2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مرد میانسال تصور می کرد که دخترش 18 ساله است. به نظر او ، آنها نسبت به گذشته فاصله بیشتری دارند.
او در زمان 2.5 سالگی از مادرش جدا شد. سپس به ملاقات او آمد ، او را به پیاده روی برد ، نفقه پرداخت کرد. وقتی او بزرگ شد ، آنها برای تماشای کارتون به سینما رفتند.
سپس او بزرگتر شد ، دوستانی داشت که با آنها وقت داشت. او دیگر نیازی به سینما رفتن و قدم زدن در پارک نداشت. آنها یکدیگر را کمتر و کمتر می دیدند. جلسات اصلی هنگام انتقال پول انجام شد. با فکر کردن به این موضوع ، او غمگین بود و حسرت آن زمان هایی را می خورد که آنها وقت خود را با هم می گذراندند. او فهمید که زمان می گذرد و همه چیز تغییر می کند.
لحظاتی وجود داشت که مادر دخترش با او تماس گرفت و از او خواست در مورد رفتار او ، رفع ، "رفع" ، تأثیرگذاری با او صحبت کند. هنگام صحبت با دخترش ، او شکایاتی را در مورد مادرش شنید ، که گذرگاهی نمی دهد: یا اتاق را تمیز کنید ، سپس بنشینید و غذا بخورید ، سپس پشت کامپیوتر ننشینید و غیره. در چنین لحظاتی ، او فرصتی بود تا آنها از یکدیگر شکایت کنند. سومین رابطه آنها بود که از طریق آن سعی کردند پیامها را به یکدیگر منتقل کنند.
بله ، عجایبی در این رابطه وجود داشته و دارد. اما به این ترتیب آنها نسبت به یکدیگر ابراز نگرانی کردند. هنگامی که دختر تسلیم شد و آنچه را که مادر می خواست انجام داد ، آرام شد و دختر برایش احساس اهمیت کرد. او مسئول آسایش عاطفی مادر است. از یک سو ، او علیه خود قیام می کند و خواهان خودمختاری است ، و از سوی دیگر ، در حالی که وابستگی عاطفی و وابستگی مالی دارد ، با او می ماند.
او به این فکر کرد که اگر رابطه دخترش با مادرش در این قالب باقی بماند ، چقدر برایش سخت خواهد بود. او متعجب بود که همسر سابقش متوجه آنچه در حال رخ دادن است ، نمی شود.
هر از گاهی ، دختر اعلام می کرد که می خواهد تحصیل و دانشگاه را رها کند. مادر با ابراز تاسف از این امر غیرممکن ، گفت که دخترش باید تحصیلات خود را به پایان برساند و از او درخواست کمک کرد. سپس دختر تحصیلات خود را آغاز کرد و همسر سابقش گله کرد که تا شب در کتاب های درسی نشسته است. و دختر سعی می کند ، برای امتحانات آماده می شود ، نمی خوابد ، غذا نمی خورد تا بتواند مادر را راضی کند و خواسته او را برآورده کند.
وقتی دختر تصمیم گرفت (برای مثال ، به کدام موسسه برود) ، مادرش به او گفت بعداً پشیمان نشود. دخترم امتحانات را با موفقیت پشت سر گذاشت ، بودجه را وارد کرد و پس از مدتی ، با پیروی از دستورات مادر ، از انتخاب خود پشیمان شد و موسسه آموزشی را بی ارزش کرد. و بعداً او را ترک کرد و برنامه ای برای سفر به خارج از کشور به منظور کسب درآمد داشت. از این گذشته ، تحصیلات عالی در این مورد مهم نیست.
مرد این را تماشا کرد و سرانجام متوجه شد که مکانی که در این رابطه به او پیشنهاد شده است مناسب او نیست. او نمی خواست در "دعوا" آنها واسطه باشد و بنابراین پیشنهاد ملاقات مشترک با یک روانشناس را داد. در آنجا او امیدوار بود که مسئولیت احساسات و تجربیات مادر از عهده دخترش برداشته شود. این باید روند جدایی (جدایی او از خانواده والدین) را نرم کند. اما او شنید که روانشناس کمک نمی کند.
به نظر می رسید که در این شرایط روانشناس برای مادر بیشتر از دختر اهمیت دارد. بیشتر از همه ، این همسر سابق بود که از رفتار کودک راضی نبود ، اول از همه باید احساسات مادر را در نظر بگیرد و مطابق انتظارات او رفتار کند. و همچنین - مسئول وضعیت عاطفی و زندگی مادر باشد.
درست است ، او در 18 سالگی چه نوع "بچه" ای است؟ او از قبل قادر است خودش تصمیم بگیرد و به اهداف خود برسد. اما او باید مراقب مادرش باشد ، خواسته های او را برآورده کند و به زندگی مستقل خود فکر نکند. در کنار مادر محبوب خود بازی کنید ، در حالی که یک دختر کوچک احمق هستید که به نظر می رسد به "واکر" نیاز دارد. تعداد کمی با این موضوع موافق هستند.
در چنین لحظاتی ، مرد س hadالی داشت: چرا او و همسرش نوزاد را به دنیا آوردند؟ چرا بچه به دنیا آوردند؟ برای اینکه به مادرش خدمت کند؟ عصبانی بود و مخالف بود.به عنوان یک پدر ، او آنچه را که اتفاق می افتد مشاهده کرد - تلاشی برای بستن دخترش در نزدیکی او ، با استفاده از احساس گناه ، و ثابت کرد که چیزی در مورد او اشتباه است.
همین اتفاق در خانواده والدینش نیز برای او رخ داد. همه چیز تکرار شد ، فقط اکنون آنها این کار را با دخترش انجام می دهند و از او دعوت می کنند تا در این کار شرکت کند.
او متأسف بود که دخترش مسیری را که به او پیشنهاد شده بود می پذیرفت ، اما به او افتخار می کرد. از این گذشته ، او آماده است تا جان خود را برای آرامش و رفاه مادرش فدا کند ، در این او قدرت او را دید. هر انتخابی که او انجام دهد ، عشق او به او همچنان قوی است.
از SW. درمانگر گشتالت دیمیتری لنگرن
توصیه شده:
چگونه یک دختر خوب می تواند مادر یک پسر بد باشد؟ (برای والدین دختر نیز مفید است)
من اغلب در طول مشورت ها ، وقتی یک مادر و یک کودک نوجوان روبرویم نشسته اند ، به این فکر می کنم که در چه مرحله ای از رابطه آنها چیزی خراب شده است؟ از طرف "خورشید شیرین" و "فرشته بور" محبوب ، کودک به "هیولا" ، "
سایه پدر: تأثیر پدر بر سرنوشت کودک
درباره تأثیر مادر بر سرنوشت کودک مطالب زیادی نوشته شده است. به ندرت از نقش پدر صحبت می شود. درست است ، اخیراً روانشناسان به طور فعال در حال بررسی ارتباط بین پدر و فرزند ، تأثیر والدین بر سرنوشت فرزندان او هستند. ما قبلاً رابطه بین وضعیت عاطفی پدر و فرزند ، تأثیر رفتار پدر بر دوره جنینی رشد جنین را اثبات کرده ایم … قبلاً اعتقاد بر این بود که نقش اصلی به مادر تعلق دارد - در نهایت ، این اوست که بچه را به دنیا می آورد ، تغذیه می کند و بزرگ می کند.
تکنیک های دست مادر / پدر و دست مادر و پدر
این تکنیک ها برای بررسی روابط با مادر / پدر ، جنبه های ناخودآگاه تعامل در روابط ، جنبه های شخصیتی زن و مرد ، مناطق درگیری در روابط با والدین طراحی شده اند. به طور کلی ، قابلیت های تشخیصی این تکنیک بسیار گسترده است. "دست مادر / پدر"
مادر و دوست دختر: شکستن مرزهای رابطه مادر و فرزند
"گمان نکنید که من برای آوردن صلح به زمین آمده ام ؛ من نیامده ام که صلح را به ارمغان بیاورم ، بلکه شمشیر هستم ؛ زیرا من آمده ام تا مردی را از پدرش جدا کنم ، و دختری با مادرش و دختری -با مادرشوهرش. و دشمنان مرد خانواده او هستند "(متی 10:
صحبت از پدر. اگر پدر وجود نداشته باشد چگونه می توان کودک را تربیت کرد؟
امروز دوست من (مادر مجرد) گفت که در آموزش پول به او گفته شد که پسر شش ساله اش را در مورد پدرش بگوید. من وارد موضوعات "پول شما - پدر نوزاد چه ربطی دارد" و اعتماد کورکورانه به متخصصان و "متخصصان" نمی شوم. من نظر خود را در مورد چگونگی صحبت با نوزاد در مورد پدر در صورتی که کودک پدر ندارد ، بیان خواهم کرد.