چرا تمرینات زنان در صورت پیشرو بودن مرد خطرناک است؟

تصویری: چرا تمرینات زنان در صورت پیشرو بودن مرد خطرناک است؟

تصویری: چرا تمرینات زنان در صورت پیشرو بودن مرد خطرناک است؟
تصویری: خوردن زنجبیل برای چه کسانی ممنوع است؟ 2024, ممکن است
چرا تمرینات زنان در صورت پیشرو بودن مرد خطرناک است؟
چرا تمرینات زنان در صورت پیشرو بودن مرد خطرناک است؟
Anonim

ازدواج یک موقعیت نیست.

این یک مدال به نام "برای شجاعت" است

اول: پدیده شوق برای زنان از کجا آمده است؟

نسل کنونی "دختران مطیع" بازماندگان و پسران مادر ، بزرگ شده توسط مادربزرگ ها و بی پدران ، خرد شده و در برنامه شخصی خود بیقرار شده اند ، باعث ایجاد تقاضا و موضوعی برای زنان "نحوه ازدواج" و آموزش های وانت برای مردان شده است..

این جنبش - آموزش دستکاری و فن آوری نحوه استفاده از دیگران در روابط برای اهداف خودخواهانه خود ، پس از مصرف آنتی بیوتیک ها ، به دلیل این که نهاد ازدواج "در حال ترکیدن" است ، مانند فلور قارچی رشد کرد.

نسل های پس از جنگ و واقعیت پس از اتحاد جماهیر شوروی نمونه هایی از خانواده ها را ایجاد كرده اند كه بسیاری را بر می انگیزد تا از ناخودآگاه از افتادن در مقام شخص خانواده خودداری كنند ، حتی اگر آنها آن را به عنوان هدف خود اعلام كنند.

دیگران عمداً نمی خواهند ازدواج کنند ، زخم های وارد شده در خانواده را لیس می زنند ، آنها زندگی خود را وقف حرفه خود می کنند و به چنین آموزش هایی نمی روند.

با این حال ، "ارزشهای ابدی خانواده" که ستونهای ثبات جامعه برای قرنها بوده اند ، همچنان در درون ما زندگی می کنند. همه ما محصول یک خانواده هستیم ، رسمی یا غیر رسمی ، اما در بیشتر موارد ، ما بچه های لوله آزمایش نیستیم. ارزشهای خانوادگی نقش مهمی در تولد ما ایفا کردند ، بنابراین نمی توان آنها را کنار گذاشت و آنها را قدیمی یا قدیمی نامید.

بسیاری از روانشناسان و آماتورها ، مبتکران هر دو جنسیت ، به عنوان یک معدن طلا ، به س theال سوزاننده پرداختند و شروع به توسعه تکنیک ها کردند. چگونه می توان مطمئن شد که "گرگها به خوبی تغذیه می شوند" (مردان آمادگی تشکیل خانواده را ندارند ، که در دوران کودکی آنها را با تربیت معیوب کرده است ، آزادی و حق مسوولیت پذیری را حفظ می کند) و "گوسفندان ایمن هستند" (زنان می توانند خود را در هنگام زایمان در یک خانواده کامل ، با اتکا به حمایت و همکاری شوهر در امور خانوادگی) درک کنند.

در این مقاله ، هیچ پاسخی برای چگونگی "صحیح" حل و فصل درخواست متضاد جنسی و اعطای یک شوهر فوق العاده به زنان ناآرام ، و مردهای مردود برای اطمینان از به رسمیت شناختن و رابطه جنسی ، در عین حفظ استقلال ، وجود نخواهد داشت - نه ، هیچ دستور العمل جهانی وجود نخواهد داشت. ، این در مورد آن نیست

هدف نویسنده مقاله چیست؟

هدف از این مقاله افشای گمانه زنی های روانشناسان احتمالی در موضوع "روابط جنسی" است. پاسخ: چرا گذراندن چنین آموزشها و وبینارها ، یک زن را از شادی در زندگی شخصی خود بیشتر دور می کند ، و یک مرد را به طور کلی به تنزل روح ، اما برای مردان در مقاله ای دیگر.

اگر چنین آموزشی توسط یک زن انجام شود ، خطرات زنان چیست؟

اگر روانشناس برجسته یک زن ودایی یا استاد عوضی است ، پس او مفهوم خود را درباره نحوه صحیح زن بودن دارد.

توجه کنید ، فارغ از این که این مربیان مختلف یا گایشان مانند گاوباز با پارچه قرمز چه فرض های متفاوتی دارند ، این ایده که یک لیست واحد از "قوانین صحیح" وجود دارد اساساً اشتباه است و اگر اولین پیام نادرست باشد ، پس کل راه بعدی اشتباه خواهد بود غیرممکن است که به زن بیاموزیم که زن مناسب باشد ؛ مانند این است که به گربه آموزش دهد که گربه مناسب باشد. من معتقدم که گربه دچار روان رنجوری می شد یا به رسوایی عمیقی روی آورده بود.

اما دختران مطیع ، پیرو ، و سپس مطیع ، قوانین و نکاتی مانند مرهم برای روح دارند. قبل از آن ، آنها قبلاً معتقد بودند که کار اشتباهی انجام داده اند - این مطیع و ناامید کننده اصلی آنها است: "من کار اشتباهی انجام می دهم ، همه چیز در مورد من خوب نیست ، من نمی توانم بدانم چگونه: چگونه زایمان کنم ، نفس بکشم ، راه بروم ، برای گفتن نحوه برقراری رابطه جنسی ، باید مشورت کنید! شخص دیگری معتبر بهتر می داند که چگونه و چگونه باید … ".

ترس از اشتباه - به چنین زنی اجازه نمی دهد برای خود عمل کند و بدون اتهام خود هیچ نتیجه ای را بپذیرد ، نتیجه گیری کند و در زندگی دنبال کند. نه ، یک دختر مطیع باید "روی اشتباهات" کار کند و "خودنمایی کند" ، این سابقه طبیعی او در زندگی است.

بنابراین دختران مطیع و دارای مجموعه ای عالی از دانش آموزان (که در اصل همان چیزی است) یک معلم را برای دیگری تغییر می دهند. ابتدا ، مادر ، سپس معلم ، سپس مربی ، و نقش مبتدی و میل به دانش آموز ممتاز و مکاتبه ، هیچ جا از بین نمی رود. همانطور که استراتژی گوش دادن به کسی غیر از خودتان بود ، همچنان باقی مانده است. مقامات تغییر می کنند ، بلوغ رخ نمی دهد. اصالت و صداقت به جلوه ها اضافه نمی شود. حقیقت شخصی درونی و همچنین مسئولیت خود و تصمیمات شخصی خود توسعه نمی یابد. آنها متفاوت خواهند بود ، خودتان باشید ، منحصر به فرد و غیرقابل تکرار ، بدون ارزیابی میزان مردانگی یا زنانگی انگیزه های صادقانه آنها ، ترسناک است: شرم و گناه به دلیل شبیه نبودن دیگران ، بازپرس اصلی دختران مطیع. آنها برای تجاوز به انگیزه های صادقانه و ویژگی های طبیعی خود زندانی می شوند و در اینجا مربی با لیست قوانین و فناوری های خود قول می دهد به زن گیج شده "بردار مناسب پرواز" را بدهد. بنابراین در آموزش های زنان ، مربیان اغلب به عنوان همدستان در خشونت علیه طبیعت طبیعی یک زن مجرد عمل می کنند.

خیانت به صداقت او: خشم صادقانه ، صادقانه خواستن و نخواستن ، یک زن ، با انگیزه کاریزمای میزبان ، شروع به تنظیم و بازی می کند ، به این معنی که دروغ می گوید. او با روش ها و ترفندهای غیرمستقیم شریکی را متقاعد و تجاوز می کند ، ترفندهایی که مربی پیشنهاد می کند. مرد را مجبور می کند تا نقش قهرمان رویاهای خود را که برای او اختراع شده است بازی کند ، و آنهایی که واقعی هستند جفت به هم نمی رسند. در عوض ، افراد در یک جفت بازی "چه کسی را بیشتر گرم می کند" بازی می کنند ، و دیدگاه "خود" را تبلیغ می کنند ، در مورد اینکه نیمه مناسب من "راست" است. چنین افرادی از عشق دورتر و دورتر می شوند …

بارگذاری بیش از حد اطلاعات ، پر از قوانین و تکنیک ها ، به بلاتکلیفی بیشتر کمک می کند ، که با استبداد جایگزین می شود: "من به تنهایی می دانم که مردان و زنان واقعی باید چگونه باشند ، من مطالعه کردم ، اما او مطابقت ندارد." طرد و تضاد به هرگونه تظاهرات غیر استاندارد و غیرقابل پیش بینی افراد نزدیک نزدیک می شود.

بنابراین ، دختران ناراحت بی دلیل ، مسلح به ودیک یا برخی دیگر از دانش تلخ ، اکنون به طرز موجهی آزرده می شوند: "مردان رفتار نادرستی دارند ، من همه کارها را طبق نوشته انجام دادم ، اما" همه چیز هنوز وجود دارد … ".

چرا مربیان مرد خطرناک هستند؟

انگیزه ها

یک مرد چگونه و با چه هدفی این موضوع را هدایت می کند؟

برای خوشحال کردن زنان؟

یا اینکه با هزینه آنها شغل خوبی پیدا کنند؟

انگار گرگ آموزش گوسفند را هدایت می کند.

اگر تصور کنیم که این ایده: خوشبختی یک زن در "ناز بودن در کنار او" یا "شلوار در خانه" ، یا در خدمت به شوهرش با کیفیت بالا نهفته است ، همانطور که مادر / مادربزرگ برای پسر / نوه اش انجام دادند … فقط در حال حاضر پسر بزرگ شده است و به خدماتی با عملکرد گسترده نیاز دارد: رابطه جنسی ، اگر در نظر بگیریم که این تنها چیزی است که یک زن برای خوشبختی به آن احتیاج دارد ، پس مربی مرد "استاد" اینجاست و آماده است تا در این زمینه به او "کمک" کند.

در واقع ، ممکن است یک مربی این فکر را داشته باشد که: اگر شما نحوه خدمت و بازی با یک مرد با کیفیت را توضیح دهید ، یک زن مانند مادرش که زندگی خود را وقف او کرده است ، خوشحال خواهد شد که این کار را برای او همیشه انجام دهد..

بنابراین یک مربی مرد ، در بهترین حالت ، انتظار دارد شاگرد خود را خوشحال کند تا حداقل او تنها نباشد. به نظر می رسد او مهارت "کار منشیگری" را در او القا می کند و یافتن شغل در بازار بیکاری در برخی از شرکت ها برای او آسان خواهد بود. اما عشق اینجا کجاست؟ اگر شخصی عملکردی تر ظاهر شود ، جایگزین می شود. و او مطیع زندگی می کند ، حتی اگر جفت باشد ، مانند یک کاسه پودر. حسود و رنج کشیده ، احساس می کنند چیزی مهم در روابط آنها از دست رفته است. محافظت و اعتماد در رابطه ای که بر اساس اطاعت بدون شکایت زن و همچنین دستکاری شریک ایجاد شده است ، برای او نمی درخشد.

نه استراتژی: اطاعت و دستکاری یک زن را به تماس با حقیقت درونی خود نزدیک نمی کند ، بلکه به او می آموزد که راحت باشد ، و این گونه است که دختران مطیع تربیت می شوند.با شنیدن خود ، با از دست دادن ارتباط با حقیقت شخصی خود ، نمی تواند شخص کناری خود را بشنود.

اما چنین پیام خاصی از سوی مربی: "این کار را انجام دهید … و نتیجه تضمینی خواهید گرفت" ، برای دختران ، دوباره خراب شده ، مانند مرهم برای ضربه ای که قبلاً در دوران کودکی آماده شده بود. آموزش روابط مردان اغلب به این معنی است که "چگونه با هوی و هوس مردان مطابقت داشته باشیم ، به طوری که یک مرد بتواند از شما راحت و شیرین استفاده کند."

در واقع ، لازم است به شرکت کنندگان در مورد چنین بسترهای روانی هشدار داده شود که افراد مطیع واقعاً می خواهند در ابتدا مورد استفاده قرار گیرند ، اما چیزی برای دوست داشتن در آنها وجود ندارد. بنابراین ، با تربیت و آموزش یک زن ، مرد خود را از فرصت عاشق شدن محروم می کند. این منجر به فرسودگی در روابط شخصی ، از دست دادن معنا و اشتیاق برای زندگی می شود. پس از همه ، آنچه مرد از زن می خواهد ، از دیدگاه فلسطینیان ، اگر همه عاشقانه ها را حذف کنید ، او ضمانت خدمات جنسی و خدمات خانه را از یک زن زیبا می خواهد. در آموزش های "چگونه ازدواج کنیم" آنها نحوه زندگی عاشقانه را آموزش نمی دهند ، آنها نحوه تقلید از آن را آموزش می دهند ، به طوری که استفاده متقابل از بیرون چندان جذابیتی ندارد.

خوب: اینجا واضح است ، آنها از موارد مناسب استفاده می کنند و کدام را دوست دارند؟

واقعاً چه نوع زنانی را دوست دارید؟

اگر به آثار کلاسیک جهانی یا نمونه های تاریخی مورد علاقه آنها نگاه کنید - معتبر ، متمایز ، افسار گسیخته ، اغلب ناراحت کننده. اما گفتن: ناراحت و آشفته باشید و این عشق را تضمین می کند؟ نه ، شما نمی توانید این کار را انجام دهید. کار نخواهد کرد. طبیعت را نمی توان بازی کرد. این فقط می تواند باشد یا نباشد.

به سادگی می توان به زن گفت - باش! اما این یک آموزش کاملاً متفاوت است ، این در مورد روابط با دیگران نیست ، در مورد روابط با خود است - که زندگی خود فرد از آن شروع می شود.

افراد دیگر (مردان ، دوستان ، والدین) فقط نشان دهنده نگرش شخصی خود نسبت به خود هستند. میزان خشونت زنان علیه خود درجه عشق ، پذیرش و انتقاد از ارزش او است که از حقیقت درونی او ناشی می شود ، در مورد اینکه چگونه با خود زندگی می کند. اگر زنی با خودش احساس بدی داشته باشد ، شریک زندگی او فقط بدتر می شود.

نگرش نسبت به خود بستگی به این دارد که آیا زن قادر است نه تنها افکار را در سر خود بشنود. اندیشه ها مفاهیمی از چگونگی امور هستند که با انتقاد و با صدای اقتدار اشتباه گرفته می شوند. و سیگنالهای واکنشی صادقانه آنها که در زیر گردن ظاهر می شوند ، سیگنالهای احساسات و احساسات هستند. توانایی یک فرد (به ویژه زنان) برای تکیه بر حقیقت خود بستگی به توانایی شنیدن این سیگنال ها ، زبان دنیای درونی ، احساسات ، خواسته ها و احساسات او دارد.

به هر حال ، یک بار ، در رحم مادر ، بدون هیچ ایده ای در مورد صحت ، بدون انتقاد و توصیه شخصی ، نوزاد با نیرویی شکل گرفت که یک نوزاد انسان کامل به دنیا آورد. این قدرت ادامه می دهد ، "بهتر می داند" کجا برای او خوب است. فقط یک بار ، کودک خود را با والدینش وفق داد ، صدای خود را با صدای والدین و مربیان عوض کرد. در مورد تأیید ، که بستگی به رفاه او داشت. به این ترتیب است که فرد اطاعت را در مقابل پیروی از نشانه های آرامش درونی خود انتخاب می کند.

خانواده اغلب برای اهداف آموزشی خود ، سرکوب سیستم پیام رسانی دنیای درونی کودک و توسعه اطاعت و تفکر منطقی را انتخاب می کند. با تشکر از این ، نهاد اجتماعی روان درمانی ایجاد شد ، وظیفه اصلی آن بازگرداندن عملکرد از دست رفته اعتماد به نفس است.

سیستم های آموزشی اغلب "قطع" نیمی از مغز را تکمیل می کنند و این هزینه توسط جامعه پرداخت می شود. و هرکسی مشغول ترمیم سیستم سیگنال جابجا شده از زندگی روزمره با هزینه خود است. این کنایه از دنیای متمدن است.

آموزشهای "درباره ازدواج" چندان عمیق نیست ، گمشده را بازیابی کنید ، انجام ندهید.

آنها ساختار روانشناختی یک زن ناراضی را از قبل به هم ریخته ارائه می دهند ، در همان شیوه اطاعت آموزشی که طبیعت شهودی او را حتی در دوران کودکی تحریف کرد - از طریق منطق و قواعد رفتاری ، به استانداردهای شادی منجر می شود.

حتی اگر ازدواج برای او اتفاق بیفتد ، بیشتر شبیه یک حکایت در مورد اسباب بازی های تقلبی درخت کریسمس است:

"- ساکنان شهر ، مراقب باشید! مجموعه ای از تزئینات جعلی درخت کریسمس به شهر ما رسیده است: آنها نیز گرد هستند ، آنها نیز می درخشند ، اما فاقد پارامتر اصلی هستند - هیچ شادی وجود ندارد."

بنابراین در مسائل مربوط به رفاه ، موفقیت و خوشبختی در زندگی ، یک زن باید نه به دنبال روابطی باشد که حفره ها را ببندد ، بلکه با خودش شروع کند ، که حتی در خارج از روابط نیز قادر به خوشبختی خواهد بود.

یک فرد با خودش هماهنگ است ، برای جهان بسیار ارزشمند است و برای جنس مخالف خوشمزه است.

گربه راه خود باشید

توصیه شده: