نام شما لژیون است: وقتی گذشته رها نمی کند

تصویری: نام شما لژیون است: وقتی گذشته رها نمی کند

تصویری: نام شما لژیون است: وقتی گذشته رها نمی کند
تصویری: سفر جاده ای در ایالات متحده آمریکا | مکان های فوق العاده زیبا - آریزونا، نوادا، یوتا و کالیفرنیا 2024, ممکن است
نام شما لژیون است: وقتی گذشته رها نمی کند
نام شما لژیون است: وقتی گذشته رها نمی کند
Anonim

- خب سلام! انتظار نداشت؟

- چرا اینجایی؟ ترک کردن!

- یادت نمیاد؟

-چی یادم نمیاد؟

- با هم احساس خوبی داشتیم …

- این درست نیست ، من احساس بدی داشتم …

- این درست نیست ، شما احساس خوبی داشتید ، ما احساس خوبی داشتیم …

- اکنون برای من خوب است ، اما آن زمان من بد بودم. گمشو!

- من نمی توانم. ما یکدیگر را دوست داشتیم. و حالا وانمود می کنی که اینطور نبوده …

- نداشت! احساس بدی داشتم. و حالا خوب است. بالاخره از دستت خلاص شدم خوب؟! هنوز اینجایی ؟!

- من نمی تونم برم …

-باشه پس من میرم خداحافظ! و دیگر به من دست نزن!

- بازم سلام … اونوقت خیلی زود فرار کردی … وقت نکردم بهت بگم …

- اوه ، دوباره تو هستی! خوب ، چقدر می توانید؟! من قبلاً همه کارها را برای خلاص شدن از دست شما انجام دادم! ناپدید شدن !!!

خوب ، این بار سلام نمی کنم. من نمی توانم ترک کنم در حالی که تو از من فرار می کنی. در حالی که سعی می کنید برش دهید … دور بیندازید … فراموش کنید … وانمود کنید مهم نیست … که فقط بد بود … که در آن عشق وجود نداشت …

- هوم …

- خوب؟ چی؟ حالا چی ؟!

"حال شما خوب است ، درست است؟"

- آره!!!

- پس چرا گریه می کنی؟

- چی؟! من؟ من نمی کنم … من ندارم … … … …

- سرانجام…

… آنطور که می توانست در آن زمان باشد … این عشق بود … همانطور که می توانست در آن زمان باشد …

- آره…

- من خیلی می خواستم از جایی که احساس بدی داشتم خلاص شوم. می خواستم از شر تو خلاص شوم. من قبلاً به جایی که احساس خوبی دارم جهش کرده ام. چرا من را دنبال می کنی؟

- به طوری که شما تکه تکه نشده اید ، اما یکپارچگی خود را بازیابی کرده اید. گذشته را نمی توان از بین برد ، دور انداخت ، دور کرد و فراموش کرد. می توان پذیرفت. حتی اگر بسیار بد بود ، نه تنها بدی در او وجود دارد ، بلکه خوب نیز هست. مهم این است که خوبی ها را برای خود حفظ کنید. از بد نتیجه گیری کنید. و اگر چیزی قبلاً مرده است ، مهم است که دفن و عزاداری کنید ، و آن را دور نریزید ، و از درد دور شوید ، زیرا این چیز مهمی بود.

- اما من قبلاً به آینده منتقل شده ام ، جایی که احساس خوبی دارم. چرا این همه اتفاق می افتد؟

- شما بدون خداحافظی با گذشته سعی کردید به آینده بپرید. این مانند پرش به جلو با یک نوار الاستیک است که به پای شما بسته شده است - شما را به عقب باز می گرداند. برای اینکه با لبخند به آینده نگاه کنید ، باید با آرامش به گذشته اعتماد کنید.

گذشته ، چه نوعی رابطه باشد ، چه شخص ، چه رویدادهایی ، برخی از قسمت های ما ، حالت یا شیوه زندگی ما ، مستحق احترام است. حتی اگر رنج بزرگی به همراه داشته باشد. گفتن "همین ، دیگر نیازی به این ندارم" ، دور زدن و فرار کار نمی کند. این مهم است که با گذشته ارتباط برقرار کنید و آن را به تدریج ، به محض آماده شدن آزاد کنید.

گاهی اوقات لازم است که به عنوان یک دوست صمیمی از او خداحافظی کنید. به هر حال ، چیزی در گذشته بخشی از ما بود. و به عنوان مثال ، شما نمی توانید دست خود را جدا کرده و دور بیندازید.

در درمان اتفاق می افتد که درمانگر عجله دارد و از مراجعه کننده می خواهد که از یک مشکل به منبع دیگری برسد. به نظر می رسد که همه چیز برای این کار وجود دارد ، و مشتری به چیزی چسبیده است به گذشته ، به رنج خود. اما او ، همراه با رنج ، بخشی از خود را رها می کند …

این اتفاق می افتد که پس از یک جلسه به ظاهر مثبت ، فرد بیمار می شود ، بدتر می شود یا "فرار می کند" (الکل ، کسل کننده در اینترنت و غیره) ظاهر می شود. شاید کار تغییر بزرگی را به همراه داشته باشد. بخشی از خود را باید آزاد کنید ، دفن کنید. و این باعث غم و اندوه می شود ، مانند از دست دادن یکی از عزیزان. یک فرد می تواند در این غم گرفتار شود یا از آن فرار کند. و سپس مهم است که با این غم زندگی کنیم ، نوعی آیین خداحافظی را انجام دهیم ، رها کردن - رها کردن خود که دیگر در زمان حال نیست.

توصیه شده: