بستگان پیر درک درام خلبان سرنگون شده قسمت 2

تصویری: بستگان پیر درک درام خلبان سرنگون شده قسمت 2

تصویری: بستگان پیر درک درام خلبان سرنگون شده قسمت 2
تصویری: Afsana Khan All Sad Songs 2024, ممکن است
بستگان پیر درک درام خلبان سرنگون شده قسمت 2
بستگان پیر درک درام خلبان سرنگون شده قسمت 2
Anonim

هرچقدر خوش بین هستیم ، باید بپذیریم کهولت زمان از دست دادن است. ریزش مو ، دندان ، بینایی ، دوستان ، فرصت ها ، چشم اندازها و تأثیرات. گاهی عقل ، گاهی تمام اخلاق.

طبیعت عاقل است. او همه چیز را پیش بینی کرده بود. از دست دادن سن ، فرد را به لحظه آرامش کامل خود نزدیک می کند. دلبستگی به زندگی با هر فقدان کمتر و کمتر می شود. ترک آن راه راحت تر است. رهایی از دلبستگی آسان تر است ، دلبستگی سالمندی را از بین می برد.

- مادر بزرگ ، آیا می توانم بیگودی شما را ببرم. من می روم موهای دوستانم را بپیچانم.

من به آنها احتیاج ندارم ، سه موی من دیگر به آنها احتیاج ندارند. آن را بگیرید.

همه چیز موقتی است: دندان ، مو ، قدرت ، جاه طلبی و نفوذ. همه چيز. و این همه. با از بین بردن برگشت ناپذیر تصویر خود در بخش هایی ، ملاقات با مهمترین رویداد در زندگی - مرگ آسان تر است. برای رویارویی با مرگ نیازی به مو ، دندان ، نفوذ یا حساب پس انداز ندارید.

گاهی اوقات تمایل داریم بگوییم کهولت سن انزجار غیرقابل تصور طبیعت است. پس چرا اگر یک مرد میانسال پر از قدرت از دنیا برود ، قلب ما می شکند؟ و خداحافظی با کسانی که عمری کامل داشته اند و در سنین پیری درگذشته اند برای ما آسان تر است؟

ما برای درک طبیعت به خرد و شجاعت نیاز داریم. درک ، احترام و احترام.

عاشق طبیعت. چه مفهومی داره؟ عاشق چمنزارهای سبز ، آواز پرندگان بهاری ، باغ های بلوط هستید؟ آیا عاشق گونه های صورتی ، نوک کودکان نوپا ، بوی شیر هستید؟ دوست داشتن این طرف زیبا از طبیعت بسیار آسان است. نه شجاعت لازم است و نه خرد. به راحتی می توان از چنین دیدنی ها ترسید. احترام واقعی در اعتماد است. با اعتماد به کل طراحی طبیعت. و به چنین "زشت" "گذر" او به عنوان کهولت سن.

سالمندی دوران تغییرات بزرگی است ، بدون تغییر در زندگی یک پیرمرد. تغییر تمام خانواده را در بر گرفته است. هرچه بیشتر با ماهیت سالمندی آشنا شوید ، پذیرفتن چالش هایی که احتمالاً با آن روبرو خواهید بود ، برای شما آسان تر خواهد بود.

بنابراین ، آنچه در پیری مشخص است. با دانستن این ویژگی های روان افراد مسن ، شاید بیشتر در مورد تغییرات در شخصیت آنها درک کنید.

رابطه ای عجیب با زمان افراد مسن عملاً چشم اندازی ندارند. اگر در مورد افراد مسن عمیق صحبت کنیم ، این اصلاً وجود ندارد. زمان پیرمرد "اینجا و اکنون" است: "من ظرف ها را شستم ، و خدا را شکر". "فردا" برای برخی از افراد مسن تجمل است ، برای برخی دیگر مجازات است. اگر آنها برنامه ای برای آینده دارند ، همیشه یک شرط محتاطانه دارند: "اگر من آن زمان زندگی کنم …".

علاوه بر این ، گذشته به طور فعال در حال حاضر پیرمرد وجود دارد. عزیز ، زندگی گذشته. گذشته بسیار زیادی در زمان حال پیرمرد وجود دارد ، زیرا عملاً آینده ای در آن وجود ندارد.

تغییر یک چیز جدید برای یک پیرمرد بسیار دشوار است. دشوار است که در یک مکالمه به موضوع جدیدی بروید. برای او مهم است که همه چیز را که در حال حاضر او را نگران می کند بیان کند.

تمایل به احساس جوانی دوباره و سرشار از انرژی. قبلاً گفتم که گذشته در حال حاضر پیرمرد دخیل است. از طریق داستانهای مربوط به آن شرکت می کند. برخی از اقوام از این گفتگوها اذیت می شوند. اما باید درک کرد که در طول این داستانها ، فرد دوباره احساس جوان ، زیبا و ماهر بودن می کند. او زمان را فریب می دهد. برای چند دقیقه دوباره احساس سرزندگی می کند. پیرمرد ضعیف دوباره قوی می شود. تجربه موفقیت های او ، ملاقات ذهنی با دوستان قدیمی. خاطرات دوران زندگی که همه چیز خوب بود منبع اصلی احساسات مثبت در دوران سالمندی است. عزت نفس یک پیرمرد درمانده هنگام گفتن از گذشته به شدت افزایش می یابد. ما می توانیم با وضعیت ناگهانی صاف ، برق چشم ، درخشش چشم ها ، حرکات پرانرژی دست ها ، حالات چهره "احیا شده" متوجه این موضوع شویم. خاطرات به معنای واقعی کلمه پیر مرد را "زنده کرد".

گاهی احساس می کنیم پیرمرد در اینجا چیزی را آراسته است. این به او قدرت می بخشد و عزت نفس او را بالا می برد. خود او اصلاً احساس نمی کند که داستانش کمی غیرواقعی است. او به واقعیت آن اعتقاد دارد.قدرت تخیل خلاق ثابت شده است. پیرمرد با انجام بازسازی خاطرات خود ، خدمت به آنها تحت "سس خوشمزه" ، بی تفاوتی را دفع می کند ، نشاط و خوش بینی را در خود القا می کند. آیا این آن چیزی نیست که ما برای عزیزانمان می خواهیم؟ گوش بده! و با لذت گوش دهید! درگیر این بازی شوید. تحسین. با این کار ، شما به شخص مورد علاقه خود کمک و حمایت می کنید.

ممکن است بحث کنید: "اما او اصلا به وقت من توجه نمی کند. به هر حال ، من هنوز آن آینده را دارم. و آن را به خاطرات می آورد. " اگر مطلقاً وقت ندارید و نمی توانید در حال حاضر به حرف پیرمرد گوش دهید. البته این می تواند باعث نارضایتی پیرمرد شود. اما اگر قول دهید که قطعاً به این گفتگو باز خواهید گشت ، به سرعت بخشیده می شوید ، زیرا مشتاق هستید که بدانید بعد چه اتفاقی افتاده است. و واقعاً انجام دهید. نیازی به انتظار ابتکار پیرمرد نیست. مطمئن باشید ، با وجود تمام ضعف های حافظه او ، او وعده شما را به خاطر خواهد آورد. وقتی زمان اجازه می دهد ، صحبت را به پیرمرد یادآوری کنید. شنونده شوید. بشنوید چه می گوید. و برای چه.

آیا او می گوید چقدر شجاع بود؟ تحسین کنید ، از شجاعت شگفت زده شوید. می گوید چقدر احمق بود؟ از تجربیات او قدردانی کنید که حماقت را می داند. آیا او چیز غم انگیزی را به خاطر می آورد؟ تجربه را مسدود نکنید. اگر فکر می کند آنچه برایش اتفاق افتاده وحشتناک است ، به دنبال ساختن تجربه او نباشید. مسلماً "بله ، وحشتناک است."

از دست دادن انعطاف پذیری. سالمندی زمان بی حسی است. نه بدن ، نه طرز تفکر و نه احساسات پیرمرد با پلاستیسیته و حرکت ارتباط ندارد. پیرمرد در قالب ، یک قاب ، یخ می زند. جهت گیری مجدد ، تجدید نظر ، تغییر همراهان کمیابی در دوران سالمندی هستند. برعکس ، ما سفتی ، بی حسی و طرح ریزی را مشاهده می کنیم.

کلیشه های پیری رایج است. کلیشه پیرمرد به او اجازه می دهد تا نیروی خود را نجات دهد. گاهی اوقات حتی جوانان بر برخی کلیشه ها غلبه می کنند. غلبه بر کلیشه ، تلاش برای دیدن چیزهای جدید است. اما پیرمرد قدرت و دوباره تحرک ذهنی ندارد. برای یک پیرمرد ، این انرژی مصرف می کند و اغلب محکوم به شکست است. سیستم کلیشه ها به عنوان هسته اصلی سنت شخصی افراد مسن عمل می کند. نکته این است که سیستم کلیشه ها تصویری منظم ، کم و بیش قابل درک از جهان را در اختیار پیرمرد قرار می دهد. این سیستم به راحتی عادات افراد مسن ، سلیقه ها ، توانایی ها ، دیدگاه ها در مورد حقیقت و دروغ را در بر می گیرد. افراد مسن در دنیای کلیشه ها احساس می کنند که در خانه خود هستند ، آنها بخشی جدایی ناپذیر از آن هستند. بنابراین ، تعجب نکنید که هرگونه تلاش برای تغییر کلیشه توسط پیرمرد به عنوان حمله به پایه های جهان تلقی می شود.

درخواست از یک پیرمرد برای بازنگری در پایه های جهان او گاهی اوقات به همان اندازه بی رحمانه است که گویی ما از او خواسته ایم با "راه رفتن پرواز" راه برود.

اگر می بینید که پیرمرد محکم در کمین تعصبات خود قرار گرفته است ، سعی نکنید او را از آنجا بیرون کنید. هر یک از ما به یک سیستم جهت گیری نیاز داریم. سن ما به ما اجازه می دهد چیزی را در آن تغییر دهیم و در ذهن خود بمانیم. پیرمرد چنین فرصت هایی ندارد. درست یا غلط بودن سیستم جهت گیری مهم نیست. مهم این است که پیرمرد بدون او دیوانه خواهد شد.

همچنین نباید سعی کنید "پیر" را پیر کنید. اگر او در انجام کاری که به نظر شما مدتهاست "منسوخ" است ، پیگیر است ، باید درک کنید که سرسختی پیرمرد با این واقعیت ارتباط دارد که در دفاع از این ، از خود و هویت خود دفاع می کند. ، حق او برای بودن علاوه بر این ، ما حتی نمی توانیم شک کنیم که چه دلایل "خوب" دیگری پیرمرد را سرسخت می کند.

- مامان ، چرا به شما جارو برقی دادیم؟!

- من نمی دانم. شما اهدا کردید.

- چرا زمین را با جارو جارو می زنید ، گرد و غبار را بلند می کنید ، سپس آن را پاک می کنید؟ آیا برای قدرت خود متاسف نیستید؟

- تمام زندگی ام با جارو زمین را جارو می کردم. و گرد و خاک را پاک کرد و او همه شما را بزرگ کرد و ذرات گرد و غبار را بدون جاروبرقی از شما دور کرد. و پشت جارو برقی شما صدای زنگ در را نمی شنوم. و اگر می آیند که متر بخوانند؟ من آن را باز نمی کنم آنها تصمیم می گیرند که من نمی خواهم باز کنم. کافی نبود که به دلیل جاروبرقی شما مشکوک بودم که با پیشخوان کاری انجام می دهم.

شهرت یک فرد در خطر است.

سالهای من ثروت من است. تجربه همان چیزی است که معمول است برای آن ارزش قائل شوید ، به آن احترام بگذارید و به آن تکیه کنید. درست است. اما یک حقیقت دیگر هم وجود دارد. حقیقت زندگی مدرن ما.

جوانی و بلوغ عزیزان ما در شرایط کاملاً متفاوتی سپری شد. هیچ کس به تجربه خود نیاز ندارد. بیشتر اوقات ، ما نمی توانیم آن را به هیچ وجه در جهان مدرن اعمال کنیم. افراد مسن با آن می دوند ، آن را به همه پیشنهاد می دهند ، گاهی اوقات با عصبانیت بر استفاده از آن توسط جوانان اصرار می کنند. اما این "ثروت" گاهی توسط جوانان با تحقیر پنهان رد می شود. فرصت های سازگاری در دوران سالمندی از دست می رود ، بازسازی زندگی ، دیدگاه ها و ارزش هایش برای فرد دشوار است. سالمندی با محافظه کاری ارتباط دارد.

افراد مسن خود را از واقعیت ناخواسته "مسدود" می کنند و با وسواس به کلیشه های قبلی سازگاری قبلی که امروزه نامناسب و ناکافی هستند باز می گردند.

پیرمرد با بی پروایی جزمی در تصمیمات برنامه نویسی قبلی خود پافشاری می کند. در مواجهه با شکست شیوه های عمل قبلی ، افراد مسن اغلب تسلیم نمی شوند و ادامه می دهند و به طور هیستریک سعی می کنند وضعیت موجود را حفظ کنند که در واقعیت مناسب نیست.

افراد مسن مشتاق ساده و قابل درک هستند ، جایی که کلیشه های آنها در یک زندگی اجتماعی سنجیده مناسب بود. آنها به جای سازگاری با برنامه جدید ، "به طور خودکار" به اجرای برنامه های قدیمی عمل ادامه می دهند ، در نتیجه فاصله هرچه بیشتر از واقعیت و نسل جوان را افزایش می دهند. عدم تقاضا برای یکی از مزایای اصلی سالمندی - تجربه ، مشکلات تعامل بین نسلی را ایجاد می کند.

پیرمرد چه احساسی دارد؟ او کاملا احساس گدایی می کند. خارج از زمینه. خندید و رقت انگیز. اثری از تاریخ

ارائه کرده اید؟ چه حسی دارد؟ صبور و گشاده رو باشید. بگذارید حرف بزند ، بگذارید سهیم شود. پست و بی رحم نباشید. تجربه پیرمرد را بشناسید. این او را در زندگی تأیید می کند. این اجازه نمی دهد افسردگی و بی تفاوتی ایجاد شود ، و اگر آنها بر پیرمرد غلبه کنند ، باور کنید ، برای شما آسان تر نمی شود.

بسیاری از رنج های بشر ناشی از درک بی فایده بودن و بی ربطی است. تجربه نامناسب بودن ، اگر مزمن شود ، میل به بی ربط بودن تا انتها (دیوانه شدن ، افسردگی ، مرگ) را ایجاد می کند. من فکر نمی کنم این چیزی است که شما رویای آن را دارید.

برعکس ، با تلاش برای به اشتراک گذاشتن تجربیات باید با احترام و شادی برخورد کرد. این برای شما سیگنالی است که هنوز معنای کمی پیری دارد. عطش معنای وجود خود شخص وجود دارد. از او حمایت کنید.

افراد مسن با توصیه بالا می روند ، زیرا گاهی اوقات خشمگین می شود. اما در مشاوره ، پیرمرد می خواهد مفید و معنی دار باشد. افراد مسن کاهش ارزش مشاوره را جدی می گیرند. لازم نیست از توصیه های پیرمرد پیروی کنید. اما لازم نیست بلافاصله استهلاک شود.

- مادربزرگ ، چه می فهمی؟ آخرین باری که در عروسی بودید کی بود؟

- در جوانی ، من در عروسی همه دوستانم بودم و تعداد زیادی از آنها را داشتم!

- زمان مادربزرگ تغییر کرده است! عروسی هم تغییر کرده!

- اوه ، ترجیح میدم بمیرم!

مبالغه در رویدادها و تشریفات زندگی. زندگی یک پیرمرد غنی از رویدادها نیست. از این رو ، گرایش آنها به "باد کردن" انواع ریزه کاریها و ریزه کاریها به نسبتهای جهانی است.

اهانت به جوراب می تواند به "یک چیز کامل" تبدیل شود. و گاهی اوقات ، از نظر عزیزان ، امر عجیبی است ، که به یک عمل مقدس انجام می شود. ممکن است روزی این شوک را تجربه کنید که شما ، که ناگهان برای ملاقات با یک پیرمرد آمده اید ، اصلاً خوش آمدید. و دلیل این امر شستشوی سینک ظرفشویی است که پیرمرد برای یک هفته آماده انجام آن می شد و اکنون شما حرف او را قطع کرده اید و او فقط منتظر است تا شما بالاخره آنجا را ترک کنید.

با احترام گذاشتن به انواع "عادات عجیب" پیرمرد ، هم او و هم خودتان آرامش خاطر را تضمین می کنید. انواع "چیزهای کوچک" که پیرمرد به عنوان یک گنج از آنها استفاده می کند ، گاهی باعث سوء تفاهم و تحریک در فرزندان آنها می شود. تصور کنید که هنوز موفق شده اید پیرمرد را متقاعد کنید ، و او عادت "عجیب" خود و انواع چیزهای کوچک را رها می کند. در جهان چه چیزی تغییر خواهد کرد؟ به احتمال زیاد هیچیپس چرا انقدر انرژی هدر می دهید ، دعوا می کنید و رنج می برید؟ به "چیزهای کوچک" مورد علاقه پیرمرد و به امور "فوق العاده مهم" او احترام بگذارید.

آنچه برای عزیزان بی اهمیت است ، برای پیرمردها بی اهمیت نیست. تصور کنید ارتقاء شما برای شخصی که شاید برای آخرین بار در زندگی خود از منظر شما مراسم "مسخره" خود را انجام داده باشد ، چه چیز بی اهمیتی به نظر می رسد.

بهتر است اقوام قدیمی خود را در جریان بازدید خود قرار دهید. هنگام قرار ملاقات ، برنامه ها و برنامه روزانه پیرمرد را در نظر بگیرید. آیین های پیرمرد به او این امکان را می دهد که آرامش روحی خود را حفظ کرده و احساس کنترل بر زندگی خود را داشته باشد: "من هنوز استاد زندگی خود هستم".

شما می توانید استدلال کنید: "اما شاید این افراد قدیمی هستند که باید با ما سازگار شوند؟ بالاخره آنها برخلاف ما زمان زیادی دارند. و آنها غالباً مشغول انواع چیزهای کوچک هستند! " اما سرگردانی تجاری آنها نشانه سازگاری است: نیاز به مشغله کاری در تجارت مکانیزمی است برای جلوگیری از رنج ، که در پیری همراه ابدی است.

خودخواهی. بسیاری از افراد مسن خودخواه می شوند. اما این خودخواهی معمول نیست ، به این معنا که ما به درمان این مفهوم عادت کرده ایم. دلایل زیادی برای این امر وجود دارد.

بدن پیرمرد همیشه سیگنال های ناخوشایندی می دهد ، با اصرار توجه به خود را می طلبد. وقتی ساده ترین و بی ضررترین سرماخوردگی را داشتید ، به خودتان فکر کنید. چقدر به دیگران فکر کرده اید؟ یا افکار هنوز برای خودشان جذاب بود؟

پیری بیماری است که از بین نمی رود. از این رو چنین نگرانی از خود. علاوه بر این ، دنیای پیرمردها در حال کوچک شدن است. دوستان و بستگان در حال مرگ هستند. انواع بدعت ها در تلویزیون وجود دارد. افراد نزدیک بیش از حد مشغول نگرانی های خود هستند. چگونه می توان خودخواه نشد؟

خودخواهی یکی از سازوکارهایی است که به سازگاری کمک می کند. پیرمرد بر خود متمرکز است ، بر تجربیات ، حرکات ، احساسات خود تمرکز می کند. یک پیرزن ، که "از دست دادن عصبانیت" خود را از دست داده بود ، در انجام کار پیری خود ، در یک انگیزه شاد ، دست خود را تند تکان داد تا برای نوه سه ساله خود تکان دهد ، تاندون را کشید ، و پس از آن او برای مدت طولانی رنج برد. زمان. این همان چیزی است که انگیزه تماس با شخص دیگر در این سن با آن همراه است.

دوگانگی تنهایی. تجربه تنهایی در دوران سالمندی مبهم است. از یک سو ، احساس جدایی شدید از اطرافیان و ترس از تنهایی وجود دارد. از سوی دیگر ، این یک خواسته آشکار است که خود را از اطرافیان خود جدا کند ، تمایلی است که از صلح و ثبات خود در برابر حملات بیگانگان محافظت کند.

- مامان چرا مدام غر میزنی؟ چرا برای ملاقات تماس می گیرید؟ ناراحت شدن و گفتن ترک کنم؟

- بنابراین من به عنوان مردم منتظر شما بودم! و شما مانند حیوانات هستید!

- کدام یک از ما حیوان هستیم؟! چه کسی نان ها را در پارچه می پیچد؟! نانهای شما همراه با پارچه برای شما از ما عزیزتر است!

این روندهای متناقض را باید در نظر گرفت. نام شما برای شما نیست که به صلاحدید خود تغییر ترتیب دهید ، تغییر شکل دهید ، مبلمان را تغییر دهید. نان ها را از پارچه ها باز کرده و در سطل نان می گذارند.

لازم است بیاموزید که چگونه زندگی یک عزیز را به اشتراک بگذارید ، با پذیرش ایده او مبنی بر اینکه که نان های پارچه ای بیات نمی شوند. با او بمان ، تنهایی او را روشن کن. نان و پارچه مهمتر از شما نیست. اما برای پیرمرد (چنین تجملاتی را به او ببخش) او هنوز هم مهم است. و آنچه او تصمیم گرفت. و افسانه شخصی او در مورد نگهداری نان مهم است.

ایده های آزار و اذیت … افراد مسن اغلب تصور می کنند که عزیزان با آنها منصف نیستند. به نظر می رسد که آنها از نظر اخلاقی و جسمی مورد ظلم قرار می گیرند. احساس اصلی کینه است. پیرمرد فکر می کند که می خواهند او را از شر خود خلاص کنند. انرژی زیادی را هدر ندهید تا ثابت کنید پیرمرد در اشتباه است. فقط دوست داشتن و مراقبت از او را ادامه دهید.

در پایان ، من یک بررسی کوتاه از فیلم بلند الکساندر پین "نبراسکا" ارائه می دهم ، تجزیه و تحلیل روان شناختی شخصیت های آن قادر به انجام عملکرد درون نگری و درک ماهیت رابطه بین "پدران و فرزندان" است. ایده و پیام در این تصویر به چشم می خورد. سینمای سیاه و سفید پین مانند خواندن کتابی بدون رنگهای روشن و جلوه های "پر سر و صدا" است ، جایی که زندگی مردم سیاه و سفید نوشته شده است. فیلم ما را با یک خانواده ساده آشنا می کند ، جایی که نزدیکترین همراهان ما پدر و پسر خواهند بود.پدر ، یک پیرمرد با "شخصیت" ، با اعتیاد به الکل و شروع بیماری آلزایمر ، نامه ای را از طریق نامه دریافت می کند که در آن برنده شدن یک میلیون نفر است ، که می تواند در لینکلن ، نبراسکا جمع آوری شود. پدر مصمم است تا برنده های خود را بگیرد. خانواده - یک همسر و دو پسر بزرگسال ، که به پیروزی اعتقاد ندارند ، به این اقدام اعتراض کردند. پسر کوچک ، بدون اشتیاق ، تصمیم می گیرد به پدرش کمک کند و آنها به جاده می روند. در طول سفر ، پسر به پدر خود نزدیک می شود و چیزهای زیادی را می آموزد که در کل زندگی قبلی آنها نمی توانست آموخته باشد. در فینال ، مسافران برنده خود را دریافت می کنند ، مانند همه کسانی که تصمیم می گیرند به سفر خود بپیوندند.

توصیه شده: