مال من ، شما ، ما مرز بین عشق و اعتیاد کجاست؟

فهرست مطالب:

تصویری: مال من ، شما ، ما مرز بین عشق و اعتیاد کجاست؟

تصویری: مال من ، شما ، ما مرز بین عشق و اعتیاد کجاست؟
تصویری: فیلمی که باعث گریه و ترک بسیاری از معتادان به مخدر و شیشه 2024, آوریل
مال من ، شما ، ما مرز بین عشق و اعتیاد کجاست؟
مال من ، شما ، ما مرز بین عشق و اعتیاد کجاست؟
Anonim

4 نوع روابط وابسته

همه ما ، تا حدی وابسته به فردی هستیم که به زندگی خود اجازه می دهیم. تنها تفاوت در قلمرویی است که او در ما اشغال کرده است.

یا ما در آن هستیم.

چهار نوع رابطه وابسته وجود دارد:

در دیگری حل شود.

برای تبدیل شدن به بخشی از زندگی او ، یک ضمیمه ، یک افزودنی به او. ارزشها و نگرش او را نسبت به زندگی اتخاذ کنید.

برای دیدن مربی ، معلم - کسی که در زندگی و به ویژه در آنچه شما نیاز دارید ، بهتر است.

نیازهای خود را درک یا احساس نکنید.

به انتخاب خود اعتماد نکنید و خود را به عنوان فردی که می تواند مسئولیت زندگی شما را به طور مستقل به عهده بگیرد ، باور نکنید.

تمام مسئولیت ها ، برنامه ها ، اهداف ، تصمیمات مهم به شریک منتقل می شود.

دیگری به نوعی اقامتگاه تبدیل می شود که از جهان خارج پناه می گیرد و از آن محافظت می کند. رحم مادر برای بزرگسالان

"معنی زندگی من این است که با او باشم. او برای من همه چیز است. من بدون او هیچ هستم."

"من نمی توانم تصور کنم که چگونه می توانید بدون کسی که شما را راهنمایی می کند ، از شما مراقبت می کند و از شما محافظت می کند ، زندگی کنید."

چنین افرادی به طور هدفمند به دنبال فردی هستند که او را در دنیای خود بپذیرد ، مراقبت و نجات دهد ، رشد کند و او را در مسیر درست هدایت کند ، زیرا بدون وجود یک شخصیت والدین دلسوز در این نزدیکیاهد ، احساس دوام نمی کنند.

راه خروج از روابط وابسته ، اول از همه ، یافتن خود به عنوان فردی جداگانه ، افزایش استقلال و توانایی اتکا به خود و اعتماد به خود است.

این بدان معناست که یک فرد بالغ شوید و بتوانید به خودتان تکیه کنید.

Star یک ستاره راهنما برای دیگران شوید

مسیر زندگی و پیشرفت فرد دیگر را تعیین کنید و او را در مسیر درست فشار دهید. برای تبدیل شدن به یک مادر دلسوز ، یک پدر سختگیر ، مربی ، امدادگر و مربی روحانی ، همه به یکی تبدیل شدند.

مسئولیت زندگی ، سلامتی ، تغذیه و پیشرفت او را بر عهده بگیرید. برای او اهداف تعیین کنید ، الهام بخشید ، فشار دهید ، انگیزه دهید. بارج باشید که او را به جلو هل می دهد.

در همان زمان ، قلمرو شخصی دیگری اصول ، جهان بینی ، خواسته ها ، سیستم ایده های مربوط به خود ، راه های تعامل با جهان ، ایده ای از توانایی های خود است. اهداف و راههای دستیابی به آنها ، و همچنین قلمرو فیزیکی - وسایل شخصی ، فضای شخصی آنها - همه اینها در حال اشغال است. آن را زیر پا می گذارند و مانند پاکسازی با علف های هرز حفر می کنند تا فقط موارد لازم و مفید را بکارند.

بهای چنین مراقبت هایی محرومیت از آزادی دیگران ، تعیین سرنوشت خود ، برای انتخابات خودشان ، قلمرو شخصی ، جایی که ورود آنها ممنوع است است.

من می دانم که شما به چه چیزی نیاز دارید! به حرف من گوش کن خوب می شوی! »

"من او را بزرگ کردم ، از او مردی ساختم! اگر من نبودم کجا بود؟!"

"من باهوش تر ، قوی تر از او هستم. من میدانم این کار را چگونه انجام دهم. و اگر او تمام آنچه را که من به او می گویم انجام دهد ، همه چیز خوب خواهد بود."

"من برای او زندگی می کنم. من زندگی می کنم تا همه چیز برای او خوب باشد."

به نظر می رسد که آنها برای شخص دیگری زندگی می کنند و خود را به طور کامل قربانی می کنند. و طبیعتاً آنها انتظار سپاسگزاری را دارند.

در حقیقت ، آنها به سادگی شخص دیگر را جذب می کنند و آرزوها و خواسته های خود را جایگزین می کنند. پر کردن یک حفره در روح شما با زندگی شخص دیگری

اگر تمام تلاشهایی که برای رشد از دیگری شایسته است صرف شنیدن خود شود و هر آنچه در دیگری رشد کرده است در خود رشد کند - این رشد خواهد بود!

اما کنار گذاشتن مأموریت مبلغی ، کنترل و موقعیت والدین در رابطه با بزرگسالان دیگر بسیار دشوار است. از حس قدرت و قدرت.

با کنار گذاشتن زندگی به خاطر دیگری ، فرد باید با خلأی که در جایی که توسط شخص دیگری پر شده بود روبرو شود.

شما باید نگاه دقیق تری به خود داشته باشید و یاد بگیرید که تمایلات خود را از خواسته های دیگران متمایز کنید.نیازهای خود را بپذیرید و به خودتان اجازه دهید که بدون تلاش برای شادی بخشیدن به دیگران ، آنها را برآورده کنید. و به رسمیت شناختن حق متفاوت بودن شخص دیگر و مستقل مسئولیت جان خود.

⦁ برای به دست آوردن قدرت کامل بر دیگری

در این مورد ، نوعی "تصویر ایده آل" از طرف شریک ایجاد می شود که فقط در سر شخص وجود دارد.

این اتفاق با از بین بردن کامل دنیای درونی شخص دیگر روی می دهد.

شخص دیگری به عنوان یک بی اهمیتی کامل ، یک برده ، یک چیز ، ناتوان از هر چیز ارزشمندی در نظر گرفته می شود ، او باید با کمک انتقاد و تحقیر مداوم "آموزش دیده" و "به ذهن متبادر شود".

علاوه بر این ، ویژگی هایی که شخص دیگر در آنها فوق العاده است مورد انتقاد و تحقیر قرار می گیرد.

وظیفه اصلی این است که دیگری را کاملاً وابسته کنید. آنها می توانند آن را با هدیه بخرند ، آن را به طور کامل تهیه کنند ، تنها چیزی که مجاز نیست آزادی و استقلال است.

مسئولیت دیگری اعلام می شود ، اما در واقعیت انجام نمی شود: شریک فقط مورد استفاده قرار می گیرد. در آن هر روز توانایی خود برای فرمانروایی ، کنترل احساسات و اعمال دیگران مورد آزمایش قرار می گیرد

این یک نوع رابطه اعتیادآور سادیستی است که بر اساس اصل متجاوز و قربانی ساخته شده است. قربانی دائماً زیر یوغ گناه ، وحشت و شرمندگی است. او سعی می کند خواسته های روزافزون متجاوز را برآورده کند و خود را به عنوان یک شخص کاملاً نابود کند. متجاوز مانند گربه ای با موش با آن بازی می کند - وقتی موش هنوز زنده است ، می لرزد ، مقاومت می کند ، جالب است. به محض اینکه قربانی کاملاً تسلیم شد ، به عنوان یک شخص مرد ، تمام علاقه به او از بین می رود. و آنها به دنبال قربانی جدید ، اغلب کودک هستند.

احساس اهمیت ، قدرت ، توانایی کنترل زندگی دیگران - این چیزی است که متجاوز را به خود جذب می کند و در نظر خود برای او ارزش قائل می شود.

در این روابط سوءاستفاده های روحی و جسمی زیادی وجود دارد.

اگر قربانی بتواند کمک بگیرد و از دام فرار کند ، و به دنبال یک سادیست جدید برای خود نباشد ، اما به تدریج خود ، ایمان و اعتماد خود را به دست آورد ، در این صورت می توان با شخص دیگری روابط سالم تر و جدیدی برقرار کرد.

از دیگری به عنوان آینه استفاده کنید

"نور من ، آیینه! بگو بله ، تمام حقیقت را گزارش دهید: آیا من دوست داشتنی ترین در جهان هستم ، همه سرخ و سفیدتر؟"

آینه باید پاسخ دهد: "شما" و خستگی ناپذیر ستایش کنید ، فقط ویژگیهای مثبت و فوق العاده زیبا یک شریک را منعکس می کند - ذهن تیز ، زیبایی ، اصالت ، خاصیت ، عدم شباهت به انسانهای ساده.

اگر آینه چیزی شبیه به این نشان دهد: "شما زیبا هستید ، هیچ حرفی وجود ندارد ، اما شاهزاده خانم هنوز سفیدتر است …" با عصبانیت شکسته می شود و فوراً جایگزینی برای آن جستجو می شود ، یک آینه یا آینه جدید ، که در آن ذهن و زیبایی بی سابقه صاحب منعکس می شود …

با ایجاد چنین رابطه ای ، شخصی مانند یک کودک دمدمی مزاج رفتار می کند که فقط انتظار ستایش و شناخت بی قید و شرط استعدادهای خود را از والدین دارد.

شریک باید نه تنها نقش آینه را ایفا کند ، بلکه مسئولیت های والدین را نیز بر عهده دارد - تهیه ، داماد کردن ، دوست داشتن ، قاشق غذا دادن و آوردن قطار.

تمام مسئولیت تأمین ، امنیت مالی ، حل مسائل پیچیده و حیاتی بر عهده شریک است.

"اگر او من را دوست دارد ، پس باید برای من تأمین کند. در غیر این صورت ، چرا شما اصلا به شوهر و مرد احتیاج دارید؟"

"او فقط باید از این واقعیت خوشحال باشد که شخصی مانند من با او زندگی می کند."

این یک نوع رابطه خودشیفته است. دیگری فقط به عنوان یک آینه مورد نیاز است ، به عنوان یک بازتاب ضعیف ، پس زمینه ای که صاحب آن درخشان تر و م effectivelyثرتر دیده می شود.

شناخت دیگری به عنوان فردی برابر ، قابل مشاهده ، جدا و بدون بازتاب اولین قدم در بهبود چنین رابطه ای است.

نیاز فرد به ایجاد روابط وابسته در دوران کودکی شکل می گیرد. کودک به دنبال راهی است که به او فرصتی برای دریافت عشق و مراقبت از عزیزان بدهد

خود سیستم خانوادگی این روش را دیکته می کند - چگونه رفتار کنیم تا دوست داشته شویم ، مورد قدردانی قرار بگیریم ، مورد توجه شما قرار بگیریم ، مورد تحسین شما قرار بگیریم.آیا برای این کار باید ناراضی و درمانده باشید ، یا باید یک نجات دهنده ، یک قهرمان ، یک شهید و مسئول همه باشید ، یا باید یک ظالم ظالم ، سلطه گر ، یا باهوش ترین ، زیباترین برای توجیه باشید. انتظارات غیرواقعی خانواده و اغلب این الزامات خلاصه می شوند ، مخلوط می شوند و یک سیستم پیچیده از نیازها و انتظارات ایجاد می کنند که فرد سعی می کند در رابطه با دیگری آنها را برآورده کند.

لازم به ذکر است که افراد به طور دقیق همسر خود را مناسب برای آنها در راه روابط می یابند.

با ایجاد روابط ، ما شخصی را به قلب خود راه می دهیم ، وارد قلمرو او می شویم و او را به منطقه ما می گذاریم. اگر ما جایی برای آن نداشتیم ، اگر آنقدر کامل و خودکفا بودیم که به هیچ کس دیگر احتیاج نداشتیم ، این امر امکان پذیر نبود. اکثر مردم به یکدیگر احتیاج دارند و خدا را شکر می کنیم.

دو نفر عاشق یکدیگر را تکمیل می کنند ، در حالی که با دیگری احساس بهتری نسبت به بدون آن دارند. تنها تفاوت در نحوه تعامل و قلمرویی است که به دیگری می دهیم یا از او می گیریم.

در یک رابطه سالم دلبستگی وجود دارد ، اما استقلال نیز وجود دارد ، توانایی تکیه بر خود ، به منابع شخصی خود که به شخص دیگری وابسته نیست

حمایت از احترام به مرزهای طرف مقابل وجود دارد

در یک رابطه سالم ، افراد با هم می مانند نه به این دلیل که بدون یکدیگر غیرممکن است ، بلکه به این دلیل که با هم بهتر از جداگانه است.

یک رابطه بالغ عشق عبارت است از رابطه افرادی که با تکمیل یکدیگر ، افراد مجزا و جامعی باقی می مانند که دارای فرصتهای کافی برای رشد فردی و منابع داخلی مستقل از شریک زندگی خود هستند.”(E. Emelyanova)

"عشق بالغ می گوید:" من می توانم بدون تو زندگی کنم ، اما دوستت دارم و بنابراین می خواهم آنجا باشم. " (I. Yalom)

با هر کسی که رابطه برقرار کنیم ، آنها را بر اساس اصلی که از کودکی به آن عادت کرده ایم ایجاد می کنیم ، بنابراین ، راه خروج از روابط وابسته ، اول از همه ، تغییر در خود است

زیرا در هر رابطه جدید ما دوباره خود را خواهیم آورد.

توصیه شده: