همه ما نیاز به توجه داریم. نوازش روانی

فهرست مطالب:

تصویری: همه ما نیاز به توجه داریم. نوازش روانی

تصویری: همه ما نیاز به توجه داریم. نوازش روانی
تصویری: The Medium Gameplay PC - Preparing Jack 2024, آوریل
همه ما نیاز به توجه داریم. نوازش روانی
همه ما نیاز به توجه داریم. نوازش روانی
Anonim

من از الهام و ایده مقاله برای آلا دالیت و موسسه بین المللی تجزیه و تحلیل معاملات توسعه ای MIR-TA تشکر می کنم.

فکر می کنم شما گربه ها را تماشا کرده اید که به دست انسان گرم رسیده و شروع به درخواست نوازش می کنند. و هنگامی که شروع به نوازش آنها می کنید ، آنها در پاسخ با صدای جیر جیر جیر جیر می کنند و شما از حساسیت متقابل احساس گرما و راحتی می کنید. آیا گربه ها فقط نیاز به نوازش دارند؟ و آیا فقط فیزیکی است؟ و اگر فیزیکی نیست ، پس چه؟

همه ما به نوبه خود به نوازش نیاز داریم. نوازش به معنی پذیرش ، تشخیص ، مراقبت و عشق است. این می تواند مشروط باشد ، به عنوان مثال ، برای کار انجام شده ، یا می تواند بدون قید و شرط ، فقط برای آنچه هستید. نوازش را می توان هم از نظر جسمی و هم از نظر کلامی بیان کرد. و گاهی ممکن است یک لبخند یا یک نگاه کافی باشد.

کلود اشتاینر ، یکی از بنیانگذاران تجزیه و تحلیل معاملات ، نظریه اقتصاد نوازش را از طریق تحقیقات ایجاد کرد. او گفت: "نوازش برای حفظ زندگی به اندازه ارضای سایر نیازهای بیولوژیکی اولیه - غذا ، نوشیدنی و سرپناه ضروری است. علاوه بر نیازهای نام برده ، نیاز به نوازش ، عدم ارضاء ، منجر به مرگ فرد می شود."

به نظر می رسد که ما از آن آگاه هستیم یا نه ، اما همه ما صرف نظر از سن یا نوع فعالیت ، به نوازش نیاز داریم. ما در شبکه های اجتماعی پست می نویسیم ، لباس زیبا می پوشیم ، غذاهای خوشمزه خانگی را خراب می کنیم ، در مسابقات مختلف شرکت می کنیم تا تأیید کنیم که جهان نسبت به ما بی تفاوت نیست.

گاهی اوقات ما آن را متفاوت انجام می دهیم: ما با عجیب و غریب بودن خود تحریک می کنیم ، گویی می گوییم: "ببین! من مثل بقیه نیستم! من به خاطر جامعه کاری نخواهم کرد ، من به نظر شما" اهمیتی نمی دهم "!"

و ما با رفتار خود شایعات زیادی ایجاد می کنیم و خودمان متوجه نمی شویم که چگونه در این کمپوت سکته مغزی مثبت یا حتی منفی استحمام می کنیم.

بله ، این درست است: واکنش های منفی افراد نیز نوازش می کند ، حتی اگر بر خلاف آن باشد ، راه ناخوشایند و گاهی حتی دردناک است. با وجود همه چیز ، همه این پاسخ ها به ما می گوید که ما وجود داریم ، نادیده گرفته نمی شویم ، آنها وجود ما را تشخیص می دهند.

در واقع ، تمام زندگی ما در جستجوی سکته مغزی است ، حتی اگر آن را انکار کنیم.

تصویر
تصویر

این از همان زمانی شروع می شود که ما کوچک و بی دفاع در تخت خوابیده ایم و تماشا می کنیم که چگونه این موجودات عجیب در برابر ما واکنش نشان می دهند ، که به سمت ما می آیند و ما را در آغوش خود می گیرند. برخی به ما احساس آرامش می دهند ، برخی دیگر ما را مجبور به فریاد کشیدن یا پنهان شدن می کند.

در آن سن ، ما حتی کلمات را درک نمی کردیم. اما آنها به خوبی احساسی را که با ما تماس گرفتند احساس کردند ، تغییرات در صدا و حالات چهره را متوجه شدند. مهم نیست چقدر چهره ها روی ما خم می شوند ، هر چقدر هم که لمس ها سخت و خشن باشند ، ما هنوز می فهمیم که هستیم. و بر اساس نوع حالات و حالات روحی که آنها به ما نزدیک شدند ، ما درباره خود نتیجه گرفتیم.

وحشتناک ترین چیز برای ما این احساس است که ما آنجا نیستیم. مهم نیست که چه کار می کنیم ، مهم نیست چگونه فریاد می زنیم یا لبخند می زنیم ، نادیده گرفته می شویم. احساس ناامیدی بوجود می آید ، که تا آخر عمر همراه غم انگیز ما می شود.

یک نفر کمتر از غذا به نوازش احتیاج دارد. اگر هیچ واکنشی نسبت به اعمال خود دریافت نکنیم ، پس مانند گلی که آبیاری نمی شود ، شروع به پژمرده شدن می کنیم.

اگر ما خوش شانس باشیم و والدین ما در ستایش و در آغوش گرفتن سخاوتمند باشند و نیاز اساسی ما برآورده شود ، در بزرگسالی ، مانند گربه خیابانی که به دنبال غذا است ، سکته نمی کنیم.

تصویر
تصویر

دستکاری در ما دشوار خواهد بود و ما تسلیم دستکاری "کارهایی را که دوست ندارید انجام دهید و آب نبات می گیرید" نمی دهیم.ما در اصل سیر شده ایم و احساس گرسنگی ملایمی داریم که می تواند ما را از روی نیمکت بلند کرده و به رستوران خوب بفرستد و در آنجا غذاهایی را که مخصوص ما آماده شده است بچشیم. و ما می توانیم از یک غذای خودداری کنیم اگر آن را دوست نداشتیم ، بدون خطر گرسنگی مرگبار.

در صورتی که ما خیلی خوش شانس نبودیم و در دوران کودکی به سادگی حق وجودمان به ما ضربه نمی زد ، عادت می کنیم که به هر وسیله ای آنها را فتح کنیم.

تصویر
تصویر

ما گرسنگی ابدی را تجربه می کنیم که به هر طریقی نمی توان آن را برطرف کرد ، مهم نیست که چه کار می کنیم. زیرا این نیاز برآورده نشده برای همیشه باقی می ماند. و ما در تمام زندگی خود به دنبال ابژه ای بودیم که بتواند این خلا را پر کند: رئیس ، شریک یا رهگذران عادی. اما هیچ کس و هیچ چیز این بشکه را پر نمی کند ، زیرا یک خلأ پر نشده در درون ما وجود دارد. ما همیشه ناراضی و ناراضی هستیم. و به نظر می رسد که در اینجا ما همچنین در مورد جستجوی سکته صحبت می کنیم ، اما تفاوت زیادی بین نیاز سالم و اعتیاد وجود دارد.

یک نیاز سالم در این واقعیت بیان می شود که با دریافت سکته ، به عنوان مثال ، در قالب جایزه برای کار خوب ، لذت طبیعی را تجربه می کنیم و با لبخند به ادامه کار خود می رویم. اما دریافت نمی کنیم ، نمی میریم ، زیرا می دانیم که این تنها منبع نوازش نیست. حتی اگر هیچ کس در حال حاضر در اطراف ما نباشد ، ما می توانیم خود را ستایش کنیم و از کار انجام شده راضی باشیم. ما می دانیم که صندوقچه های گنج کجا هستند و در هر زمان می توانیم بدون آسیب رساندن به سلامتی خود به آنجا برسیم.

اعتیاد را می توان به گونه ای بیان کرد که بدون دریافت تأیید از خارج ، خود ما کار خود را بی ارزش می کنیم. در نتیجه ، ما قلب خود را از دست می دهیم و نمی توانیم آنچه را که شروع کرده ایم ادامه دهیم. یا آنقدر برای دریافت این ستایش مشتاق هستیم که سلامتی ، خانواده و در نهایت خودمان را از دست می دهیم.

ممکن است متفاوت باشد: با دریافت جایزه ، ما شروع به کار می کنیم ، و معتقدیم که شایسته نیست.

فردی که خود را از پذیرش و دریافت سکته مغزی منع می کند ، نمی داند چگونه بر اساس نزدیکی عاطفی روابط ایجاد کند ، به همین دلیل است که او اغلب احساس تنهایی و غیر ضروری می کند ، که می تواند منجر به افسردگی عمیق شود.

کلود اشتاینر پنج ممنوعیت اصلی را که مانع دریافت و نوازش ما می شوند ، مشخص می کند:

  1. تصویر
    تصویر

    وقتی می خواهید آنها را با دیگران به اشتراک بگذارید ، سکته نکنید.

  2. هنگام نیاز به سکته مغزی درخواست نکنید.
  3. وقتی می خواهید نوازش را قبول نکنید.
  4. وقتی نیازی ندارید یا دوست ندارید ، نوازش را رها نکنید.
  5. به خودت نوازش نده "حیا بهترین فضیلت است."

بیایید نگاهی به نمونه ها بیندازیم.

1. وقتی می خواهید آنها را با کسی به اشتراک بگذارید ، سکته نکنید

این اغلب بخشی از ذهنیت است. به عنوان مثال ، در روسیه مرسوم نیست که به غریبه ها لبخند بزنید. نمی دانم از کجا آمده است ؛ شاید از بی اعتمادی یا ترس از ظاهر احمق بودن. به هر حال ، ما معمولاً به رهگذران لبخند نمی زنیم. و یک لبخند نیز نوازش می کند. زندگی در آلمان ، من این تفاوت را احساس کردم. اما در اینجا یک شگفتی ناخوشایند دیگر در انتظار من بود. من کاملاً از فقدان تعارف آگاه بودم. در ابتدا حتی فکر می کردم این من هستم. و تنها پس از چند ماه فهمیدم که در آلمان این نه تنها پذیرفته نیست ، بلکه مملو از عواقب است. این مرد یک تعریف بی گناه کرد - و او متهم به آزار و اذیت شد. در اینجا مطمئناً قبل از گفتن چیزی دلپذیر هزار بار فکر خواهید کرد.

در واقع ، نوازش نیز به ما لذت می دهد. بنابراین وقتی می خواهید به کسی حرف دلپذیری بزنید ، دست از کار نکشید. اگر لباس دوست خود را دوست داشتید - در مورد آن به او بگویید. سخنرانی خوبی شنیدید - از مدرس تشکر کنید. در خیابان به شما لبخند زد - لبخند بزنید. و خواهید فهمید که چگونه ، از روی صداقت خودتان ، از درون گرم و دلپذیر می شود.

2. در هنگام نیاز به سکته مغزی درخواست نکنید

بلافاصله یک انجمن - باور نکنید ، نترسید ، نپرسید.

سخنان والدین و مراقبان را به خاطر بسپارید: "مباهات نکنید! مردم چه فکر می کنند؟"

تصویر
تصویر

ممکن است چندین مورد دیگر در این باور وجود داشته باشد.به عنوان مثال ، اگر درخواست نوازش کنید ، قدرت خود را از دست می دهد. که مردم باید خودشان حدس بزنند چه کار کنند و چه مقدار.

یا درخواست نوازش به سادگی شرم آور است: این مظهر ضعف و نشانه عزت نفس پایین است.

یک بار ، در یکی از سفرهایم ، خیلی سریع ، در افکارم راه رفتم ، و وقتی در افکارم هستم ، باید بگویم ، ظاهری تند دارم. بی اختیار به یک پسر خوب نگاه کردم ، و او به من فریاد زد: "خانم ، شما فقط می توانید لبخند بزنید ، چیز دیگری لازم نیست!" البته من لبخند زدم ، او لبخندی زد و ما هر کدام به سمت خودمان رفتیم. اما احساس خوشایند برای مدت طولانی باقی ماند.

3. هر زمان که می خواهید نوازش را قبول نکنید

به یاد داشته باشید که چگونه در دوران کودکی به ما آموختند که متواضع باشیم و عزت خود را کوچک کنیم ، به طوری که به نظر تازه کار به نظر نرسیم. خدا نکند آنها شروع به حسادت کنند. چه کسی به آن نیاز دارد؟

تصویر
تصویر

به نظر می رسد که ما دوست داریم از تلاش هایمان قدردانی کنیم ، اما هر گونه بازخورد مثبت ، باعث نارضایتی یا حتی توهین می شود. یکی از دوستان من یک بار گفت که وقتی به ورزش می پرداخت ، به تغذیه مناسب روی می آورد و انرژی زیادی برای کاهش وزن صرف می کرد ، دوستانش شروع به تعریف و تمجید از او کردند. و به طرز وحشتناکی او را ناراحت کرد. او می گوید: "این بدان معناست که آنها فکر می کردند من چاق هستم."

یا یک مثال دیگر: شما یک مدل موی جدید درست کرده اید و در پاسخ به اینکه چگونه به شما می آید ، پاسخ می دهید: "نه ، چیز خاصی نیست ، من فقط سرم را شستم." و این استهلاک به معنای واقعی کلمه در همه چیز است: از ظاهر تا دستاوردهای علمی. به سادگی اجازه نمی دهد که شخص نوازش را دریافت کند. غیر ممکن است - این همه است.

در برخی موارد ، مردم از گفتن و توجه به چیزی دست بر می دارند. و چنین فردی فقط فرض خود را تأیید می کند که هیچ کس به او احتیاج ندارد ، و هر چقدر هم تلاش کند ، به هر حال هیچ کس متوجه او نخواهد شد. و این ، همانطور که در بالا گفتم ، یک مسیر مستقیم به افسردگی است.

4. هنگامی که نیازی به آن ندارید یا دوست ندارید دست از نوازش بردارید

در اینجا افراط دیگر وجود دارد. من می توانم مستقیماً کلمات والدینم را بشنوم - "آنچه را که می دهند بخور".

تصویر
تصویر

یادم می آید وقتی بچه بودم ، وقتی دو یا سه ساله بودم ، گونه های بزرگی داشتم و یک دوست خوب از پدر و مادرم خیلی دوست داشت من را نیشگون بگیرد. او به خانه ما آمد و اولین چیزی که به من گفت این بود: "بیا ، من گونه ام را نیشگون می گیرم." اخم کردم اما رفتم و گونه ام را چرخاندم. من آن را دوست نداشتم ، حتی درد داشت. اما من واقعاً از این عمو خوشم آمد و نمی خواستم او را آزرده کنم. من فکر می کردم اگر اجازه ندهم به خودم فشار بیاورم ، او ناراحت می شود و دیگر مرا دوست نخواهد داشت ، و سپس به من توجه نمی کند.

و هر چند وقت یکبار و در بزرگسالی ما همین کار را می کنیم. ما وانمود می کنیم که چیزی را دوست داریم زیرا از رنجش یا عصبانیت می ترسیم ، یا اینکه آنها به طور کلی از دوست داشتن و توجه به ما دست بر می دارند.

چگونه می توان آن را متفاوت انجام داد؟

ویدئوی خنده دار یوتیوب درباره دختر حریص را به خاطر دارید؟ در آنجا به دخترک آموزش اسباب بازی آموزش داده شد ، اما او نمی خواست. پدر گفت: "ماشا خوب است" ، بنابراین اشاره کرد که دختران خوب با هم اشتراک دارند. اما دختر از موقعیت خود دفاع کرد و گفت: "من ژا د نا هستم" ، با تمام قیافه اش نشان داد: "من ممکن است فردی حریص باشم ، اما خودم با اسباب بازی هایم بازی می کنم ، برای من اکنون این مهمتر از بودن است یک دختر خوب"

من خیلی دوست دارم به خودم یک کوچولو یاد بدهم تا نوازش را نپذیرد ، اما

برخی دوست ندارند..

5. به خود نوازش ندهید

"حیا بهترین فضیلت است"

تصویر
تصویر

این که نتوانید به خودتان سکته کنید مانند رفتن به صحرا بدون منابع آب تنها به امید دیدار واحه ای در راه هستید. اما ممکن است اتفاقی بیفتد که واحه برای مدت طولانی وجود نداشته باشد و در این صورت شانس زیادی برای مرگ از تشنگی وجود دارد.

اگر شخصی نمی داند چگونه به خود ضربه بزند ، با تعصب خاصی آنها را در کنار افراد دیگر جستجو می کند و همیشه چیزهای کمی خواهد داشت.

به ما آموختند که متواضع باشیم و شایستگی های خود را نپذیریم. "پس چی ، چرا این کار را کردی؟ من می توانستم بهتر عمل کنم ،" در ذهنم به نظر می رسد. و به نظر می رسد که من مدت زیادی روی پروژه ای کار کرده ام یا مقاله ای نوشته ام ، اما بیشتر ناراحت شدم زیرا به نظر می رسد که نمی توانم بهتر باشم.

حیا در ذهنیت ما شبیه این است که "شایستگی های خود را نپذیرید" ، در حالی که حیا ، ارزیابی کافی از خودتان است.به عنوان مثال ، من نمی توانم خانه بسازم. به طور طبیعی ، من نمی گویم که در این زمینه متخصص هستم. اما من قادر خواهم بود در آن آسایش ایجاد کنم ، و برای این کار خود را ستایش می کنم و از آفرینش خود لذت می برم.

من می دانم که رهایی از ممنوعیت ها و کلیشه ها چقدر دشوار است. وقتی خودم این مقاله را دوباره می خوانم ، می بینم که چقدر "بله ، اما" ممکن است ایجاد شود. بله ، اما ناگهان من سکته می کنم ، و آنها به من می گویند که من لیاقت آن را نداشتم. بله ، اما ناگهان من به خودم سکته می کنم ، و سپس آرام می شوم و نمی توانم کاری انجام دهم. بله ، اما ناگهان یک تعریف می کنم ، و آنها به من می خندند ، یا فکر می کنند که من آزار می دهم. بله ، من ناگهان نوازش را نمی پذیرم ، و آنها از من ناراحت می شوند یا فکر می کنند که من ناکافی هستم.

من با هریک از این ترس ها آشنا هستم و موافقم که این یک خطر است. و شاید پاسخ بله و بله باشد. بله ، این یک خطر است و بله ، شما می توانید همچنان بترسید و همچنان این کار را انجام دهید.

اگر به خود و شهود خود گوش دهید ، می توانید کسانی را که سخنان ناخوشایند می گویند از کسانی که با کمال میل تحسین شما را می پذیرند و با گرم ترین لبخند به شما لبخند می زنند ، متمایز کنید.

و اگر اشتباهی مرتکب شوید و عکس العمل منفی دریافت کنید ، نمی توانید آن را به خودتان برده و در درون خود بگویید "دوست من را ببخش ، اما این به تو تعلق دارد و من آن را برای خودم نخواهم گرفت."

متوجه خواهید شد که به چنین سکته هایی وابسته نیستید زیرا می دانید که وقتی وارد خانه می شوید آنها را دریافت خواهید کرد.

شاید روان درمانی و به ویژه تجزیه و تحلیل معاملاتی ، مربوط به نشان دادن نحوه یادگیری نحوه سکته مغزی و دریافت سکته مغزی باشد. منبع حیات بخش همیشه در حوزه عمومی است و برای مست شدن نیازی به دستکاری ، ایفای نقش و مبارزه ندارید. و گاهی اوقات برای باور و پذیرش آن ، بیش از یک ماه روان درمانی طول می کشد. اما وقتی متوجه می شوید. که منبع همیشه با شماست ، زندگی پس از باران مانند خاک حاصلخیز شکوفا می شود.

توصیه شده: