2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
فکر کردن بسیار مشکل است - به همین دلیل است که اکثر مردم قضاوت می کنند.
M. Zhvanetsky
فرشته و دیو ، سیاه و سفید ، جنگ و صلح ، خوب و بد …
بسیاری از نمادهای افراط در زندگی ما وجود دارد.
این افراد خوب هستند و اینها بد هستند ، من با اینها ارتباط خواهم داشت و دیگر هرگز با اینها.
چرا اینطور استدلال می کنیم؟
در واقع ، این یک دفاع روانی است. به هر حال ، هیچ چیز مطلقاً بد یا مطلقاً خوب در جهان وجود ندارد ، کاملاً سفید یا کاملاً سیاه. حتی کاملاً زنده و کاملاً مرده وجود ندارد!
اما در مواردی که فهمیدن آنچه در حال رخ دادن است برای ما مشکل باشد ، وضعیت چیست ، وضعیت خطرناک است یا نه ، چگونه باید به آن واکنش نشان داد (فرار کرد؟ جنگیدن یا برعکس - در آغوش گرفتن؟) …) ، پس تنها راه قضاوت قاطع است. یعنی یا کاملاً بپذیرید یا کاملاً رد کنید.
تشکیل رخ
در واقع ، به اصطلاح "تفکر سیاه و سفید" یک شکل عادی از عملکرد روان یک کودک خردسال در دوره قبل از کلام است ، یعنی زمانی که هنوز هیچ حرف تاشو وجود ندارد. برای کودک دشوار است که بفهمد که یک مادر می تواند رفتارهای کاملاً متفاوتی داشته باشد - برای مثال ، هم خوب باشد و هم شر. بنابراین ، روان کودک "مادر" را از هم جدا می کند و از او ، مانند دو نفر - یک مادر خوب ، یک مادر بد ، می سازد.
اگر روان به دلایلی توسعه خود را محدود کرد ، چنین حفاظتی برای شخص باقی می ماند و حتی در بزرگسالی "وفادارانه" به او خدمت می کند.
همه چیز شبیه به این است: روابط با دیگران یا در ادغام کامل و یا در طرد کامل امکان پذیر است. به عنوان مثال ، در مرحله اولیه رابطه ، همه چیز خوب است (حتی بسیار!) ، اما لحظه ای فرا می رسد که به عنوان مثال ، دیگری بد ، مضر ، بی ارزش و کاملاً مستهلک و رد می شود.
فرض کنید همسایه ای آمد و مودبانه خواستار تمرین شد. البته ، یک فرد بسیار خوب ، فوق العاده ، شیرین!
وقتی همسایه شروع به تعمیر و مداخله در سر و صدای او می کند ، به یک فرد کاملاً بد و بد اخلاق تبدیل می شود (خودخواه!).
در حالت انشعاب مرزی ، به سختی می توان مسئولیت درک تقسیم شده از واقعیت را بر عهده گرفت. یعنی اینها هستند که بد ، خطرناک شده اند - همسایه ، جهان ، موقعیت ، و من آنها را اینگونه درک نمی کنم.
جدایی و روابط
تقسیم مرزها پیچیدگی زیادی را به ایجاد و حفظ روابط می افزاید. با چنین تصوری از جهان ، تماس طولانی مدت با دیگری دشوار است. در برخی موارد ، شریک زندگی "خوب" نخواهد بود و به عنوان "بد" تلقی می شود. به عنوان مثال ، او برخی نیازهای خود را نشان می دهد ، که متفاوت ، متفاوت ، غیرقابل درک و "بیگانه" خواهد بود. و نحوه برخورد با نیازهای "دیگران" ، نحوه اندازه گیری آنها با نیازهای خود ، برای برآوردن ، در حالی که ماندن در یک رابطه ناشناخته است. این خطر وجود دارد که به طور کامل جذب شود - توسط دیگری ، توسط نیازهای او ، یا به دلیل تفاوت های خود کاملاً طرد می شود.
مشکل اصلی زندگی در شرایط افراطی این است که به سختی می توان همزمان در هر دو قطب بود. در حقیقت ، ما یا کاملاً در یک قطب هستیم ، یا به قطبی دیگر می رویم. به عنوان مثال ، ما خود را یا "مردی اصیل با اصول" یا "خیانتکار بی وجدان" ، "شوهر شایسته" یا "دروغگو و فریبکار" ، "نوع دوست" یا "خودخواه" می دانیم.
تقسیم و روان درمانی
در یک رابطه درمانی ، ما یاد می گیریم که هر دو قطب را در نظر داشته باشیم تا روان بتواند این ویژگی های مختلف را در یک کل ادغام کند و همچنین به تفاوت های ظریف آن توجه کند. این توجه است ، کاوش بدون عجله سایه ها است که شفابخش و آرامش بخش است. از این گذشته ، ایده های خطر مطلق (امنیت مطلق) دیگر واقعی نیستند ، و با آنها ایده های ترسناک قدرت مطلق و درماندگی کامل.
آنها با ایده های تفاوت ، تمایز ، سایه ها ، تسکین ، ناهمگونی جایگزین می شوند.در حال حاضر من می توانم متفاوت ، ناهمگن باشم ، در برخی شرایط به یک شکل رفتار کنم (مانند یک فرشته!) ، و در برخی شرایط - کاملاً برعکس (مانند یک دیو!) ، و این یکی من خواهد بود!
ما نه تنها متوجه سیاه یا سفید ، بلکه خاکستری و خاکستری تیره و خاکستری روشن و حتی رنگ می شویم! و بسیاری از سایه های مختلف رنگ.
بنابراین ، درک جهان بیشتر به واقعیت نزدیک می شود ، امکان استفاده صحیح از محیط ، یعنی جدا کردن مفید برای خود و رد مضر در همان شیء یا موضوع ، برای برخورد خلاقانه با این مکان ها امکان پذیر می شود.
فرصتی وجود دارد که خودتان در یک رابطه باشید ، متفاوت باشید و همچنین دیگری را درک کرده و بپذیرید. از قارچ جدید وحشت نکنید ، بلکه با کنجکاوی ، علاقه رفتار کنید و به تدریج جنبه های ناشناخته را کاوش کنید …
توصیه شده:
نوروز به عنوان یک حالت زندگی
تز اصلی این متن این است که هر تجربه ای به عنوان یک روان رنجوری سازماندهی شده است. و اگر این تز را نقطه شروع درک تنظیمات ذهنی بدانیم ، صحبت از سلامت روان به طور کلی فایده ای ندارد. اگر سلامت روان با مفهوم هنجار مشروط جایگزین شود ، هنجار عدم وجود روان رنجوری به عنوان شروع آسیب شناسی نیست ، بلکه حداقل درجه شدت آن است که عملکردهای مهم نظارتی را انجام می دهد.
زندگی چه کسی را داریم زندگی می کنیم؟ مختصری در مورد سناریوهای زندگی
ما روزانه صدها انتخاب می کنیم. ما انتخاب می کنیم که با چه کسی و چه زمانی تماس بگیریم ، کودک را به کدام مهد کودک بفرستیم ، آیا شغل خود را تغییر دهد یا در مهدکودک قدیمی بماند. و هرچه تصمیم جدی تر باشد ، بار مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم! با برداشتن این یا آن مرحله از زندگی ، ممکن است حتی از آن آگاه نباشیم ، اما طبق سناریوی خاصی عمل کنیم.
پیامدهای افراط جنسی
هنگام تصمیم گیری در مورد آزمایشات جنسی شدید ، چه نکاتی را باید در نظر داشته باشید؟ برای تمرین کننده bdsm همه چیز می تواند با این واقعیت پیچیده شود که یک عزیز در خواسته های خود سهیم نیست و حتی محکوم می کند یا می خندد. بنابراین ، اغلب کسی که این گرایش را دارد شروع به جستجوی شریک برای خود در سایت های نمایه یا در شبکه های اجتماعی می کند.
روابط وابسته: زندگی بدون مرز
روابط وابسته: زندگی بدون مرز خواهید آموخت که معتاد هستید یک فرد وقتی ، در حال مرگ ، پیدا می کنید که مال شما نیست جلوی شما چشمک می زند خود و زندگی شخص دیگری - خواهر آلیونوشکا ، ادرار وجود ندارد: من از سم می نوشم! - ننوش ، برادر ، بز می شوی
مراقبت از خود و افراط: چرا ما این مفاهیم را با هم اشتباه می گیریم؟
روانشناسی عامه مانند شعار "شما باید مراقب خود باشید!" تکرار می شود. و به دلایلی اصلاً توضیح نمی دهد ، اول اینکه چگونه نحوه انجام این کار را بیاموزید ، و دوم اینکه چگونه می توانید به طور کلی از خود مراقبت کنید. علاوه بر این ، فردی که با چنین مفهومی آشنا نیست ممکن است این احساس را داشته باشد که در این راه خودخواهی و سازش پیش می رود.