2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اغلب در کارم با احساسات مختل شده روبرو می شوم. آنها مدتها پیش ، در دوران کودکی ، بی ارزش شده بودند ، در حالی که دیگران این کار را با اینرسی ادامه می دهند: خوب ، چرا "خوب" برای ناپدید شدن؟
این استهلاک دائمی در حال حاضر اغلب باطل نامیده می شود. خوب ، وقتی کسی به شما می گوید که آسیب دیده است / می ترسد ، و شما در پاسخ ، با اشتیاق می خندید ، ادعا می کنید که همه اینها مزخرف است و به نظر او می رسید.
در کودکی ، انجام این ترفند بسیار ساده تر است. زیرا من هنوز به طور کامل یاد نگرفته ام که به خودم اعتقاد داشته باشم ، و از کجا می دانید که این خیلی درست است؟ کوچک ، بالاخره برای وقوع بی اعتباری ، به کمی نیاز دارید: به طور مرتب تأکید کنید که احساسات کودک به نظر می رسد. سپس با این احساس بزرگ شوید که مشکلی با شما وجود دارد - این فقط یک موضوع زمان است. برای روشن تر شدن مطلب ، از مثالهایی استفاده می کنم.
پتیا برای سال نو یک ربات می خواهد. مانند لشکا ، فقط سبز. راستش را بخواهید ، او در حال حاضر تعداد زیادی روبات دارد. اما این یکی فقط می خواهد زیر زانو بلرزد. بزرگسالان به جای صحبت در مورد سرگرمی های پسرش ، او را شرمنده می کند که وقت آن رسیده است که بخواهیم یک دانشنامه در مورد دایناسورها بخواهیم ، در غیر این صورت او هرگز باهوش تر نیست.
لیزا از اینکه والدینش با هم به تعطیلات می روند ناراحت بود و او با عمه ماشا باقی ماند که همیشه او را مجبور می کند با یک بشقاب خالی از میز بلند شود ، که اغلب باعث می شود لیزا بیمار شود. بزرگسالان به جای صحبت با خاله ماشا در مورد بشقاب ها و لیزا در مورد تجربیات خود ، کودک را به خاطر درک نادرست واکنش های بدنش شرم می کند ، این که او احساس بیماری نمی کند و فقط وقتی سیر می شود از روی میز بلند می شود و برای همین ، که او نمی خواهد با عمه اش بماند - بستگان ، پس از همه ، شرم بر شما.
همچنین می توانید از ترس رقابت شنبه سرزنش کنید ، زیرا "پسران عادی" از هیچ چیزی نمی ترسند. و همچنین - برای دوستی با سریوژا ، که فقط اوقات فراغت خود را در حیاط با توپ انجام می دهد ، و نه با کلنکا ، که قبلاً گواهی سوم را برای رفتار خوب دریافت کرده است. و همچنین - به دلیل عصبانیت از پدر ، زیرا او هرگز او را به گاراژ نبرد ، اما چگونه می توانید از پدر خود عصبانی شوید ؟؟!
در پشت همه این مثالها که برای گوش بسیار آشنا هستند ، "جادو" به طور نامحسوس رخ می دهد: کودک مطلع می شود که خواسته ها و احساسات او غیرقابل قبول و اشتباه است و باید از این فهرست احساس کرد و خواست. یعنی ، برای اینکه والدین همچنان او را دوست داشته باشند ، شما باید کاملاً متفاوت احساس کنید. البته عشق بهایی دارد. اما نباید تسلیم خود را مطالبه کند. اما آیا ممکن است یک کودک این را بفهمد؟..
بنابراین کودکی را تصور کنید که والدینش به او می گویند "فقط مثبت ، شاد و موفق باشید ، پس من شما را دوست خواهم داشت". با پیام های منظم از این دست ، با همه عذاب های شرم و درد ناشی از قلدری در مدرسه ، او به سادگی نمی تواند پاسخ دهد "من حق دارم آنچه را احساس می کنم احساس کنم".
اکنون همه شما آگاه هستید که هیچ احساس بد و خوبی وجود ندارد ، فقط احساساتی وجود دارد که شما حق عصبانیت و ناامیدی را دارید. زیرا این در هر گوشه و از همه پادکست ها با صدای بلند بیان می شود. کودک تنها در صورت آگاهی از آن مطلع خواهد شد و در چنین فضایی محترمانه تربیت می شود. و اگر برای هر احساس "بد" استهلاک بگذاریم و آن را از بالا "دور بیندازیم" ، چه چیزی در نتیجه نهایی باقی می ماند؟
بنابراین ، یکی از متداول ترین درخواست های پیشین این است که یاد بگیرید خود را دوست داشته باشید و بپذیرید. خودتان را باور کنید ، بتوانید به خودتان تکیه کنید. و انجام این کار بدون احساسات دور انداخته دشوار است. البته والدین همیشه بهترین ها را می خواهند. درک احساسات خود مشکل است ، آنها غالباً احساسات کودکان را کنار می گذارند و معتقدند به این ترتیب آنها فولاد را خنثی می کنند.
احترام به احساسات - خود و دیگران - به بلوغ و قدرت درونی نیاز دارد. فریاد زدن و دستور خاموش کردن همیشه آسان تر از لمس دردناک است ، از جمله صدای شما. یخ زدن حواس گاهی تنها راه کارکردن است.اما برای درمان ، فرآیند یخ زدایی تدریجی آنها یک امر معمول است) این همان فضایی است که در آن احساسات (هر) ابتدا رنگ و تراکم دارند و سپس ارزش دارند. و در پشت آنها عشق و پذیرش خود ، عزیز وجود دارد)
توصیه شده:
ماهیت روان درمانی کوتاه و مختصر است - کار شایسته با احساسات و احساسات
در این مقاله من دیدگاه خود را در مورد چگونگی کار سریع و کارآمد با حوزه عاطفی فرد به اشتراک می گذارم. من قبلاً مقاله ای در مورد احساسات ، احساسات آنها ، آنچه برای درک نحوه مدیریت حوزه عاطفی خود نیاز دارید ، نوشته ام. در اینجا من می خواهم این موضوع را از طرف دیگر لمس کنم ، یعنی درک روشن و بدون ابهام از احساساتی که مسئول چه چیزهایی هستند ، چرا بوجود می آیند و چه کارهایی باید با آنها انجام شود.
استعمار احساسات یا مهار احساسات در تجارت ، سیاست ، فرهنگ سرگرمی
ما در دنیایی از حقایق ناشی از احساسات زندگی می کنیم. داشتن احساسات مناسب به شما این امکان را می دهد که حقایق "درست" را در نظر بگیرید و واقعیت های "اشتباه" را کنار بگذارید. هویت ، اعم از شوروی و پسا شوروی ، با کنترل احساسات ایجاد می شود و تنها در این صورت است که حقایق اهمیت پیدا می کنند.
روانشناسی احساسات: چه چیزی در پشت احساسات ما پنهان است؟
سلام دوستان! بیایید در مورد احساسات و احساسات صحبت کنیم. به تصویر نگاه کنید: چه حسی روی آن می بینید؟ در کارم ، اغلب با واژه هایی مانند "عصبانیت" ، "خستگی" ، "خستگی" ، "تنبلی" و سایر عبارات مشابه ، به احساسات متفاوت قوی برخورد می کنم.
درباره احساسات و احساسات. چقدر مهم است زندگی و احساس کردن
به بسیاری از ما احساس آموخته نشده است. و این بخش مهمی از ماست که وضعیت ها و واکنش ها را نسبت به رویدادها و محیط نشان می دهد. متأسفانه ما برای انجام و احساس نکردن آموزش دیده ایم. در غیر این صورت ، چگونه می توانیم خود را کنترل کنیم؟ به هیچ وجه.
در مورد قدرت احساسات و احساسات و موفقیت
چگونه احساسات ما با موفقیت مادی و حرفه ای مرتبط است. آیا آنها به نحوی ارتباط دارند؟ آیا برای دستیابی به رشد حرفه ای و موفقیت مادی خود با مشکل روبرو هستید؟ اگر چنین است ، باید به این نکته توجه کنید: تمرکز درونی شما کجاست؟ در درون شما ، در واقع چه اتفاقی می افتد؟ تمرکز داخل چیست؟ هنگامی که تمرکز درونی به این صورت می شود: