چگونه شخصیت مازوخیستی شکل گرفت

تصویری: چگونه شخصیت مازوخیستی شکل گرفت

تصویری: چگونه شخصیت مازوخیستی شکل گرفت
تصویری: Farhang Holakouee, فرهنگ هلاکويى « ساديسم ـ مازوخيسم » ـ ايران ؛ 2024, آوریل
چگونه شخصیت مازوخیستی شکل گرفت
چگونه شخصیت مازوخیستی شکل گرفت
Anonim

شخصیت مازوخیستی چگونه شکل می گیرد؟ یک مازوخیست چه کودکی داشت و چه چیزی در شکل گیری خلق و خوی تا حدودی منحرف تأثیر داشت؟

جنبه اصلی شکل گیری یک شخصیت مازوخیستی سوء استفاده جسمی یا روانی در دوران کودکی است ، در برخی موارد هر دو. علاوه بر این ، پس از کودک آزاری ، مورد توجه ، مراقبت و عشق قرار گرفت. در موارد بسیار شدید ، محبت و لطافت والدین فقط از طریق درد امکان پذیر بود.

بسیاری از محققان توجه می کنند که پس از نوعی نقطه عطف در زندگی کودک ، دختران و پسران به روش های مختلف شخصیت و شکل گیری ویژگی های فردی مزاج را ایجاد می کنند. دختران بیشتر مستعد ایجاد الگوی مازوخیستی هستند و قربانی می شوند ، در حالی که پسرها بیشتر خود را با یک سادیست و متجاوز معرفی می کنند و این رفتار را با اطرافیان خود رعایت می کنند و در دوران کودکی "فلج" خود از آنها رفتار می کنند. البته چنین مدلی از رفتار عادی نیست و استثنائاتی نیز در این قاعده وجود دارد.

بسیاری از روان درمانگران از تجربه زندگی خود یادآور می شوند که در همه افرادی که تمایلات مازوخیستی دارند پرخاشگری زیادی وجود دارد ، که به دقت پنهان و سرکوب می شود ، اما اغلب خود را به شکل منفعل نشان می دهد. به عنوان مثال ، تحریک به تجاوز نوعی تجاوز منفعل است. به طور کلی ، می توان قضاوت کرد که پرخاشگری در همان سطح تحریک کننده و تحریک کننده ، در مازوخیست و سادیست ، در همان سطح توسعه می یابد.

در شخصیت مازوخیستی ، بیش از سایر انواع ، این پدیده خود را نشان می دهد ، که فروید آن را "تکرار وسواسی" نامید. زندگی کاملاً ناعادلانه تنظیم شده است - ثروتمندان ثروتمندتر می شوند ، فقرا فقیرتر می شوند ، آسیب دیدگان بیشتر آسیب می بینند ، کسی که در دوران کودکی بیشترین آسیب را دیده است در بزرگسالی نیز رنج می برد. بر این اساس ، کودکی که در سناریوی "درد ، عشق ، درد ، عشق" بزرگ شده ، بزرگسال شده است ، همچنان به "یافتن" روابط و تجربیات مشابه ادامه می دهد. اغلب ، اطرافیان معتقدند که این وضعیت توسط خود فرد مبتلا ایجاد شده است. اما اینطور نیست - سناریوی زندگی او چنین است ، که "به طور عرفانی" شرایط دوران کودکی را منعکس می کند. برای این شخص ، درک رنج ، دریافت درد از طریق رنج بیشتر قابل درک است. او به سادگی راه دیگری برای زندگی نمی داند و مسیر زندگی او از قبل تعیین شده و در دوران کودکی ثبت شده است.

در هفت سال اول ناخودآگاه کودکی ، شخصیت ، سرنوشت و سناریوی زندگی شکل می گیرد ، اما با مطالعه و تجزیه و تحلیل اعمال و رفتار خود ، می توانید این سناریو را نیز تغییر دهید.

برای بسیاری از مازوخیست ها ، والدین فقط نقش کاربردی ایفا می کردند ، از جمله از نظر احساسی در زندگی خود تنها زمانی که کودک در درد شدید ، دردسر یا خطر بود. در چنین شرایطی ، توجه ، مراقبت و احساسات مثبت در مورد کودک به نظر نمی رسد - او به سادگی برای پدر و مادر وجود نداشت. چنین کودکانی احساس می کنند رها شده و بی ارزش هستند ، زیرا می دانند که تنها پس از تجربه میزان مشخصی از درد و رنج می توانند کمی محبت و توجه دریافت کنند. در این خانواده ها ، کودک در لحظه ای که والدین شروع به "آموزش" ، تنبیه و ضرب و شتم او می کنند ، وجود دارد: "شما باید این کار را انجام دهید! به هیچ وجه این کار را نکنید! " فرمول مراقبت والدین از نوزاد بسیار روشن می شود - عشق با سادیسم نسبت به او برابر است. اگر نگرش تغییر کند ، ترس ظاهر می شود - شاید من دیگر وجود ندارم؟

افراد مازوخیست در ناحیه تنهایی دچار یک وقفه بسیار بزرگ می شوند. آنها احساس تنهایی و غیر ضروری می کنند و همیشه احساس رها شدن می کنند. اما دقیقاً به دلیل این احساسات ، به طوری که رها نشده و تنها نمانند ، مازوخیست ها آماده تحمل تحقیر ، کینه ، درد جسمی هستند.تنها بودن دردناک ترین چیزی است که می تواند برای یک مازوخیست باشد. غالباً افرادی که تمایلات مازوخیستی دارند می توانند چنین جملاتی را بشنوند: اگر مرا ترک کنید ، من کاری با خودم انجام می دهم (به عنوان مثال ، خودم را بکشم یا خودم را بریده کنم).

اگر افرادی با شخصیت مازوخیست از عزیزانی که به آنها صمیمانه وابسته و دوست دارند جدا شوند ، احساس پوچی و ترس غیرقابل تحمل می کنند ، تا حدی که نمی توانند به طور معمول بخوابند و غذا بخورند. دیدن شخص عزیزی که می تواند به آنها توهین و ظلم کند - برای او بسیار قابل قبول تر است - اگر او نمی رفت!

با این چگونه روبرو میشوید؟ به طور کلی ، درمان مازوخیستی و افسردگی بسیار مشابه است ، و برخی جنبه های شکل گیری این نوع مزاج ها (به عنوان مثال ، دوران کودکی ، که در آن والدین عملکردی دارند ، نه همدل ، از الگوهای رفتاری فرزند خود انتقاد می کنند و به احساسات خود اختیار می دهند). تفاوت در چیست؟ در ابتدای تاریخ زندگی مازوخیست ها ، حداقل حداقل یک فرد دلسوز و همدل (یکی از والدین ، پدربزرگ و مادربزرگ ، عموها و عمه ها ، مربیان ، معلمان ، احتمالاً دوستان) وجود دارد.

جنبه دیگر شکل گیری شخصیت مازوخیست تشویق و حمایت دیگران ، تحسین شجاعت و صبر مرد کوچکی است که او همه بدبختی ها و رنج ها را تحمل می کند. در نتیجه ، کودک احساس کاملاً قابل درک دارد - هرچه بیشتر رنج ببرم ، بهتر و محترم تر هستم. این ایده ناخودآگاه عمیقا ریشه در آگاهی دارد ، در بزرگسالی آزار و اذیت می شود و در نهایت منجر به این واقعیت می شود که همه رنج ها به طور غیرقابل توضیح برای یک شخص جذب می شود.

به طور کلی ، موضوع طبیعت مازوخیستی بسیار سوزان و جالب است ، همیشه س questionsالات زیادی را بر جای می گذارد و حتی بیشتر همدردی و ناتوانی می کند. با این حال ، م effectiveثرترین روش در موارد آسیب شناسی ، روان درمانی است. کمک به یک دوست یا دوست نزدیک با شخصیت مازوخیستی بسیار دشوار است و احساس همدردی و ناتوانی در کنار او ، بدون ذکر احساسات خود فرد مبتلا ، مضاعف دشوار است.

توصیه شده: