2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مردم اغلب با این س toال به من مراجعه می کنند: آیا می توان این مشکل یا مشکل را به تنهایی حل کرد ، بدون این که از روانشناس کمک گرفت؟ آیا می توان به تنهایی از افسردگی رهایی یافت؟ آیا می توان به طور مستقل یک درگیری عصبی داخلی را حل کرد؟ فوبیا را از بین ببرید؟ اختلافات خانوادگی را به تنهایی حل کنید؟
در حال حاضر ، این بسیار دشوار است. دلایل مختلفی وجود دارد که به سختی می توانید به تنهایی از گودال مشکلات زندگی خارج شوید.
1. ما به خودمان دروغ می گوییم
همه به خود دروغ می گویند ، حتی روانشناسان به خود دروغ می گویند ، بنابراین اغلب به روانشناسان دیگر مراجعه می کنند. به خودمان دروغ می گوییم که چقدر خوب و چقدر بد هستیم. زمان آن رسیده است که ما از والدین خود ناراحت نشویم ، زمان آن است که روابط خانوادگی بسیار خوبی داشته باشیم ، زمان آن رسیده است که فرزندانمان خوشحال باشند ، این دروغ است که ما خوشحال هستیم … ما وقتی مشکلات را در دیگران می بینیم فریب می خوریم و گاهی اوقات وقتی مشکلاتی را در خود می بینیم. ما به دلایلی دروغ می گوییم ، اما چون شرم داریم ، نمی خواهیم ناامید شویم ، می خواهیم خوب و بی گناه باقی بمانیم ، یا افراد نزدیک ما خوب بمانند.
2. ما اشتباهات خود را از فاصله نزدیک نمی بینیم
گاهی به اولین دلیل. و گاهی اوقات ، زیرا آنچه را که دیده ایم خطا تلقی نمی کنیم. ما در جایی حقوق خود را برای خود قائل می شویم: آزادی دیگری ، اراده دیگری ، نگرشی خاص. یکبار ، زمانی که من هنوز در مدرسه بودم ، در این مثال یک اشتباه کاملا احمقانه مرتکب شدم. به عنوان مثال ، من 2 * 2 = 5 نوشتم. معلم با من تماس گرفت و پیشنهاد کرد که خودم اشتباه را پیدا کنم. من به مثال نگاه می کنم و نمی بینم مشکل چیست. خوب 5 ، چه اشکالی دارد؟ در بزرگسالی هم همینطور است. فقط وظایف دشوارتر هستند و پاسخ گزینشی است.
3. عدم تمایل به پذیرش مسئولیت ، جستجوی مجرمان
و ما نمی خواهیم متوجه اشتباهات خود شویم زیرا معلوم می شود که ما مقصر هستیم. در این میان ، به نظر می رسد شخص دیگری مقصر است (شوهر ، والدین ، رئیس ، همکار محل کار ، دوست دختر). یافتن شخصی مقصر ، یک انگیزه ضروری برای کودک درونی است. به هر حال ، اگر مشکلی پیش بیاید ، به این معنی است که کسی مقصر است. به محض پیدا شدن مجرم ، باید مجازات شود. زیرا مجرم باید مجازات شود! و در اینجا باز هم عجیب و غریب معلوم می شود - حتی پس از مجازات "گناهکار" ، وضعیت به دلایلی تغییر نمی کند ، مشکلات حل نمی شود …
4. من می خواهم خوب ، کامل ، بی نقص باشم
از این گذشته ، اگر من و نه شخص دیگری مشکل را ایجاد کرده باشیم ، معلوم می شود که من کامل نیستم ، من یک فرد بد هستم ، نه باهوش ، بد. و بنابراین من می خواهم باهوش ، خوب ، مهربان ، منصف ، درست باشم!
5. نتیجه گیری اشتباه از تجربیات گذشته
در اینجا رابطه با هم رشد نکرد ، معشوق به زن دیگری رفت. اولین نتیجه ای که خود را نشان می دهد چیست؟ این درست است که مردان حرامزاده هستند ، روابط خیانت محض است ، زندگی درد است. علاوه بر این ، این نتیجه گیری ها در نظر گرفته شده و مراحل بعدی بر اساس مفاهیم غلط برداشته می شود.
6. مجموعه ای از باورهای غلط و محدود کننده
اگر مشکل ایجاد شود ، اعتقادات فرد منجر به آن می شود ، که از آن نمی خواهد تسلیم شود. به عنوان مثال ، "عشق فقط یکبار در طول زندگی اتفاق می افتد." اولین بار با هم رشد نکرد ، نتیجه ای نداد (عشق اول به ندرت به پایان می رسد "زندگی شادی پس از آن") و بس ، بس. و شخص با چنین اعتقادی بیشتر می نشیند ، رنج می برد و معنی زندگی را نمی بیند ، زیرا تنها عشق واقعی "پروفوکان" است. راه نجات از این وضعیت بازنویسی باور غلط است. و چگونه می توان به طور مستقل فهمید که کدام باور نادرست است و کدام درست و سازنده است؟ به هر حال ، همه چیزهایی را که می دانیم ، اغلب به صورت اسمی در نظر می گیریم. باورهای غلط می تواند به دلایل قبلی (نتیجه گیری نادرست از تجربیات گذشته) بوجود آید ، یا می تواند جای پای خود را مانند اثرات داخلی ، (جایی بخوانند ، جایی مادرم گفت ، جایی از یکی از دوستانش جاسوسی کرده باشند) به دست آورد.
7. ترس ، عدم تمایل به رویارویی با درد قدیمی
همه ما از کودکی آمده ایم. و اگر پولی وجود نداشته باشد ، شوهر خیانت می کند ، فرزندان اطاعت نمی کنند ، دوست دختران خیانت می کنند ، کارفرمایان تحت فشار هستند ، پس منشا 99.9 درصد از همه این مشکلات در دوران کودکی است.این درد قدیمی است که در تجربیات فعلی طنین انداز می شود. و برای حل مشکلات فعلی ، اغلب باید در خاطرات ناخوشایند و دردناک فرو بروید. چیزی که آنقدر طولانی بود با دقت در حیاط خلوت حافظه نگهداری می شد. و در اینجا قوی ترین تخریب شخصی روشن می شود: "من نمی خواهم! من نمی توانم! من نمی خواهم!". بازکردن زخم های روانی قدیمی ترسناک و دردناک است ، اما به خودی خود اصلا واقعی نیست. مثل این است که خودتان دندان بکشید. ما برای خود متاسفیم ، از راه حل مشکل دور می شویم. بهتر است ضماد انجام دهید ، به مدیتیشن گوش دهید ، یوگا انجام دهید و در کلیسا شمع بگذارید.
برای حل مستقل مشکلات خود ، باید با خود و با خود بسیار صادق باشید. شما باید به خودتان این حق را بدهید که اشتباه کند ، به خودتان اجازه دهید ضعیف باشید ، نه کامل ، نه کامل. آماده پذیرش هر گونه احساسات و خواسته های خود باشید ، هر چه که باشد. به خود اجازه دهید گریه کند ، فریاد بزند. آمادگی مواجه شدن رو در رو با تجربیات دردناک را داشته باشید. از قضاوت درباره خود و دیگران دست بردارید ، خود و دیگران را به این دلیل که همه هستیم بپذیریم. مسئولیت حل مشکل را بر عهده بگیرید ، بدون اینکه به دیگران نگاه کنید ، دیگر به دنبال افراد مقصر نباشید. برای خود یک اغماض بنویسید ، خودتان را ببخشید ، داستان خود را به عنوان بخشی از تجربه خود ، به عنوان سهمی در گنجینه حکمت دنیوی بپذیرید.
توصیه شده:
شما فقط آنچه را می خواهید ببینید - به طور کلی ، شما مشکل ساز هستید
یک ایده بسیار رایج وجود دارد که می گوید یک فرد فقط آنچه را که می خواهد ببیند می بیند. علاوه بر این ، بر اساس یک واقعیت کاملاً قابل اعتماد در مورد انتخاب پذیری توجه ما است که در پایان قرن نوزدهم توسط روانشناس و فیلسوف آمریکایی ویلیام جیمز مورد توجه قرار گرفت (او آن را ، اگر حافظه من به من کمک می کند) ، "
جهان درون است و جهان بیرون است. برای درک آنچه بر شما می گذرد ، به اطرافیان نگاه کنید
نویسنده: ایرینا دیبوا منبع: از سالن کمک بگیرید. افرادی که شما را احاطه کرده اند ، و داستانهای مرتبط با آنها ، به شما کمک می کنند تا بفهمید که چه اتفاقی برای شما می افتد ، در جهان خودتان ، در روح شما. *** یک معلم جدید به کلاس دخترش آمد.
ترس و ممنوعیت تجلی یا نحوه بیرون آمدن از "پوسته" خود
دلایل زیادی برای عقب نشینی ما وجود دارد تجلی: ترس ، شرمندگی ، تجربیات منفی گذشته ، طرد شدن ، پیام های خانوادگی مانند "حاضر نشو! سرت رو پایین نگه دار! قابل رویت نشوید. " وقتی نگرش "شبیه دیگران بودن و برجسته نبودن" زندگی را کمتر مشکل ساز کرد … اما وقتی این تنظیم قدیمی است و مانع کار می شود ، چه باید کرد؟ هنگامی که یک تجربه آسیب زا وجود دارد ، جهان تهدید آمیز تلقی می شود.
چرا به دنیا آمدن از نظر روانی بسیار سخت تر از جسمی است؟
در حالی که یک فرد در خلسه مشکل زا غوطه ور است ، در حالی که در جستجوی مجرمان است که زندگی او آنطور که او می خواهد نیست ، تا زمانی که جریان ادعاهای والدینش تمام نشود ، آنها باید - آنها موظف بودند ، تا زمانی که هوشیار شود. اینکه انتظار در جایی که هیچ عشق وجود ندارد بی معناست - شخص همیشه توسط فرزند درونی خود کنترل می شود.
یک شخص یک مشکل نیست ، یک مشکل یک مشکل است
رویکرد روایی یک روند نسبتاً جوان در روان درمانی مدرن و مشاوره روانشناسی. این در اوایل دهه 70-80 قرن بیستم در استرالیا و نیوزلند ایجاد شد. بنیانگذاران این رویکرد مایکل وایت و دیوید اپستون هستند. در زمان ملاقات ، هریک از این روانشناسان ایده های خاص خود را داشتند که ترکیب و توسعه بیشتر آنها منجر به ظهور جهت جدیدی در روانشناسی شد.