2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
"اگر شمشیر شما کوتاه است ، آن را با یک قدم جلو بیاورید" (لازار قوش)
این ضرب المثل فرانسوی به تازگی من را به یاد یکی از آشنایان انداخت. با وجود همه سادگی ، برای من عمیق ترین معنای روان درمانی را آشکار می کند. در مورد نحوه زندگی با کیفیت بالا ، حتی با وجود ناقص بودن شما.
در درمان اختلالات خودشیفتگی ، چنین کارهای درونی می توانند برای مدت طولانی ادامه داشته باشند ، زیرا تغییر ساختار روان ، دفاع های روانی (که بسیار بسیار استخوان شده است) باید تمام مراحل عزاداری را پشت سر بگذارد:
نفی - "نه ، درست نیست ، شمشیر من کوتاه نیست!" (اضطراب ، شرمندگی ، امتناع از نامگذاری بیل به نام خود ، و ترس در اینجا مهم است)
عصبانیت - "به جهنم! به جهنم! حالا یکبار دیگر … لعنتی! " (عصبانیت ، خشم ، خشم ، نفرت ، ترس ، حسادت و میل به نابودی "دیگران ایده آل" به طوری که آنها درخشش نداشته باشند)
چانه زدن - اگر آنها نزدیکتر می ایستادند ، من سوار اسب بودم … (اضطراب ، اضطراب ، جستجوی بیهوده برای چیزی جدید در شرایط قدیمی انکار تصویر واقعی جهان ، شک در بینش من و آغاز جستجو برای نگرش جدید به واقعیت)
ناامیدی - بله ، آنها ، حرامزاده ها ، به سادگی جاودانه هستند … خدا ، من چقدر وحشتناک هستم! مردم با چنین شمشیری زندگی نمی کنند … (غم ، درد ، ناامیدی ، سرزنش دیگران ، شکایت از جهان ، رد انرژی ، حماقت ، افسردگی)
فرزندخواندگی من هنوز زنده ام؟ بنابراین ، آنها هنوز زندگی می کنند ، و با چنین کوتاهی نیز … (غم ، خود را به عنوان بازمانده ، شوخ طبعی ، کاهش درد ، ظهور نیروهای جدید با آزمایش واقعیت)
پیروی از آنچه برنامه ریزی شده است و در واقع امکان پذیر می شود ،
راه برون رفت از بحران - باشه. بگذارید کوتاه باشد. اما در این زمینه چه می کنم؟ …
عجب مغز و پایی دارم! (آغاز جستجوی خلاقانه برای گزینه ها ، تغییر مسیر انرژی از جستجوی مجرمان به جستجوی منابع ، لذت یافتن از منابع موجود در نهایت ، بازگشت به مراحل قدیمی به طور قابل ملاحظه ای کمتر و کوتاه تر می شود ، محتوای اضطراب تغییر می کند).
قرار نیست همه به پایان برسند. اگر چه به این معنا که به معنای وجودی ، اصلی ترین محدودیت است ، در جلوه های مختلف آن - به عنوان محدودیت ها ، محدودیت ها ، محدودیت ها ، خود قدرت مطلق و حقارت - برای افرادی با ساختار خودشیفته (و به میزان کمتر - با آسیب های خودشیفته یا مکانیسم های دفاعی) به نظر می رسد غیرقابل تحمل است ، و بنابراین ، برای آشتی با آن بسیار کم است.
دقیقاً در طول چنین کار طولانی که شجاعت زیادی می طلبد ، آشتی با نقص و عدم قدرت مطلق فرد امکان پذیر است. به دنبال آن ، می توان نقص جهان و دیگران ساکن در آن را پذیرفت. این امر معمولاً به تغییر تمرکز کمک می کند و شروع به یافتن چیزهای دیگر در خود و دیگران می کند - علاوه بر نقص ها ، همه دارای وفور هستند.
این می تواند دور جدیدی را در زندگی منزوی این افراد بسیار خسته در داخل آغاز کند. شانس خوبی برای زندگی در کنار دیگران وجود دارد به طوری که در یک رابطه برای همه بی ضرر ، ایمن و خوشایند است.
توصیه شده:
درباره خودشیفتگی و درستی
خودشیفتگی احساسات را تحت تأثیر قرار می دهد و روابط را "صحیح" می کند (از نظر خودشیفته ، درست است ، البته ، اشکالی ندارد که از دیدگاه شما این مناسب نیست و درست نیست ، نکته اصلی این است که خودشیفته حق دارد و راحت) در چنین رابطه ای بسیار سرد است ، به جز قوانین ، تکنیک ها ، دستورالعمل ها ، توصیه ها ، انتقادات ، اظهارات در مورد اشتباه شما ، هیچ چیز وجود ندارد.
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
چرا پول کمی دارید. درباره کانالهای پذیرش و دادن پول
درباره کانالهای پذیرش و دادن پول اطلاعاتی که یک فرد چقدر راحت با پولهای دریافتی کار می کند و به همین راحتی اجازه می دهد - به همان اندازه ثروتمند است ، اولین بار 4 سال پیش در یک جلسه آموزشی شنیدم. در آنجا با کلمات باطنی "انرژی"
درمان خودشیفتگی دوران کودکی: داستانی از یک حضور
مادر ساشا اس 6 ساله با درخواست تشخیص رشد فکری به من مراجعه کرد. نتایج تشخیص در مهد کودک نگران کننده بود. به مامان توصیه شد دختر را به مدرسه خاصی بفرستد. در حالی که با مادرم صحبت می کردم ، این تشخیص شک و تردید من را افزایش داد. مادر و دختر ، هر دو جالب ، خوش لباس و با ناامیدی در تمام ظاهر خود ، احساس شگفت انگیزی از مرتب بودن و رها شدن در همان زمان ایجاد کردند.
10 حقیقت درباره من که به افراد کمی درباره آنها می گویم
بند ناف من در شهر پچورا ، در جمهوری کومی ، روی رودخانه بزرگ شمالی پچورا ، که به اقیانوس منجمد شمالی می ریزد ، بسته شده بود. در روز تولد من هیچ چیز وجود نداشت - (منهای) 50 درجه. نام خانوادگی من "کومی - پرم" است ، احتمالاً کسی "