2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اگر در کودکی دوچرخه نداشتید و اکنون BMW 745 دارید ، هنوز در کودکی دوچرخه نداشتید
شبکه تحت عنوان حکمت "عامیانه" نهفته است
من کتاب "مرا در پشت تخته دامن دفن کنید" نخوانده ام ، نقدهای کافی داشتم. فکر کردم خیلی تاریک است. بله ، بله ، فقط در مورد زمانی که پاسترناک نمی خواند ، اما … در عوض ، من وارد "مادر ، نخوان!" اکاترینا شپیلر ، دختر گالینا شربباکووا ، نویسنده داستان پر شور "شما هرگز در خواب نمی دیدید …"
من "به هم ریختم" زیرا این کتاب توسط یک فرد بدون شک با استعداد و به شدت بیمار نوشته شده است. اعتیاد آور است. تجربیات بیمار را با افسردگی بالینی شدید توصیف می کند - خواندن برای افراد ضعیف نیست. به خصوص اگر ضعف قلب نیز قسمت های افسردگی داشته باشد. بنابراین ، من نمی توانم توصیه کنم.
اما بیشتر از همه ، موضوع اصلی مرا در کتاب لمس کرد. برای این زن چهل ساله که سالهاست احساس می کند دختری دوست داشتنی است ، بسیار متاسف شدم. کینه و درد این
تقریباً هر روز این "دختران" را می بینم که بالای 30 سال دارند ، بالای 40 سال دارند یا بالای 50 سال دارند. اکثر آنها در زندگی … معمولی هستند. آنها فقط خیلی خوشحال نیستند. زیبایی های بسیار موفق ، باهوش و زیبایی هستند که زندگی خود را صرف تلاش برای انجام کاری دیگر می کنند تا مادرم "بفهمد چقدر اشتباه کرده است" ، سرانجام تأیید کرد و گفت "آفرین دخترم" ، فقط برای چیزی عذرخواهی کرد. کسانی هستند که نزاع با مادر ، درد بیزاری ، بیگانگی ، حیرت بی پایان و مالیخولیا برای آنها ترمز اصلی زندگی است. این ترمز می تواند زن داخلی ما یا برخی از ویژگی های او را فلج کند. و این باعث ایجاد روابط با خود ، با عزیزان ، با کودکان ، به طور کلی ، با زندگی می شود.
رابطه سختی با مادر لزوماً در جایی ایجاد نمی شود که مادر مانند نامادری بی رحم و مستبد از افسانه های تطبیق ناپذیر برادران گریم رفتار کند. فقدان یک زن داخلی بزرگسال که بتواند از خود مراقبت کند و دارای شهود توسعه یافته باشد ، اغلب با مادر-قربانی ، سایه ای کم رنگ ، که حضورش در زندگی کودک به سختی احساس می شد ، و با دوست-مادر که این کار را نمی کرد ، همراه است. اصرار بر هر چیزی ، و با مادر بیش از حد محافظ
علاوه بر این ، گذشته ای که می تواند تغییر کند. اما نشد. این همیشه مرا گیج می کند و به عنوان یک حرفه ای نیز وقتی مردم می گویند "ما بر گذشته خود کنترلی نداریم" باعث ناراحتی من می شود. تحمل کننده و چطور. گذشته را می توان تغییر داد و اغلب انجام آن به سادگی ضروری است. اما ابتدا باید آن را به گذشته تبدیل کنید. آن ها به معنای واقعی کلمه آنچه رفته و دیگر در زندگی شما وجود ندارد. من اغلب به بیمارانم می گویم "من یک خبر خوب برای شما دارم - دوران کودکی خیلی وقت است که گذشته است."
گفتن راحت تر از انجام دادن است. اگرچه گفتن ، بالاخره اولین قدم است. توقف کنید و با دختری صحبت کنید که در سن پنج سالگی ، در 10 یا 16 سالگی برایش بسیار مشکل بود ، به او بگویید که دیگر تنها نیست. وقتی روی قسمت ها کار می کنیم ، این یک تمرین بسیار مثر است
فهمیدن و احساس اینکه دیگر دختری نیستید که می توانید با او هر کاری که می خواهید انجام دهید - فریاد بزنید ، کتابی را بردارید ، به رویاهایش بخندید ، شما را مجبور کند تا عصر روی یک بشقاب بلغور جو دوسر بنشینید. جوجه اردک زشتی که انتظارات والدین را برآورده نکند. نه "مجازات خدا" و نه "پیاز تلخ". باور این موضوع که شما یک زن بالغ ، زیبا ، باهوش هستید ، آنقدر در این زندگی می دانید که هرگز در خواب نمی دیدید بسیار دشوار است.
زندگی برای کسانی که آن را باور ندارند آسان نیست. خدا را شکر ، زندگی آنها به اندازه زندگی کاتیا تراژیک نیست - این یک مورد شدید است. اما چقدر روابط گیج شده ، چقدر "سانسور" داخلی ، عدم امکان نزدیک شدن به خواسته های خودمان به دلیل عدم درک اینکه گذشته فقط در سر ما وجود دارد. و قابل تغییر است.
توصیه شده:
از پشت چوب لبه بیرون بیایید. مامان ، نخون
رابطه سخت با مادر لزوماً در جایی ایجاد نمی شود که مادر مانند نامادری بدرفتار رفتار کند. این اغلب با مادر قربانی ، سایه کم رنگ و با مادر دوست ، که بر هیچ چیزی اصرار نداشت ، و با مادر محافظ بیش از حد "من تمام زندگی ام را به تو دادم" و با مادر رقیب همراه است.
؛ آشیل نجیب و پشت لاک پشت
آشیل نجیب و پشت لاک پشت. شما اکنون بسیار دور هستید ، نمی توانید خود را از آنجا ببینید ، نمی توانید صداهای خود را بشنوید و حس بویایی وجود ندارد ، هیچ ظاهر و نامی وجود ندارد ، هیچ سایه ای وجود ندارد ، هیچ شکی وجود ندارد. کلید انگشت را یکنواخت می زند ، قلب یکنواخت می تپد ، در لحظه های جاذبه ارادی می میرد ، دیگ گداخته ای در فاصله زمزمه می کند ، عصر نزدیک می شود.
چوب روی صابون
همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، زوج های محترم از همه نظر و به اصطلاح "شایسته" ناگهان از هم جدا می شوند و ما قبلاً نه یک پروفسور کسل کننده و خشن - یک نادان ، بلکه یک جوانمرد جوان با عینک های شیک و کت و شلوار جدید را می بینیم ، که به آرامی با هم قاطی می کنند.
هویج ، چوب و عقل سلیم: من می خواهم کودک را تغییر دهم. چگونه؟
روانشناسانی که با درخواست های فرزندپروری کار می کنند و به ویژه من با چه چیزی روبرو هستند؟ اغلب با این واقعیت که والدین (بیشتر اوقات مادر) به دنبال پاسخ های ساده و راه حل هایی برای س hisال خود از متخصص هستند و انتظار دارند. و در مواجهه با غیبت آنها و پیشنهاد روی آوردن به فرآیندهای دیگر:
در حال دویدن از لبه پله برقی
مردم با عجله می دوند و با این دویدن کاری نمی توان انجام داد. از دست دادن انفجار اتمی در یک فشار برای فشردن سریع مولکول بین شبکه اتمی ، یک امر از پیش تعیین شده است. ما برای زندگی عجله داریم ، برای مردن عجله داریم. زمان مانند ژله ای منجمد می شود ، نفوذ آن بسیار سخت است ، مانند احساساتی که گام های ما از آن زوزه می کشد ، مانند حالت هایی که در هنگام برخاستن از راه دور شاهد شتاب سریع آنها هستیم ، سوخت مانند رودخانه ای می ریزد ، گویی هر یک از ما یک نفت خیز عشق و حامی سخاوتمند زمان به