طلاق چگونه می توان از طلاق جان سالم به در برد؟

تصویری: طلاق چگونه می توان از طلاق جان سالم به در برد؟

تصویری: طلاق چگونه می توان از طلاق جان سالم به در برد؟
تصویری: ۱۰ چیزی که باید درباره طلاق بدونید وگرنه دیر یا زود بدبخت میشید 2024, ممکن است
طلاق چگونه می توان از طلاق جان سالم به در برد؟
طلاق چگونه می توان از طلاق جان سالم به در برد؟
Anonim

طلاق چیست؟ برخلاف تصورات روزمره مردم ، طلاق اصلاً مترادف کلمات "جدایی" ، "جدایی" یا "جدایی" نیست. بین کلمات "جدا شده" و "مطلقه" فاصله معنایی عظیمی وجود دارد. طلاق عبارت است از خاتمه پیوند زناشویی بین زن و مرد که رسماً توسط دولت به رسمیت شناخته شده است.

اما "جدایی" - مردان و زنانی که به سادگی رابطه صمیمی یا عاشقانه برقرار کردند. مردان و زنانی که در چارچوب به اصطلاح "روابط مدنی" با هم زندگی کرده اند یا ازدواج کرده اند "پراکنده" یا "پراکنده" هستند ، اما بین آنها درگیری جدی ایجاد می شود. بر این اساس ، تا زمانی که همسران مراحل رسمی طلاق را طی نکرده باشند ، تا زمانی که اداره ثبت یا دادگاه تجدیدنظر تصمیم گرفته است سندی به نام "گواهی طلاق" به آنها تحویل دهد ، حتی اگر آنها واقعاً از هم پاشیده یا جدا شده باشند ، استفاده از آن صحیح تر است. مفهوم: "یک زوج متاهل در شرایط قبل از طلاق."

💡 همه اینها به این دلیل است که از دیدگاه جامعه و دولت ، مهم نیست چند بار زن و مردی که رسماً ازدواج ایجاد کرده اند به هم نزدیک نشوند و از هم جدا نشوند ، از هم جدا شده و دیگر به یکدیگر باز نخواهند گشت ، نقل مکان کنید یا متفرق شوید ، تا زمانی که تصمیم متناظر قانونی مبنی بر فسخ ازدواج آنها گرفته شود و هیچ طلاق رسمی وجود نداشته باشد - آنها هنوز زن و شوهر هستند. با آن مجموعه کامل حقوق و تعهدات خانوادگی و پدری و مادری که توسط قوانین فدراسیون روسیه پیش بینی شده است.

برای زندگی و برقراری ارتباط با آن نماینده جنس مخالف ، که در رابطه با آنها به طور ناگهانی ، یا به تدریج ، احساس عشق و جذابیت جنسی متوقف شد ، به سادگی از نظر جسمی قادر نیستند. و اکثر مردان و زنان نمی خواهند خود را مجبور به زندگی مشترک کنند یا با کسی ملاقات کنند که دیگر احساساتی برای او ندارند. ما دوست نداریم با کسانی زندگی کنیم که دوستشان نداریم. این امر به ویژه در مورد مردان صادق است.

زنان هنوز می توانند با فردی که از آنها بیمار است زندگی کنند ، به خاطر فرزندی که از این اتحادیه متولد شده است ، یا فقط به این دلیل که جایی دیگر برای رفتن ندارند ، وابستگی مالی به یک مرد وجود دارد. اما در عین حال ، بسیار ناراحت کننده است …

با این حال ، مردم به دلیلی به جنس "homo sapiens" - "انسان منطقی" تعلق ندارند. حتی در زمانهای قدیم آنها متوجه شدند که احساسات و عواطف ، حتی درخشان ترین آنها ، اصلاً پایه ای نیست که بتوان بر اساس آن چیزی طولانی ، پایدار و قابل پیش بینی ساخت. بنابراین ، آنها با خانواده و ازدواج ، یعنی چنین شکلی از رابطه بین زن و مرد ، به توافق رسیدند ، در صورتی که این روابط قراردادی ، بلندمدت باشد ، حقوق و تعهداتی را که به وضوح درک شده است بر شرکا تحمیل می کند و برخی از افراد را تحریم می کند. که این توافق را نقض می کنند. هسته نامرئی قرارداد ازدواج با صدای بلند بیان نمی شود ، بلکه تضمینی ضمنی است که زن و مردی که این خانواده را ایجاد کرده اند متعهد می شوند که با هم زندگی کنند ، یک خانه مشترک را اداره کنند ، روابط صمیمی برقرار کنند و از یکدیگر و فرزندان خود مراقبت کنند. یک زن و شوهر در تمام زندگی خود ، یعنی حتی زمانی که عشق و جذابیت آنها از بین رفته است. یعنی ، خانواده و لحظه تعیین کننده ایجاد آن ، مراسم ازدواج چیزی بیشتر از تلاش برای ایجاد چنین روابط جنسی ، والدینی و مادی-اقتصادی بین زن و مرد نیست ، که ممکن است حتی در مواقع مناسب نیز قابل اجرا باشد. برنامه زیست اجتماعی رفتار عاشقانه که این روابط را ایجاد کرد به پایان می رسد. … خانواده مانند یک بیانیه اصولی است: "ما یکدیگر را دوست داریم ، قرار است یک عمر یکدیگر را دوست داشته باشیم! اما حتی اگر عشق پایان یابد ، ما همچنان با هم زندگی خواهیم کرد ، از یکدیگر مراقبت می کنیم و فرزندان خود را بزرگ می کنیم!"

💡 خانواده یک زندگی مشترک نه تنها در عشق ، بلکه پس از عشق است ، به خاطر کسانی که در این عشق متولد شده اند ، به خاطر امید به زنده شدن عشق منقرض شده در آینده. خانواده نوعی قیاس نامه ضمانت نامه یا حتی وصیت نامه است: "اگر اتفاقی برای من یا احساسات من بیفتد ، تعهدات خاصی نسبت به نزدیکترین افراد من هنوز انجام می شود."

💡 اما ، یک تفاوت ظریف در اینجا وجود دارد. وقتی ثبت کننده در دفتر ثبت احوال از عروس و داماد می پرسد و در پاسخ ما "بله" می شنویم. در واقع ، مردم از شرایط کافی فاصله دارند. به زبان ساده ، عروس و داماد ممکن است همه پیامدهای قانونی و سایر قدم های خود را درک نکنند ، و حتی بیشتر ، مطلقاً در مورد موضوع "اگر چه می شود؟" فکر نکنند. زیرا اولاً از عشق و رابطه جنسی در سرخوشی به سر می برند و ثانیاً هنوز تمام آن چیزی را که در آینده در انتظار آنها است ، طی نکرده اند. از این رو شجاعت ناامیدانه آنها ، که فرزندان آنها پس از آن هزینه می پردازند. متوجه می شوند که داماد و عروس یکی از مهمترین مراحل زندگی خود را انجام می دهند ، همیشه کافی نیست.

💡 از نظر روانشناسی خانواده ، "طلاق" واقعی یک روش قانونی برای پایان دادن به رابطه زناشویی در یک زوج خاص است. بر این اساس ، انواع "جدایی" ، "بازگشت به والدین" ، "اختلافات برای یک یا دو هفته برای فکر کردن در مورد سرنوشت خانواده ما و این که آیا من به همه اینها نیاز دارم" ، در واقع می تواند به طور مستقیم با واقعی مرتبط باشد. طلاق ، و ممکن است اصلاً ربطی به آن نداشته باشد. آنها با هم نزاع کردند ، سپس گرفتند و آشتی کردند. جدایی و رانندگی رفت و برگشت وجود داشت ، اما طلاق وجود نداشت.

ممکن است متفاوت باشد: طلاق وجود دارد ، اما جدایی و خروج همسران اتفاق نیفتاد. و آنها سالها با هم زندگی می کنند ، نه به عنوان زن و شوهر ، بلکه به عنوان مرد و زن. علاوه بر این ، فقط در حال حاضر ، به طور قانونی خارج از ازدواج ، می توان بچه ها را به دنیا آورد. اگرچه ، البته ، با پدری و مادری کاملاً رسمی. البته ، چنین زوج هایی که به طور رسمی طلاق گرفته اند ، پس از همه ، می توانند جدا شده و متفرق شوند. یا شاید هم نه. آنها حتی می توانند دوباره ازدواج کنند ، روابط خود را از طریق دفتر ثبت رسمی کنند. و حتی در آن صورت ، دوباره طلاق بگیرید. چنین زوجی ، در عمل کار روانشناس خانواده ، اصلاً غیر معمول نیستند.

خروج شوهر با بازگشت بعدی - گاهی اوقات ، خانواده را از آن طلاق احتمالی نجات می دهد ، اگر شوهر بدون ترک خانواده درخواست طلاق داده باشد. فقط به این دلیل که در نتیجه این رویدادها ، یک همسر باهوش نه تنها می تواند عوامل تنش خانوادگی ایجاد شده را درک کند ، بلکه آنها را برای همیشه از بین می برد. شوهر شما ، که ناگهان خانواده را ترک کرد ، ممکن است این را به وضوح بفهمد ، یا ممکن است نفهمد.

روزی روزگاری تصمیم گرفتید زن و شوهر شوید. یعنی آنها تمایل جدی خود را برای یک سال یا دو سال ، نه ده سال ، بلکه یک زندگی کامل ابراز کردند! تغییر وضعیت مدنی شما در دفتر ثبت ثبت شد ، که در مورد آن سند خاصی برای شما صادر شده است. اما بعداً ، به دلایلی ، شوهر شما تصمیم گرفت دیگر شوهر شما نباشد. و در همه اینها ، یک مشکل بزرگ وجود دارد: برخلاف "نیمه" سرکش شما ، شما نمی خواهید وضعیت تاهل خود را از دست بدهید! نکته مهم این است که شما سرسختانه نمی خواهید طلاق بگیرید. بنابراین ، شما از امضای دادخواست طلاق امتناع می کنید و وارد مبارزه جدی می شوید. طلاق نبردی برای زندگی است. مدتهاست که شناخته شده است: مهم نیست که چقدر خود را برای جنگ آماده می کنید ، باز هم به طور غیرمنتظره اتفاق می افتد. همیشه کمبود مهمات و افراد وجود خواهد داشت و مردن بسیار ترسناک است. در مورد طلاق ها نیز چنین است: مهم نیست که چقدر فرد در مورد طلاق فکر می کند ، وقتی شریک روابط خانوادگی این را اعلام می کند ، همیشه غیر منتظره به نظر می رسد و آینده بسیار ترسناک است.

حالا تصور کنید ما یک بازی نقش آفرینی "در روانشناس خانواده" داریم. مثل این است که شما به ملاقات من بیایید و چیزی شبیه به این را اعلام کنید: - شوهر من ، که مدت ها به او خیانت می کردم ، دیروز به من گفت که من را ترک می کند و یکی از این روزها او درخواست طلاق می کند. ما 6 سال است ازدواج کرده ایم ، در آپارتمان شوهرم زندگی می کنیم ، او سه برابر من بیشتر درآمد دارد ، فرزند ما پنج ساله است.او به پدر نیاز دارد. بله ، و من نمی خواهم شوهرم را از دست بدهم … چه کنم ؟؟؟ - شش ماه پیش ، شوهرم به تنهایی به تعطیلات خارج از کشور رفت ، پس از آن صمیمیت عملاً در خانواده ما از بین رفت و اغلب شروع به سفرهای کاری می کرد. یک ماه پیش ، او شروع به گفتن کرد که ما از یکدیگر خسته شده ایم ، باید جداگانه زندگی کنیم. که من سرسختانه با آن مخالف بودم. اما دیروز ، در تلفن او ، نامه نگاری صمیمی با یک خانم را خواندم. وقتی این موضوع را به شوهرم گفتم او عصبانی شد. او گفت من در جایی که نباید صعود می کردم ، و من خودم مقصر هستم که خانواده ما از هم پاشید. او خواستار این شد که من از آپارتمانش جایی بیرون بروم و در این بین او فکر می کرد که آیا زمان طلاق ما فرا رسیده است یا نه … ما 12 سال است ازدواج کرده ایم ، دو فرزند داریم. آنها مرا دوست دارند … چگونه می توان زندگی کرد ؟؟؟ پس از آن ، شما به شدت انتظار دارید که یا من عصای جادویی خود را تکان می دهم و شوهرم بلافاصله برای شما پیامکی با توبه غم انگیز و قول می دهد که دیگر این کار را انجام ندهد ، یا من شروع به پرسیدن سوالات طولانی و خورنده در مورد دوران کودکی و نوجوانی شما می کنم. خیالات شاید کسی را ناراحت کنم ، اما اینطور نیست.

فقط یکی از ده گفتگو در مورد طلاق در واقع با یک درخواست با درخواست انحلال ازدواج در اداره ثبت (در صورت عدم وجود فرزند در ازدواج) یا در دادگاه قاضی (در صورت وجود فرزندان) به پایان می رسد. - تنها یک نفر از هر پنج زن و شوهر متقاضی که تقاضای طلاق کرده اند ، در واقع اولین مراحل طلاق را طی می کنند. - تنها یک سوم از همسری که درخواست فسخ ازدواج خود را داده اند در این مدت به طور جداگانه زندگی می کنند. بقیه ، برای مدتی ، یا حتی کل زندگی (!) ، به زندگی مشترک ادامه دهید. اغلب ، حتی پس از طلاق. - هر سوم از آن زوج های متاهلی که به طور قانونی ازدواج خود را طلاق داده اند ، در آینده دوباره سعی می کند به نحوی روابط خوب انسانی را ، اغلب - حتی روابط صمیمی ، بازسازی کند. اغلب ، حتی اگر یکی از شرکا ازدواج خود را با شخص کاملاً متفاوتی ثبت کرده باشد. - هر پنجم از آن زوج های متاهلی که در آینده طلاق گرفته اند سعی می کنند دور هم جمع شوند ، فرزند دیگری داشته باشند ، حتی ازدواج را دوباره ثبت کنند. - تقریباً همه زن و شوهرها ، در مراحل طلاق ، صادقانه نگران روان فرزندان خود هستند ، احساس گناه خود را برای آنچه اتفاق افتاده است.

ممکن است از من بپرسید: "این به چه معناست؟! آیا این بدان معناست که نیازی به روانشناس خانواده نیست؟ " من اینگونه پاسخ خواهم داد: "این بدان معناست که طبق قوانین فیزیک و دیالکتیک ، جاذبه و دافعه همیشه تعادل خود را دارند: مطلقاً هر عملی باید نوعی مخالفت داشته باشد ، نیروی گریز از مرکز بر نیروی گریز از مرکز وجود دارد ، برخی دیگر گرایش با هر گرایش مخالف است. … بر این اساس ، هیچ چیز روشن ، خطی و بدون ابهام در جهان وجود نداشت ، نه ، و هرگز نیز نخواهد بود. بنابراین ، در طول هر طلاق ، به هر دلیلی که اتفاق بیفتد ، عوامل جداکننده زوجین عمل می کنند ، مطمئناً برخی گرایشها با هدف حفظ این زوج شامل می شود. تاکید می کنم: حتما! و اگر زنی که علاقه زیادی به حفظ ازدواج خود دارد ، حداقل در كوچكترین درجه به طور شایسته از تمایلات خود برای حفظ زوج استفاده كند و از آنها استفاده كند ، شانس موفقیت او به طرز چشمگیری افزایش می یابد. خود ، این گرایش ها در مجموع عوامل عینی و ذهنی بیان می شود. در اینجا اصلی ترین آنها آمده است:

reasons دلایل عینی جلوگیری از طلاق:

- حضور کودکان مشترک ، به ویژه کودکان کوچک. حضور کودکانی که در رابطه قبلی به دست آمده اند ، اما قبلاً موفق شده اند صادقانه به شریک ازدواج وصل شوند.

- عدم وجود ، در صورت طلاق ، یکی از شرکا (یا حتی هر دو به طور همزمان) فضای زندگی برای زندگی.

- وابستگی مالی شرکا به یکدیگر ، یا به خویشاوندان یا دوستان خانواده "نصف".

- وابستگی شغلی شرکا به یکدیگر یا به بستگان یا دوستان "نیمه". - مشکلات جدی سلامتی در یکی از شرکا (یا هر دو در یک زمان) ، فرزندان یا بستگان نزدیک آنها.از جمله ناتوانی جسمی در داشتن فرزند با شریک دیگر.

- وجود تعهدات قانونی یا مالی مشترک به اشخاص و سازمانهای ثالث (بدهی ، وام مسکن ، مشارکت در برخی برنامه های دولتی یا خصوصی ، ثبت مشاغل برای یکی از شرکا ، یا بستگان وی (و غیره) و غیره).

- وجود چنین حرفه ای ، که در آن طلاق (به ویژه حرفه ای رسوا) بسیار نامطلوب است ، می تواند همه چشم اندازهای شغلی را از بین ببرد. (افسران ، کارمندان دولت ، سیاستمداران ، شخصیت های عمومی و غیره). دلایل ذهنی جلوگیری از طلاق: - عشق به فرزندان و مسئولیت برای آینده آنها.

- دلبستگی عاطفی به شریک ، از ابتدای رابطه حفظ شده یا در طول زندگی خانوادگی بوجود آمده است (این نیز اتفاق می افتد). - حسادت شدید به شریک زندگی. به خصوص اگر ظاهر او بسیار خوب باشد.

- سازگاری صمیمی عالی در یک زن و شوهر ، وجود ترس واقعی از پیدا کردن شریک مشابه دشوار است. یا حیا و محافظه کاری ذاتی ، بدون در نظر گرفتن این ایده که شخص دیگری در رختخواب امکان پذیر است.

- یک عادت برای این شخص ، ایجاد شده به دلیل طولانی بودن زندگی مشترک ، عدم تمایل به تغییر اساسی زندگی شما.

- حرص و آز و حرص معمولی: بی میلی اساسی برای شریک زندگی ، ارتباطات وی ، تمام دارایی های او "به دلیل کار زیاد" برای رسیدن به کسی در خارج. - مجموعه ای منحصر به فرد از تجربیات مشترک: مجموعه ای از برخی از رویدادهای روشن ، جالب ، تراژیک یا کمیک در زندگی که اکثر افراد اطراف آن را ندارند. (در یک جفت ، شخصی شخصی را از چیزی نجات داد ، مردم بزرگ شدند و با هم درس خواندند ، آزمایشات سختی را پشت سر گذاشتند و غیره). - احساس شرمندگی در حضور والدین خود و / یا والدین شریک زندگی خود. کسی که برای این زوج کارهای زیادی انجام داد یا بلافاصله فرزند خود را از آزمایش بیوگرافی خود در این ازدواج منصرف کرد.

- احساس شرمندگی در حضور دوستان خانواده یا همکاران شغلی (به ویژه اگر هر دو شریک در یک سازمان کار می کنند). - شرکا چنان اهداف مشترکی در زندگی دارند که همیشه متحد بوده اند. (به عنوان مثال: برنامه ای برای مهاجرت به شهر دیگر یا کشور دیگر ، ایجاد یک تجارت مشترک و غیره). - شرکا منافع مشترکی در زندگی دارند که همیشه متحد شده اند. (به عنوان مثال: انجام یک کار ورزشی ، سرگرمی). - عدم اعتماد به نفس ، توانایی شما در ایجاد روابط عاشقانه و خانوادگی جدید و موفق تر (مربوط به سن ، فرزندان ، امور مالی و غیره)

- بی اعتمادی به شریک جدیدی که رفتار او مشکل ساز یا مشکوک به نظر می رسد. - خاطرات دردناک طلاق یا جدایی های گذشته.

- خاطرات غم انگیزی از طلاق که مادر و پدرش در دوران کودکی این شخص پشت سر گذاشتند.

- ارزشها و نگرشهای محکم خانواده نسبت به حفظ خانواده به هر قیمتی ، که در فرد به دلیل ویژگیهای خانواده ، آموزش ملی و مذهبی شکل گرفته است (اغلب - بلافاصله در یک مجتمع).

و خیلی بیشتر ، هم عینی و هم ذهنی! همانطور که می بینید ، عوامل زیادی در کنار همسران هستند که می خواهند خانواده خود را در برابر تهدید به طلاق نجات دهند! آنها فرصت های زیادی برای دستکاری مستقیم یا غیرمستقیم توسط شوهرشان دارند که از کنترل خارج شده است.

اما ، مشکل بزرگ اینجاست. بسیاری از زنانی که صادقانه برای خانواده های خود می جنگند نه تنها نمی دانند و نمی دانند از چه روشهای حفظ خانواده می توان استفاده کرد (و کدام یک از آنها به طور کلی غیرممکن است ، مانند تهدید به از بین بردن فرزندان) ، اما در لحظه ای گرم ، آنها مکانیسم های تخریب ازدواج خود را بیشتر فعال می کنند … در واقع ، آنها سگ های خانوادگی خود را زیر دست خود بریدند. در اینجاست که مفید بودن روانشناس خانواده شایسته نهفته است.

با همه ناگهانی اطلاع رسانی شما از طلاق قریب الوقوع ، یا خروج شوهر از خانه به معشوقه اش ، مطلقاً نمی توانید وحشت کنید!علاوه بر این ، بیهوده نیست که از نظر قانونی به عنوان "مراحل طلاق" تعریف شده است. Pro-ts-ss … احساس می کنید این کلمه چقدر آهسته به نظر می رسد … واقعیت این است که اکثر درخواست های طلاق به دادگاه قاضی ارائه می شود. تاکید می کنم: دنیا! بیهوده چنین چیزی نامیده نمی شود. بسیاری از قضات در عمل عمداً تعلل می كنند ، دو یا سه ماه یا حتی شش ماه تلاش می كنند تا از تسلیم درخواست به طلاق واقعی برسند ، به طوری كه همسران متضاد این فرصت را دارند كه سه بار دیگر فكر كنند: آیا پس از پایان ازدواج با تصمیم قاضی ، همانطور که در ابتدا به نظر می رسید ، آماده پرش به ناشناخته ها هستید؟

من و شما به وضوح درک می کنیم که طلاق از یک تا چند ماه طول می کشد ، در طی آن چندین عامل و شرایط عینی و ذهنی مهم می تواند به همسری که به حفظ خانواده علاقه دارد کمک کند. بنابراین بدیهی است:

strategy استراتژی حفظ خانواده در برابر تهدید به طلاق ، در صورتی که به شرح زیر تدوین شود: در صورت تهدید به طلاق ، همسر خانواده خود را که می تواند از حداکثر اهرم های نفوذ بر او استفاده کند ، حفظ می کند. نیمه را در کوتاهترین فاصله زمانی ممکن ترک کنید.

بنابراین هنگام از بین بردن تهدید واقعی طلاق ، اصلاً نباید همه دلایل عینی و ذهنی را که به طور همزمان از طلاق جلوگیری می کند ، درگیر کرد. به احتمال زیاد ، یک قسمت از آنها ، مانند آس های بازی با ورق ، با موفقیت دفع می شوند و در مقابل دیگران ، از برگ های برنده خود پیشاپیش استفاده می کنند … و بس! همانطور که می گویند بازی تمام شد. بنابراین ، مانند کارت ها ، نیازی به عجله برای نجات خانواده نیست. به یاد داشته باشید: وقتی تهدید به طلاق می شود ، عجله کنید - بدخواهان خانواده خود را بخندانید! تمام ثروت برگ برنده های خانواده شما باید به تدریج ، منطقی و متصل به هم مورد استفاده قرار گیرند ، دقیقاً همان کاری را که در کارت ها انجام می دهید ، انجام دهید ، بازی و رفتار بازیکنان دیگر را چند حرکت پیش رو محاسبه کنید.

چرا ، با تهدید به طلاق ، همه چیز اینقدر پیچیده است ، چرا غیرممکن و اشتباه است که به یک حمله جبهه ای بپردازیم ، هزاران عشق و لطافت را در رابطه خانوادگی بر شریک خارج شده بریزیم ، یا دسیبل گریه های خشمگین و لیترهای کمپوت ؟ بگذارید برایتان توضیح دهم. مسئله این است که طلاق خانوادگی برخلاف تصور موجود در جامعه ، اصلاً یک مسئله خانوادگی نیست. به عبارت دقیق تر ، خانواده فقط تا حدی ، به طور رسمی. و مطمئناً نمی توان طلاق را آنطور که اغلب در مجلات براق زنان انجام می شود نامید: "موضوع دو." به خاطر داشته باشید: تصمیم گیری در مورد طلاق ، مانند روشی که برای خود طلاق انجام می شود ، همیشه یک امر جمعی است! خودتان قضاوت کنید. طلاق در واقعیت چگونه است؟ فرض کنیم مردی از همسرش ناراضی است. او ، همانطور که معتقد است ، عدم استقلال در زندگی ، عدم رابطه جنسی ، اضافه وزن ، تنبلی در زندگی روزمره و بی نظمی دارد. او ، به نوبه خود ، از شوهرش ناراضی است: مهمانی های منظم جمعه او با دوستان ، تنبلی او در حل مسائل مربوط به مشاغل خانوادگی ، زمان کمی که او با خانواده و فرزندش می گذراند. زن سالهاست که از شوهرش به والدین ، سایر اقوام و دوست دخترانش شکایت می کند. تحت تأثیر شکایات او ، آنها به او می گویند: "و ما بلافاصله به شما هشدار دادیم که شما و او هیچ شانسی برای آینده ای خوش ندارید!" بنابراین ، یک نظر کلی خاص از یک سو شکل می گیرد. با این حال ، زن با داشتن وضعیت بدنی نامناسب ، داشتن فرزند و زندگی در آپارتمان شوهرش ، حتی با نظر عمومی که ازدواج او یک اشتباه استراتژیک است موافق است ، هنوز باید برای حفظ این خانواده تلاش کند. در همین حال ، شوهر به طور فعال در محل کار با همکاران زن در حال برقراری ارتباط است ، یک بار با یکی از آنها رابطه عاشقانه برقرار می کند. بدن تازه ، صمیمیت متنوع ، همراه با آرامش روانی (به هر حال ، زن و شوهری که افراد در یک تیم کار می کنند همیشه چیزی برای گفتگو دارند) به سرعت یک مرد را دیوانه می کند ، او به سادگی عاشق می شود. دختر بسیار باهوش به نظر می رسد ، بنابراین او با پشتکار با ناهار و شام خوشمزه به مرد غذا می دهد و نظم و نظافت کامل همیشه در آپارتمان اجاره ای او حکمفرماست.او با والدین و دوستانش کار آموزشی انجام می دهد تا آنها مرد را با کلمات تند نترسانند ، تا آنجا که ممکن است با او ارتباط برقرار کنند. مادر و پدرش ، دوست دخترانش و دوستان شوهرشان ، با آغوش باز از داماد احتمالی استقبال می کنند. با شروع ارتباط با آنها ، شوهر لذت فوق العاده ای را تجربه می کند: همه به او احترام می گذارند ، خواسته های او را در نظر می گیرند و چیزی نمی خواهند! (البته فعلا ، فعلا!). پس از چندین گفتگوی صحنه ای "در مورد چشم انداز رابطه ما" ، که از جذابیت دختر ذوب می شود ، مرد تصمیم می گیرد خانواده را ترک کند. او به همسرش اعلام می کند که می خواهد تقاضای طلاق کند ، باید مدتی جداگانه زندگی کند و بلافاصله به سراغ دختر رویاهایش می رود. اینگونه است که فتنه در مورد احتمال طلاق آغاز می شود.

بنابراین ، ما می بینیم که از یک طرف ، ما یک دختر باهوش ، اقوام و دوستان داریم که به طور هدفمند به او کمک می کنند. از سوی دیگر ، یک همسر عصبانی ، کمی دیوانه از کارهای خانه و به طور غیر منتظره ای به مشکل خورد. بستگان و دوستان آنها ، با عصبانیت و شادی فریاد می زنند: "Atu این خزنده! او را از آپارتمان بیرون کنید! اجازه ندهید با کودک ارتباط برقرار کنید! آپارتمانش را بردارید ، نفقه تعیین کنید و بس! " البته گاهی اوقات آنها ذوب می شوند و خشم خود را با رحمت عوض می کنند. آنها می گویند: "این برای کسی اتفاق نمی افتد! مردان همه چنین مردهایی هستند!

احتمالاً می توانید ببخشید … ". با این حال ، موقعیت آنها ناسازگار و نامشخص است. به نظر می رسد خود زن نمی خواهد شوهرش را از دست بدهد ، اما نمی تواند آشکارا به اطرافیانش بگوید ، زیرا از سوء تفاهم و محکومیت آنها "به دلیل نرمی و بی مهرگی بیش از حد" می ترسد. در عین حال ، والدین خود شوهر نیز ساکت هستند. از یک سو ، آنها دوست دارند خانواده پسرشان را در کنار هم نگه دارند. با این حال ، آنها درک می کنند که بعید است یک پسر بزرگسال نظر آنها را در نظر بگیرد. بعلاوه ، پسر قبلاً موفق شده بود نگرش بدی نسبت به همسر خود ایجاد کند و شور و شوق جدیدی که به او ارائه شد ، تأثیر دلپذیری بر آنها گذاشت. بنابراین ، در این وضعیت مبهم ، مایل به نزاع نه با پسر خود ، و نه با صاحب قانونی و واقعی تنها نوه خود - همسر فعلی ، یا با همسر جدید بالقوه خود ، که در آینده ممکن است نوه های بیشتری به دنیا بیاورد ، والدین شوهر بی طرفی را می پذیرند ، از هرگونه ارزیابی و اقدام خودداری می کنند. تنها چیزی که وجود دارد این است که آنها از پسر خود می خواهند قبل از تصمیم نهایی هفت بار فکر کند. در این شرایط ، دوستان شوهر ، اگر معشوقه مدتهاست با آنها آشنا شده است ، محکم وارد کمپین آنها شده است ، موفق شده است رابطه صحیح را با همه از نو بسازد ، آنها ممکن است در کنار متقاضی باشند ، نه طرف مقابل همسر از جمله ، به او بگویید: "بله ، خوب ، نگران نباشید که از همسرتان بچه دارید! شما فقط یکی آنجا دارید! و با یک همسر جدید (مخصوصاً یک جوان) می توانید دو یا سه نفر دیگر داشته باشید! " یا درست مانند والدین ، آنها در انتظار رفتار و انتظار خواهند بود. که ، در این مورد ، معادل این واقعیت است که آنها به نابودی خانواده کمک می کنند …

در نتیجه ، با داشتن عدم قطعیت عمومی ، و اغلب - و خصومت آشکار ، زن به سادگی نمی فهمد که چگونه باید رفتار کند. از این رو ، خلق و خوی او بیش از دهها بار در طول روز تغییر می کند. هنگام ملاقات با شوهرش ، او به سمت او پرواز می کند و سعی می کند برای رابطه جنسی التماس کند ، سپس با عصبانیت رفتار شرم آور وی را محکوم می کند و وسایل او را از بالکن به بیرون پرت می کند. اگرچه او قبلاً خانه را ترک کرده است ، اما هنوز کاملاً مصمم نیست ، شوهر نیز نمی تواند موقعیت او را در زندگی درک کند.

از این رو ، او به تدریج این نظر را ایجاد می کند که همسرش یک موجود فوق العاده غیرقابل پیش بینی و دیوانه است که فقط گریه می کند ، فحش می دهد و دعوا می کند ، که باید از او دوری کرد. بنابراین ، در نتیجه اقدامات ناسازگار و نسنجیده همسر ، از یک سو ، و اقدامات صحیح و تأیید شده ریاضی از طرف معشوقه شوهر ، دوستان و والدینش ، مقیاس شوهر فراری ، دلایل کاملاً قابل درک و سنگینی ، به تدریج تمایل دارد بپذیرد که با بیان نیاز به طلاق ، او اصلاً هیجان زده نشد ، او کاملاً درست عمل کرد.اکنون ، نکته اصلی این است که برنامه خود را به پایان برسانید و یک زندگی شاد جدید را در آپارتمان زن مورد علاقه خود شروع کنید.

این ، یا چیزی شبیه به این ، شبیه یک طلاق واقعی است. س Theال این است که "تصمیم دو" بدنام اینجا کجاست؟! در عمل ، می بینیم که وقتی شوهر خانواده را ترک می کند ، تصمیمات اصلی (و حتی عدم تصمیم گیری نیز یک تصمیم است) ممکن است توسط معشوقه ، والدین یا دوستانش تهیه یا حتی گرفته شود. یعنی افراد به طور رسمی برای خانواده بیگانه هستند! بنابراین ، وقتی شوهر شما ناگهان اعلام می کند که خانواده را ترک می کند ، این بدان معناست که اگرچه هنوز نیروهای نامرئی ، اما بسیار چشمگیر وارد نبرد شده اند. بی رحم ، دارای هوش جمعی ، تجربه زندگی ، انگیزه برای رسیدن به پایان تلخ. شما ، در این شرایط ، اغلب ، به تنهایی می جنگید. و اگر شروع به رفتارهای بی فکر و هرج و مرج کنید ، اگر شما را به داخل تانک سوار کنند و بدون آمادگی قبلی به نبرد پرتاب کنند ، همان عواقب را خواهد داشت. به نظر می رسد دستگاه قدرتمند است ، فقط شما واقعاً نمی دانید چگونه از اهرم های آن استفاده کنید! در حالی که سعی می کنید همه اهرم ها را بکشید ، هر پیاده نظام با نارنجک که به سرعت به شما نزدیک شود شما را فریب خواهد داد. و یک تانک دیگر ، معادل شما ، دیگر اثری از شما نخواهد گذاشت.

💡 به این ترتیب بسیاری از خانواده ها نابود می شوند: در برخی موارد ، همسر اهمیت ادعاهای شوهرش را نسبت به او دست کم گرفت ، در برخی دیگر ، او توانایی های معشوقه و اطرافیانش را دست کم گرفت و در سوم ، خود را بیش از حد ارزیابی کرد. و در این زمان ، معشوقه قبلاً باردار شده است … از اینجا ، وقتی خودم را در موقعیت قبل از طلاق می بینم ، توصیه می کنم بلافاصله موارد زیر را انجام دهید:

conditions پنج شرط لازم برای حفظ خانواده در برابر تهدید به طلاق:

شرط 1. در کوتاه ترین زمان ممکن ، باید تصمیم گیری شود که آیا واقعاً به شوهر بی وفا یا جدا شده خود نیاز دارید ، آیا حاضرید تا پیروزی برای او بجنگید ، یا آیا حاضرید برای این کار تلاش زیادی انجام دهید. و با تصمیم گیری در این مورد ، محکم بایستید ، دیگر تصمیم را تغییر ندهید و برای طلاق بروید.

شرط 2. شما باید فرض کنید که شوهر خود را به خوبی نمی شناسید. زیرا در لحظه تصمیم گیری برای ترک خانواده (یعنی به طور خاص از طرف شما) ، همسرتان از نظر روانی متولد می شود ، به جای آنکه دیگری به دیگری تبدیل شود ، یا حتی به طور کلی - بیگانه. حالا شوهر شما مثل قبل نیست. بر این اساس ، منطق رفتار او در حال حاضر متفاوت است ، متفاوت از آنچه در تمام این سالهای زندگی مشترک خانوادگی برای شما روشن بود. بیشتر اوقات ، اگر به طور کلی نباشد ، کاملاً کافی نیست. به خصوص اگر فرد عاشق شخص دیگری باشد. اجازه دهید به شما یادآوری کنم که عشق یکی از انواع روان رنجوری است و همچنین نوعی اعتیاد به مواد مخدر ، اعتیاد به اندورفین است. بسیار مشکل است که از شخصی در این حالت کفایت بخواهیم. بنابراین ، برای درک آن ، خروج از عقل گرایی همیشه صحیح نیست. این درست است که چیزی به او بدهید و چیزی را از او بگیرید. سپس او به نوعی مجبور خواهد شد آنچه را که اتفاق می افتد درک کند و عقلانیت خود را روشن کند.

شرط 3. پیشاپیش مهم است و بلافاصله این امر را بدیهی می دانیم که افرادی که از این پس بر فرار ، فرار یا تلاش برای فرار از خانواده شما تأثیر می گذارند ، اصلاً احمق نیستند. در اینجا آنها برخلاف شوهر کمی آشفته شما هستند ، آنها به وضوح می دانند دقیقاً چه می خواهند ، چگونه و در چه زمانی. بر این اساس ، به منظور مقاومت م effectivelyثر در دخالت آنها در امور خانواده مستقل شما ، باید در سطح مناسب قرار بگیرید. از جمله - بسیار انتقادی نسبت به خودش. به خصوص رفتار خانواده آنها.

شرط 4. داشتن یک برنامه مشخص مهم است. یعنی همه اقدامات شما برای بازگشت "نیمی" افراد فراری ، فرار یا تلاش برای فرار از خانواده باید با دقت اندیشید.

شرط 5- در فرایند آشتی خانواده که از قبل آغاز شده است و پس از احیای زندگی خانوادگی مرتکب کارهای احمقانه نشوید.

تذکر من واقعاً می خواهم شما درک کنید: طلاق کشنده نیست! کشندگی حماقت ، تنبلی ، وحشت ، عجله و خودخواهی است.بنابراین ، کل کتاب بعدی به مبارزه با این پنج دشمن اصلی شادی خانواده زنان اختصاص داده شده است. اگر آنها را در خود شکست دهید ، بر هر گونه تهدید به طلاق غلبه خواهید کرد.

توصیه شده: