آیا شما استاد زندگی خود هستید؟

فهرست مطالب:

تصویری: آیا شما استاد زندگی خود هستید؟

تصویری: آیا شما استاد زندگی خود هستید؟
تصویری: آیا شما در زندگی خود پریشان هستید؟ | امین هوشمند| HD2021 2024, ممکن است
آیا شما استاد زندگی خود هستید؟
آیا شما استاد زندگی خود هستید؟
Anonim

استاد زندگی او کیست؟ آیا ما ارباب خودمان به دنیا آمده ایم؟ آیا می توانیم زندگی خود را آنطور که می خواهیم تغییر دهیم؟ و حرف آخر برای چه کسی است؟ برای ما ، شرایط ، شانس ، شانس یا خدا

نشانه های استاد زندگی شما:

  • مسئوليت. استاد زندگی خود مسئولیت واکنش ها ، احساسات و احساسات خود را بر عهده می گیرد. یعنی در هیچ یک از شرایط ، چنین شخصی نمی گوید ، این من بودم که تربیت شدم ، اما او می گوید من بودم که به چنین رفتار یا کلمات شما واکنش نشان دادم. و نکته اصلی اینجاست که من اینگونه واکنش نشان دادم. این شخص می فهمد که هیچ کس بدون اراده او نمی تواند به او احساس دهد ، به هر طریقی فکر کند و هر کاری را انجام دهد.
  • صاحب زندگی او رفتار ، واکنش ها ، اشکال تجلی خود را تغییر می دهد. یعنی ثابت نیست ، بلکه قابل تغییر است ، اما آنقدر قابل تغییر نیست که هر پنج دقیقه مشخص نشود چه کاری می تواند انجام دهد ، اما به سادگی می فهمد که تغییرات نشانه مهمی از پیشرفت هستند ، که ارزش دارد با افراد مختلف رفتار متفاوتی داشته باشیم ، که در شرایط مختلف لازم است و اشکال مختلف تجلی.
  • استاد زندگی او مرزهای شخصی خود را می شناسد. یعنی می داند دیگران چگونه می توانند با او برخورد کنند ، و چگونه نه. و اگر رفتار کسی نسبت به خودش برایش قابل قبول نباشد ، او آشکارا در مورد آن صحبت می کند. او از حق خود برای انجام آنچه می خواهد و انجام ندادن آنچه نمی خواهد دفاع می کند ، صرف نظر از اینکه چه کسی از او می پرسد: از بستگان ، دوستان یا همکاران. او همیشه خودش تصمیم می گیرد که آیا حاضر است از درک شخصی خود برای موقعیت کاری برای دیگری انجام دهد و نه به خاطر مفاهیم خوب - بد ، عادلانه ، یا خیلی خوب.
  • صاحب زندگی او می داند که نمی تواند افراد دیگر را تغییر دهد. بنابراین ، او به سادگی جلوه های شخصی را می پذیرد ، یا در صورتی که نتواند آنها را بپذیرد ، با او قطع رابطه می کند. در عین حال ، او حق تغییر خود را در رابطه با کسی می پذیرد.

این امر ناگزیر باید از طریق افرادی که آماده تبدیل شدن به استاد زندگی خود هستند انجام شود

  • مسئولیت تمام شرایط زندگی خود را بر عهده بگیرید. این بدان معناست که شما دیگر سرزنش والدین خود را برای نارضایتی های دوران کودکی خود متوقف می کنید. شما این واقعیت را قبول دارید که آنها نمی توانند کامل باشند. و اگر شما در این خانواده متولد شده اید ، باید این تجربه و در این خانواده را پشت سر بگذارید. و اکنون ، با درک همه اینها ، مسئولیت واکنش ها ، مشکلات ، روابط خود با دیگران و خودتان را بر عهده می گیرید. شما به طور کلی متهم کردن کسی به چیزی را متوقف می کنید ، زیرا هیچ گناهی وجود ندارد.
  • از طریق ضربه روحی خود کار کنید. در این مرحله ، یک روانشناس می تواند کمک کند ، زیرا نمی توان به طور مستقل جلوه های آنها را در خود مشاهده کرد. به سادگی هیچ دانشی وجود ندارد. و برای علاقه مندان ، لیز بوربو را توصیه می کنم. "پنج ضربه که مانع از آن می شود که خودت باشی." در کار با تروما ، درک این نکته بسیار مهم است که نمی توان یکبار برای همیشه از آسیب روانی دست بردارد. اما کار با ضربه به وضوح باعث بهبود رفاه و در نتیجه زندگی فرد می شود. هیچ فردی بدون جراحت وجود ندارد. اغلب اوقات رفتار ما فقط توسط ضربه ، دردی که ایجاد می کند ، دیکته می شود. تا زمانی که متوجه آسیب خود نشوید ، مطلقاً هر شخصی ، به ویژه عزیزان ، همیشه به طور غیر ارادی او را لمس می کند و درد ناشی از او خونریزی می کند. مهم است که به خاطر داشته باشیم که فقط افرادی جذب ما می شوند که آسیب های مشابه ما را داشته باشند.
  • با ترس های خود روبرو شوید. هر گونه ترس وظیفه مهمی دارد - حفاظت. ترس اغلب مانع اعمال ما می شود ، فقط برای این که احساسات دردناک تری را تجربه نکنیم. به عنوان مثال ، یک مرد از صحبت صریح با یک زن می ترسد ، فقط به این دلیل که دردی که از واکنش او تجربه می کند ممکن است برایش غیرقابل تحمل باشد. و بنابراین ، ترس او را از درد احتمالی محافظت می کند. اما پارادوکس این است که بدون تلاش مطمئن نیستید. بنابراین ، ابتدا ترس های خود را از بین می برید ، هر کدام: ترس از روابط ، ترس از متکدی شدن ، ترس از عدم تحقق در حرفه ، ترس از موقعیت بالا و غیره.سپس به او نگاه می کنید و می گویید: "من تو را می بینم. من تو را قبول دارم. اما من دیگر کودک نیستم ، بزرگسال هستم و صرفنظر از نتیجه ای که می گیرم ، می توانم از خودم حمایت کافی را داشته باشم."
  • کار با عزت نفس. و به طور خاص با آن باورهایی که یک شخص درباره خودش ، درباره دیگران و جهان دارد. باورها را با باورها عوض کنید: باورها با تکنیک های مختلف تغییر می کنند ، صورت های فلکی کمک می کنند ، تأییدها. باورها می توانند آگاهانه و ناخودآگاه باشند ، بسیاری از آنها توسط والدین ما وضع شده است.
  • خود را بپذیرید و دیگران را بپذیرید … به نظر من پذیرش یک ویژگی بسیار مبهم است ، برای اکثریت مشخص نیست. و بسیاری آن را به گونه ای درک می کنند که مطلقاً همه چیز باید پذیرفته شود. اما ، هیچ کس شما را ملزم نمی کند که رفتار بد خود را بپذیرید و مجرم را سرزنش نکنید. پذیرش به این معناست که باید قبول کرد که اکنون همه چیز همانطور است که هست ، این طور است. به عنوان مثال ، من در حال حاضر با کار مشکل دارم و باید آنها را برطرف کنم ، از رفتار مادر شوهرم اذیت می شوم ، یا اکنون عصبانی هستم. دیگران را فقط می توانیم بپذیریم و تنها پس از آنکه خود را با تمام احساسات ، وزن یا معلولیت های جسمی خود پذیرفتیم. و تنها پس از پذیرش فرصت و فرصتی برای تغییر چیزی وجود دارد.
  • دیگر همه چیز را به خوب و بد تقسیم نکنید. مطمئناً بسیاری متوجه شده اند که چیزی در حال رخ دادن است و ما این رویداد را منفی می دانیم. مرد فهمید که قرار است عمل کند. یا اخراج از کار. یا توسط یکی از عزیزان پرتاب شده است. و سپس معلوم می شود که شما کار را حتی بهتر پیدا کرده اید. پس از مدتی ، ما به سابق نگاه کردیم ، که به جرم کلاهبرداری زندانی و تحت تعقیب راهزنان بود ، و می فهمید که خوب است آن زمان با او ازدواج نکردم. و بیماری همیشه نشان دهنده این است که شما در زندگی خود کار اشتباهی انجام می دهید ، ارزش آن را زیاد می دانید و به عنوان یک فرد شادتر به زندگی خود ادامه می دهید. گاهی اوقات با اتفاقات دلپذیر اتفاق می افتد. احساس پذیرش و درک اینکه همه چیز همیشه در بهترین حالت است به اشتراک نگذاشتن کمک می کند. و اگر اکنون چیزی را نمی بینید یا قبول ندارید ، به این معنی نیست که آن چیزی وجود ندارد. این رویداد بر اساس تجربیات گذشته ما مثبت یا منفی به مغز ما می بخشد.
  • کسی را نجات نده! در مورد افراد ضعیف ، که نمی خواهند از مرداب خود خارج شوند ، شما فقط انرژی خود را هدر می دهید. و خود قوی ها از شما کمک می خواهند ، یا به دنبال راهی برای حل مشکلات خود به هر طریق هستند.

این انتخاب همیشه با یک فرد باقی می ماند ، آیا به اجتناب ناپذیری سرنوشت اعتقاد داشته باشد ، یا خود را تغییر دهد و استاد زندگی خود شود. موارد بسیار کمی وجود دارد که ما چاره ای نداریم. یک انتخاب وجود دارد ، و اگر اکنون انتخاب کرده اید که هیچ چیزی را انتخاب نکنید ، پس قبلاً یک انتخاب کرده اید!

نویسنده: دارژینا ایرینا میخایلوونا

توصیه شده: