، موفقیت / شکست

عزت نفس و آگاهی از توانایی های آنها در یک کودک از طریق واکنش به شخص او و اقدامات او از عزیزان مهم شکل می گیرد. تحریک فعالیت جستجوی کودک ، انتظارات واقع بینانه ، واکنش مناسب و قابل مقایسه با موقعیت برای رسیدن به هدف - همه اینها احساس موفقیت یا شکست خود را در برخی مشاغل ایجاد می کند.

سطح آرزو ، تعیین ذهنی توانایی ها و قابلیت های فرد در رسیدن به هدف است.این می تواند مناسب یا واقع بینانه باشد - وقتی کودک با توجه به قدرت خود یک کار عملی را برای خود تعیین می کند ، زیاد - ایده توانایی های خود را بیش از حد برآورد می کند و کم - دست کم می گیرد. این چگونه با موضوعی که ما در نظر داریم ارتباط دارد؟ واکنش عزیزان نسبت به دستیابی به هدف در یک کودک ، به طور معمول ، مثبت تقویت می شود. او موفق شد ، احساس موفقیت کرد ، شروع به تکرار ، تولید مثل می کند و به تدریج پیچیدگی را افزایش می دهد. به عنوان مثال ، تا شدن انگشتان در سه سالگی ، یا به لطف حافظه خوب ، تا 10 شعر معمولی را بیاموزد ، یا اشعار طولانی را بیاموزد ، یا چیزی را روی کاغذ به تصویر بکشد ، یا به طور غیر منتظره ای ریتم بگیرد و به ضرب و شتم برسد ، والدین تصور می کنند کودک استعداد یا توانایی احتمالی در چیزی را دارد. آنها موفقیت را به طور مثبت تقویت می کنند ، اما اغلب برای موفقیت در جای دیگر التماس می کنند ، یا بر آن تمرکز نمی کنند. با مشاهده موفقیت در برخی زمینه ها ، انتظاراتی وجود دارد که کودک نتایج خوبی را در حوزه دیگر نشان دهد و خواسته های مشابهی را مطرح کند. در مواجهه با این واقعیت که ممکن است نتیجه ای نداشته باشد ، و همچنین مشاهده واکنش بزرگسالان ، ناامیدی او ، عدم انتظارات ، کودک ممکن است از این فعالیت ها اجتناب کند ، آنها را خراب کند.

به طور کلی ، با داشتن سطح واقع بینانه آرزوها ، که از نگرش و انتظار کافی در بزرگسالان شکل گرفته است ، کودک سعی می کند و اشتباه می کند ، کمک می خواهد ، توسعه می یابد ، موفقیت را تجربه می کند و تقویت می شود ، اما با برخی مشکلات روبرو نمی شود. تلاش کردن ، انجام وظایف در دسترس او اگر سطح اشتیاق بالا باشد ، کودک با بیش از حد ارزیابی توانایی های خود ، بلافاصله سعی می کند در چیزی به سطح بالایی برسد که البته باعث ایجاد احساسات و تجربیات منفی می شود. به خودی خود ، یک کار دشوار با یک واکنش احساسی روبرو می شود ، و همانطور که می دانید ، "تأثیر - بدون عقل" ، دشواری درک آنچه مورد مطالعه است را افزایش می دهد. بنابراین ، یک کودک ، به عنوان مثال ، با مطالعه حساب ، بدون درک نوعی عمل محاسباتی ، احساس و تجربه شکست موقعیتی خود ، این احساس را تقویت می کند که ریاضیات چیزی پیچیده و مرتبط با احساسات منفی است. و "اما" جادویی که به موقع ظاهر شد به تعیین بردار دیگری کمک می کند: "بله ، او ریاضیات را نمی فهمد ، اما زیاد می خواند و شعر می سرود ، اومانیست است!"

- عصب کشی

ویژگی های شخصیتی ، نگرش ناکافی به موفقیت و شکست خود ، روابط پیچیده در خانواده ، اقدامات نادرست و غیرحرفه ای معلم - همه اینها پیش زمینه هایی برای شکل گیری روان رنجوری مدرسه ایجاد می کند. ماهیت آن این است که یک رویداد دشوار (آسیب زا) برای کودک در حال وقوع است و البته از نظر احساسی غنی است. موضوع را درک نکرده یا در تخته سیاه پاسخ اشتباه داده است ، و توسط معلم یا دانش آموزان مورد تمسخر قرار گرفته است. من بسیار تلاش کردم ، اما یک ارزیابی منفی دریافت کردم ، و غیره - برای برخی مشوق این است که تا آنجا که ممکن است موضوع را به بهترین نحو درک کرده و از حمایت والدین استفاده کرده و برای کسی - ناتوانی در رفتن به تخته سیاه ، پاسخ دهید در مقابل کل کلاس ، عدم تمرکز در طول آزمون. همه به یک دلیل - وجود تأثیر بر بهره وری هوش تأثیر قابل توجهی می گذارد. در جایی که موفق است ، با مشکلات کنار می آید ، جایی که مشکل یا "ضربه" وجود دارد ، مشکلات شروع می شود. او در خانه اشتباه نمی کند ، بلکه در آزمایش های کنترل و در تخته سیاه - در هر کلمه اشتباه می کند. "اما" او ریاضیات را خوب می فهمد ، متخصص!"

گزینه دیگر ناتوانی والدین در تسلط بر مطالب است. در شبکه جوک هایی در مورد مادرانی که جیغ می زنند و درس ها را کنترل می کنند وجود دارد. بله ، همه والدین نمی توانند استعدادهای آموزشی داشته باشند. با دیدن اینکه کودک به هیچ وجه آنچه را که از او خواسته است درک نمی کند ، به سرعت شروع به عصبانی شدن می کند ، صدایش را بلند می کند ، مجازات می کند ، نام ها را صدا می زند ، محروم می کند. یکبار دیگر فریاد می کشید "می فهمی یا نه؟!"متأسفانه ، این تجربه الگوی تولید کورتیزول (هورمون استرس) را در حین فعالیتهای یادگیری در موضوعاتی که مشکل بود تقویت می کند. اگر اینها موضوعات بشردوستانه هستند ، احتمالاً می توانید "عنوان" یک تکنسین را بدست آورید. اگر علوم طبیعی ، پس ، بر این اساس ، علوم انسانی.

برچسب های والدین ، تأثیر کلیشه ها ، انگ.

شما باید قدرت درونی کافی برای کنار آمدن با پیش بینی های والدین و تبدیل شدن به خود را داشته باشید. اگر والدین به طور مرتب در حضور کودک می گویند: "من خودم یک انسانگرا هستم و کودک در من است" یا برعکس ، "او شبیه چه کسی است ، من یک تکنسین هستم ، و او همچنان روی انگشتان دست خود حساب می کند در حد خواسته! " اگر او نتواند کنار بیاید ، شروع به مکاتبه می کند - چرا باید زحمت مطالعه شیمی را بکشید ، اگر "من یک اومانیست هستم ، به آن احتیاج ندارم".

ثانیاً ، من از نثر زندگی ، غفلت آموزشی ، به عنوان دلیل دوم عذرخواهی می کنم.

با کنار گذاشتن مشکل کلاس های بزرگ ، من موضوع آموزش را لمس می کنم. هر معلم دبیرستانی موافقت می کند که در کلاس های پایین با مشکل درک نادرست از موضوع روبرو هستند و این ، مانند گلوله برفی ، باعث مشکلات قابل توجهی در بزرگترها شده است. مواد هر سال روی سال قبل بسته می شود و پیچیده تر می شود. برخی از موضوعات به یکدیگر مربوط نمی شوند ، اما بیشتر ادامه ای است که قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته است. در نهایت ، سیستم خاصی از دانش در مورد نظم جهانی ظاهر می شود. همه اینها - به عنوان بخشی از یک پازل بزرگ ، در طول تحصیلات متوسطه ، حرفه ای و عالی جمع آوری می شود.

به عنوان مثال ، "تکنسین" در یادگیری خواندن مشکل داشت. برایش سخت بود ، آهسته ، بی اراده می خواند. از این رو ، "خواندن" و به تبع آن مشکلات در تسلط بر موضوعاتی که نیاز به مطالعه و تجزیه و تحلیل حجم زیادی از متن را دارد ، "دوست نداشتن" ظاهر شد. و "علوم انسانی" در تسلط بر اصول حل مسائل و مثالها دارای شکاف بود ، او به سادگی آن را به موقع تشخیص نداد ، یا هیچ شانس با معلم نداشت.

بیایید خلاصه کنیم. یک فرد با استعداد در همه چیز استعداد دارد.

یک کودک سالم ، با حمایت کافی والدین ، می تواند در بسیاری از زمینه ها موفق باشد ، نه فقط "فنی" یا "بشردوستانه".

حمایت کافی والدین از یک سو احترام به توانایی های کودک ، تقویت مثبت تلاش ها و کمک به موقع در برآوردن تشنگی دانش با ایجاد شرایط مناسب است. این انتقال مسئولیت فرایند یادگیری به کودک است ، اما با تمایل به حمایت و توضیح همیشه.

اگر مدرسه انتخاب شده موقعیتی امن برای یادگیری ایجاد نکند ، در صورت عدم امکان تغییر وضعیت در محل ، تغییر مدرسه هیچ اشکالی ندارد. به عنوان مثال ، یکی از فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه فنی کشور ، در مقطع ابتدایی ، فقط از نظر کار دارای ارزیابی مثبت بود. به دلایلی ، معلم تصمیم گرفت که به دلیل رفتار بد در کلاس درس ، غیرقابل آموزش است. فقط انتقال به مدرسه دیگر به کودک کمک کرد تا به خودش ایمان داشته باشد و در ادامه تحصیل موفق باشد. علاوه بر انتقال به مدرسه دیگر ، امکان آموزش از راه دور یا به صورت خانوادگی وجود دارد.

اما ، با این وجود ، چرا ما به شیمی احتیاج داریم اگر من در آینده به آن اصلاً احتیاج ندارم ، از کلمه اصلاً؟

شناخت با یک تلاش فکری همراه است ، این یک عمل اراده است. اگر موضوع دشوار باشد ، این بدان معناست که در حال حاضر در جستجوی راه حلی است ، استراتژی ها توسعه می یابد ، ارتباطات عصبی جدیدی شکل می گیرد. آن ها هر بار ، با تسلط بر موضوعی ، کسب مهارت یا مهارت جدید ، مغز گزینه های جدیدی را برای حل مشکلات زندگی و توانایی تجزیه و تحلیل انتقادی اطلاعات ، تجزیه و تحلیل و ترکیب دریافت می کند. و علاوه بر این ، همچنین با استفاده از اراده.

آیا در زندگی بعدی لازم است؟!

توصیه شده: