دو تله که در آن رابطه با شریک مورد نظر از بین می رود

تصویری: دو تله که در آن رابطه با شریک مورد نظر از بین می رود

تصویری: دو تله که در آن رابطه با شریک مورد نظر از بین می رود
تصویری: ۵ راز داشتن نفوذ کلام و قدرت تاثیر گذاری در حرف زدن 2024, آوریل
دو تله که در آن رابطه با شریک مورد نظر از بین می رود
دو تله که در آن رابطه با شریک مورد نظر از بین می رود
Anonim

اخیراً تعجب کردم که چرا دوست بودن با مردانی که به عنوان شریک برای من جالب نیستند بسیار آسان است:

اگر آنها نتوانند مرا به فرودگاه ببرند یا وقتی همراه من هستند با من به سینما بروند ، اصلاً آزرده خاطر نمی شوم.

- اگر اس ام اس های من را به مدت طولانی پاسخ ندهند یا فراموش کنند تماس بگیرند عصبانی نیستم. من فکر نمی کنم که آنها نسبت به من بی تفاوت هستند یا من را جدی نمی گیرند.

- من احساس شرم نمی کنم که همه چیز برای من عالی نیست ، که مانیکور قبلاً بزرگ شده است ، یا اینکه من با مترو وارد شده ام ، و نه با ماشین شخصی خودم.

- هشداری وجود ندارد که من ناگهان اشتباهی انجام دهم و می توانم آزادانه در مورد آنچه می خواهم صحبت کنم ، یا با همسرم شوخی کنم.

- من زحمت نمی کشم که او مرا به درستی درک کند ، و بنابراین آنچه را که می خواهم به او منتقل کنم به طور دقیق نمی جوید. و به طور کلی ، من در یک رابطه به راحتی و به طور طبیعی رفتار می کنم. و به دلایلی ، دوستانی مانند آن به راحتی عاشق می شوند و خواهان رابطه هستند.

اما ، اگر من از مردی خوشم آمد ، سطح احساسات بلافاصله بالا می رود ، و من قبلاً در مورد هر چیز کوچک فکر می کنم - از ظاهر تا ترتیب کلمه در SMS.

چرا این اتفاق می افتد؟ زیرا مردی که من او را دوست دارم در نظر من دارای ارزش فوق العاده ای می شود و برای من مهم است که همه کارها را درست انجام دهم تا او بخواهد با من باشد ، وقت بگذارد ، برنامه ریزی کند و غیره. و در این لحظه یک تله ظاهر می شود ، که می تواند هر رابطه ای را از بین ببرد ، زیرا من دیگر خودم نیستم و تبدیل به شخص دیگری می شوم ، که من خودم او را واقعاً نمی شناسم ، اما فکر می کنم او به یک رابطه شخصی نیاز دارد. آن خود دیگر از کجا آمده است ، که من اصلاً من نیستم؟ او از کتاب های هوشمندانه در مورد چگونگی ایجاد روابط مناسب و رمان های جذاب زنان ، از تصاویر زنده فیلم هایی که سعی می کنند شارون استون درنده را از Basic Instinct و جنیفر لوپز شیرین از The Maid ، از تربیت و تجربه تلخ اشتباهات ، ترکیب کند ، می آید. بنابراین ، رفتار غیر طبیعی می شود و تنش زیادی در رابطه وجود دارد. ممکن است متوجه نشوید ، اما لزوماً بر رویدادها تأثیر می گذارد و چنین روابطی به استرس تبدیل می شود - یا دردناک می شوند یا به سرعت پایان می یابند.

کتاب مقدس دارای 2 فرمان است که می گوید - برای خود بت درست نکنید ، زیرا او سایر نیازها و ارزشهای یک شخص را به منافع خود تسلیم می کند ، و شخص دیگر آزاد و معقول نیست ، زیرا همه اقدامات او در به منظور تأیید بت خود.

وقتی این سطور را می نویسم ، خشم زیادی از این بت ها دارد ، که ما خودمان آنها را روی پایه قرار داده ایم! بنابراین اگر یک چهره ورزشی ، یک زندگی پر حادثه ، یک چشم انداز وسیع و یک حرفه موفق ، چه می شود؟ من همچنین دلایل زیادی برای افتخار به خودم دارم؟!

البته ، من می خواهم یک شریک در رابطه باعث تحسین ، پروانه ها در شکم و تخیلات عاشقانه شود. اما من کجام؟

از این گذشته ، نیازهای من اصلاً برای برآورده ساختن انتظارات دیگران نیست ، بلکه دوست داشتن و دوست داشتن ، توجه ، گرما ، محبت و مراقبت است. چرا جایگزینی اتفاق می افتد؟

معلوم می شود که وقتی یک کودک کوچک متولد می شود ، کاملاً به والدینش وابسته است ، تا آنجا که آنها می توانند او را همانطور که هست درک کرده و بپذیرند. در سنت های فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی ، فرقه ای از آموزش عشق مشروط وجود دارد. کودک به دلیل رفتار خوب ، نمرات و دستاوردهای بالا ، اطاعت از والدین و پیروی از قوانین مورد تمجید قرار می گیرد. علاوه بر این ، این قوانین اغلب نه توسط اصول روابط سالم ، بلکه با راحتی والدین دیکته می شود. "صعود نکنید" ، "مکان خود را بشناسید" ، "بزرگ شوید ، سپس دریافت خواهید کرد" - همه این کلمات با این هدف انجام می شود که کودک مشکلی غیر ضروری ایجاد نکند. خوب ، برای کودک بسیار مهم است که تأیید و توجه والدین را دریافت کند ، بنابراین از کودکی یاد می گیرد که با دیگران راحت باشد ، حتی اگر این به ضرر خود او باشد.

در دوران کودکی ، ما انتخاب و فرصتی برای تغییر وضعیت نداشتیم ، اما در بزرگسالی خودمان می توانیم سرنوشت خود را ایجاد کنیم. اما چرا ، با درک منطقی آنچه برای ما بهتر است ، هنوز هم آنچه را انجام می دهیم انجام می دهیم؟

آگاهی ما فقط 2 درصد از رفتارهای انسان را تحت تأثیر قرار می دهد ، 98 درصد باقی مانده در قدرت ناخودآگاه است و همه نگرش ها و سناریوها در آنجا نهفته است. و هیچ تجزیه و تحلیل منطقی و تصمیماتی اتخاذ نشده است که "هرگز دیگر …" کار نمی کند. راه خروج چیست؟ اینجاست که درمان بسیار مفید است. همانطور که نمی توانید صورت خود را بدون آینه ببینید ، نمی توانید بدون سوء درمانگر با سوسک های خود برخورد کنید. درمان فرصتی را فراهم می کند که به درون خود نگاه کنیم ، فرضیه های ضمیر ناخودآگاه خود را زیر سوال ببریم و یکپارچگی و حمایت شخصی خود را بازیابی کنیم.

هنگامی که یک زن واقعاً خود را دوست دارد و می پذیرد ، نیازی به تنظیم و ایفای نقش ندارد ، برای اینکه مورد قدردانی قرار گیرد ، خودش از قبل برای خود ارزش قائل است و ارزش بالایی دارد. افکار و خواسته های او برای او مهمتر از انتظارات دیگران و قوانین است. و چنین زنی قدرت ، اعتماد به نفس ، روحیه خوب و تمایل به بودن در کنار او ، برای شناختن او را منتشر می کند. یک مرد قوی و موفق نیز می خواهد زن خود را تحسین کند …

یک تله دیگر وجود دارد ، که در آن روابط شاد در حال مرگ است و این شبیه به نظر می رسد - اگر من شما را دوست دارم ، پس شما باید:

- تماس به موقع ؛

- مواظب من باش؛

- خواسته های من را حدس بزنید ؛

- مرا بخواه ، اما اصرار نکن ؛

- با دوستانم دوست باشم و به خانواده ام احترام بگذارم و بسیاری از "باید" های مختلف که در ارتباط ساده با شخص دیگر نیستند.

این تله از کجا می آید؟ باز هم ، از کتاب های هوشمند و "مامان گفت …" ، ایده های ما در مورد اینکه چگونه روابط باید به درستی توسعه یابد و چه نشانه هایی از رفتار در مردان عاشق با نیت جدی وجود دارد (به نظر می رسد برای تشخیص چه علائمی لازم است)))))) … و وقتی مشکلی پیش می آید ، اضطراب زیادی در داخل وجود دارد ، زیرا به نظر می رسد که همه چیز در حال فروپاشی است. و در واقع رابطه شروع به وخامت می کند ، اما نه به دلیل الگوریتم اشتباه ، و به دلیل تنش زنان.

همانطور که تجربه نشان می دهد ، در حیات وحش خطوط مستقیم و نظم ایده آل وجود ندارد ، مانند موزه. روابط زنده همیشه خلاقیت و کشفیات جدید است. آنها "سفید و کرکی" نیستند ، بلکه زنده و واقعی هستند. اینها مردم عادی هستند نه خدا. آنها طیف کاملی از احساسات را دارند (احساسات منفی نیز) ، آنها نیازها و خواسته های خود را دارند ، نظرات خود را دارند ، که از بیان آنها دریغ نمی کنند. آنها به خود اجازه می دهند اشتباه کنند و نسبت به شریک خود اشتباه کنند. در اینجا مهم است که نه بر روی روابط ، بلکه بر روی کمال گرایی خود کار کنید.

توصیه شده: