پرتره های روانشناختی از مشتریان سخت

فهرست مطالب:

تصویری: پرتره های روانشناختی از مشتریان سخت

تصویری: پرتره های روانشناختی از مشتریان سخت
تصویری: یک راه طلایی برای حفظ مشتریان قدیمی | دوره روانشناسی فروش | علی میرصادقی 2024, آوریل
پرتره های روانشناختی از مشتریان سخت
پرتره های روانشناختی از مشتریان سخت
Anonim

مراجعه کنندگان با اختلالات روانی

مشتریان با مشکلات عصبی یا سایر بیماریهای مزمن پزشکی که به طور جدی توانایی تمرکز ، گوش دادن و برقراری ارتباط را مختل می کنند ، به عنوان مراجعانی با اختلالات روانی طبقه بندی می شوند. دونالد یک مرد پرانرژی در حدود 50 سال است ، حداقل او قبل از اینکه نیمکره راستش بعد از سکته مغزی کار خود را متوقف کند ، اینگونه بود. علاوه بر پارسیز سمت چپ ، او از نقایص متعددی در عملکردهای شناختی رنج می برد ، که تشخیص آن بسیار دشوار است ، زیرا نمی خواهد ناتوانی خود را نشان دهد. با این حال ، شکی وجود ندارد که او خود را در داستانهای خود تکرار می کند و در تمرکز مشکل دارد. دونالد علاقه شدیدی به تغییر زندگی خود نشان می دهد ، اما او جلسه را یکی پس از دیگری از دست می دهد زیرا فراموش می کند که ساعت آنها چگونه برنامه ریزی شده است. به صورت دوره ای ، یک رواندرمانگر در خانه به وی مراجعه می کند تا به او کمک کند تا به نحوی با مشکلاتش کنار بیاید ، به ویژه مشکلات مختلف خانوادگی و مشکلات مالی جدی که در نتیجه بیماری بوجود آمده است. در طول جلسات خانگی ، مشخص می شود که دونالد فقط می تواند توجه خود را برای چند دقیقه حفظ کند. ظاهراً او احساس می کند فقط نیاز به یک مخاطب سپاسگزار دارد که آماده شنیدن داستان غم انگیز زندگی بارها و بارها است.

مشتریان با اسکریپت های مخفی

برخی افراد هنگام مراجعه به درمانگر ، اهداف واقعی خود را پنهان می کنند. سندور از افسردگی و خواب ضعیف شکایت دارد. چنین چیزی قبلاً برای او اتفاق نیفتاده بود ، همه چیز با مشکلات در محل کار شروع شد. رئیس او را متهم می کند که با کار کنار نمی آید و حتی رسماً او را توبیخ کرد. آیا می توانید به او کمک کنید تا با افسردگی کنار بیاید؟ و به هر حال ، لطفاً با وکیل او تماس بگیرید ، که مایل است بداند این بی عدالتی فاحش چگونه می تواند بر سلامت روانی او تأثیر بگذارد. چند بار باید بیاید تا این نامه را برای وکیل بنویسید؟

مشتریانی که تمایل دارند مرزهای رفتار قابل قبول را نادیده بگیرند

با ندانستن قواعد رفتاری در حین روان درمانی یا اطمینان از انحصار خود ، چنین مشتریانی تمایل به نقض حاکمیت ما دارند. "آیا اشکالی ندارد اگر بچه های من در اتاق انتظار شما منتظر بمانند تا من کارم تمام شود؟ می بینید ، آنها اینجا امن هستند. اگر کمی سر و صدا کردند عصبانی نشوید ، اما اگر نمی خواهید دیوارها را رنگ کنند ، لطفاً همه نشانگرها را از اینجا بردارید. آنها درست در دید مستقیم دروغ می گویند. دفعه بعد که من می آیم ، مطمئن شو که هیچ چیز اضافی در اینجا وجود ندارد."

مشتریانی که از پذیرفتن مسئولیت خود خودداری می کنند

برخی از مشتریان تمایل به خصومت دارند ، از همه و همه چیز انتقاد می کنند و دیگران را به خاطر مشکلاتشان سرزنش می کنند. "این بسیار وحشتناک است که معلمان پسر من چقدر احمق هستند. جای تعجب نیست که او در مدرسه دچار مشکل شده است. و اگر بتوانم چنین بگویم ، چه کسی آنها را با چنین مربیانی نخواهد داشت؟ و از همه مهمتر ، من باید فرنی را که آنها درست کرده اند تمیز کنم. همیشه همینطور است. من قبلاً در مورد همکارانم به شما گفتم … هی ، به حرف من گوش می دهید؟ اگر گوش می دهید ، پس چرا به ساعت نگاه می کنید … آیا می خواهید بگویید زمان ما تمام شده است؟ چه بیمعنی! شما مانند افرادی هستید که به شما گفتم: فقط مراقب خودتان باشید … باشه ، من می روم. اما دفعه بعد ، امیدوارم وقت خود را برای مشاوره تغییر من تلف نکنید. به خاطر داشته باش عزیزم ، دیگران باید سخت کار کنند تا من تغییر کنم."

مراجعین مورد اختلاف

برخی از مشتریان عاشق درگیری های لفظی هستند و آن را سرگرم کننده یا آزمایش اراده می دانند. مشتری به نام Oni ریاست شورای رزرو هند را بر عهده دارد. با توجه به نوع کار خود ، او باید بتواند با مردم روابط عمومی برقرار کند تا امور عمومی را به آنها واگذار کند ، اما با همه در جنگ است.این تصور به وجود می آید که او دوست دارد رهبران قبیله را علیه یکدیگر سوق دهد و همه ابتکارات ارائه شده را خراب کند. در طول روان درمانی ، آنها رفتار مشابهی دارند. او به شدت از هر چیزی که به او پیشنهاد می شود انتقاد می کند. در عین حال ، اونی اعلام می کند که با درمانگر همدرد است و از تلاش های او برای کمک قدردانی می کند ، اما در همه چیز با او در تضاد است. به محض اینکه درمانگر با گفته های مراجعه کننده موافقت کرد ، بلافاصله نظر خود را برعکس تغییر می دهد.

مشتریان از روابط نزدیک می ترسند

ما در مورد مشتریانی صحبت می کنیم که به شدت به دنبال صمیمیت با افراد دیگر هستند و در عین حال از آسیب پذیری آنها می ترسند. کرین اغلب در طول زندگی خود رد می شد. در ابتدا ، اینها والدینی بودند که از اعتیاد به الکل رنج می بردند ، سپس خواهران بزرگتری که مجبور بودند از او مراقبت کنند و او را بار می دانستند ، و در نهایت ، دوستان دوران کودکی که با او مانند یک جذامی (حداقل به قول او) رفتار می کردند. در حال حاضر ، او روابط نزدیکی با هیچ کس برقرار نمی کند ، البته به جز شما ، درمانگر او. عجیب است که شما به هیچ وجه این نزدیکی را احساس نمی کنید. در کوچکترین تلاش شما برای نزدیک شدن به او ، پیشنهاد صریح صحبت کردن ، او به هر طریقی سعی می کند از این کار جلوگیری کند. گاهی اوقات طعنه می زند ، گاهی اوقات دلقک می شود ، و حتی ممکن است به خودش عقب نشینی کند. پس از لحظات نادر ، هنگامی که حداقل صمیمیت برنامه ریزی شده است ، او "فراموش می کند" که به جلسه بعدی بیاید. اگر با معجزه هنوز بتوانید فاصله را ببندید ، این ترس وجود دارد که او به سادگی فرار کند. بلافاصله به ذهن می آید که شما چهارمین روان درمانگر کرین در دو سال گذشته هستید.

ناسازگاری روانی بین مراجعه کننده و روان درمانگر

ممکن است سبک های شخصیتی مراجعه کننده و درمانگر با هم منطبق نباشند. موری از عصبانیت غرق شده است. او عصبانی به نظر می رسد. او در برقراری ارتباط خشن است. او از همان دقایق اولیه جلسه گفت که این مشکل اصلی اوست. موری سالها در سکوت رنج می برد. همسرش مبتلا به اسکیزوفرنی بود ، بنابراین راهی برای پاسخگویی به خاطر رفتارهای او وجود نداشت. او نه آنقدر از او عصبانی بود که از خودش ، چون از این همه مدت بدبختی هایش را تحمل کرده بود. و اکنون او می خواهد عصبانیت خود را کاملاً نشان دهد. من پیشنهاد کردم که مناسب تر است که برای خود یک هدف متفاوت تنظیم کنید: یاد بگیرید چگونه خشم خود را مهار کرده و انرژی خود را در مسیر درست هدایت کنید. وقتی موری با او بحث می کنم ، به وضوح از من عصبانی می شود. برای هر دوی ما روشن است که روابط ما خوب پیش نمی رود. برخی از عوامل تحریک کننده از ایجاد تماس جلوگیری می کند.

انتقال متقابل و مشکلات مربوط به آن

برخی از مراجعین احساسات بسیار شدیدی را در جلسات درمانی وارد می کنند که مراجعه کننده و درمانگر نمی توانند به طور کامل از پس آن برآیند. تنها پس از ارجاع موری ، به درخواست او (و به تسکین من) ، به یکی از همکارانم ، توانستم منابع درگیری بین ما را بررسی کنم. واقعیت این است که سالها پیش من نیاز داشتم (به دلیل ضد انتقال) هنگام کار با مشتریانی که مشکلاتشان ترس از مرگ یا ترس از شکست بود ، اقداماتم را به دقت زیر نظر بگیرم ، اما واکنش من نسبت به موری کاملاً متفاوت و ناآشنا بود. در پایان ، من به این نتیجه رسیدم که کنترل احساسات خشم برای من دشوار است - هم من و هم دیگران که در آستانه انفجار هستند. متوجه شدم که در طول سالها ، اغلب مجبور بودم با چنین افرادی کار کنم: اگر نتوانستم دلایل عصبانیت آنها را درک کنم و مشکل را به طور کامل حل کنم ، معمولاً به موضوعات دیگری می روم که در آنها احساس اطمینان بیشتری می کنم.

مشتری به عنوان یک هدف ضد انتقال

مشتریان فردی شبیه افرادی هستند که ما در گذشته با آنها درگیری داشته ایم. اولین معلم من خود را "چشم عقاب" نامید زیرا مطمئن بود که می تواند ذهن ما را بخواند و همه کارهای ما را ببیند. یک بار ، با بازگشت او به من ، تصمیم گرفتم توانایی های خارق العاده او را آزمایش کنم و آدامس جویدم روی بینی ام. معلم با بینایی محیطی متوجه ترفند من شد و باعث شد تا بقیه روز با آدامس روی بینی ام جلوی کلاس بایستم.از آن زمان ، من رابطه ای با شخصیت های قدرتمند ایجاد نکرده ام. وقتی خانم خاکستری مو وارد دفتر من شد ، احساس هیجان کردم. این فقط یک معلم نبود - یک معلم واقعی کلاس های ابتدایی بود. او با وقار سلطنتی رفتار می کرد. حتی بدتر ، از اولین کلمات او مرا "مرد جوان" خطاب کرد. وقت انتقام است. خوشبختانه ، سپس کار من تحت نظارت یک ناظر بود که به من فهمید که مشکل در این مورد نه مشتری ، بلکه روان درمانگر است.

مشتریان بی حوصله

برخی از مراجعین توهماتی در مورد امکانات روان درمانی ، مدت زمان و مکانیسم عمل خود دارند. سانگ ، دانشجوی و مهندس احتمالی ، با شکایت از ناتوانی خود در تمرکز بر مطالعات خود ، به یک مرکز مشاوره مراجعه کرد. او خیلی دلش برای خانواده اش تنگ شده بود ، زیرا دور از خانه درس می خواند ، تقریباً هیچ دوستی نداشت و برای سازگاری با آب و هوا و محیط جدید مشکل داشت. نقطه قوت او رگه مهندسی او بود: او به یقین می دانست که با ابزارها و منابع مناسب ، می تواند هر چیزی را بسازد یا تعمیر کند. سانگ معتقد بود که روان درمانی به شیوه ای مشابه عمل می کند: به محض اینکه روان درمانگر ماهیت مشکل را روشن کرد ، و او - متخصص حل مسئله - یک درمان مناسب را توصیه می کند. به گفته سنگ ، کل فرایند نباید بیش از یک یا دو جلسه نیاز داشته باشد. علاوه بر این ، او ادعا کرد که رنج او به حدی شدید بود که حتی چند روز زنده نمی ماند.

مشتریانی با مهارت های کلامی توسعه نیافته

مشتریانی با مهارت های کلامی توسعه نیافته یا قادر به توصیف افکار و احساسات خود نیستند ، اغلب در ارتباط با درمانگران با مشکل مواجه می شوند.

درمانگر: چگونه می توانم به شما کمک کنم؟

مشتری: نمی دانم.

درمانگر: آیا می دانید چرا آمدید؟

مشتری: بله یعنی خیر. من می خواهم بگویم که می دانم چرا آمدم - برای مشاوره و کمک ، اما نمی دانم مشکل من چیست و شما چه کاری می توانید برای من انجام دهید.

درمانگر: کمی در مورد خودتان بگویید.

مشتری: چیزی برای گفتن وجود ندارد. من تمام عمرم را اینجا زندگی کردم. من فقط در خیابان ها قدم می زدم. آیا این چیزی است که می خواهید بدانید؟

درمانگر: لطفاً احساس خود را در این لحظه به ما بگویید.

مشتری: من چیز خاصی احساس نمی کنم.

مشتریانی با تفکر بیش از حد خاص

برخی از مردم معنای مجازی کلمات را درک نمی کنند ، عملاً تفکر انتزاعی ندارند. استفان حرفه ای حسابدار بود و به قول خودش بسیار خوب بود. دفترچه ای را در دست داشت و در جیب سینه اش مجموعه ای کامل از قلم های رنگی داشت. او هر کلمه ای را که می نوشتم یادداشت می کرد و مهمترین نقاط را با نشانگر زرد مشخص می کرد. استفن با استفاده از یادداشت هایش گفت: "بنابراین شما فکر می کنید که شما مشاور من هستید ، نوعی حسابدار مغز ، هاها ، اما من بیشتر کارهای خود را باید انجام دهم؟ فرض می کنم شما به من دستورالعمل های کتبی و مشق می دهید؟"

مشتریان خالی

گاهی اوقات مشتریانی وجود دارند که در درون نگری ناتوان هستند و علاقه ای به خودشناسی ندارند. "البته ، من دوست دارم به شما کمک کنم ، اما صادقانه بگویم ، من در مورد موضوع بحث ما در بین جلسات فکر نمی کنم."

مشتریان با احساس ناامیدی در وضعیت خود

سخت ترین دسته شامل مشتریان ناامیدی است که همه امید خود را برای حل موفقیت آمیز مشکلات خود از دست داده اند. کارین از افسردگی شدید رنج می برد که در برابر طیف وسیعی از داروها مقاوم بود. کارین هر دقیقه گریه می کند ، با اندوه گریه می کند و به شما نگاه می کند ، گویی التماس می کند: "کاری کن! چگونه می توانی با آرامش مرگ من را تماشا کنی و هیچ کاری نکنی؟"

مشتریان مطیع

همچنین مراجعینی هستند که با نشان دادن علاقه و پاسخگویی خود وانمود می کنند که با درمان موافق هستند ، اما به هیچ وجه تغییر نمی کنند. فریدا سالها به طور منظم در جلسات شرکت می کرد.در واقع ، او خیلی زودتر از اکثر کارکنان آن به آژانس آمد و موفق شد با چهار نفر از پیشینیان من ، روان درمانگران که به کار دیگری روی آوردند ، صحبت کند. اگرچه هر یک از آنها تاکتیک های خاص خود را اعمال کردند ، اما نتایج ، با توجه به یادداشت ها ، مشابه بود: فریدا یک مشتری خوشایند و اجتماعی است. او تمام دستورالعمل های روان درمانگر را دنبال می کند و ظاهراً از کمکی که به او می شود سپاسگزار است. با این حال ، پس از روان درمانی طولانی مدت با مشارکت چهار متخصص ، ازدواج او همچنان ناکارآمد است ، او هنوز مشاغل غیرمنتظره ای کار می کند و با دوستان قدیمی ملاقات می کند. با این وجود ، فریدا با وفاداری در جلسات هفتگی خود شرکت می کند و منتظر آنها است!

مشتریانی که تمایل دارند به درمانگر حمله کنند

برخی از مراجع از اعتماد درمانگر سوء استفاده می کنند و او را تا حد تهدید به آسیب جسمی مورد تهدید قرار می دهند تا بر روابط درمانی مسلط شوند. "ببین ، من به شما توضیح دادم که باید چه کار کرد. از شما می خواهم با همسرم تماس بگیرید و به او دستور دهید به خانه برگردد. او به تو اعتماد دارد به هر حال ، این شما بودید که اولین بار ایده خروج از خانه را به او دادید. کارهایی را که خودتان انجام داده اید برطرف کنید ، وگرنه من از شما مراقبت می کنم. من میدانم کجا زندگی میکنی. اگر به درخواست من عمل نکنید ، باید با کمیته مجوز دولتی و وکیل من برخورد کنید."

مشتریانی که نمی توانند انگیزه های خود را کنترل کنند

مشتریانی که قادر به کنترل انگیزه های خود نیستند ، از سخت ترین آنها هستند. چنین افرادی دارای شخصیتی سریع مزاج هستند و با یک دور پیچ روشن می شوند. در میان آنها اغلب سوء مصرف کنندگان مواد هستند. نیت چهار بار به دلیل رانندگی تحت تأثیر مواد مخدر و الکل توسط پلیس بازداشت شد. او با حکم دادگاه به روان درمانگر مراجعه کرد ، که این مدت زمان حضور او در زندان را جایگزین حضور در جلسات کرد تا زمانی که شما ، روان درمانگر ، آزادی او را ضروری می دانید. علاوه بر اعتیاد به الکل مزمن ، نیت با این واقعیت متمایز می شد که به راحتی عصبانیت خود را از دست می داد و اغلب درگیر دعوا می شد. آخرین قسمت که منجر به ارجاع وی به رواندرمانگر شد در آزادراه اتفاق افتاد ، هنگامی که نیت تصور کرد راننده دیگری که در همان جهت رانندگی می کرد ، او را قطع کرد. ناتی ماشین متجاوز را به کنار جاده هل داد ، شیشه را شکست ، راننده را مجبور کرد از ماشین خارج شود و او را "متقاعد" کرد تا عذرخواهی کند. به گفته ناتی ، "این سخت نبود ، من قصد نداشتم به او دست بزنم ، فقط می خواستم به او درس بدهم."

کلسون ، دی بی و دیگران. آناتومی مقابله با انتقال: واکنش کارکنان به بیماران دشوار بیمارستان روانی. روانپزشکی بیمارستانی و اجتماعی. 1986

جفری ا. کوتلر. درمانگر مکمل. درمان شفقت آمیز: کار با مراجعین دشوار. سان فرانسیسکو: جوسی باس 1991 (ترانه سرا)

کرنبرگ ، O. F. اختلالات شدید شخصیتی: استراتژی های روان درمانی 1984

لازاروس ، A. A. & Fay ، A. مقاومت یا عقلانیت؟ دیدگاه رفتاری شناختی در P. Wachtel (ویرایش) ، مقاومت: رویکردهای روان پویایی و رفتاری. 1982

استایگر ، W. A. مدیریت بیماران سخت روانگردان ها 1967

Wong، N. چشم اندازهای بیمار سخت. بولتن کلینیک مننینگر. 1983

توصیه شده: