مرز بین پذیرش و تقاضا کجاست؟

تصویری: مرز بین پذیرش و تقاضا کجاست؟

تصویری: مرز بین پذیرش و تقاضا کجاست؟
تصویری: معلومات جدید مهاجرت و پناهندگی برای افغان ها 2021 2024, ممکن است
مرز بین پذیرش و تقاضا کجاست؟
مرز بین پذیرش و تقاضا کجاست؟
Anonim

"آن مرد گفت که نیازهای زیادی برای مردم دارد و الزامات را برای من ذکر کرد. در پاسخ ، من گفتم که ما برای یکدیگر کار نمی کنیم و حق نداریم هیچ گونه خواسته ای داشته باشیم ، این بیشتر یک پیشنهاد است. من در ذهنم اضافه کردم که باید دیگران را همانطور که هستند بپذیرم ، اما این به نظرم کاملاً عینی نبود. چگونه می توان بین پذیرش افراد آنطور که هستند و الزامات یا معیارهایی که به شما کمک می کند بفهمید آیا می خواهید شخصی را در کنار خود ببینید ، مرز پیدا کنید؟"

بسیاری از شما پس از گوش دادن به ضبط های روانشناسان دچار ناسازگاری می شوید - برخی می گویند شما باید الزاماتی را برای شریک زندگی خود در ذهن خود ایجاد کنید ، برخی دیگر ، برعکس ، معتقدند که شخص باید با همه کاستی ها و ویژگی های مثبت خود پذیرفته شود. در حقیقت ، این موضوع امروز کاملاً دردناک است.

در بازگشت به پرسش الزامات ، این رفتاری است که موقعیت خودشیفتگی را مشخص می کند (به علاوه ، اگر کل لیست برای یک شخص "خوانده شود" - به طور مشروط ، شما این و این را به من مدیون هستید). علاوه بر این ، در چنین شرایطی ، موقعیت قدرت به وضوح احساس می شود ، تمایل به کسب قدرت در رابطه ، غلبه بر شریک. در نتیجه چنین درخواست هایی ، شریک دوم دارای ناهماهنگی شناختی است - به نظر می رسد بله ، اما در عین حال نه. در واقع ، رفتار شخصی که در زن و شوهر تقاضا می کند نوعی تلاش برای دستکاری است ("من می خواهم شما همینطور باشید و من اصلاً به هویت واقعی شما علاقه ندارم. شما برای من جالب نیستید. یک شخص ، من فقط اهمیت می دهم که تو هستی و می توانی به من بدهی. اگر نمی توانی آنچه را که من می خواهم به من بدهی ، من به تو احتیاج ندارم! ").

یک پیام عصبی بیشتر (به عبارت دیگر گرم هنگامی که فرد سعی می کند به ما نزدیک شود) چگونه خواهد بود؟ در این مورد ، شریک می گوید رفتار یا کلمات شما به او آسیب می رسانند (با درک اینکه یک ضربه وجود دارد ، شخص حداقل به نحوی در مورد آن صحبت می کند). علاوه بر این ، اگر فردی بفهمد واکنش او به این یا آن عبارت در چه موقعیتی ناکافی است و می تواند احساسات خود را حفظ کند ("من روی این موضوع کار می کنم. آیا می توانید نسبت به من و احساسات من ملایم تر باشید؟") ، این تأثیر مثبتی بر توسعه روابط زوجین خواهد داشت. مهم این است که با هم بنشینید و توافق کنید ("بیایید دریابیم که اگر من هنوز این را از شما بخواهم چگونه رفتار خواهیم کرد"). به طور نسبی ، این چنین به نظر می رسد - اگر فردی از نوع لباس شما شکایت دارد ، می توانید خود را به شکل های مختلف بیان کنید ، هم به شکل افتضاح کننده و شرم آور و هم به شکل دلپذیرتر ، تا برای شما راحت تر باشد. شریک برای درک کلمات شما ("فووو ، چطور لباس می پوشی؟" ، "چرا شما بلوز نمی پوشید؟ من خیلی دوست دارم وقتی دختران چنین لباس هایی می پوشند ، بسیار جذاب به نظر می رسند. شاید شما بتوانید سعی کنید جذابیت بیشتری نیز داشته باشید به من؟ "). ما در دنیایی خودشیفته زندگی می کنیم و نمی توانیم از الزامات طرح خودشیفتگی اجتناب کنیم ، اما باید بتوانیم با خود کنار بیاییم و بفهمیم که شما کجا آماده هستید که تسلیم شریک خود شوید ، و کجا نه ، و مرز را به موقع تعیین کنید..

فهرست گسترده ای از خواسته های یک شخص به شخص دیگر نشان می دهد که کسی که از شما خواسته است از خود مطالبه گر است و خود را آنطور که هست (در مواجهه با یک ضربه خودشیفته) درک نمی کند. اگر در مورد دوران کودکی چنین افرادی صحبت کنیم ، خواهیم دید که والدین دچار تنزل ، طرد و توهین می شوند ، خواسته ها و انتظارات زیادی از کودک ، گاهی ناگفته (اما کودک همیشه احساس می کرد در جایی کوتاهی می کند) می کنند.بر این اساس ، با بالغ شدن ، فرد الزاماتی را برای دیگران مطرح می کند ، زیرا خود او نیز دارای الزامات مشابه در رابطه با خود است (مشروط بر این ، اگر از سبک خاصی از لباس پیروی نکند ، به خود احترام نمی گذارد - به عنوان مثال ، پیراهن ، بلوز ، و غیره).). گاهی اوقات چنین افرادی حتی می ترسند از خانه خارج شوند در چیزی که در ذهن آنها به اندازه کافی زیبا نیست.

اگر کودکی در رابطه ای رشد کند که تقاضا شرط آن رابطه باشد ، در بزرگسالی ، وارد رابطه می شود ، او خواسته هایی را با خود همراه می کند. برای او ، این یک هنجار است (آنها از من خواستند ، به این معنی که من نیز باید در یک رابطه مطالبه کنم ، این تنها راهی است که می توانیم زن و شوهر باشیم). بسیاری از مردم اکنون چنین الگوی خودشیفته ای دارند ، اما این یک جمله نیست!

چگونه با آن کار کنیم؟ شریکی که خواسته ها از او خواسته شده است چه باید بکند؟ اولین و مهمترین نکته این است که حق برآورده نکردن انتظارات دیگران باید به طور محکم در هسته روان شما بنشیند. به طور معمول ، این مشکل در زوجین شایع است ، هنگامی که شرکا در آسیب متناظر یکدیگر قرار می گیرند. با این حال ، اگر شما چنین شریکی دارید ، این یک سیگنال است - انتظارات درونی خود را از خود برآورده کنید (آنهایی که توسط والدین شما معرفی شده اند ، و اکنون در روان شما درونی شده اند و مانند افکار شما به نظر می رسند ؛ همچنین ، ممکن است هوشیاری شما تازه به دست آید. ایده هایی از جامعه که به راحتی شما را جذب می کند ، زیرا در واقع شما به برآورده کردن انتظارات دیگران عادت کرده اید). به خود این حق را بدهید که خود را به خاطر آنچه هستید ، دوست داشته باشید ، ناقص باشید و به این احساس ، عشق و وقار برای خود مسلح باشید ، همه را از نظر احساسی به رابطه تبدیل کنید. نکته آخر بسیار مهم است ، زیرا بیشتر همه چیزهایی که می گویید هنوز توسط شخص ، قبل از هر چیز ، از طریق پخش قابل درک است. گام بعدی این است که یکی از انتظارات خود را انتخاب کرده و با الگوی همسرتان کار کنید (برای مثال ، شما در هر شرایط و شرایطی تصور قوی از خود به عنوان فردی شایسته دارید ، در این صورت می توانید با الگوی خودشیفته شریک زندگی خود کار کنید).

این مهم است که بتوانید مرزهای مشخصی را در درون آگاهی خود تعیین کنید - آنچه را که آماده تحمل آن هستید ، چه چیزی را آماده تغییر دهید و چه چیزی را نه. درک دردی که در روان همسرتان نهفته است (به شرطی که فرد موافقت کند در کنار شما آسیب پذیر باشد و درونی ترین احساسات را داشته باشد) به معنی ارزش بالای یک رابطه در یک زوج است.

اگر به هیچ وجه آمادگی تغییر چیزی را ندارید ، به آرامی با شریک زندگی خود صحبت کنید و دلیل آن را توضیح دهید. مهم این است که برای شخص روشن کنید که با او مخالف نیستید ، برای شما مهم است که به سبک خود زندگی کنید و هویت خود را حفظ کنید ( من شما را دوست دارم و امیدوارم که بتوانید مرا قبول کنید ناقص”). رفتار شریک خود را تجزیه و تحلیل کنید - آیا او آماده مذاکره است؟ اگر نه ، ما در مورد سطحی از خودشیفتگی صحبت می کنیم که کار کردن به تنهایی بدون درمانگر دشوار است.

به عنوان مثال ، لیستی از چندین نکته به شما ارائه شد - برای تغییر سبک لباس ، محل کار و حلقه اجتماعی. بنشینید و الزامات شریک زندگی خود را با دقت در نظر بگیرید (من می توانم چیزی را در سبک لباس تغییر دهم ، اما من کار و دوستی ندارم). سپس با شخص صحبت کنید که چرا این الزامات برای او مهم هستند - از این طریق می توانید بفهمید که آیا شخصی با همه افراد در زندگی ادعا می کند یا فقط با شما ، سعی می کند از این طریق از آنها محافظت کند. محکم اما آرام از مواضع خود دفاع کنید ، سعی نکنید توهین کنید ، در عوض تحقیر کنید ، عصبانی نشوید.

نتیجه گیری های عجولانه انجام ندهید ("اوه ، خدا! او خواسته ها و ادعاها را مطرح می کند!") - شاید به شخصی در دوران کودکی این حق داده نشده باشد که صحبت کند و در واقع نظر منفی داشته باشد ، بنابراین اکنون او برای شما آموزش می دهد ، اما می ترسد در عوض رد شود. اگر هدف شریک زندگی شما محافظت از شما ، مراقبت است ، چرا از آن استفاده نکنید؟ اگر مخالف هستید ، از نظر خود دفاع کنید ("متأسفم ، من درک می کنم که شما همه این کارها را برای من انجام می دهید ، اما برای من مهم است که این راه را انجام دهم ، اشتباهاتی رخ می دهد. من کاملاً این حق را دارم").

بنابراین ، بیایید خلاصه کنیم.ابتدا مشخص کنید که آیا شریک برای خود خواسته هایی دارد یا شما. اگر برای خودش ، چه نوع دردی را همزمان تجربه می کند (یا کلیشه ای تازه در این مکان شکل گرفته است)؟ به این فکر کنید که آیا آماده تغییر و سازگاری با شریک زندگی خود هستید ، آیا این به شما زیاد آسیب نمی رساند؟ اگر برای شما خیلی درد دارد ، از شریک خود بخواهید که با او کنار بیاید. امتیاز دهید ، مطمئن شوید که در عوض امتیاز می خواهید - بنابراین رابطه ای برابر خواهید داشت. اگر نمی توانید تسلیم شوید - برای سرخوردگی شریک زندگی خود ، تجلی احساسات و عواطف دشوار ، کینه ، عصبانیت نسبت به خود آماده شوید. وظیفه شما این است که با حفظ رابطه ، جریان احساسات معکوس را به "نه" محکم تحمل کنید. به این ترتیب می توانید به یک دوست عزیز کمک کنید ، زیرا در دوران کودکی درد همیشه به این دلیل نبود که شما مرزها را تعیین کرده اید و بدون احساس "نه" گفته اید - شما آن را با فرزند خود از نظر احساسی زندگی نکرده اید ("بله ، من درک می کنم ، شما درد دارید و دوست دارید با دیگری ، اما جهان به این ترتیب مرتب شده است ، بنابراین اکنون باید آن را تحمل کنید ").

توصیه شده: