احساسات درست - کودکان ناراضی

فهرست مطالب:

تصویری: احساسات درست - کودکان ناراضی

تصویری: احساسات درست - کودکان ناراضی
تصویری: طریقه صحیح بحث که منجر به دعوا و عذاب وجدان و ناراحتی نشود 2024, ممکن است
احساسات درست - کودکان ناراضی
احساسات درست - کودکان ناراضی
Anonim

اغلب در کارم با احساسات مختل شده روبرو می شوم. آنها مدتها پیش ، در دوران کودکی ، بی ارزش شده بودند ، در حالی که دیگران این کار را با اینرسی ادامه می دهند: خوب ، چرا "خوب" برای ناپدید شدن؟

این استهلاک دائمی در حال حاضر اغلب باطل نامیده می شود. خوب ، وقتی کسی به شما می گوید که آسیب دیده است / می ترسد ، و شما در پاسخ ، با اشتیاق می خندید ، ادعا می کنید که همه اینها مزخرف است و به نظر او می رسید.

در کودکی ، انجام این ترفند بسیار ساده تر است. زیرا من هنوز به طور کامل یاد نگرفته ام که به خودم اعتقاد داشته باشم ، و از کجا می دانید که این خیلی درست است؟ کوچک ، بالاخره برای وقوع بی اعتباری ، به کمی نیاز دارید: به طور مرتب تأکید کنید که احساسات کودک به نظر می رسد. سپس با این احساس بزرگ شوید که مشکلی با شما وجود دارد - این فقط یک موضوع زمان است. برای روشن تر شدن مطلب ، از مثالهایی استفاده می کنم.

پتیا برای سال نو یک ربات می خواهد. مانند لشکا ، فقط سبز. راستش را بخواهید ، او در حال حاضر تعداد زیادی روبات دارد. اما این یکی فقط می خواهد زیر زانو بلرزد. بزرگسالان به جای صحبت در مورد سرگرمی های پسرش ، او را شرمنده می کند که وقت آن رسیده است که بخواهیم یک دانشنامه در مورد دایناسورها بخواهیم ، در غیر این صورت او هرگز باهوش تر نیست.

لیزا از اینکه والدینش با هم به تعطیلات می روند ناراحت بود و او با عمه ماشا باقی ماند که همیشه او را مجبور می کند با یک بشقاب خالی از میز بلند شود ، که اغلب باعث می شود لیزا بیمار شود. بزرگسالان به جای صحبت با خاله ماشا در مورد بشقاب ها و لیزا در مورد تجربیات خود ، کودک را به خاطر درک نادرست واکنش های بدنش شرم می کند ، این که او احساس بیماری نمی کند و فقط وقتی سیر می شود از روی میز بلند می شود و برای همین ، که او نمی خواهد با عمه اش بماند - بستگان ، پس از همه ، شرم بر شما.

همچنین می توانید از ترس رقابت شنبه سرزنش کنید ، زیرا "پسران عادی" از هیچ چیزی نمی ترسند. و همچنین - برای دوستی با سریوژا ، که فقط اوقات فراغت خود را در حیاط با توپ انجام می دهد ، و نه با کلنکا ، که قبلاً گواهی سوم را برای رفتار خوب دریافت کرده است. و همچنین - به دلیل عصبانیت از پدر ، زیرا او هرگز او را به گاراژ نبرد ، اما چگونه می توانید از پدر خود عصبانی شوید ؟؟!

در پشت همه این مثالها که برای گوش بسیار آشنا هستند ، "جادو" به طور نامحسوس رخ می دهد: کودک مطلع می شود که خواسته ها و احساسات او غیرقابل قبول و اشتباه است و باید از این فهرست احساس کرد و خواست. یعنی ، برای اینکه والدین همچنان او را دوست داشته باشند ، شما باید کاملاً متفاوت احساس کنید. البته عشق بهایی دارد. اما نباید تسلیم خود را مطالبه کند. اما آیا ممکن است یک کودک این را بفهمد؟..

بنابراین کودکی را تصور کنید که والدینش به او می گویند "فقط مثبت ، شاد و موفق باشید ، پس من شما را دوست خواهم داشت". با پیام های منظم از این دست ، با همه عذاب های شرم و درد ناشی از قلدری در مدرسه ، او به سادگی نمی تواند پاسخ دهد "من حق دارم آنچه را احساس می کنم احساس کنم".

اکنون همه شما آگاه هستید که هیچ احساس بد و خوبی وجود ندارد ، فقط احساساتی وجود دارد که شما حق عصبانیت و ناامیدی را دارید. زیرا این در هر گوشه و از همه پادکست ها با صدای بلند بیان می شود. کودک تنها در صورت آگاهی از آن مطلع خواهد شد و در چنین فضایی محترمانه تربیت می شود. و اگر برای هر احساس "بد" استهلاک بگذاریم و آن را از بالا "دور بیندازیم" ، چه چیزی در نتیجه نهایی باقی می ماند؟

بنابراین ، یکی از متداول ترین درخواست های پیشین این است که یاد بگیرید خود را دوست داشته باشید و بپذیرید. خودتان را باور کنید ، بتوانید به خودتان تکیه کنید. و انجام این کار بدون احساسات دور انداخته دشوار است. البته والدین همیشه بهترین ها را می خواهند. درک احساسات خود مشکل است ، آنها غالباً احساسات کودکان را کنار می گذارند و معتقدند به این ترتیب آنها فولاد را خنثی می کنند.

احترام به احساسات - خود و دیگران - به بلوغ و قدرت درونی نیاز دارد. فریاد زدن و دستور خاموش کردن همیشه آسان تر از لمس دردناک است ، از جمله صدای شما. یخ زدن حواس گاهی تنها راه کارکردن است.اما برای درمان ، فرآیند یخ زدایی تدریجی آنها یک امر معمول است) این همان فضایی است که در آن احساسات (هر) ابتدا رنگ و تراکم دارند و سپس ارزش دارند. و در پشت آنها عشق و پذیرش خود ، عزیز وجود دارد)

توصیه شده: