نتایج روان درمانی

تصویری: نتایج روان درمانی

تصویری: نتایج روان درمانی
تصویری: جلسه روان درمانی دکتر فردریک پرلز با گلوریا (زیرنویس فارسی) 2024, ممکن است
نتایج روان درمانی
نتایج روان درمانی
Anonim

آیا می خواهید خود را در یک نمایش قرار دهید؟ از روان درمانگران س Askالی بپرسید که چه نتیجه ای از کار آنها را تضمین می کنند. منظور من کار طولانی مدت است و نه مشاوره های یکبار مصرف تخصصی. پاسخها معمولاً بسیار قطبی هستند. در پایان یک نماینده از یک طبقه اعتماد به نفس وجود دارد که هر نتیجه ای را تضمین می کند ، فقط به آنها مراجعه کنید. به دلایلی ، حامیان روشهای سریع ، خلاقانه و پیشرفته اغلب خود را در این اردو می بینند. شاید روانشناس تنها نماینده جهت جدید امگا درمانی باشد. البته وسوسه کننده است ، اما من را می ترساند.

از سوی دیگر ، گروهی از متخصصان که هرگز توصیه نمی کنند ، هیچ قولی نمی دهند ، بلافاصله مسئولیت خود و فرآیند را بر عهده مشتری می گذارند. آنها می گویند که روانشناس هیچ کاری برای شما انجام نمی دهد ، و نپرسید … در اینجا بیشتر اوقات من نمایندگان مناطق مورد احترام و متعدد را می بینم: روانکاوی ، گشتالت ، سایکودرام.

شما می توانید بخندید ، اما اگر نیاز به یافتن یک متخصص در یک حرفه کمک کننده برای مقابله با مشکلات شما باشد ، چه؟ از همکاری چه انتظاری می توان داشت؟ اصلاً چیزی نخواهید و "آنچه می دهند بخورید"؟ یا خودتان تعدادی کتاب بخوانید و تحت نظر روانشناس باشید؟ هیچکدام امیدوار کننده به نظر نمی رسند ، بلکه یک مشکل جدید است. بنابراین مردم با سردرگمی کامل نشسته اند و اینترنت را خوانده اند. و وقتی کاملاً غیرقابل تحمل است ، به سراغ کسی می روند که سایت بهتری دارد. یا رایگان در کلینیک. یا نوعی نمد سقفی نصب ، نمد های سقفی جایگزین به همسایه کمک کرد ، من می روم. یا تسلیم شوید …

از طرف دیگر ، روان درمانی ، به عنوان یک فرآیند طولانی ، آهسته و بدون خشونت ، به نظر من نمی تواند رسمی شود. بحث بی پایان در مورد "روان درمانی مبتنی بر شواهد" بر این واقعیت ساده استوار است که اگر کسی از خارج متعهد به ارزیابی رفتار یک فرد شود ، او ناخواسته او را به یک موضوع تحقیق تبدیل می کند ، او را شخصی سازی می کند. من شخصاً اصلاً دوست ندارم وقتی آنها برای آزمایش به من به عنوان یک میمون عجیب و غریب نگاه می کنند. فرض کنید فردی لکنت زبان داشت ، اما پس از 5 جلسه ، متوقف شد. سود ، کف زدن ، شامپاین! فقط به ما مراجعه کنید ، ما شما را درمان می کنیم! و زندگی او چگونه می گذرد؟ شاید لکنت زبان روشی بود که دیگران به آن گوش می دادند؟ طرف مقابل عذاب می کشد ، صحبت برای او دشوار است. خفه شو بذار تموم کنم و این مرد خجالتی کاملاً شنیده شد. و اکنون بلاتکلیفی او با او باقی ماند و دیگر به حرف او گوش ندادند. پاداش مشکوک

رویکرد مبتنی بر شواهد والدینی را که فرزندان خود را "برای اصلاح" می آورند بسیار دوست دارد. آنها به ضمانت نامه ، لیست قیمت نیاز دارند. شما صورتحساب را پرداخت می کنید و نسخه به روز شده فرزند خود را با نقایص برطرف شده دریافت می کنید. علاوه بر این ، واضح است که والدین بودند که این ویژگی را یک اشکال نامیدند. بیایید بگوییم یک کودک دروغ می گوید ، می گذرد ، چیزی نمی خواهد ، پول می دزدد ، بی ادب است. این ترسناک است که تصور کنیم ، در واقع ، بخشی از این مرحله طبیعی رشد است و قسمت دیگر میراث والدین است. و شما باید آنجا را درک کنید. برای آموزش مجدد برنامه نویسان ، نه یک برنامه.

بسیاری از بزرگسالان نیز خود را به عنوان ابزاری برای اصلاح و بهبود تلقی می کنند. آنها همچنین نیاز به چیزی دارند که برداشته شود ، قطع شود. یا این کار را سریع انجام دهید.

روان درمانی با دنیای درونی ذهنی فرد کار می کند. درمانگر از طریق تطابق (رزونانس جسمانی ، نورون های آینه ای ، همدلی ، حساسیت) به چیزی در خود توجه می کند که با دنیای مراجعه کننده طنین انداز است. و این به مشتری این امکان را می دهد که خود را کمی بهتر بشناسد.

و اینجاست که من روی یخ بسیار نازک قدم می گذارم. زیرا در چنین "آب گل آلود" وسوسه ای وجود دارد که همه شکست ها ، اشتباهات و اشتباهات کار گروهی را به گردن مشتری بیاندازیم. مانند ، این تنها چیزی است که او می کند - مقاومت می کند ، سرعتش را کم می کند ، معجون فوق العاده من را نمی خورد. هیچ چیز از آن تغییر نمی کند

در همین حال ، کسانی که برای کمک به روانشناس مراجعه کرده اند ، وقت و پول خود را سرمایه گذاری کرده اند ، گام بسیار مهمی برداشته اند ، اعتراف کرده اند که نمی توانند به تنهایی کنار بیایند … و می گویند بلافاصله او را با بی اعتمادی خود تحقیر می کنند ، "اگر چه آیا واقعاً می خواهید بازی کنید؟ " خوب نیست.

برای خودم ، نتایجی را که به من درباره همکاری سازنده می گوید ، برجسته می کنم. من نمی توانم آنها را تضمین کنم ، اما اگر ظاهر نشدند ، به احتمال زیاد من برای این مشتری بی فایده هستم. صادقانه تر است اگر اعتراف کنیم. در اینجا چیزی است که من به آن تکیه می کنم

فرد کمتر از خودش می ترسد. در ابتدا ، من بیشتر حیرت انگیز ، محو و سپس انکار چیز جدیدی را می بینم که چندان خوشایند نیست. فرض کنید مشتری متوجه شده است که او گریه می کند. و از کودکی آموخت که فقط افراد ضعیف و دختران گریه می کنند. این برای من یک پیشرفت بزرگ است ، اما برای مشتری وحشتناک است! او پرتنش است و همه چیز را انکار می کند. با گذشت زمان ، واکنش به جای غم و اندوه جایگزین می شود ، وقفه هایی برای درک و پذیرش این واقعیت وجود دارد. تنش کمتر می شود ، تنفس عمیق تر می شود ، صدا نرم تر می شود. تنش ناگهان برطرف می شود. گویی یک اسرار ترسناک که مدتها نگه داشته می شد یک چیز کوچک بود ، به همین دلیل اکنون می توانید لبخند بزنید. چهره به طرز شگفت انگیزی دگرگون شده است ، نوعی نور و حکمت در آن ظاهر می شود.

مشتری شروع می کند به خود اجازه بیشتری در تماس با ما بدهد. کمی با "به خطر انداختن" اتصال ما ، سیم را می کشد. متوقف کردن علاقه و بازی خوب را متوقف می کند. شروع به اعتماد بیشتر به احساسات "بد" خود می کند. این یک نتیجه عالی برای من است. در هر صورت ، درمانگر ابتدا نقش والدین را به صورت استعاری ایفا می کند. و اگر مشتری آزادتر شود ، چیز مهمی دریافت می کند و می تواند برخی از قسمتهای خود را که در دوران کودکی حمایت لازم را دریافت نکرده است ، رشد دهد. یا برعکس ، او بازی بد را متوقف می کند ، و ناگهان گرما و همدردی را با من نشان می دهد.

یک فرد به آرامی شروع به دیدن من به عنوان یک فرد معمولی می کند. در موارد کوچک اتفاق می افتد. ناگهان جالب می شود که چه اتفاقی برای من می افتد. چگونه با مشکلاتم کنار می آیم. در ابتدا ، برداشتن "لباس پزشک هوشمند" خیالی ام بسیار ترسناک است. چون اعتماد کردن ترسناک است. معمولاً این یکی از بلندپروازانه ترین نتایج همکاری ، تقریباً مورد توجه قرار نمی گیرد.

مشتری ویژگی های جدیدی را ایجاد می کند که بخشی از شخصیت او می شود. خودم را به یاد می آورم. من واقعاً دوست دارم بحث کنم ، مخالف باشم. من در این مورد برخی از نقاط قوت خود را می بینم - داشتن نظر. این مهمتر از قرارداد بود و به من آسیب زیادی زد - تعداد کمی از مردم دوست دارند با مخالفان ارتباط برقرار کنند. و ناگهان متوجه شدم که به راحتی و بدون تنش با طرف مقابل موافقم. سر تکان می دهم و تمایل عادی برای تحمیل نظرم در همه جا افزایش نمی یابد. یا مشتری که قبلاً هر یک از آزمایشات من را قبول می کرد و سپس با سردرد زحمت می کشید ، ناگهان متوجه می شود که می تواند بدون هیچ تردیدی از پیشنهاد من صرفنظر کند زیرا او نمی خواهد. و در زندگی ، او اکنون می داند چگونه از کار ناخوشایند ، حجم کار غیر ضروری در کمیته والدین خودداری کند و احساس گناه نمی کند. این یک نتیجه بسیار دلپذیر است. او ناگهان متوجه می شود. شما به عقب نگاه می کنید و متوجه می شوید که قبلاً در چمدان شما نبوده است.

فرد نسبت به خود دقت و مدارا می کند. در ابتدا ، مشتری از خود به گونه ای توهین آمیز ، متهم کننده و شیطانی صحبت می کند. برای هر اشتباهی ، واقعی یا خیالی ، خود را مجازات می کند. پارادوکس این است که با تقسیم خود به یک قسمت متهم و مجرم ، نمی توان تجربه ای را که دریافت کرده است ، تطبیق داد. به تدریج این درک به وجود می آید که همه در اشتباهند. و تجربه به خودی خود ظاهر نمی شود. تفکر ظاهر می شود. یکی از مشتریان بی رحم به طرز اتفاقی بعد از 7 جلسه متوجه شد که گاهی اوقات برای خودش دلسوزی می کند. تقریباً روی صندلی پریدم! فقط دو ماه کار و چنین نتیجه ای با کیفیت بالا! افراد با استعدادی نیز وجود دارند. خیلی بیشتر طول کشید.

مهمترین چیز برای من این است که یک انتخاب وجود دارد. اگر شخصی چیزی را در خود یافته است ، اما تصمیم گرفته است چیزی را تغییر ندهد ، این حق کامل او است.به هر حال ، چه کسی گفته است که پس از تغییرات ، زندگی دلپذیرتر و شادتر خواهد بود؟ هیچ راهی برای تضمین شادی وجود ندارد. طبق توصیف او ، زنی در آنجا زندگی می کرد ، با یک گوزن خشن و خشن. روگمیا او را سرزنش کرد. و سپس به تدریج متوجه شدم که او به صورت متخلف ضربه می زند ، و برای تعویض چرخ در 100 کیلومتر می شتابد و تمام خانواده را تأمین می کند. همه چیز نیز بی ادب و ساکت است. و او واقعاً از این بابت سپاسگزار است. او شروع به توجه به این امر کرد و زندگی ، زندگی ذهنی شخصی او ، دلپذیرتر شد. اگرچه به نظر می رسد هیچ چیز تغییر نکرده است. اگرچه نه ، او اغلب از او بخاطر کارهایی که انجام داده بود تشکر می کرد ، و به نظر می رسید او حتی گاهی اوقات شروع به گوش دادن به او می کند. به هر حال ، ما مدت زمان زیادی را صرف فهمیدن اینکه چرا احساس قدردانی بسیار دشوار است. و چقدر در همان زمان آسیب پذیر می شود و چگونه اهرم های کنترل را با کمک کینه از دست می دهد و چگونه در پس زمینه او احساس لطافت و خوبی می کند ، اما برای این کار او باید بی ادب و بد بماند. بنابراین توصیه روانشناسی آشپزخانه "شما فقط تشکر را شروع کنید" جواب نمی دهد. اگر به این سادگی بود ، نیازی به درمان نبود.

من تلاش می کنم فضا و تعامل را در دفتر فراهم کنم که در آن شما می توانید کارهایی را انجام دهید که در هیچ جای دیگر وجود ندارد. این آزادی به شما امکان می دهد از نظر داخلی قوی تر شوید ، نسبت به خودتان حساس تر و مراقب باشید ، حق درونی خود را برای انتخاب نحوه زندگی بازیابی کنید. به نظر من ارزش تلاش را دارد. و تغییرات … آنها خواهند بود ، اما شاید اصلاً آنهایی نباشند که در ابتدای کار بسیار جذاب به نظر می رسید. داخل خواهند بود. و آنها برای همیشه با شما خواهند ماند.

توصیه شده: