احساس بدی دارم ، باید چکار کنم؟ یادداشت خودیاری

فهرست مطالب:

تصویری: احساس بدی دارم ، باید چکار کنم؟ یادداشت خودیاری

تصویری: احساس بدی دارم ، باید چکار کنم؟ یادداشت خودیاری
تصویری: عذاب وجدان (راه های کاهش عذاب وجدان و احساس گناه) 2024, آوریل
احساس بدی دارم ، باید چکار کنم؟ یادداشت خودیاری
احساس بدی دارم ، باید چکار کنم؟ یادداشت خودیاری
Anonim

بنابراین وقتی احساس بدی دارید چه باید بکنید.

1) روان یا بدن؟

تصمیم بگیرید: آیا از نظر روانی احساس بدی دارید یا نوعی بیماری جسمی دارید؟ به عنوان مثال ، سرماخوردگی ، مسمومیت یا خواب کافی ندارید.

اگر ناراحتی دقیقاً باشد روانشناسی ادامه مطلب را بخوانید

اگر نگرانی شما مربوط به موارد زیر است:

  • عاشق شدن
  • عاشق اعتیاد
  • یا با قطع رابطه

مقالات موجود در پیوندها را بخوانید:

چگونه می توان اعتیاد به عشق را رها کرد و به عشق ادامه داد

چگونه عاشق شویم و چگونه دوست داشتن را متوقف کنیم. جنبه شناختی

2) احساسات نهفته را شناسایی کنید

معمولاً نوعی احساسات منفی آزاردهنده است. احساساتی را که بیشتر شما را آزار می دهد ردیابی کنید.

Image
Image

شایع ترین احساسات منفی:

  • خشم (تحریک ، عصبانیت)
  • ترس (وحشت)
  • اندوه (ناامیدی ، مالیخولیا ، بی تفاوتی ، ناامیدی ، ناامیدی ، افسردگی)
  • گناه
  • شرمندگی
  • کینه

تمام احساساتی را که شما را آزار می دهد ، فهرست کنید و اصلی را برجسته کنید … در صورت لزوم ، از جدول احساسات استفاده کنید

3) به یاد داشته باشید "احساس" چیست

هر احساسی هست علامت که توسط مغز میانی (احساسی) برای شما ارسال می شود.

Image
Image

مغز میانی کلمات دشوار را نمی داند یا نمی فهمد. مغز میانی یک کودک حدود دو ساله است که وقتی احساس بدی دارد فقط جیغ می کشد. و درست مانند یک کودک ، نمی توانید به او بگویید "آرامش" یا فقط یک احساس بد را با یک احساس خوب جایگزین کنید. احساس فقط یک علامت است … ما باید دریابیم که چرا این کودک فریاد می زند ، چرا احساس بدی دارد و چه می خواهد. و سپس:

  • یا تغییر کند موقعیت در صورت لزوم
  • یا آرام باش کودک

اگر احساسات منفی است ، مغز آن را برای شما ارسال می کند تا شما به آن توجه کنید ، علت ناراحتی را بیابید و موقعیت را تغییر دهید.

کلمات "احساس" و "انگیزه" از یک ریشه تشکیل شده اند (لاتین "emovere") ، که به معنی "راه اندازی" است.

از نظر بیولوژیکی ، احساسات منفی برای بقای ارگانیسم ضروری است. بدن احساس درد می کند ، علت را پیدا کرده و از بین می برد. و بدین ترتیب او جان و سلامتی خود را نجات می دهد. ارگانيسم هرچه منابع كمتري داشته باشد ، ضعيف تر است ، سيگنال زودتر و قوي تر بايد بيايد تا زمان بيشتري براي عمل داشته باشد. و آسیب کمتری وجود داشت ، زیرا هرگونه آسیب جزئی به یک ارگانیسم ضعیف می تواند خطرناک باشد.

بنابراین ، فردی با سیستم عصبی ضعیف و فردی که از نظر جسمی ضعیف است ، پالت احساسات منفی غنی تر است و خود احساسات عمیق تر و غنی تر هستند.

و دومین نکته مهم:

احساسات یک سیگنال است ، بنابراین در ادامه ارسال یک سیگنال یا تقویت آن فایده ای ندارد ، اگر قبلاً دریافت شده است.

بنابراین ، به محض اینکه مغز میانی خود (یعنی "فرزند داخلی" خود) را متقاعد کردید که شما آن را شنیدید و فهمیدید ، او فریاد خود را متوقف خواهد کرد. آن ها احساسات شدیدتر می شوند و "پوشاندن" شما را متوقف می کنند.

اگر به خاطر داشته باشید که "احساس" چیست و چرا به آن نیاز دارید ، می فهمید که احساسات منفی شما یاور شما در زندگی هستند. و شما از او به خاطر سیگنال و هشدار او سپاسگزارید.

4) معنای احساس خود را تعیین کنید

اکنون باید آنچه را که مغز میانی به شما می گوید درک کنید. چرا او احساس بدی دارد.

معانی احساسات اصلی:

مغز شما می گوید: "من تهدیدی می بینم ، شما باید حمله کنید."

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • اکنون از چه کسی عصبانی هستیم و چرا؟
  • چرا اگر این کار را انجام دهد بد است ، چگونه مرا تهدید می کند
  • اگر اجازه دهم او به این کار ادامه دهد چه بد خواهد شد
  • اگر به او حمله نکنم چه فاجعه ای رخ خواهد داد
  • آنچه ما به طور ایده آل می خواهیم

یعنی چی آیا باید همین الان تغییر کند تا عصبانی نشوم و احساس خوبی نداشته باشم؟

اگر هر چیزی امکان پذیر است ، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

  • از بیرون به وضعیت خود نگاه کنید و سعی کنید میزان تهدید را بصورت عینی ارزیابی کنید
  • چقدر زندگی و سلامتی شما را تهدید می کند
  • اگر تهدید واقعی و قابل توجه است: تعیین کنید که در حال حاضر برای رهایی از آن چه می توانید انجام دهید
  • آنچه واقعاً می توانید تحت تأثیر قرار دهید ، می توانید برای کمک به آنها مراجعه کنید
  • اگر تهدید غیر واقعی یا ناچیز است: آن را برای مغز میانی خود توضیح دهید

با او مانند یک کودک واقعی حدود دو ساله صحبت کنید.

مغز شما می گوید: "من خطر می بینم ، باید فرار کنم."

اگر درست در لحظه ای که تجربه می کنید یک ترس شدید (حمله وحشت) ، الگوریتم را از لینک دنبال کنید:

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • خطر چیست ، دقیقاً از چه چیزی (از چه کسی) می ترسید ، در حال حاضر از چه چیزی (از چه کسی) باید فرار کنید
  • دقیقاً چه اتفاقی می افتد اگر در همان جایی که هستیم بمانیم و فرار نکنیم
  • چه فاجعه ای رخ خواهد داد
  • که در هیچ موردی نباید اجازه داده شود

آنچه ما به طور ایده آل می خواهیم

یعنی چی آیا باید همین الان تغییر کند تا نترسم و احساس خوبی داشته باشم؟

اگر هر چیزی امکان پذیر است ، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

  • به خطر از بیرون نگاه کنید و درجه آن را به طور عینی ارزیابی کنید ، اینکه چقدر واقعاً زندگی یا سلامتی را تهدید می کند
  • اگر خطر واقعی است: تعیین کنید که در حال حاضر چه کاری می توانید برای کاهش آن انجام دهید
  • اگر خطر واقعی است: برنامه ریزی کنید که در صورت وقوع چه کار خواهید کرد. به چه کسی یا چه چیزی نیاز دارید ، از کجا و از چه کسی می توانید کمک بگیرید
  • اگر خطر غیر واقعی است: آن را برای مغز میانی خود توضیح دهید

با او مانند یک کودک واقعی حدود دو ساله صحبت کنید.

مغز شما می گوید: "اتفاق بدی می افتد ، من نمی توانم با آن کنار بیایم ، انجام هیچ کاری فایده ای ندارد."

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • چه اتفاقی افتاد ، دقیقاً چه چیزی را از دست دادم
  • ارزش چیزی که از دست داده ام چقدر است
  • چرا اینقدر مهم است
  • آنچه ما به طور ایده آل می خواهیم

یعنی چی باید همین الان تغییر کنم تا رنج نکشم و احساس خوبی داشته باشم؟

اگر هر چیزی امکان پذیر است ، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

  • به چه کسی بستگی دارد ، چه کسی می تواند مرا نجات دهد
  • اگر متوجه نشویم چه اتفاقی می افتد
  • که نمی توانیم با آن کنار بیاییم یا زنده بمانیم
  • به زیان از بیرون نگاه کنید و به طور عینی تجزیه و تحلیل کنید که آیا واقعاً برگشت ناپذیر از دست رفته است یا خیر. یا گزینه هایی وجود دارد که چگونه می توان این را به روش دیگری به دست آورد؟

زیانهای جبران ناپذیر معمولاً همراه است با مرگ افراد نزدیک یا حیوانات فقط به این دلیل که آنها منحصر به فرد و تکرار نشدنی هستند. هر چیز دیگری ، به یک درجه یا دیگری ، می تواند جایگزین شود.

اگر از دست دادن جبران ناپذیر است: به سراغ تجربه سوگ بروید. وظیفه شما در حال حاضر این است که تمام مراحل را طی کنید و در آنها گیر نکنید. به این فکر کنید که چه کسی یا چه چیزی می تواند به شما کمک کند تا درست بسوزانید

یکی از بهترین آثار در این زمینه: S. Shefov "The Psychology of Grief"

اگر ضرر جبران ناپذیر است: ارزشها و معانی که هنوز دارید را به خاطر بسپارید

از خود س questionsال کنید: زندگی ، جهان ، یا خدا از من چه انتظاری دارد یا می خواهد؟ چه چیز دیگری می توانم به زندگی بدهم ، دنیا یا خدا؟ آنچه هنوز وقت ندارم ، آنچه را که می خواهم پشت سر بگذارم ، برای چه چیزی آماده ام تا جانم را بدهم؟

اگر شک دارید که می توانید آنچه را که از دست داده اید (به طور کلی یا جزئی) بازگردانید: به این فکر کنید که دقیقاً چه کاری می توانید برای این کار انجام دهید

واقعاً بر چه چیزی می توانید تأثیر بگذارید ، چه چیزی در قدرت شماست؟ در صورت داشتن هرگونه گزینه ، سعی کنید اگر واقعاً برای آنچه از دست داده اید ارزش قائل هستید و نیاز دارید اقدام کنید.

مغز شما می گوید: "من در گذشته اشتباهی انجام دادم. باید برگردید و دوباره انجام دهید. این کار را به درستی انجام دهید."

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • دقیقا من چه غلطی کردم
  • به کجا بازگشت ، به چه موقعیتی (زمان و مکان)
  • در عوض چه باید کرد ، چگونه این کار را درست انجام داد
  • چه غلطی است که من این کار را کردم ، چه عواقبی دارد
  • فاجعه چیست
  • چرا انجام این کار بسیار مهم است و چه چیزی بر آن تأثیر می گذارد
  • آیا در آن لحظه متوجه شدم که می توانم به خودم یا دیگران آسیب برسانم
  • آیا در اصل می توانستم متفاوت رفتار کنم
  • آنچه نیاز دارم تا دیگر این کار را نکنم
  • حالا چه می توانم بکنم تا این وضعیت دیگر تکرار نشود و من آن را به درستی انجام دهم

مغز شما می گوید: "من در گذشته اشتباهی انجام دادم.کسی متوجه آن شد. ما باید برگردیم و آن را دوباره انجام دهیم تا آنها درباره من بد فکر نکنند."

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • در مقابلش شرمنده ام
  • از چی شرمنده ام
  • دقیقا من چه غلطی کردم
  • به کجا بازگشت ، به چه موقعیتی (زمان و مکان)
  • در عوض چه باید کرد ، چگونه این کار را درست انجام داد
  • چه غلطی است که من این کار را کردم ، چه عواقبی دارد
  • فاجعه چیست
  • چرا انجام این کار بسیار مهم است و چه چیزی بر آن تأثیر می گذارد

در حالت ایده آل من از این شخص چه می خواهم

یعنی چگونه او باید در مورد من فکر کند ، چه بگوید (یا انجام دهد) تا من شرمنده نشوم و احساس خوبی نداشته باشم؟

اگر هر چیزی امکان پذیر است ، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

  • اگر متوجه نشویم چه اتفاقی می افتد
  • که نمی توانیم با آن کنار بیاییم یا زنده بمانیم

مغز شما می گوید: "کسی کاری را که من می خواهم انجام نداد. و من نمی توانم آن را بپذیرم. ما باید او را مجبور به بازسازی کنیم و این کار را آنطور که من می خواهم انجام دهم."

چه باید کرد:

بپرسید ، صحبت کنید و از خودتان (از مغز میانی خود) دریابید:

  • اکنون از چه کسی ناراحت شده ایم و چرا
  • دقیقا چه غلطی کرد
  • چه چیزی بد است و چه چیزی بر آن تأثیر می گذارد

در حالت ایده آل من از این شخص چه می خواهم

یعنی چی آیا او باید (یا بگوید) طوری که من از او کینه ای نداشته باشم و احساس خوبی داشته باشم؟

اگر هر چیزی امکان پذیر است ، هیچ محدودیتی وجود ندارد.

  • اگر این کار را انجام دهد برای من تغییر می کند
  • اگر متوجه نشویم چه اتفاقی می افتد
  • اگر او همچنان با من چنین رفتار کند ، چه فاجعه ای رخ خواهد داد
  • چرا نباید اجازه داده شود
  • که نمی توانیم با آن کنار بیاییم یا زنده بمانیم

اگر تو داری کار نمی کند با احساسات خود کنار بیایید ، به یک روانشناس حرفه ای مراجعه کنید.

توصیه شده: