دم را بیرون دهید

تصویری: دم را بیرون دهید

تصویری: دم را بیرون دهید
تصویری: دم خروس بیرون زد - کمک تسلیحاتی ائتلاف امریکایی به تروریست های داعش 2024, ممکن است
دم را بیرون دهید
دم را بیرون دهید
Anonim

نفس بکشید ، بیرون دهید ، زندگی در جایی در حال گذر است ، به عقب نگاه نمی کند ، نگاه شما فقط با کنجکاوی خیالی خود از روی آن می گذرد ، چیزی سنگین از اعماق بیرون می آید ، چیزی بسیار عجیب و وحشتناک در هوشیاری در محل رخنه می کند جایی که دو خط در هم آمیخته اند ، خوب است که این خط دوم وجود دارد ، یک نوع ، مستقل ، غیرقابل درک ، داستان داستانی خاص خود را دارد و شما در آن حدسی هستید ، آمیخته با این خیال پردازی با همان ضربه تند و نامفهوم ، در سراسر بوم به عنوان لکه ای که تصویر را مخدوش و تکمیل می کند ، گویی دو عمل به موازات یکدیگر انجام می شود ، اما با هم ، گویی او و او وجود دارند و بین آنها چیزی مشترک وجود دارد ، میراث مشترک زمان صرف شده با هم ، تاریخ مشترکی از وجود ، بدون هیچ یک از آنها ، که در آن موتور ایده ها ، محرک تغییر ، هدایت بردار نفوذ است ، ایده ای که در فضای یک رویا عجله می کند ، عجیب و غیرقابل دسترسی است مجاورت آن ، و او - به عنوان پیش زمینه ای که آن را از ممکن جدا کرده و حفظ ایده آن غیرممکن است مانند دیوارهای یک خانه هستند ، که از تکان شدید باد که می تواند آتش را خاموش کند ، یک آتش سوزی را حفظ می کنند ، هر دو یک کل هستند ، می توانند هر لحظه با طبیعت فردی خود یکدیگر را از بین ببرند ، او فراتر می رود ، این برای او برای ادامه راه ، لرزش ، لرزش از تماس با هوا که به تخیلات او تغذیه می کند ، قدرت او را بالا می برد ، و او ، در تعریف لحظه ایستا ، از نظر ابدیت زمان را طی می کند و هر دور سرش را پشت سر می گذارد خورشید ، منعکس کننده تمام سایه هایش ، گرمای خود را به فضا باز می گرداند ، او تلاش می کند تا همه خود را به حرکت بدهد ، او با اطاعت از حرکت جهان پیرامون خود به فضا می شتابد ، و او را با خود به اقیانوس باز تصاویر می برد ، نمادها ، احساسات کاملاً غیرقابل تعریف که استحکام روح او را از بین می برد و آن را به خاک تبدیل می کند ، که در آتش زندگی سوخته او با نورهای چند رنگ روشن منعکس می شود ، مانند نورها و رنگهای پنهان شده در او طبیعت ملموس و تنها در آتش آن آشکار می شود یک روح سوزان ، او می داند کجا ، چمدان های سنگین حافظه را با خود حمل می کند ، نامه ها و کارت پستال خاطرات را در نامه ارسال می کند ، همیشه توجه خود را به او حفظ می کند ، به موقع هنگامی که منطقه جهان فشار می آورد به او نزدیک می شود او به آرامی دست به دست می کند و با جهان شوخی می کند و قسمتی از صراحت خود را به او هدیه می کند ، برای ذهن های ناچیز غذا می دهد ، برای روح های بخیل لبخند می زند و خانه او را به جلو ، جلو می برد به موازات خاطرات ارسال شده در جهت مخالف ، او مطمئناً همه چیز را می بیند ، این لحظه تیز لمس او را به عنوان پیوندی با چیزی که مدتهاست فراموش شده ، آشنا ، ندای ابدی روح خود توسط جسمیت تجسم ، احساس می کند. در او روح خود ، رقص آتش ، حرکت او ، قدرت و زیبایی او را می بیند و همه چیز را در دست می گیرد و دست خود را به سوی خود دراز نمی کند ، او فقط می داند که او است ، و هر کجا که باشد ، هنوز در کنار اوست این لحظه تماس ارواح ، آنقدر لطیف و بسیار لمس کننده ، واقعاً مضطرب هر دو این را مشاهده می کنند حضور در تئاتر روح آنها ، و سرانجام ، خروج از پست ، او نقاط ضعف خود را به جهانیان می شناسد ، او کلید ورود به اورژانس خود را به جهان می دهد ، او درخواست خرید (با تمام پول جهان) تصویری که نگاه کودکانه اش را در خانه سابق خود جلب کرده است ، او می خواهد خروجی را با این ورودی متصل کند ، می خواهد از ماهیت خود به جهان بگوید و قیمت ، قیمت اتصال گذشته و آینده را در یک مکان واحد اعلام می کند ، در تصویر نگرش او به زندگی

آنها تحت پوشش محرمانه بودن سرویس های ویژه و تمایل آشکار به چشم می نشیند و در این لحظه به یکدیگر نگاه می کنند.

توصیه شده: