چرا زنان جذب مردان ضعیف می شوند

تصویری: چرا زنان جذب مردان ضعیف می شوند

تصویری: چرا زنان جذب مردان ضعیف می شوند
تصویری: مرد آلفا: آیا زنان جذب مردان پولدار میشوند؟/‌ پول، چهره زیبا، چقدر روی جذب جنس مخالف تاسیر دارد؟ 2024, ممکن است
چرا زنان جذب مردان ضعیف می شوند
چرا زنان جذب مردان ضعیف می شوند
Anonim

من یک زن قوی هستم ، اما به دلایلی تنها ، زیرا من همیشه با مردان ضعیف روبرو می شوم. فکر می کنم من چنین مردی را ندیده ام که بسیار قوی تر از من باشد. سپس بالاخره می توانم آرامش داشته باشم ، عاشق شوم ، مراقب ، واقعی ، یک زن ضعیف ، و همه چیز را روی دوش من نکشید. من قبلاً خیلی از این کار خسته شده ام !!!

من هنوز معتقدم که مرد قوی من در جایی وجود دارد ، ما هنوز ملاقات نکرده ایم. این دشوار است که بشمارم چند بار این داستان را از زنان مختلف شنیده ام. معنی همیشه یکسان است - من قوی هستم ، من به کسی قوی تر احتیاج دارم و سپس آرام خواهم شد. چنین مجموعه ای از اعتقادات مانند ویروسی است که در زمینه اطلاعات ما و در بین زنان منتقل می شود. چرا خودم پنهان می شوم ، من یک بار اینطور فکر می کردم. به یاد می آورم که چگونه در ابتدای رابطه با شوهرم ، من همچنین معتقد بودم که یک مرد همیشه باید قوی باشد و نمی تواند ضعیف باشد و حق اشتباه هم ندارد. و همه چیز را به خود می کشاند ، مدام به این فکر می کند که چگونه زندگی کند ، چگونه از فقر خارج شود.

من فکر میکردم خیلی بی انصافی است.

من فکر کردم که چگونه ، چون من ازدواج کردم ، او باید از من مراقبت کند و تمام مشکلات من را بر عهده بگیرد ، و به طور کامل ما را تامین کند! و من باید از غروب تا سحر شخم بزنم!

از نظر درونی و بیرونی ، همیشه ناراضی بودم و او را تحت فشار قرار می دادم. من فقط نمی توانستم استراحت کنم و متوقف شوم.

تنش در حال افزایش بود ، لازم بود در مورد چیزی تصمیم بگیرید یا با این وضعیت کنار بیایید یا مخالفت کنید. ما به طرز وحشتناکی قسم خوردیم ، شوهرم درخواست کرد به او فشار نیاورید ، بگذارید او آزادانه نفس بکشد و تجارت خود را بسازد. اما انجام آن آسان نبود. من می خواستم اکنون خوب زندگی کنم ، و نه در آینده!

سپس من در خواب دیدم که او شروع به کسب درآمد خوب می کند و در نهایت من می توانم استراحت کنم!

من و شوهرم توافق کردیم که نیم سال او را تنها بگذارم و به او فشار نیاورم. انجام این کار بسیار سخت بود. خشم و کینه دائماً در من زندگی می کرد ، اما من تصمیم گرفتم انرژی خود را به مطالعه این سوال که چگونه زن قوی بودن را متوقف کنم ، تغییر دهم.

طبق معمول ، من تعدادی مقاله را دوباره خواندم. و ، همانطور که در یک جوک معروف می گویند - نکته اصلی در اقدامات تحقیق این است که از خود خارج نشویم.

قبل از آن ، من کاملاً معتقد بودم که کل مشکل در شوهرم است.

و او به شدت می خواست او را به یک مرد قوی تبدیل کند.

اما با غرق شدن در گذشته ، متوجه شدم چگونه در دام یک زن قوی افتادم! و این تنها مشکل من بود.

وقتی پدرم خانواده را ترک کرد ، من و مادرم بدون امرار معاش ماندیم. مامان مرا فرستاد تا از او پول بخواهم ، زیرا فکر می کرد او به عنوان یک دختر از من امتناع نمی کند. و … من رفتم.

پدرم آنقدر از مادرم ناراحت شد که با عصبانیت به من گفت - به مادرت بگو که دیگر هرگز چیزی به تو نخواهم داد و اجازه نده بیشتر بخواهد. همه بروند!

این برای من یک فاجعه بود ، من نمی توانستم جریان اشک را متوقف کنم ، احساس کردم پدرم مرا رد می کند ، او دیگر مرا دوست ندارد.

مات و مبهوت وسط خیابان ایستادم و هق هق کردم. شرمنده بودم که رهگذران اشکهایم را دیدند. در آن لحظه ، من یک تصمیم سرنوشت ساز گرفتم - من هرگز خود را در مقابل یک مرد تحقیر نمی کنم ، به او وابسته هستم و پول می خواهم!

من تمام تلاشم را می کنم که جای مادرم نباشم ، همیشه خودم را به دست می آورم و اگر مردم ناگهان مرا ترک کند ، می توانم از خودم مراقبت کنم. بنابراین یک زن قوی در من متولد شد - یک آمازون. و زن ضعیف و آسیب پذیر من به سایه رفت. من دیگر به خودم اجازه نمی دادم اینطور ظاهر شوم و از مرد چیزی بخواهم.من نمی توانم با تحقیری که هنگام ملاقات با پدرم تجربه کردم کنار بیایم و تصمیم گرفتم با پوشیدن ماسک یک زن قوی که می تواند همه کارها را خودش انجام دهد و نیازی به هیچکس ندارد از این احساس جلوگیری کنم.

و من سالها در این ماسک بودم. حتی گاهی اوقات به نظر می رسید که با مردان رقابت می کنم و احساس برتری می کنم و برنده هستم.

بنابراین ، بارها و بارها ، من همان سناریو را بازی کردم ، زیرا آن احساس تلخ رد و تحقیر مهمترین مرد را به طور کامل تجربه نکردم. این درک آغاز درمان من بود. من آموختم که روان ما بر اساس اصل رفتار جبرانی عمل می کند. و به دلیل مصدومیت پدرم ، درونم شکافته شد.

این بدان معناست که دو قطب قوی و ضعیف در آگاهی ظاهر شده اند. در یک رابطه زوجی ، این دو قطب به وضوح ظاهر می شوند.

یک زن خود را قوی می داند - او در قطب قدرت است (ضعف خود را نمی پذیرد). از چنین موقعیتی ، طبق همین اصل جبرانی ، او فقط می تواند مرد ضعیفی (که قدرت او را تشخیص نمی دهد) جذب کند.

بنابراین معلوم می شود که یک زن در یک دور باطل قدم می زند - که در آن دائماً از مردان ناامید است و ، شاید ، همچنان به تقویت قدرت خود ادامه می دهد.

و حتی اگر او به طور تصادفی با مردی قوی تر از خود ملاقات کند ، آنها هنوز موفق نخواهند شد ، زیرا رقابت ناخودآگاه و جنگ برای قدرت آغاز می شود. خوب ، شما خودتان می فهمید که همه اینها به کجا می انجامد …

آیا راهی وجود دارد؟

به نظر می رسد که این راز ساده است - یک زن فقط باید به قطب دیگر "من ضعیف هستم" حرکت کند و سپس یک مرد قوی به طور خودکار جذب می شود. این چیزی است که اکثر آموزشهای زنان به آن می آموزند - ضعیف ، زنانه ، یاد بگیرید که چگونه رفتار دیگران را کنترل کنید.

اما همه چیز به این سادگی نیست ، زیرا یک زن واقعاً نمی خواهد ضعیف باشد ، او از قدرتمند ، کنترل کننده ، سرکوبگر ، سلطه گر خوشش می آید و از آن سود می برد. و اغلب او خودش این را نمی بیند و نمی فهمد.

یک زن قوی نمی خواهد به ضعف خود اعتراف کند ، اما این نیز بخش رد شده اوست که می خواهد زندگی کند. بنابراین ، یک زن ضعف خود را در چیز دیگری می بیند ، یعنی در مردی که در این نزدیکی است.

به طور کلی ، دو راه برای حل چنین مسائلی وجود دارد: یکی سطحی این است که سعی کنیم واقعیت بیرونی را تغییر دهیم ، هنگامی که یک زن شروع می کند به ضعف به امید جذب یک مرد قوی ، بدون تغییر وضعیت روانی درونی و تصویر یک شریک ، بدون بهبود جراحات خود. در نتیجه ، با گذشت زمان ، همه چیز به حالت عادی باز می گردد و یک زن قوی از تظاهر خسته می شود و دوباره وارد صحنه قدرت ، رقابت و برتری نسبت به یک مرد می شود. زیرا این فقط یک ماسک بود که برای کنترل روی آن گذاشتم و ماسک خودم را گرفتم! در اعماق قلب ، او نمی تواند قدرت یک مرد و ضعف او را تشخیص دهد.

دومین مسیر عمیق تغییر واقعیت درونی است. این زمان تا حدودی طولانی تر است ، اما یک اثر طولانی مدت برای زندگی می گذارد. در سطح عمیق ، می توانید تصویر شریک زندگی خود را تغییر دهید ، حالت عاطفی را درمان کنید ، آسیب های روحی را درمان کنید ، ارتباطات عصبی جدیدی ایجاد کنید و مدل های جدیدی از روابط با مردان ایجاد کنید. و ، اولین قدم ، شما باید در لحظه ، در موقعیت خاصی در زندگی یا در یک رابطه متوجه شوید که من اکنون نقش یک زن قوی را بازی می کنم.

به عنوان مثال ، من با مرد خود ارتباط برقرار می کنم و برتری قوی خود را احساس می کنم ، که من بسیار خونسرد هستم ، به خیلی چیزها دست یافته ام ، کارهای زیادی برای انجام دادن ، برنامه ها ، چشم اندازها دارم و او برای لذت خودش زندگی می کند. من مثل اسب شخم می زنم ، اما او از حقوق اندک خود راضی است و برای هیچ چیز دیگری تلاش نمی کند. و من به شدت آزرده خاطر شده ام.

همه مردان دارای مردان واقعی هستند ، اما من یک نوع تشک هستم و هیچ چشم اندازی با او وجود ندارد و او برای هیچ چیزی تلاش نمی کند. من حتی باید جلوی دوستانم او را محافظت کنم ، زیرا از گفتن حقیقت شرم دارم. و در درون من همه چیز جوشان و جوشان است ، اما من نمی توانم او را مجبور کنم آنچه را که می خواهم انجام دهد. و در همین لحظه مهم است که دریابیم که اکنون در قطب قدرت و برتری هستم. و مرد من به طور خودکار در قطب ضعف قرار دارد.و این یک دور باطل است! پس از این که خود را در این مورد گرفتار کردید ، باید سعی کنید از این قطب ها خارج شوید ، جایی که فردی قوی / ضعیف وجود دارد ، و موقعیت سوم را - موقعیت ناظر - بگیرید. شما باید نه تنها قدرت خود ، بلکه ضعف خود را نیز ببینید و بپذیرید - مستقیماً در نمونه هایی از موقعیت های واقعی.

و همچنین برای دیدن مواردی که مرد شما نه تنها ضعیف ، بلکه قوی نیز هست. قطعاً چنین مواردی وجود دارد ، ما اغلب نمی خواهیم آنها را ببینیم.

بنابراین ، شما از موقعیت خارج می شوید و شروع به بهبودی از درون می کنید ، یعنی کامل می شوید. این بدان معناست که شما هم قدرت و ضعف خود را می پذیرید و هم از نظر داخلی به دیگری اجازه می دهید در چیزی قوی و در چیزی ضعیف باشد. سپس فرصتی برای ایجاد روابط نه بر اساس اصل جبرانی ، بلکه بر اساس صداقت خود ، پذیرش خود و دیگران ، همانطور که در واقع هستیم وجود دارد و رابطه ای را که شما می خواهید پیدا می کنید.

در مورد من ، پس از کار بر روی خودم ، موفق شدم یک زن ضعیف را در خود بپذیرم که می تواند نه تنها به خود ، بلکه به شریک خود نیز تکیه کند و زن قوی من نیز در لحظات مناسب روی صحنه می رود. و من همچنین آموختم شوهرم را به عنوان یک کل ببینم. او قوی است و می تواند در چیزی ضعف نشان دهد و این برای همه افراد طبیعی است. من از نظر داخلی آرام شدم و مشاجرات ما در مورد این موضوع متوقف شد. و به طرز عجیبی ، من بیشتر و بیشتر متوجه قدرت درونی او شدم.

روانشناس ایرینا استتسنکو

توصیه شده: