قلاب احساسی برای امید؟

تصویری: قلاب احساسی برای امید؟

تصویری: قلاب احساسی برای امید؟
تصویری: ثروت واقعی چیه؟ کلیپ غمگین و احساسی مهشید افخمی و سد امید 2024, ممکن است
قلاب احساسی برای امید؟
قلاب احساسی برای امید؟
Anonim

"پرستو قلابی است که ماهی عمیق تر از حد معمول می بلعد و قلاب خودکار روی آن فعال می شود ، یعنی به محض اینکه ماهی کمی کشید ، روی قلاب است." ج) سایت ماهیگیران

"ماهی های کوچک به عنوان طعمه استفاده می شود ، طعمه ها برای صید ماهیان بزرگتر ◆ در آشپزخانه می بینید که چگونه ماهی های خواب آلود به پایان می رسند ، چگونه پرستو را از گربه ماهی بیرون می آورند ، چگونه مرغ را نیش می زنند و تخم مرغ های نیمه رسانده را از آن استخراج می کنند. … AS Bukhov ، "Canvas for a biographer" ، 1918 "Wiktionary

ممکن است فرد متوجه شود که این روابط آسیب زا هستند. اما چیزی باعث می شود که بارها و بارها به سراغ آنها بروید. بخش منطقی فقط فریاد می زند "بس ، این پایان خوبی نخواهد داشت". یا شاید او حتی فریاد نزند ، اما بی سر و صدا از گوشه ای می پرسد: "آیا واقعاً به این نیاز داری؟" اما بخش احساسی پاسخ می دهد "من نمی توانم بدون او زندگی کنم" و "اگر همه چیز به پایان برسد و ما خوشحال باشیم" چه؟

عقلانیت چیز خوبی است ، اما افسوس که همیشه از چنگال احساسی محافظت نمی کند. من می خواهم در مورد "بلع" احساسی به شما بگویم. اغلب اوقات ، خودشیفته ها این کار را انجام می دهند ، و این در روابط وابسته به هم اتفاق می افتد.

شروع رابطه با یک خودشیفته اغلب یک افسانه است. "ملاقات ما روی ابرها انجام شد." شاهزاده پری (یا شاهزاده خانم) بسیار سریع تلاش می کند تا روابط خود را توسعه دهد … و مرزهای قربانی را بشکند. تماس ، اسمیسکی ، نامه ، دسته گل و سایر موارد توجه. به طور معمول ، مقدار زیادی از آن وجود دارد ، مانند یک کیک خامه ای کامل به جای یک براونی. اما قربانی به احتمال زیاد متوجه نخواهد شد. او در دریایی از توجه و عشق ظاهری غرق شده است. سپس خودشیفته قسمت بی رحمانه خود را نشان می دهد و قسمت های عشق با خشونت روزافزون و متناوب متناوب می شود.

در لحظاتی پس از خشونت ، قربانی در مقطعی به مرز صبر می رسد و می رود. مدتی می رود یا خودشیفته را در افکار خود رها می کند.

موضوع چیه؟ به نظر می رسید که فرد همه چیز را درک کرده است ، اما او همچنان عاشق کسی است که این همه درد را برای او به ارمغان آورده است.

کیم ساعد در مورد دلبستگی آسیب زا می نویسد که خاطرات روزهای خوب به همان اندازه که به افراد خوب مربوط می شود به افراد بد وابسته است ، ما به همان اندازه به افراد خوب به آنها وابسته هستیم و شاید حتی قوی تر. هسته روابط سمی مبتنی بر دلبستگی آسیب زا است.

اشتیاق برای یک فرد ، مانند اعتیاد به مواد مخدر - نوسانات شدید بیوشیمیایی که با روند همگرایی و فاصله همراه است ، اعتیادآور است. تمایل به ادامه رابطه بر اساس خاطرات حسی ذخیره شده در ذهن و بدن بود.

با گذشت زمان ، این اشتیاق به تدریج کاهش می یابد ، علایق و دلبستگی های جدیدی ظاهر می شود. روان درمانی بسیار کمک می کند ، آگاهی از این احساسات ایجاد می شود.

هنوز قلاب های احساسی امید وجود دارد. در اعماق قلب خود ، این فرد همچنان امیدوار است که شریک سمی تغییر کند و "دنیای شجاع جدیدی" را ایجاد کند که خودشیفته در ابتدای رابطه بسیار سخاوتمندانه قول داده بود.

واریا در حال طلاق از همسر سمی خود ، ناگهان با او ملاقات می کند. او روزانه صدها ایمیل به او می نویسد: "شاهزاده خانم زیبای من ، آنقدر دوستت دارم که حتی مانیتوری را که عکس شما روی آن است بغل می کنم." سپس معلوم می شود که "شاهزاده" یک گل نرگس است. واریا از او جدا می شود ، اما شروع رابطه جدید برای او دشوار است ، زیرا دیگران قول نمی دهند مانیتور را با عکس او بغل کنند. قلاب او - اینها کلمات محبت آمیز ملایمی هستند که او در زندگی خود بسیار کم شنیده است.

النور او را در اینترنت پیدا کرد. او مهربان و عاقل به نظر می رسد و قول می دهد او را دوست داشته باشد ، او را به کشور دیگری ببرد و در آغوشش در آنجا ببرد. در جریان رابطه ، معلوم می شود که قهرمان متاهل است ، دو دختر دوست داشتنی دارد و خانواده خود را جایی ترک نمی کند. بخش منطقی او این را درک می کند ، اما او منتظر است و منتظر می ماند. به نظر می رسد که "ناگهان ، ناگهان" او همه چیز را درک می کند و آنها با هم می روند. "قهرمان" همچنان او را روی قلاب نگه می دارد و به صورت دوره ای وعده هایی برای ترک "هنگامی که همه چیز خوب پیش می رود ، کمی بعد …"

لیکا در یک شهر کوچک منتظر اوست.او مدتها پیش به پایتخت نقل مکان کرد ، در شهری که در آن متولد شده است بسیار نادر اتفاق می افتد. او آپارتمان ، ماشین ، شغل دارد. سالها می گذرد ، اما لیکا معتقد است که فقط او را دوست دارد ، "فقط بحران وجود دارد و ما باید پروژه را تعطیل کنیم و فقط آن وقت … بله …" او حتی جمله را تمام نمی کند. روی کلمه ، سپس لیکا خودش را خیال پردازی می کند. در رویاهای او دنیای شادی وجود دارد ، جایی که او در ابتدا با یک رابطه شاد بود.

سرگئی "دستان طلایی" داشت ، هر زمانی که هنوز مست نبوده بود ، هرگونه تجهیزات را تعمیر می کرد. در نوشیدن مشروب سخت او فحش می دهد و رسوایی می کند ، اما ماریا وفادارانه به وعده های خود برای "بستن" اعتقاد دارد. او مطمئن است که ماه آینده او قطعاً متوقف می شود ، همه چیز را در آپارتمان تعمیر می کند ، زندگی شیرینی را با هم به دست می آورد.

امید ، مانند مشعلی در تاریکی ، زندگی مردم را روشن می کند. یا شاید وقت آن است که بفهمیم هیچ چیز را نمی توان تغییر داد. "دوست داشتنی" همان چیزی نخواهد بود که در ابتدای رابطه بود. او در ابتدا اینطور نبود ، فقط یک ماسک وجود داشت ، یک تصویر شیرین که برای جذابیت ساخته شده بود.

کشتن امید بسیار دشوار است ، زیرا پذیرفتن این که این رویاهای شیرین محقق نمی شوند بسیار بسیار دردناک است.

این قلاب ها برای همه بسیار فردی هستند. روان درمانی به شناسایی آنها کمک می کند و می فهمد که چرا و به چه آسیب های قدیمی چسبیده اند. اگر این آسیب درمان شود ، قلاب ها چیزی برای نگه داشتن ندارند. و شما قادر خواهید بود از درد قدیمی دست بردارید و جلو بروید.

توصیه شده: