دست از این کار بردار

فهرست مطالب:

تصویری: دست از این کار بردار

تصویری: دست از این کار بردار
تصویری: دست بردار عشقم این مردم حساسن Persian New Song 2024, ممکن است
دست از این کار بردار
دست از این کار بردار
Anonim

طرح من درباره چیزهای کوچک است. گاهی اوقات آنها مانند پشه های مزاحم مانع ایجاد روابط گرم با مردم می شوند. حتی لازم نیست در اینجا عمیق شوید - باید به برخی از جزئیات توجه کنید ، اشتباهات را بپذیرید و جلوه های جدیدی به تصویر خود اضافه کنید. طرح من درباره دوست داشتن دیگران نیست. به احتمال زیاد ، چگونه می توان بهتر شد - و خودتان را راضی کنید. و مطمئناً این مورد بدون توجه دیگران سپری نمی شود

"خوب ، آنها چه چیزی ندارند؟ من خیلی باز هستم ، با آنها مهربان هستم ، بسیار سخاوتمندم … من به هر کسی که به من می آید کمک می کنم ، بهترین لباس را می دهم ، آخرین مرغ را از فریزر بیرون می آورم… من برای هیچ چیزی متاسف نیستم - حداقل نصیحت ، حداقل در مسیر درست ، حداقل پول ، حداقل هر چیزی … یا چه نوع خدماتی - فقط برای یک بار! درست به همین ترتیب ، زیرا آنها ممکن است بیشتر از من به آن نیاز داشته باشند. و آنها می روند … و هیچ کس با آنها تماس نمی گیرد … و آنها کمتر و کمتر تماس می گیرند …"

آیا چنین چیزی وجود دارد؟ فکر می کنم اتفاق می افتد. و نه به ندرت. خوب ، از آنجا که چنین گفتگویی آغاز شده است ، اعتراف می کنم. من نیز ، یک بار اصلاً چیزی نفهمیدم: چرا با من ، خیلی باحال ، گاهی اوقات آنها نمی خواهند با هم دوست باشند و مرا به دیدار دعوت نمی کنند.

زمان زیادی برده است. من هم آنجا و هم آنجا را دیدم ، چیزی آموختم ، نتیجه گیری کردم که می خواهم با شما به اشتراک بگذارم. اگرچه اعتراف می کنم که بشریت بیشتر شبیه درس گرفتن از اشتباهات خود است.

آیا چیزی وجود داشت که مثلاً یک تعریف کنید ، اما در واقع به جای عسل ، یک قاشق قیر با کیفیت ارائه می دادید؟ "می دانید ، من این شلوار را دوست دارم ، اما جیب های پاها بسیار زشت است! - و صورتش آنقدر منزجر کننده خم می شود که دوست دخترت آماده است این جیب های بدبخت را پاره کند و بخورد همان جا. چرا جیب وجود دارد! در شلوارهای این لباسهای معیوب ، او ناگهان متوجه می شود که آماده است با ته لخت خود از شما فرار کند

چه اتفاقی می افتد؟

واقعیت این است که با اظهار نظر در مورد جیب ها نشان دادید که سلیقه شما بهتر و بالاتر از سلیقه دوست شما است! برای پایان دادن به آن ، می توانید اضافه کنید: "پاهای شما زیبا هستند ، فقط باسن شما کمی سنگین است." همه چيز! دوست دختر نداری

و اینجا راهی دیگر به سوی جهنم است.

"شما ماشین خوبی دارید ، فقط چند گزینه دارید. من این را نخریدم"

"آپارتمان دنج. اما منظره از پنجره همه چیز را خراب می کند"

"اوه ، چه سگ بامزه ای! با عرض پوزش ، بدون شجره نامه"

چه باید کرد؟

ولی هیچی. دوست شما قبلاً این شلوار را می پوشد و با لگن خود زندگی می کند. او شبیه آنها شد. و پرده های زیبایی روی پنجره آویزان کرد تا نقص جهان را پنهان کند - آیا فکر می کنید نمی توانید ببینید سطل زباله در آنجا وجود دارد؟ وقتی در مورد لباس ، غذا یا هر چیز دیگری حرف های زننده می زنید ، در مورد او حرف های زننده می زنید. شما می خواهید چیزی زیبا بگویید ، چیزی را بیابید که در شما تناقض ایجاد نکند.

2. آیا این اتفاق می افتد که وقتی با فردی صحبت می کنید ، کل مکالمه شما یک مونولوگ باشد؟ مونولوگ شما نه ، گاهی اوقات دومی سعی می کند چیزی را وارد کند ، از مکالمه پشتیبانی کند ، بپرسد ، نظر خود را بیان کند. اینطور نبود! شما ، بدون گوش دادن به پایان ، صحبت را قطع می کنید - می خواهید موهبت بصیرت را به رخ بکشید و منظور مخاطب خود را نشان دهید - با جزئیات به او می گویید ، اگرچه او می خواست چیز کاملاً متفاوتی بداند.

اینگونه است که مردم با شما سکوت می کنند و می روند.

چه باید کرد؟

ساده است. و شما آن را می دانید. یک گفتگو را حفظ کنید. تعادل را حفظ کنید. مثل بازی با توپ است: وقتی فقط شما هستید که بازی می کنید ، دیگران خسته می شوند.

3. خوب ، بالاخره! گفتگو انجام شده است! و باز هم ، نه آن! باز هم گفتگو ناپدید شد و در پاسخ به تماس های شما برای ملاقات ، مسائل مهم و فوری مطرح می شود.

یادت باشه چطور گفتی همانطور که شما میگویید. آیا برتری از طرف شما نبود؟ تکبر؟

"آیا شما از این فروشگاه غذا می خرید؟ ما هر آنچه دوستدار محیط زیست است می خوریم. من شیر زن ، قصاب و سبزی فروش خود را دارم …"

"شما چه هستید ، این یک گوشی اصلی است ، نه نوعی کالای مصرفی چینی …"

"من هرگز آموزش بازاریابی شبکه ای انجام نمی دهم."

"من فقط طلا می پوشم"

چه باید کرد؟

بیماری را از بین ببرید و با او و استکبار. دنیا مدتهاست آنطور که می خواهد زندگی می کند. و حتی نمی توانید تصور کنید که پشت حلقه ساده دوست دختر جدید شما پنهان شده است.

4یا شاید این اتفاق افتاده باشد که شخصی بخواهد احساسات خود را با شما در میان بگذارد و شما همان جا با او رفتار کنید؟ برای من اتفاق افتاد. زمانی که من به تازگی تمرینات خود را به عنوان روانشناس شروع کرده ام. او برای خود آنقدر باهوش به نظر می رسید که برای آموزش همه ذهنهای بی سواد می ترکید. عزیزان به ویژه آسیب دیدند. شما شروع به پرسیدن سوالات برای درک می کنید ، و سپس از 32 سالگی می گویید چرا و چگونه همه چیز اتفاق می افتد. تبریک می گویم! حداقل ، باعث می شوید که مردم دیگر درباره خودشان صحبت نکنند.

چه باید کرد؟

گوش بده. درک کنید که طرف مقابل شما چه می خواهد. اگر او به کمک شما نیاز دارد ، از شما درخواست می کند. نمی پرسد - این بدان معناست که او فقط به مشارکت شما نیاز دارد. همدردی کردن. آرام باش. با هم خوش بگذرانید یا شادی کنید. همه چيز.

5- آیا تا به حال پیش آمده است که در دو موقعیت کاملاً یکسان ، برای یک نفر بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل شوید ، اما به شخص دیگر اصلا توجه نکنید؟ به هر حال ، این امر برای بستگان ، دوستان ، کارمندان بلند مدت اتفاق می افتد.

به عنوان مثال ، شخصی به شما لطفی کرد: او در تهیه گزارش کمک کرد ، شامی را برای یک شرکت بزرگ آماده کرد ، مجموعه ای از مصاحبه ها را انجام داد … و در اینجا شما هستید ، در حضور شخصی که برای شما تلاش می کند روز را به خوبی انجام می دهد ، شایستگی های یک دستیار تصادفی را بدون توجه به آن ، که سالها زندگی شما را آسان کرده است ، ستایش می کند. در نتیجه ، او تلاش خود را متوقف می کند و به زودی در جای دیگری تلاش می کند.

چه باید کرد؟

و همه را تحسین کنید! اما به خصوص کسانی را که هر روز در کنار شما هستند به خاطر بسپارید.

6. یا شاید دوست دارید تدریس کنید ، اما از آن اطلاع ندارید؟ میدونم چیه! پانزده سال کار به عنوان معلم بیهوده نبود ، و یک روز به خاطر لحنم ضربه ای (مجازی) دریافت کردم. به هر حال ، آیا مقاله من آموزنده به نظر نمی رسد؟ اگر چیزی - ببخشید ، لطفاً ، من فقط تجربه خود را به اشتراک می گذارم. اگر می خواهید - درخواست دهید ، نه - ناراحت نمی شوم.

چه باید کرد؟

به خودتان گوش دهید. رعایت کنید. در پایان ، اگر خودتان ناگهان لحن اصلاح کننده خود را احساس کردید ، از او بازخورد بخواهید. شرم آور نیست. پرسیدن. مردم از شما قدردانی خواهند کرد. آنها سوالات شما را مراقبت از خود تلقی می کنند.

7. آیا برای خود بسیار مهم و بسیار جدی به نظر می رسید؟ آیا اگر چیزی مطابق میل شما پیش نرود ، مخالفت خود را نشان می دهید؟ آیا اغلب نظر می دهید؟ آیا فقط رفتار عالی از مردم انتظار دارید؟ نظر خود را بر آنها تحمیل می کنید؟ آیا وقتی آنها با نظر شما مخالف هستند ناراحت می شوید؟ و تعجب می کنید که چرا ناگهان تنها می مانید؟!

چه باید کرد؟

پرتابش کن! دست از این کارها بردار! گفتم الان مد نیست که خودتان را جدی بگیرید؟ نه؟ بنابراین ، من می گویم! لبخند! شوخی! ناتوانی مردم را ببخشید. کاستی های خود را بپذیرید. آنها به شما فرصت رشد ، توسعه ، حرکت مداوم به جلو را می دهند ، بدون آنها زندگی به باتلاق تبدیل می شود.

توصیه شده: