وقتی مراقبت و تربچه کلماتی شبیه هم هستند

تصویری: وقتی مراقبت و تربچه کلماتی شبیه هم هستند

تصویری: وقتی مراقبت و تربچه کلماتی شبیه هم هستند
تصویری: قرآن کریم؛ بهترین کتاب لغت و ماده شناسی - آیت الله محمدرضا نکونام 2024, ممکن است
وقتی مراقبت و تربچه کلماتی شبیه هم هستند
وقتی مراقبت و تربچه کلماتی شبیه هم هستند
Anonim

او سقوط خواهد کرد. ای بیچاره!

مادرش به او رحم می کند.

باهوش تر در ذخیره

شما نمی توانید کودکی پیدا کنید!

A. Barto

مردیت اسمال ، انسان شناس ، در کتاب خود ، ما و نوزادانمان ، نمونه هایی از فرزندپروری و تعامل مادران و فرزندان در فرهنگ های مختلف را ارائه می دهد.

به عنوان مثال ، او در مورد یک قبیله آفریقایی صحبت می کند ، جایی که یک کودک زیر 3 سال تمام وقت خود را با مادرش می گذراند ، بنابراین او به سختی گریه می کند ، به اندازه کافی با مادرش تماس جسمانی دارد ، اما ، برای مثال ، با او صحبت نمی شود ، زیرا او باید عضو تیم شود ، جایی که نظر او نظر اصلی نخواهد بود. برخلاف خانواده های غربی ، جایی که مادران سعی می کنند تا آنجا که ممکن است صحبت کنند تا کودک در اسرع وقت "تمرین کلامی" خود را شکل دهد.

او می نویسد: "ایده های ما در مورد فرزندپروری ترکیبی از تجربیات شخصی از مشاهده رفتار والدین خودمان ، تفکر در مورد چگونگی بهبود آنچه که از گذشته می دانیم و هنجارهای مبتنی بر فرهنگ است که رفتارهای قابل قبول را در یک فرهنگ خاص تعیین می کند. با توجه به همه اینها ، تعجب آور نیست که به همان اندازه والدین شیوه های فرزندپروری وجود دارد."

اعتقادات ، به عنوان یک سیستم اعتقادی پایدار ، برای همه مشترک است. در درک عمیق تر ، اعتقادات شخص تصویری از جهان است که او به آن پایبند است. و در چارچوب اعتقادات و عوامل دیگر ، به عنوان مثال ، آمادگی برای مادر شدن ، راهی برای مراقبت از کودک شکل می گیرد.

به عنوان مثال ، والدین نسل X پس از یک سال مرخصی زایمان مجبور به کار شدند و کودکان عمدتاً به مهدکودک ها و مهدکودک ها فرستاده می شدند. حتی با دوستانه ترین مراقبت ها ، مهد کودک ها نمی توانند جایگزین مراقبت های مادر شوند. چیزی که اصطلاحاً هولدینگ نامیده می شود ، حتی مربیان خوب نمی توانند به یک گروه کامل بدهند.

منظور از نگه داشتن D. Winnicott مراقبت و توجهی است که کودک از بدو تولد با آن احاطه کرده است. این شامل مجموعه ای از تجلیات بیرونی باورهای مراقبتی ، ادراکات ، جهان بینی و ناخودآگاه خود مادر است.

Image
Image

مادر نوزاد با محافظت از کودک در برابر تجربیات غیرقابل تحمل که می تواند به او جبران ناپذیری برساند ، قدرت مطلق کودک را می پذیرد ، ابتدا سعی می کند حدس بزند ، و سپس نیازهای او را می آموزد و درک می کند.

بنابراین ، جدایی بیش از حد ناگهانی و زودتر مادر و فرزند به روابط آنها آسیب می رساند ، که دیگر برای کودک بی خطر نیست.

"مدت مراقبت از مادر ، توجه و هماهنگی با ریتم نوزاد ، این واقعیت که یک مادر به اندازه کافی خوب باعث رشد کودک نمی شود و به او اجازه می دهد در وهله اول بر او تسلط داشته باشد ، باعث ایجاد قابلیت اطمینان و نوع اعتماد اولیه می شود که احتمال رابطه خوبی با واقعیت وجود دارد. "وینیکوت می نویسد. این مهم است که با گذشت زمان ، کودک توهم قدرت مطلق را از دست بدهد و مادر به کودک اجازه می دهد تا منزوی شود.

اما نگرانی دیگری نیز وجود دارد. مشتریان اغلب مراقبت والدین خود را با عباراتی مانند این گزارش می کنند: "خوب ، من یک مادر دلسوز داشتم. او همیشه آنجا بود."

هنگامی که از شما خواسته می شود بطور دقیق نحوه حمایت یا مراقبت مادرم را بیان کنید ، می توانید بشنوید که مادرم نگران بوده و اغلب می گوید "فقیر من" ، "فقیر من" و غیره.

حتی در بزرگسالی ، چنین مادرانی می گویند: "او را اذیت نکنید ، او مدام فقیر کار می کند ، بسیار شلوغ است." در عین حال ، یک پسر پسر بالغ از 9 تا 18 در یک دفتر کار می کند ، دیر نمی ماند ، هیچ فشار زمانی موقت را تجربه نمی کند.

چنین مادرانی معمولاً اجازه نمی دهند که جدایی به موقع انجام شود.

و مشتریانی که بالغ می شوند ، احساس می کنند که انتظارات والدین را به طور کامل برآورده نمی کنند ، به اندازه کافی همدل ، مهربان و پاسخگو نیستند. برای آنها دشوار است که بفهمند که آنها هنوز در پرتوهای ایده های والدین زندگی می کنند ، و البته همه باورها و ویژگی های این زمینه ارزیابی کننده هستند - تقریباً هیچ ارتباطی با آنها ندارند.

به همین ترتیب ، گزینه های اصلی مراقبت بر اساس نیازهای والدین بود تا نیازهای خود.

کودک برای خودش زندگی می کند - سالم ، باهوش ، در مدرسه وقت دارد - آیا نیاز به فقر دارد یا رنج می برد؟

Image
Image

اما بارها و بارها ، مامان در جایی که نیاز نیست تسلی می دهد.

مادرم بارها و بارها این موقعیت را پیشنهاد می کند که زندگی یک دختر فعال دشوار است - "شما ازدواج نمی کنید." در عین حال ، بد خواندن نیز غیرممکن است - "شما سرایدار خواهید شد." بارها و بارها ، مادر می گوید که رعایت هنجارهای خاص بسیار مهم است.

در پاسخ به این سوال که "چگونه حرفه خود را انتخاب کردید؟" من در پاسخ می گویم "مامان گفت" یا "مامان اصرار کرد".

مامان هم اصرار داشت به ازدواج یا ازدواج. در عین حال ، زندگی نه چندان شاد در خانواده ای از کودکان تعجب آور است.

و اگر پدر ادغام کودک و مادر را به اشتراک نگذارد ، حمایت و اعتماد به نفس نکند ، مادر را در جذب تأثیر بر کودک محدود نکند ، این اعتقاد نیز وجود دارد که شما نمی توانید به یک مرد اعتماد کنید ، و این درسته ، مامان اینطور گفت..

این محافظت بیش از حد به هیچ وجه بر اساس احساسات کودک نیست ، بلکه همیشه نیاز مادر به برآوردن ترس ها ، اضطراب ، نیاز به محبت مداوم است.

و بنابراین کودک جان خود را از دست می دهد ، اما جان مادرش را می گیرد.

در عین حال ، تنظیمات آگاهی از نیازهای آنها نیز از بین می رود. والدین کودکان بزرگسال یک چیز از آنها انتظار دارند: درک نیازهای والدین ، پاسخ به آنها. اما کجا ، رحم کن؟! اگر به کودک بیاموزید که نیازهای طبیعی را نادیده بگیرد ، با اضطراب یا پیش بینی خود آنها را قطع کند؟ دایره بسته است.

وینیکوت می نویسد: "برخی از مادران در دو بعد عمل می کنند. در یک سطح (شما می توانید آن را بالاترین سطح نامید) ، آنها فقط یک چیز می خواهند - برای اینکه کودک بزرگ شود ، از پشت حصار بیرون بیاید ، به مدرسه برود ، به دنیا برود. اما از نظر دیگر ، عمیقتر ، همانطور که فکر می کنم ، و در واقع ، ناخودآگاه ، آنها نمی توانند اعتراف کنند که کودک آزاد می شود. در اینجا ، در اعماق روح خود ، جایی که منطق اهمیت چندانی ندارد ، مادر نمی تواند چیزی را که برای او ارزشمندتر است ، از نقش مادری اش کنار بگذارد - برای او راحت تر است که وقتی مادر به او وابسته است ، مادر احساس کند. همه چیز ، تا زمانی که او ، با بزرگ شدن ، بیشتر و بیشتر مستقل و سرکش می شود."

مراقبت های بهداشتی مبتنی بر موارد زیر است:

1. درک نیازهای شخص دیگر ، در این مورد ، کودک. هرچه نگرانی مادر کمتر باشد ، دلیل کمتری وجود دارد که کودک به خود اعتماد نکند. کودک درس های زندگی را دریافت می کند ، که با آن کنار می آید - دچار گرسنگی کوتاه مدت یا سایش در زانو می شود.

2. پذیرش دیدگاه متفاوت - به عنوان مثال ، پذیرفتن اینکه کودک می تواند در شرایطی که والدین سرد هستند ، گرم باشد.

3. اهمیت دیگری: درک اینکه شما و فرزندتان برای همیشه "ادغام" نشده اید و وقتی آماده این کار شود ، راه خود را می رود.

توصیه شده: