ناامیدی و زنا

تصویری: ناامیدی و زنا

تصویری: ناامیدی و زنا
تصویری: هرغلطی کردی از خدا ناامید نشو 2024, ممکن است
ناامیدی و زنا
ناامیدی و زنا
Anonim

با زندگی خودم چکار کنم؟ مرد می پرسد

زندگی من مثل یک کتاب مورد علاقه است. در ابتدا ، آن را باز کردم و تمام جهان بر من آشکار شد. یکی از اکتشافات دیگری را دنبال کرد. چقدر عقل ، چقدر توصیه عملی ، چقدر فرصت به من داد. من این کتاب را ارزشمندترین چیزی می دانستم که آن زمان داشتم.

من در مورد آن ، با عشق ، با غرور ، با شهوت گفتم.

بارها و بارها ، با خواندن آن ، همیشه چیز جدیدی پیدا کردم. من آماده بودم در مورد آن به همه کسانی که آماده شنیدن بودند بگویم.

من نمی توانم چیزی ارزشمندتر از این کتاب را تصور کنم. کمی بعد ، او دیگر مثل قبل "قلاب" نبود. من خیلی از توصیه های او را دنبال کردم. و بسیاری ، او نامناسب می دانست. خرد کتاب کم کم کم رنگ شد. از این گذشته ، من هنوز ایستادم. کتابهای دیگری نیز ظاهر شده است. سایر منابع.

زمان آن فرا رسیده است که من فقط خاطرات خوبی از کتاب دارم. دیگر نیازی به او نداشتم با یادآوری ارزش او به من ، تصمیم گرفتم از او جدا شوم. تصمیم گرفتم آن را ارائه کنم. به کسی که بیشتر به آن نیاز دارد.

رابطه من با زندگی خودم مثل داستان کتاب مورد علاقه من است. فقط با یک اصلاحیه زندگی ، برخلاف کتاب ، نمی تواند به دیگری هدیه شود. زندگی تنها چیزی است که به من تعلق دارد. و فقط به من در واقع ، در واقع ، هر چیز ، ایده ای که من آن را ملک خودم می دانم ، متعلق به من نیست.

در آغاز رابطه ما با زندگی ، من چیزی ارزشمندتر از آن نداشتم. سپس ، ارزش کاهش یافت. مشکلات بسیار زیاد است. بحران های شخصی افسردگی زیاد دعوا با دوستان. دعواهای خانوادگی. سوء تفاهم های زیادی با همسر ، بچه ها و رئیس وجود دارد.

اما دردناک ترین چیز درک نکردن خود است.

-من کی هستم؟ اهل کجایی؟ کجا و چرا می روم؟

برخی از سوالات. هیچ پاسخی وجود ندارد. پاسخ های واقعی. پاسخ دیگران مهم نیست - این فقط ظاهر یک راه حل است. موقت. در دنیای خارج هیچ پاسخی وجود ندارد. از خودم می پرسم - به من آموزش داده نشده است. و ترسناک است. سکوت و تاریکی وجود دارد. در خودت. ترسناک است که متقاعد شوم که من پوچی هستم.

وقتی به ذهنم رسید که زندگی دور از قند است. آن رنج و لذت ، در آن ، به یک اندازه تقسیم شده است. در بهترین دستان ممکن. سپس تصمیم گرفتم مانند کتاب مورد علاقه ام با او رفتار کنم. تصمیم گرفتم آن را ارائه کنم. قطعه به قطعه هدیه دهید. برای فرزندان ، همسر ، تجارت ، لذتهای خالی از معنا. بهتر نشد. معلوم شد که نمی توان زندگی را بخشید. شما فقط می توانید آن را درک کنید یا با یک خلأ درونی به زندگی خود ادامه دهید. موفقیت یا شکست در زندگی خود زندگی نیست. اینکه تصورات من در مورد زندگی عامل رنج و پوچی درونی است.

در کنار من افرادی را دیدم که از زندگی خود عذاب می کشند و آن را برای همه چیز سرزنش می کنند.

آنها می گویند: "من در مکان اشتباه و در زمان نامناسب به دنیا آمدم." والدین من ، مردم عادی ، تحصیلات درخشانی به من ندادند. شرایط به نفع من نبود. کارمای من به من اجازه نمی دهد روی موفقیت در این زندگی حساب کنم.

ناامیدی حالتی که این افراد در آن هستند. زندگی خودش را مسئول همه چیز می داند. آنها مجبور به زندگی در جامعه هستند. مانند توپ های بیلیارد که منتظر ضربه هستند. محرک یک واکنش است. آنچه تغییر نامیده می شود. این برای آنها زندگی است. با توجه به ایده های آنها.

در کنار من افرادی را می بینم که فقط به قدرت خود تکیه می کنند. آنها سخت کار می کنند و ریسک زیادی می کنند. آنها خود تغییر را آغاز کرده و برنده می شوند. در ظاهر چنین است. آنها قابل احترام هستند ، خوش شانس هستند ، موفق هستند. مرتکب زنا می شوند. آنها حق انجام کاری را که دوست دارند به دست آورده اند. درست است ، عزیز ، زودتر بود. به همین دلیل است زنا … حالا ، بیشتر یک عادت است. درست است ، در موقعیت زناکار ، مزایای دنیوی بیشتر از یک شخص غمگین وجود دارد.

- من تلاش و انرژی زیادی برای دستیابی به بهترین ها در زندگی صرف می کنم ، - زناکار زناکار شکایت می کند ، - من تمام ویژگی های یک شخص محترم را دارم. من ، یک ثانیه متوقف نشدم ، همیشه به قدرت خودم تکیه می کردم. من به موفقیت های زیادی دست یافته ام ، اما می ترسم با خودم تنها باشم.

خلأ درونیرنجی که به طور مساوی به کسانی که در ناامیدی و زنا هستند می پردازد.

خلاء داخلی ، مانند یک گودال بی ته است. مهم نیست که چگونه آن را به سمت آن پرتاب می کنید ، خالی می ماند. زناکار زن ، یکی از خواسته های خود را به دست می آورد ، فقط برای مدت کوتاهی احساس رضایت می کند. سپس او را ترک می کند. تنها ماندن با پوچی.

مردم در حال بازی کردن هستند. همه ، در حد نبوغ خود. یکی پس از دیگری ، یکی پس از دیگری ، اهداف تعیین شده در حال تحقق است. من تعجب می کنم اگر فردی نه یک قرن ، بلکه دو ، سه یا چهار سال زندگی می کرد ، چقدر سریع به او می رسید که این فقط یک بازی است؟ اینکه زندگی مستلزم اعمال دیگری است؟ چی رفاه خارجی تنها وسیله ای برای گفتگوی داخلی با خود است ، برای خودشناسی؟

مردم سعی می کنند از خلاء درونی به طرق مختلف فرار کنند. برخی سعی می کنند برای دیگران زندگی کنند: اقوام ، عزیزان ، افراد همفکر. دیگران به خاطر شغل مورد علاقه خود ، کار می کنند. کسی در لذت ها نجات می یابد: رابطه جنسی ، ورزش ، اشتیاق. شخصی به دین ، به باطنی ، به معنویت "سقوط" می کند. برخی به خلاقیت ، فعالیت علمی می پردازند ، برخی دیگر - دنیایی تخیلی برای خود ایجاد می کنند و به آنجا می روند. این یک فرار است. به شما اجازه می دهد فراموش کنید اما ربطی به گفتگوی داخلی ندارد.

کسانی هستند که در این مسیرها قدم گذاشته اند. همه چیز را امتحان کرد. توهم را باز کردم و خود را در سکوت دیدم. خواسته ها ساکت می شوند. انگیزه ها ، با درک شدن ، کار نمی کنند. آرام. پر شده. وضعیت وحشتناک یک فرد نمی داند با زندگی خود چه کار کند. بالاخره س mainال اصلی بی پاسخ ماند.

خلاء درونی که در کنار یک فرد قرار می گیرد ، نیاز به گفتگو دارد. نیاز به رابطه دارد. هر چقدر هم ترسناک باشد. و ترسناک خواهد بود. با ترس زیرا گفتگوی داخلی ایده های فرد در مورد خود را از بین می برد.

کسی که خودش را می شناسد تصویر را بررسی می کند. این تصویر یک واسطه است. بین واقعیت و نحوه نمایش شخص از خود. این تصویر ، این بازنمایی - در نتیجه گفتگوی داخلی ، برای همیشه تغییر خواهد کرد. گذشته از همه اینها بازنمایی چیزی است که فکر ما با تلاش تخیل ایجاد کرده است. و فقط به لطف قدرت تخیل ، ما ایده خود را در نظر می گیریم - یک واقعیت.

دروغ گفتن فایده ای ندارد توزیع کار سختی است … ارائه به خود بیمار ضربه می زند. اعتماد به نفس. مستحق. توسط "من" خودم. در این مسیر ، فرد به تنهایی می رود. مثل تولد و مرگ. فقط هادی در این نزدیکی قدم می زند. کسی که بتواند جهت نشان دهد و در مورد فرصتها صحبت کند. در همین نزدیکی ، اما فقط در ابتدا. علاوه بر این ، شخص خودش می رود.

نه تنها یک معلم ، مربی ، مربی ، مربی ، با آگاهی ، داشتن ، قادر به واسطه گری در گفتگوی فرد با خود است.

توزیع به فرد این توانایی را می دهد که به درگیری های داخلی و خارجی پایان دهد. در دنباله. در فضای داخلی ، عاری از تعارض ، دیالوگ با زندگی وجود دارد ، گفتگو با خود.

توصیه شده: