در آغوش گرفتن

تصویری: در آغوش گرفتن

تصویری: در آغوش گرفتن
تصویری: فواید در آغوش گرفتن 2024, آوریل
در آغوش گرفتن
در آغوش گرفتن
Anonim

ما اغلب در مورد قوانین حرفه روانشناسی صحبت می کنیم. ما در مورد امنیت ، مرزها ، فرصت ها و ناممکن ها صحبت می کنیم. اما لعنت بر شما ، قوانین همه خودانگیختگی را از بین می برند. قوانین بی واسطه را از بین می برند. از کلمه "قوانین" سخت می شود. با این حال ، قوانین و مقررات تماس را سخت تر می کند.

ما اغلب توصیه می کنیم که مشتریان صحبت کردن را یاد بگیرند. نه به این دلیل که آنها فن بیان ندارند یا از آن استفاده نمی کنند. اما چون ظاهراً دیگری نمی تواند حدس بزند. من از "ظاهرا" استفاده کردم و دقیق ترین طعنه آمیز را به آن دادم زیرا گاهی کلمات بیش از سکوت می کشند.

زوج های مختلف به من مراجعه می کنند. برخی کاملاً بسته هستند و از این نزدیکی کاملاً راضی هستند. دیگران خیلی باز هستند و در این کار خوب هستند. و کسانی هستند که نمی توان آنها را در یک کلمه در یک جفت صدا کرد. آنها متفاوتند. بسته است و باز است. و بعد من حرف زدن را یاد نمی دهم. از شما می خواهم تماشا کنید. مراقب کسی باشید که دوستش دارید ، با او زندگی می کنید ، و با او وقت می گذرانید.

ببینید ، او با چه علاقه ای از کنار موزه می گذرد. نگاهش فوراً روشن می شود و شروع به گفتن چیزی می کند. نگاهش را به خاطر بسپار علاقه او را به خاطر بسپارید و اغلب به راک گوش می دهد. و در این لحظات او زنده می شود. فکر می کنم او از دریافت بلیط کنسرت گروه مورد علاقه اش خوشحال خواهد شد. او دائماً به بچه های کوچک نگاه می کند و بچه های خود را دوست دارد. و در اینجا شما نفر بعدی هستید و می توانید مکالمه ای را در مورد کودکان آغاز کنید تا او بفهمد که همه چیز جدی است.

فقط ببینید و ببینید. نیازی نیست بپرسید ، باید ببینید.

یکی از مشتریان من از شوهرش که سالها با او زندگی می کرد ، آزرده خاطر شد. او هر سال برای تولدش گل رز سفید به او می داد و او به هر طریق ممکن به او نشان می داد که عاشق گلهای قرمز است. و بنابراین او رفت. او را رها کردم. برای گلهای رز. او هرگز نفهمید. این در مورد گل رز نیست ، بلکه در مورد عدم مشاهده است. او را ندید. و او نمی خواست دوباره او را ببیند. همه چیز منطقی است.

ما از چیزهای کوچک تشکیل شده ایم: به خاطر عشق به قهوه ، نه به چای ، به دلیل ترجیح گوشت بر ماهی ،

از خرگوش ، نه جغدها ، از رژ لب قرمز ، نه لبهای بی رنگ ، از صدای بلند ، نه یک لمس نرم. و ما می خواهیم در این مورد مورد توجه قرار بگیریم.

او فقط به این دلیل با او ازدواج کرد که او اولین کسی بود که او را همانطور که دوست داشت نستوسنکا صدا کرد. و وقتی او را چنین صدا کرد ، چیزی چرخید ، یخ زد ، یخ زد.

او با او ازدواج کرد زیرا او هر روز صبح شلوارش را اتو می کرد و می دانست که از آن خوشش می آید.

یکی از دوستانم اولین ملاقات خود را با "زن تمام زندگی خود" به یاد می آورد. این همان چیزی است که او معشوق خود می نامد. او از کار اخراج شد. و با ناراحتی پاییزی از سر کار به خانه آمد. آهسته در طول راه قدم برداشتم. و بی سر و صدا خود را تحقیر می کرد. او بیان او را دید و به نظر می رسید که او باید کاری برای او انجام دهد. و او رفت و او را در آغوش گرفت. آنها بیش از 20 سال است که ازدواج کرده اند. و هر بار که او نیاز به افزایش قدرت دارد ، آغوش او را به یاد می آورد.

آره. ما می توانیم گوش دهیم و صحبت کنیم. اما ما همچنین می توانیم مشاهده کنیم. علاوه بر این ، تماشای معشوق بسیار دلپذیر است.

توصیه شده: