2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک فرد آسیب زا دارای فیلترهای مشخصی در درون خود است: او همه چیز گرم و پذیرنده را رد می کند و هر چیزی را که انتقادی و بی ارزش است ، می پذیرد. اگرچه او در همان زمان آسیب می بیند.
این پدیده شگفت انگیز به این دلیل وجود دارد که
1. آسیب زا در کودکی تجربه پذیرش را نداشت. مهم نیست چقدر تلاش می کنید ، هر کاری که می کنید ، همه چیز اینطور نیست ، همه چیز بد است. یا به اندازه کافی خوب نیست.
پیام اصلی والدین: "شما آن چیزی نیستید که من می خواهم. متفاوت باش ، برای من راحت باش."
2. مربی از پذیرش به عنوان طعمه برای استفاده بیشتر استفاده کرد.
درس های آموخته شده: دختران و پسران خوب تحسین می شوند ، بد بچه ها - پرخاشگری ، نارضایتی ، طرد شدن ، انتقام و غیره.
3. اگر رحمت مراقب با عصبانیت جایگزین شود (گرما به طور آشفته با سرما جایگزین می شود) ، فرد آسیب زا بر ضرر ثابت می کند: مطمئناً همه چیز خوب به پایان می رسد.
تجربه به دست آمده: ما فقط آرزوی صلح داریم ، هوشیار باشیم ، مراقب باشیم ، کنترل کنیم - وقتی باد تغییر می کند. و برای این آماده باشید.
چنین فردی همیشه نگران است ، می ترسد از گرما استفاده کند ، زیرا حافظه می گوید: سپس وقفه ای رخ می دهد ، بد خواهد بود. او که قادر به تحمل عدم قطعیت ، عدم قطعیت نیست ، خود باعث ایجاد اختلال در روابط می شود. "پایان وحشتناک بهتر از وحشت بی پایان است."
به این ترتیب ، محرومان بارها و بارها آنچه را که بیشتر از همه به آن نیاز دارد - پذیرش ، گرمی ، توجه انسان ، مراقبت ، علاقه) رد می کند.
زنی که این تعریف را دریافت کرد فکر می کند: "این مرد چیزی از من می خواهد."
دیگری فکر می کند: "من تصادفی مورد ستایش قرار گرفتم و به زودی همه چیز تمام می شود."
"برای اینکه دوست داشته باشی باید خیلی تلاش کنی تا خوب باشی" ، -
این پیام ناخودآگاه افرادی است که از بدی خود مطمئن هستند و به اهمیت آنها برای دیگران اعتقاد ندارند.
اگر با چنین واکنش هایی به جهان پاسخ دهید ، پس گرسنه هستید ، از خوردن امتناع می کنید.
چرا؟
برای درک خود ، بهتر است به سوالات پاسخ دهید
در مورد تعریف ، تمجید ، توجه به خودم ، مراقبت از من چه احساسی دارم؟ آیا به افرادی که آنها را واگذار می کنند اعتماد دارم؟ اگر نه ، چرا که نه؟
این چه ارتباطی با آنچه در دوران کودکی برای من اتفاق افتاد دارد؟
چقدر احساس حق می کردم خودم باشم - با احساسات ، خواسته ها ، عدم تمایل ، نافرمانی؟ آیا با آنها با احترام و درک رفتار می شد؟
یا فقط باید انتظارات مربیان را برآورده کنم؟
اگر من به نحوی متفاوت بودم چه اتفاقی می افتاد ، نه آنچه انتظار می رفت؟ آیا می توانم اینقدر متفاوت پذیرفته شوم ، انتظار نمی رود؟
با رد گرما ، جمع آوری سرما ، آسیب زا از پذیرش باز نمی ماند.
او همچنان منتظر تشخیص خوبی ها ، به رسمیت شناختن حق وجود و حقوق خود - از افرادی است که برای او مهم هستند.
در درمان با مشتری ، من این انتظار را احساس می کنم.
صحبت نمی شود ، اما مانند توده ای متراکم در هوا آویزان است.
توده ای غلیظ از اشتیاق ، تلخی ، کینه و عصبانیت. و امید.
من می دانم: تا زمانی که مشتری من صحبت نمی کند ، انتظارات خود را از من (و در واقع از مادرش) بیان نمی کند ، او تکان نمی خورد. او از خود مراقبت نخواهد کرد ، نمی خواهد خود را دوست داشته باشد ، از تشخیص استعدادها و شایستگی های خود سر باز می زند.
"تو از من چیزی انتظار داری؟ یه چیز درست؟ مجوز؟ "می پرسم.
کودک درون از من (و در واقع ، مادرش) می خواهد که بگوید:
لازم نیست آنقدر سخت کار کنید ، برو بازی کنید. من هم همینطور دوستت دارم
من نیازی ندارم که شما مراقب احساسات من باشید ، من خودم می توانم آن را اداره کنم.
شما می توانید بدون ترس به خودتان ، استعدادهای خود نشان دهید. من از شما حمایت می کنم.
وقتی احساسات شما را جدی نگرفتم اشتباه کردم. آنها بسیار مهم هستند ، می توانید به آنها اعتماد کنید.
اگر چیزی را در انتخاب شما دوست نداشته باشم ، شما را ترک نمی کنم.
من با شما در ارتباط خواهم ماند ، حتی اگر انتخاب های ما با هم منطبق نباشند.
به من بگویید چه چیزی برای شما جالب است. من واقعاً می خواهم بدانم شما کی هستید.
کودکان خردسال واقعاً اجازه می خواهند نه تنها خوب و مطیع باشند.
آنها می خواهند طعم زندگی را بچشند ، ریسک کنند ، به دنبال خود باشند.
و آنها واقعاً به روابط با افرادی نیاز دارند که برای خودشان اهمیت دارد.
یکی از مشتریان به من گفت: "من در کودکی هرگز ناف روی زمین نبوده ام."
و من واقعاً می خواهم در مرکز توجه باشم…. به طوری که اطرافیان می گویند: "چه دختر زیبایی ، چقدر خوب همه چیز را انجام می دهد!" و برای کف زدن … آنها بارها به من دست زدند.
آیا می توانم ناف زمین باشم؟"
او ، مانند بسیاری از آسیب دیدگان ، عزت و حقوق خود را از چهره دردناک داخلی - قطره به قطره به دست می آورد.
او چندین سال تحت درمان بوده است و قبلاً می داند چگونه مصرف کند (همانطور که به نظر می رسد ، از یک قاشق چای خوری وجود دارد)
من می توانم به او اجازه دهم ، زیرا می دانم که او می تواند: شما می توانید!
شما می توانید ناف زمین باشید. برای خودم. روز ، هفته ، ماه … چقدر نیاز دارید.
به حرف خود گوش دهید ، خواسته ها را سرکوب نکنید ، بلکه آنها را تجسم دهید.
به خود اجازه دهید "کاری انجام ندهید" … حداقل یک ساعت در روز ، اگر می ترسید به خودتان ساعت های زیادی را همزمان بفرستید))
شما نمی توانید خود را به سمت افراد "ناخوشایند" با تقلب بکشید ، حتی اگر "ضروری" باشد ، اما به خودتان اجازه دهید مقاومت کنید. یا تماس های مخرب را کاملاً رها کنید.
شما می توانید "ناف زمین" را با عزیزانی که به آنها اعتماد دارید بازی کنید. به نوبت بازی کنید … شرط اصلی این است که همه ناف را تحسین کنند ، همه او را دوست داشته باشند ، او را کف بزنند!
اگر یک گرسنه از خوردن غذا امتناع کند ، نمی تواند سیر شود.
نکته اصلی این است که جذب را فراموش نکنید.
از نظر روانشناسی - مناسب.
همه چیز اختصاص داده شده به تدریج عادی می شود)
ورونیکا خلبوا ،
توصیه شده:
آیا می توانم در گوش شما نجوا کنم؟ (اسپویل: "نه")
در عمل ، من سعی می کنم قبل از ملاقات با مشتری از هرگونه اطلاعاتی در مورد مشتری اجتناب کنم و به او این فرصت را می دهم که شخصاً و به طور مستقل هر آنچه را که گفتن او لازم می داند ، بگوید. این به من این امکان را می دهد که بی طرف بمانم ، که برای کارهای با کیفیت بسیار مهم است ، بدون تعصب عمل کنم ، در چارچوب شرایط نگه دارم ، "
آیا می توانم بعد از خیانت و آشتی شوهرم به شوهرم اعتماد کنم؟
در مطب روانشناس من ، هر روز این س soundsال به گوش می رسد: "آیا فکر می کنید ، پس از خیانت و آشتی شوهرم با او ، آیا می توانید مطمئن باشید که ما واقعاً خانواده را برای همیشه نجات داده ایم؟ آیا هیچ تضمینی وجود دارد که شوهرم همه چیز را درک کند ، نتیجه گیری درستی برای خود داشته باشد و دیگر هرگز با خیانت یا ترک خانواده به من آسیب نرساند؟ "
وابستگی به هم: "من هر کاری می کنم تا او احساس خوبی داشته باشد ، نمی توانم چیزی را از او دریغ کنم"
قطعه ای از کتاب من "عشق را با چه چیزی اشتباه می گیریم ، یا عشق است". به خودی خود ، تمایل به انجام کاری دلپذیر برای یک عزیز فوق العاده است. در صورت رعایت تعدادی از شرایط: برای یکی از عزیزان ، این واقعاً خوب است. یعنی ، از موقعیت "
آیا می توانم استراحت کنم؟! پایان خستگی در راه رسیدن به هدف کجاست و چگونه می توان در مسابقه دیوانه وار زندگی دوام آورد
آیا احساس خستگی بی پایان داشتید ، هنگامی که برای هیچ کاری قدرت کافی ندارید و تنها چیزی که می خواهید این است که دراز بکشید و هیچ کاری انجام ندهید تا هیچ چیز شما را اذیت نکند و در نهایت فقط از مسابقه دیوانه استراحت کنید؟ مسابقه ای که سالها طول می کشد ، زمانی که احساس می کنید در یک غلتک هستید ، تمام کارهای خود را به پایان رسانده اید و باید دوباره بدوید و کاری انجام دهید.
چرا نمی توانم ازدواج کنم و کار پیدا کنم؟
"من تحصیلات خوبی دارم ، اجتماعی هستم و می دانم که خوب به نظر می رسم ، اما در عین حال به طور مزمن قادر به یافتن مردی نیستم که در نهایت می خواهم با او زندگی کنم و شغلی که دوست دارم در آن کار کنم. . مردانی که من را دوست دارند ، من را دوست ندارند.