10 چیزی که مادرم به من نگفت

فهرست مطالب:

تصویری: 10 چیزی که مادرم به من نگفت

تصویری: 10 چیزی که مادرم به من نگفت
تصویری: خوردن زنجبیل برای چه کسانی ممنوع است؟ 2024, ممکن است
10 چیزی که مادرم به من نگفت
10 چیزی که مادرم به من نگفت
Anonim

درود بر همه خوانندگان!

هرچه به درک مادر شدن نزدیک می شوم ، بیشتر می فهمم که این کار آسان نیست ، یک ماموریت بزرگ در پشت آن وجود دارد - بخشیدن عشق. این که مادر فقط یک کلمه و تصویر یک زن نیست ، بسیار بیشتر ، عمیق تر است - این یک عمل و عمل در هر کلمه ، نگاه ، حالت ، انگیزه است. مامان منبع زندگی است مامان عاشق است ، همیشه مراقبت می کند ، حمایت می کند و مراقبت می کند. مامان - 4 حرف و با ترکیب آنها در یک صدای صوتی ، شخص احساس گرما می کند و درک عمیقی از این کلمه نشان می دهد.

اما مواردی وجود دارد که مامان به آنها نگفت ، اما دانستن آنها برای من ، به عنوان یک کودک ، برای هر کودک و بنابراین برای هر یک از ما چقدر مهم است.

1. او به خاطر تو گریه کرد. غالبا

وقتی فهمید باردار است گریه کرد. او در هنگام زایمان گریه می کرد ، اگرچه به این سال - "مامان ، چطور بود؟" ، او پاسخ می دهد - "همه چیز خیلی سریع گذشت و متوجه نشد")!

من متوجه نشدم؟ دختران دارای فرزند خواهند فهمید که این کلمات نیز مظهر عشق هستند.

او برای اولین بار او را در آغوش گرفت و از خوشحالی گریه کرد. او گریه می کرد چون می ترسید و نگران بود. او عمیقا درد و همه خوشبختی های این زندگی را احساس می کند و با آن شریک است ، حتی زمانی که ما از آن آگاه نیستیم. با تشکر از.

2. او هنوز آن آخرین ماست را می خواست

اما وقتی دید که چگونه لب هایم را لیس می زند ، من با چشمان درشتش به او نگاه کردم ، او ذوب شد و آن را به من داد. وقتی خوشحال شد وقتی نگاه کرد با چه لذتی او را برای هر دو گونه چاق می خورم))))

3. مامان حتی صدمه دیده است

وقتی موهایم را کشیدم ، با ناخن هایم آنها را گرفتم) به موهایم آسیب می رساند)) هنگام شیردهی درد می کند - من فکر می کنم مادران شیرده این را خوب می فهمند)) وقتی مامان 9 ماه من را پوشید ، معده ام را درد گرفتم. و آمدن به این دنیا نیز با درد او مرتبط است.

4- مدام نگران شماست

از لحظه ای که فهمید که اکنون تنها نیست ، همه چیز را برای محافظت از خود انجام داد. هر بار که پاهای کوچک سعی می کردند خود را از روی زمین بلند کرده و اولین قدم را بردارند ، قلب مامان می لرزید. او همیشه آماده بود تا از چنگال بدخوابی بیرون بیاید یا تمام شب در حال انجام وظیفه بود و هنگام بیماری دما را کنترل می کرد. او چشمهای خود را نبست تا مطمئن شد که سالم و سالم از خانه بازگشته است. من را تا مهد کودک همراهی کردم و از مدرسه با من ملاقات کردم.

5. او می داند که کامل نیست

با مادر خود مهربان باشید ، او از قبل همه کمبودهای خود را می داند و گاهی از خود انتقاد می کند. و می دانم که وقتی به من رسید ، سخت ترین کار بود. او همیشه به بهترین نحو و به بهترین شکل عمل می کرد. شما باید درک کنید که مادر نیز یک شخص است و بنابراین قادر به اشتباه است. با تشکر از.

6. مامان هنگام خواب تماشا کرد

شنیدم شب هایی بود که ساعت 3:00 کنار من نشسته بود دعا می کرد که بالاخره بخوابم. او لالایی می خواند ، افسانه می خواند ، قصه می گفت ، گرچه خودش قبلاً با یک چشم خوابیده بود))) و هنگامی که من زیر صدای شیرین او به خواب رفتم ، او کنار من دراز کشید.

7. مامان خیلی بیشتر از 9 ماه می پوشید

هر کودکی به یک مادر نیاز دارد و او این را می دانست. هیچ گزینه دیگری وجود نداشت. وقتی تمیز می کردم ، سعی می کردم غذا بخورم یا حتی بخوابم ، دستانم خسته می شد ، کمرم درد می کرد ، اما او نگه داشت چون می خواستم به او نزدیکتر شوم. مامان فشار داد ، دوست داشت ، بوسید ، بازی کرد. در عکس و فیلم می بینم که چقدر از این کار خوشحال بودم و او این را می دانست.

8. تک تک اشک هایم در قلب مامان طنین انداز شد

چه می توانم بگویم - این چیزی است که در حال حاضر اتفاق می افتد. برای مادر هیچ چیز بدتر از شنیدن و دیدن گریه کودک نیست. مانند اشکی که بر صورت کودک ساده لوح جاری می شود ، گرچه این چهره در حال حاضر 27 ساله است. او تمام منابع خود را برای تشویق و آرامش گذاشت.

9. برای مامان ، بچه همیشه اول است

مامان می توانست بدون غذا ، دوش و حتی خواب انجام دهد. نیازهای من همیشه بیشتر از نیازهای او بوده است. او تمام روز را صرف من کرد و در پایان دیگر هیچ نیرویی برای خود باقی نگذاشت. اما روز بعد او از خواب بیدار شد و می دانست که همه چیز دوباره اتفاق می افتد ، اما او همه چیز را دوباره انجام داد ، زیرا کودک برای مادر بیشتر از هر چیز دیگری ارزش دارد.

10. او دوباره از آن عبور می کند

مادر بودن سخت ترین و شیرین ترین کار است.مامان گریه می کرد ، درد داشت ، سعی می کرد ، گاهی اوقات نتیجه نمی داد ، اما او مطالعه کرد و از مرزهای خود فراتر رفت. در همان زمان ، او آنقدر شادی و عشق را تجربه کرد که به نظر می رسید قلب او به سختی می تواند این احساسات را مهار کند. با وجود تمام درد ، رنج ها و شب های بی خوابی که او پشت سر گذاشت ، او دوباره با خوشحالی همه چیز را تجربه می کند ، زیرا ارزشش را دارد. با تشکر از.

هر مامان ، هر یک و شما نیز همه اینها را پشت سر گذاشتند. بنابراین دفعه بعد که مادرتان را دیدید ، فقط از او تشکر کنید. به او اطلاع دهید که او را دوست دارید.

آهنگ مورد علاقه مامانت چیه؟

توصیه شده: