نوع شخصیت مازوخیستی چرا همه از من ناراحت می شوند؟

فهرست مطالب:

تصویری: نوع شخصیت مازوخیستی چرا همه از من ناراحت می شوند؟

تصویری: نوع شخصیت مازوخیستی چرا همه از من ناراحت می شوند؟
تصویری: دکتر هلاکویی - اگر از چیزی ناراحت شوم،گفتگوی درونم خیلی‌ زیاد است 2024, ممکن است
نوع شخصیت مازوخیستی چرا همه از من ناراحت می شوند؟
نوع شخصیت مازوخیستی چرا همه از من ناراحت می شوند؟
Anonim

اجازه دهید فوراً توضیح دهم که این مقاله در مورد ترجیحات جنسی نخواهد بود ، اگرچه این موضوع ، البته ، نیز شایسته توجه است. علاوه بر وارثان ساخر مازوخ و اعضای جامعه BDSM ، مازوخیست های کاملاً متفاوتی نیز وجود دارد. باید بگویم که آنها ممکن است حتی به مازوخیسم خود شک نکنند. با این حال ، و دیگران

مهمترین نکته ای که باید از همان ابتدا مورد توجه قرار گیرد: وجود ویژگی های مازوخیستی در یک فرد را نمی توان تقصیر او دانست ، بلکه تنها یک بدبختی است که کمک به او برای مقابله با آن مهم است. متأسفانه آسیب های مختلف در سنین پایین ، الگوهای خاص خانواده والدین ، ویژگی های نگرش والدین نسبت به کودک ، و گاهی اوقات ویژگی های موقعیت کودک در جامعه خرد در مراحل خاصی از اجتماعی شدن می تواند منجر به توسعه یک شخصیت متناظر هدف از این مقاله اتهام و نه "آوردن آب پاک" نیست ، بلکه توضیح پدیده ای است که می تواند احساسات متفاوتی را در شرکای شخصیتهای مازوخیستی در ارتباط ایجاد کند

شاید شما با افرادی برخورد کرده اید که در زندگی خود رنج زیادی کشیده اند. و نه به دلیل سرنوشت دشوار ، بلکه به دلیل بی عدالتی افراد اطراف. صحبت با آنها بسیار دلپذیر ، نرم و بی تکلف است ، اما به دلایلی دائماً مورد تجاوز ، تجاوز یا فقط ظلم دیگران ، به ویژه نزدیکانشان قرار می گیرند. با ارتباط طولانی مدت با چنین افرادی ، گاهی اوقات احساس گناه غیرقابل توضیح بوجود می آید - احساس عجیبی وجود دارد که شما با فردی بسیار بد رفتار می کنید. و گاهی اوقات میل واقعی برای چنین شخصی وجود دارد که توهین ، توهین ، توهین یا حتی ضربه کند. حتی اگر هرگز تمایلات سادیستی را در خود مشاهده نکرده اید ، در رابطه با چنین فردی ناگهان متوجه می شوید که می خواهید به او صدمه بزنید یا از این واقعیت که شما به طور غیر ارادی (یا داوطلبانه) باعث آن شده اید لذت ببرید.

به احتمال زیاد ، این فقط در مورد آنها است - در مورد "مازوخیست ها" یا افرادی که دارای ویژگی های شخصیتی مازوخیستی هستند. توجه داشته باشید که در برخی از کتابهای درسی و کتابهای مرجع (به عنوان مثال ، در کتابچه راهنمای آمریکایی در مورد اختلالات روانی در تجدید نظر قبلی) یک اختلال شخصیت جداگانه متمایز شده است - مازوخیستی ، اما امروزه مرسوم است که ویژگیهای مازوخیستی را در ارتباط با سایر ویژگیهای شخصیتی در نظر بگیریم ، زیرا آنها نمی توانند بنیادی تلقی شوند و نمی توان یک شخصیت را به چنین الگوی ساده ای تقلیل داد. ویژگیهای مازوخیستی به جنسیت یا سن مربوط نمی شوند ، اگرچه به دلیل ویژگیهای اجتماعی شدن جنسیتی در فرهنگ ما ، اغلب این زنان هستند که در دوران کودکی مورد سوء استفاده قرار می گیرند و اینها هستند که از سنین پایین به صبر ، فروتنی و جلوگیری از پرخاشگری آموزش می دهند. که برای توسعه رفتار مازوخیستی ضروری است.

من می خواهم بلافاصله رزرو کنم: مهم نیست چقدر وسوسه انگیز است که شخصی را با ویژگیهای مازوخیستی متهم به دستکاری کنید ، به احتمال زیاد قصد عمدی در رفتار او وجود ندارد. اگر وجود دارد ، پس دیگر یک فرد مازوخیست نیست ، بلکه یک فرد هیستریک یا خودشیفته است. خود مازوخیست نمی داند چگونه باعث ایجاد پرخاشگری در دیگران می شود.

این می تواند اجرایی ترین و دوستانه ترین کارمند در دفتر باشد که همه به دلایلی او را دوست ندارند. خویشاوندی فداکار که "همه چیز را" به خانواده خود می دهد و در عوض فقط تحقیر و تعرض دریافت می کند. این شخصی است که کلمه بدی نمی گوید ، اما همیشه مورد نارضایتی دیگران قرار می گیرد. رفتار مازوخیست به گونه ای است که مقاومت در برابر وسوسه "به پایان رساندن" او دشوار است. او همیشه گونه چپ خود را می چرخاند. حتی اگر هنوز کسی وقت نکرده است به سمت راست او ضربه بزند.

نمونه کتاب درسی چنین شخصیتی سیندرلا است. دختری آرام ، متواضع ، مهربان و زیبا ، که همه او را می زنند ، کثیف ترین کار را بار می کنند و در زیرزمین حبس می کنند.این یک واقعیت نیست که نامادری واقعاً شرور و بی انصاف است - فقط این که سیندرلا گاهی اوقات آنقدر بی سر و صدا رفتار می کند که به نظر می رسد "غیرممکن است که به او توهین نکنیم." او از نقش قربانی لذت می برد و افراد اطرافش ، خواه ناخواه ، مستبد و سادیست می شوند. چنین فردی دائماً منتظر پرخاشگری است و آماده پذیرش آن است ، و چاره دیگری نمی گذارد.

اساس این رفتار چیست؟ خود مازوخیست این را نمی پذیرد ، اما در واقع تحت تعرض سرکوب شده و با سرکوب دقیق اداره می شود.

همه افراد احساسات منفی را تجربه می کنند ، از جمله عصبانیت ، خشم ، حتی نفرت. اغلب ما نسبت به کسانی که دوستشان داریم پرخاشگری می کنیم - حتی در نزدیکترین افراد عصبانی می شویم. این هیچ اشکالی ندارد ، اگر فردی قدرت کافی برای درک احساسات خود را داشته باشد ، آنها را بپذیرد ، به آنها حق وجود دهد. این بدان معنا نیست که از یک عجله لحظه ای استفاده کنید یا تحت تأثیر این احساسات تصمیم گیری کنید. شما نباید به محض بروز احساس خشم ، با مشت به طرف عزیزان خود ضربه بزنید یا هر زمان که اضطرابی در گلویتان ایجاد شد ، روابط خود را قطع کنید. اما شما باید به خودتان این حق را بدهید که این تجربه را زندگی کنید ، به جای سرکوب و انکار تجربیات خود ، آن را برای خود قبول کنید. فردی با ویژگی های شخصیتی مازوخیستی از دوران کودکی نمی داند چگونه در احساسات "غیرقابل قبول" خود به خود اعتراف کند. به احتمال زیاد ، در اوایل کودکی ، والدینش برخی از احساسات طبیعی او را از نظر اجتماعی غیرقابل قبول سرکوب کردند ، او را نه تنها به دلیل رفتار پرخاشگرانه ، بلکه به دلیل وجود برخی تجربیات ممنوعه - خشم ، کینه ، حسادت ، برای هر چیزی که قابل تفسیر بود مجازات کردند. به عنوان تجاوز ما لزوماً در مورد مجازات های کامل صحبت نمی کنیم - والدین ممکن است از او عصبانی شوند ، از حمایت یا توجه او محروم شوند ، هر بار که کودک رفتار نادرستی داشته باشد ناراحت شوند. در نتیجه ، فرد یاد نگرفته است که احساسات "بد" خود را ببیند و برطرف کند ، خود را از آنها دور می کند و به سادگی هیچ عصبانیت یا پرخاشگری را احساس نمی کند. به نظر می رسد که او در اینجا نمونه ای از یک فرد شاد است که هیچ احساس "بد" نسبت به همسایه خود ندارد. افسوس که احساسات غیر زنده هرگز به جایی نمی رسد. همانطور که زیگموند فروید معتقد بود انرژی روانی از قانون حفظ انرژی پیروی می کند و اگر خشم راه خروجی مناسبی پیدا نکرده باشد ، به خودی خود از بین نمی رود. مازوخیست با تجربه احساس گناه غیرقابل تحمل در صورت تجاوز به دیگران (حتی در قالب افکار) ، به راحتی آن را به سمت خود هدایت می کند. این حالت تجاوز خودکار نامیده می شود و همیشه با آسیب به خود یا اتهام زدن به خود بیان نمی شود. احساس گناه به خاطر احساسات خود ، که خود او برای یک فرد خوب غیرقابل تحمل و غیرقابل قبول به نظر می رسد ، تنها با انتقال گناه خود به دیگری می تواند تسکین یابد. هنگامی که او صدمه می بیند ، احساس آرامش فوق العاده ای می کند به این دلیل که به عنوان مثال ، موقعیت "خوب" خود را حفظ کرده است ، و جای "بد" را به دیگری واگذار کرده است. بنابراین ، به نظر می رسد که او برای خود حق خریداری می کند که هست.

اگر در زندگی با صاحب یک شخصیت مازوخیستی روبرو شوید چه؟ دستورالعمل ها می توانند بسیار متناقض به نظر برسند: تسلیم دستکاری نشوید و در عین حال او را سرزنش نکنید (زیرا این مورد زمانی اتفاق می افتد که فرد بر اساس روان رنجوری خود واکنش نشان می دهد و آگاهانه روش عمل را انتخاب نمی کند). تقصیر رنج چنین فردی را نپذیرید ، سعی نکنید او را از گناه نجات دهید ، اجازه ندهید او شما را تبدیل به متجاوز کند. و در عین حال ، سعی کنید از او عصبانی نشوید ، زیرا دستکاری های او توسط او متوجه نمی شود و رنج او واقعاً زیاد است - نه به این دلیل که او دچار سختی ها و بدرفتاری های دیگران می شود ، بلکه به این دلیل که نمی تواند با شما تماس بگیرد تجربیات.به یاد داشته باشید ، شما در آنچه برای او اتفاق می افتد مقصر نیستید ، بنابراین اجازه ندهید با احساس گناه در حلقه معیوب دستکاری او قرار بگیرید.

اگر خود را در قهرمان این مقاله می شناسید ، باید در مورد آن فکر کنید. گاهی اوقات ، فقط تشخیص یک مشکل اولین گام برای حل آن است. ابراز پرخاشگری از طریق انفعال و شهادت بهترین راه برای خوشبختی نیست. تصادفی نیست که روانکاوان خارجی نوع شخصیت مازوخیستی را یکی از دشوارترین کارها برای تصحیح خود و کار روان درمانی می دانند.

اما شما می توانید و باید با تجربیات خود تماس بگیرید. شما می توانید به آنچه واقعاً احساس می کنید پی ببرید ، به خودتان اجازه دهید این احساسات را بدون جایگزینی آنها با دیگران تجربه کنید ، و در این صورت نیازی به تجاوز خودکار نخواهد بود.

توصیه شده: