ترس از روابط. چرا بودن با کسی اینقدر خطرناک است؟

تصویری: ترس از روابط. چرا بودن با کسی اینقدر خطرناک است؟

تصویری: ترس از روابط. چرا بودن با کسی اینقدر خطرناک است؟
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
ترس از روابط. چرا بودن با کسی اینقدر خطرناک است؟
ترس از روابط. چرا بودن با کسی اینقدر خطرناک است؟
Anonim

دلایلی که فرد از وارد شدن به یک رابطه جدید می ترسد اصلی نیست. آنها بسیار واضح ، عادی هستند و همیشه شنیده می شوند. اما تا زمانی که مردم می پرسند: چرا نمی توانم با افراد عادی ملاقات کنم؟ چه مرگمه؟ و چرا دوباره به این بواسیر نیاز دارم؟ - موضوع باز و مرتبط باقی می ماند. افراد خوش شانس و شجاعی که جرات می کنند خود را با موفقیت بررسی کنند ، تحت روان درمانی فردی یا گروهی قرار می گیرند و از ابتدا یک زندگی شاد را آغاز می کنند و از هر تجربه دردناک نتیجه گیری ارزشمندی دارند. کسانی که راحت ترند و از رنج کشیدن دلپذیرتر هستند ، این کار را با لذت ادامه می دهند و گاهی اوقات ، با خواندن چنین مقالاتی ، عصبانی می شوند ، آه می کشند و نتیجه می گیرند: "همه شما نمی توانید برای همه یک اندازه باشید!" خوب ، دسته سوم وجود دارد ، که اصلاً نمی دانند لازم است نه دیگران ، بلکه خودشان را شفا دهند.

بیایید دست به دست هم دهیم و مستقیماً به عمق برویم - به دلایل.

1. اجتناب از مسئولیت پذیری

توهم رایج مسئولیت برای روابط به شما اجازه نمی دهد آزادانه نفس بکشید. در یک آینه تحریف کننده ، می توانید انواع مختلفی از زشتی های خنده دار را مشاهده کنید - هم خودتان و هم شریک خود. عبارت "شازده کوچولو" اگزوپری "ما مسئول کسانی هستیم که اهلی کرده ایم" را به خاطر دارید؟ در حال حاضر ، اگر آنها اهلی کرده اند ، بله - در پاسخ ، زیرا یک فرد اهلی تبدیل به یک حیوان خانگی مطلق می شود ، کاملاً وابسته به کسی که او را اهلی کرده است. آنها به موقع به توماگوتچی خود غذا ندادند و ممکن است او بمیرد. این یک رابطه مستقل است که در آن ، برای اینکه من کامل باشم ، باید خود را کاملاً به من بسپارید. و سپس این تغذیه استعاری بسیار واقعی می شود. در برخی موارد ، معتاد برایش مهم نیست که به او چه می دهند ، او کاملاً همه چیز را می بلعد! و اگر ، طبق فال او ، نه در سال جاری و نه در سال آینده بینش مورد انتظار نیست ، هیچ راهی برای کمک وجود ندارد. وقتی فکر می کنم که می توانم مسئول دیگری باشم ، و وقتی فکر می کنم که کسی باید در قبال من مسئول باشد ، این همیشه تحریف معنای واقعی مسئولیت است. خوشبختانه ، در بیشتر موارد ، دیر یا زود ، یک کلیک برای حفظ جان خود رخ می دهد ، زمانی که یا بدن ، یا روح ، یا در نهایت مغز به صاحب خود اطلاع می دهد که باید نجات یابد. فرد متوجه می شود که معتاد است. و سپس مهم است که دستان مراقبت کننده متخصص آن را برداشته و به آنها در پذیرش اعتیاد کمک کند. خود را به خاطر او ببخش. و به نفع تغذیه مشروط ، بلکه خود بسیار واقعی انتخاب کنید. این پایان خوش است. و این به روش دیگری اتفاق می افتد: فردی که نمی داند چگونه مسئولیت خود را بپذیرد و زندگی اش از روابط اجتناب می کند ، زیرا می ترسد که مطمئناً باید مسئول دیگری باشد. و این خیلی سنگین است. اوه ، سنگین چه سودی برای او دارد؟ یک سردرد ناگهان ، شما رابطه را دوست ندارید ، می خواهید از جا بپرید ، و شما مقصر قبر زندگی خود هستید! بهتر است اصلا شروع نکنید. علامت یک کمال گرا-اگزیستانسیالیست: او می توانست همه کارها را کاملاً انجام دهد ، اما نکته ای در آن نمی بیند (ج). افرادی که از کودکی عادت کرده اند که باید مسئول همه باشند و همه چیز از مسئولیت می ترسند. اما شریک می تواند با خودش کنار بیاید. توصیه: تغییر زاویه همه افراد قربانی نیستند ، می خواهند به گردن آویزان شده و دست و پای خود را دراز کنند ، و این واقعیت که شما فکر می کنید فقط زمانی که مسئولیت همه چیز را بر عهده دارید ، فرد خوبی هستید ، فقط مشکل شخصی شما است ، که می خواهید قبل از شروع به حل آن بپردازید. یک رابطه. به طور کلی ، مشکل او باید در اسرع وقت به خاطر رفاه ذهنی خود حل شود ، زیرا دیر یا زود مسئولیت همه و همه - به خاطر خوبی خودش - واقعاً می تواند خرد شود. اما در حقیقت ، در یک رابطه ، هر کس فقط مسئول خود است: در مورد احساسات ، واکنش ها ، انتخاب ها ، تصمیمات خود. آزادی کامل برای بودن خود با دیگری.

2. اجتناب از بستن

در سن خاصی ، هر یک از ما شیوه خاصی از زندگی را توسعه می دهیم که در آن راحت هستیم و در آن آمادگی نداریم شخص دیگری را وارد آن کنیم … این یک عدم تمایل ساده برای به اشتراک گذاشتن قلمرو خود است ، یخچال و فریزر کمد لباس ، حمام با کف ، قهوه صبحگاهی ، یکشنبه خوابیدن روی تخت گسترده ، سرگرمی ها و عادت های انباشته شده زیاد ، که علاوه بر این ، شما را در تمام شکوه خود به دیگران نشان می دهد … و این ترسناک است. و دوباره حالا برای جلوه دادن جلوی کسی … خسته کننده است. باز هم برای چه چیزی ، چه فایده ای دارد؟ دیگری می تواند به آزادی من دست بزند. به امور من روی دوستان من. کامپیوتر ، ماشین ، کارت اعتباری من. خوب ، من ندارم. اما آنچه وحشتناک تر است - دیگری می تواند خود من را ببلعد و "بلع" کند! و من نمی خواهم خودم را به اشتراک بگذارم ، زیرا می تواند دردناک باشد. استفاده می کند و دور می ریزد. هیچ تضمینی وجود ندارد که این اتفاق نیفتد.

اما در واقع هیچ تضمینی وجود ندارد و هرگز نخواهد بود. و در پس همه کلمات "من هرگز شما را رها نمی کنم / تغییر می دهم / همیشه دوست خواهم داشت" چیزی جز میل جنسی پرشور ندارد ، که باعث تزریق اندورفین به همراه آدرنالین می شود و به نظر می رسد که خود را حاکم جهان می دانید. و شروع می شود: عشق قویترین نیروهاست ، انرژی حیات بخش دگرگونی است ، الهه خود را بیدار کنید ، همسرتان را به عقب بچسبانید ، زیرا زمانی دوقلو بوده اید و یک روح برای دو نفر دارید … واقعیت یک رابطه ، متاسفانه ، هیچ فرصتی باقی نمی گذارد و به گارانتی امیدوار است. روابط واقعی اساساً نیاز به اعتماد دارد ، زیرا این تنها راه ایجاد صمیمیت است. اعتماد چیست؟ این به این معنا نیست که همه دوستان سابق خود را به یکدیگر بگویید و حسادت بزرگسالان را نسبت به گذشته نداشته باشید. اعتماد یک تصمیم متقابل برای صادقانه بودن و در صورت امکان صریح بودن است. وقتی ایمنی خود را به شما می سپارم به این معنی است که من با شما همان احساس را دارم که با خودم دارم. این ارتباط متقابل چیزهای ناخودآگاه بسیار عمیق است. در این مرحله است که یا نقض مرزها رخ می دهد ، یا یک صمیمیت واقعی که تعیین می کند رابطه شما در مورد چیست. درباره آب و هوا یا یکدیگر. این بدان معنا نیست که اعتماد بدون درد است. با ظاهر شدن در مقابل دیگری ، می توانید احساس درد ، شرم و گناه و ترس کنید. اما اگر میل به همزیستی در یک رابطه متقابل باشد ، همه این احساسات ناراحت کننده بدون خطر رد برخی از قسمت های شخصیت شما یا شما به عنوان یک کل ، زندگی خواهند کرد.

صمیمیت همیشه خطرناک است و روابط همیشه دردناک است. تنها تسلی این است که هر یک از ما یک انتخاب آزاد داریم: وارد این کار شویم یا نرویم. به نظر می رسد به اندازه کافی امن است که راه نرویم ، اما به هیچ وجه شخصیت ما را غنی یا توسعه نمی دهد. بدون دیگری ، شناختن خود غیرممکن است.

3. اجتناب از درد

تروما را تجربه نکرده اید این موارد عبارتند از: سوء استفاده جسمی ، عاطفی ، روانی ، جنسی ، خیانت ، طلاق ، مرگ یکی از شرکا ، خیانت و هرگونه گزینه برای روابط عصبی (ناسالم ، نابالغ). نقض فاحش مرزهای یکدیگر

توجه داشته باشید که خیانت و خیانت توسط من معادل نمی شود و این مطمئناً باعث خشم کسی می شود. اما اینها واقعا مقوله های متفاوتی هستند. دسته بندی از چه چیزی؟ تخریب ایده های یک فرد در مورد عدالت و در واقع توهم در مورد اینکه چگونه باید باشد.

همیشه یکسان نیست خانواده های قوی ای وجود دارند که در آنها خیانت یک عمل دوره ای برای تقویت روابط است. و روابطی وجود دارد که در آنها خیانت مساوی با خیانت است و یک بار برای همیشه نقطه ضعف در آنها ایجاد می کند و اغلب بدون یافتن دلایل واقعی این امر برای ایالات متحده؟ نه با من ، و چرا من ، و شما چنین بز ، یعنی با ما هستید. زیرا دو نفر همیشه در خیانت شرکت می کنند ، زیرا پذیرش قربانیان خیانت ناپسند نیست. قربانی خیانت همیشه بسیار مشروط است. به طور کلی ، اگر افتادن فرد در موقعیت قربانی خوشایندتر باشد ، این نشان دهنده ناپختگی و عدم تمایل او برای برقراری رابطه با دیگری است. برای برخورد صریح با آنچه با هم اتفاق افتاده است ، به عنوان مثال مسئولیت پذیری متقابل برای تجربیات آنها بسیار سخت تر و دردناکتر از سرزنش و ارسال آنها به هر چهار طرف است.چرا؟ دنیای توهمی عدالت از احساسات شخص دیگری که ناگهان اکنون آنها را به شما اعلام می کند ایمن تر است. و شما آمادگی مواجهه با آنها را ندارید. شما اصلاً آمادگی ملاقات با دیگری و محتوای درونی آن را ندارید. شما دارای یک منطقه راحتی هستید و این ایده ای است که باید چگونه "در راه درست" باشد. اگر اخلاق را اضافه کنید ، می توانید با وجدان راحت به خودتان افتخار کنید و از شریک خود متنفر باشید. خیانت همیشه در [تغییر] در اساس رابطه است ، نقض امنیت است. مرزها نقض شده اند ، و متقابلاً ، و خیانت می تواند تلاشی برای کاهش ارزش این با هم ماندن باشد. خیانت یعنی تخریب عمدی دنیای راحت شما ، هماهنگ با دنیای راحت شما. ممکن است پیچیده به نظر برسد ، اما نمی تواند آسان تر باشد. هنگامی که آنها می خواهند ، به عنوان مثال ، "در محل" قرار بگیرند ، به شما خیانت می شود ، و تجاوز آشکار به دلایل شخصی یک خیانتکار غیرممکن است. درعین حال ، شخص هیچ گونه وجدان را تجربه نمی کند ، زیرا او آنقدر پرخاشگری درونی بی شماری نسبت به شما دارد که غیرقابل تحمل می شود. بیان آن احساس گناه است. خیانت - بهانه ای برای خود ایجاد کنید. ساکت همیشه خطرناک تر از باز است. نشان دادن جنبه سایه ام ، که در خودم آن را نمی شناسم ، یک چیز است و ایجاد شرایط. انگار من نیستم و خانه مال من نیست. یکی از سخت ترین مقوله های وجودی ، بنابراین اجازه دهید دیگر درباره غم انگیز صحبت نکنیم.

در مورد طلاق ، مرگ و خشونت ، همه اینها را می توان به بیش از یک مقاله اختصاص داد.

ماهیت مشکل یکسان است - شما از وارد شدن به یک رابطه جدید می ترسید ، زیرا آسیب قبلی شما برطرف نشده است و تکرار آن ترسناک است. باز هم ، شما همیشه باید از خودتان شروع کنید و همچنان آن را حل کنید. شخص دیگر ملزم به تسکین یا رسیدگی به آسیب های شما نیست ، او خود دارای یک توشه دشوار از تجربه شخصی است. خودتان و روابط جدید و متفاوت را انتخاب کنید - آنقدرها هم که به نظر می رسد دشوار و ترسناک نیست ، فقط باید صادقانه بخواهید ، تجربه قبلی را درک کرده و تصدیق کنید ، که حق دارید آن را تکرار نکنید. کسانی که خود را مسئول اتفاقاتی می دانند و ناخودآگاه می خواهند دائماً خود را مجازات کنند ، همان چیزی را انتخاب می کنند و چنگال خود را ایجاد می کنند. کجاییم بدون مازوخیسم؟ این بسیار هیجان انگیز و فریبنده است.

4. اجتناب از بزرگسالان

خوب ، گیلاس روی این کیک زیبا از ترس ، تردید و تلخی - دوران کودکی و مادر محبوب ما! این که دوباره بگویید رابطه کودک با مادرش پایه و اساس رابطه بزرگسالان آینده او با شریک زندگی اوست ، این است که آب نبات تلخ را بارها و بارها همراه با اشکهای شور بجوید. هر روانشناس و رواندرمانی مهم می داند که این کار را بارها تکرار کند تا سرانجام به کودکان بزرگ رنج می برند و رنج را انتخاب می کنند که زمان بزرگ شدن و انجام آن با لذت فرا رسیده است. بله ، همه ما از دوران کودکی و از آنجا آسیب ها و روان رنجوری های ما آمده ایم. این اولین ورق خالی است که لکه ها روی آن می افتند. سپس - موضوع کوچک است: جامعه در همه مدارس و مutesسسات خود می تواند به فرد آموزش دهد تا انواع نگرش ها و استانداردها را که به ایده های دردناک درباره عدالت و بی عدالتی در جهان منجر می شود ، در خود جذب کند. باید از مادر تشکر کرد و - با او قطع ارتباط کرد ، و در عین حال با چمدان شخصی خود ، که او در زندگی بزرگ به عنوان یک کوله پشتی توریستی روی شما گذاشت ، زمانی که هنوز یک بار کاملاً غیرقابل تحمل بود … را وقف کنید ساعت های طولانی روان درمانی شخصی هیچ کس قول نمی دهد که آسان خواهد بود ، برعکس - دشوار خواهد بود ، و دوباره آسیب می بیند ، و دوباره سخت خواهد شد … اما سپس آسان تر می شود. و سپس بسیار آسان است وقتی متوجه می شوید که می توانید به خود عشق ، حمایت و پذیرش بی قید و شرط بدهید ، بدون این که از یک مادر واقعی انتظار داشته باشید و بدون نگاه کردن به هر رابطه جدید. تحمیل مراقبت والدین از خود به شریک ، مسئولیت نسبت به خود ، مراقبت از خود و عشق بی چون و چرا به خود ، حداقل ساده لوحانه است.ما در این دنیا با یکدیگر ملاقات می کنیم تا آنچه را که داریم به اشتراک بگذاریم و آنچه را که با هم ایجاد می کنیم چند برابر کنیم. این تعامل فقط در روابط اتفاق می افتد ، نه به تنهایی. اما انتخاب همیشه با شماست. و مسئولیت در قبال او نیز

توصیه شده: