شما یک مرد هستید! تو باید

فهرست مطالب:

تصویری: شما یک مرد هستید! تو باید

تصویری: شما یک مرد هستید! تو باید
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
شما یک مرد هستید! تو باید
شما یک مرد هستید! تو باید
Anonim

چرا متوجه می شوم که هرچه کمتر از احساس وظیفه یکی از عزیزان استفاده کنم ، احتمال ایجاد رابطه ای شاد بیشتر است؟

تنها یک دلیل شکست ازدواج وجود دارد. بقیه مشتقات آن هستند.

در ذهن ما مجموعه ای از معانی و ایده های واضح در مورد اینکه رابطه چگونه باید باشد ، چگونه باید توسعه یابد ، درجه بندی واضح حقوق و تعهدات متقابل ، معیار خاصی از عشق وجود دارد. و از آنجا که ما به دلایل خودخواهانه وارد رابطه می شویم ، لیست مسئولیت های شریک زندگی ما به طور قابل توجهی از لیست متوسط ما فراتر می رود. بیشتر اوقات ، لیست خود ما شامل لیستی از شایستگی های شخصی است که شریک به ما بدهکار است.

چنین برنامه زندگی. همانطور که قهرمان ایرینا موراویووا در فیلم "مسکو به اشک اعتقاد ندارد" گفت: "ما خودمان ، احمق ها ، یقه ای به گردن خود می اندازیم. همه چیز از قبل معلوم است! … همه چیز ، مانند کمیسیون برنامه ریزی دولتی ، برای بیست سال آینده برنامه ریزی شده است."

شما با عجله می دوید ، در حالی که زبانتان بیرون آمده است و با همه کسانی که برنامه زندگی یکسانی دارند همگام می شوید. او به خودی خود بد نیست وقتی مشکلی پیش می آید بد می شود. این افسرده کننده ، ناامید کننده است و باعث می شود احساس شکست کنید. هرگونه شگفتی ، هرگونه خرابی در تنظیمات نرم افزار به عقب برمی گردد.

ما ساده لوحانه معتقدیم که اگر احساسات واقعی باشند ، برای همیشه هستند.

برای همیشه فراموش کن با تمایل به عشق جاودانه ، تنبل و بی اطلاع می شوید. و مهمتر از همه ، حریص: همیشه عشق ، مراقبت ، توجه کافی وجود ندارد. برای به دست آوردن بیشتر ، باید احساس وظیفه خود را تحت فشار قرار دهید.

باید من؟

مانند گذشته ، و اکنون ، مردان معتقدند که اگر در حرفه خود موفق باشند و خانواده خود را به طور کامل تأمین کنند ، این به طور خودکار در نظر یک زن به آنها امتیاز می دهد و به آنها حق تشخیص غیرقابل انکار در نظر او می دهد. این 1000 امتیاز شخصی آنها در قلک خانواده است. این به معنای حق آزادی شخصی ، استراحت ، سرگرمی ، دوستان است. تمام آن چیزی که یک زن سعی در مبارزه دارد. تنها در صورت وابستگی مادی ، باید با مرد "من حق دارم" حساب کند. در واقع ، آن را در تعمیر و نگهداری است ، به این معنی که شما باید چشم خود را بر روی بسیاری از چیزها ببندید.

یک مرد روی یک رابطه کار می کند و تلاش می کند تا از یک زن محافظت کند فقط در صورتی که منفعت خود را ببیند.

این در مورد رابطه جنسی پیش پا افتاده نیست. این در مورد این واقعیت است که او می خواهد مطمئن باشد که برای کارهایی که قبلاً برای رابطه انجام می دهد ، ارزش زیادی دارد. اگر مردی از جانب یک زن نارضایتی و نارضایتی ببیند ، به طور خودکار او را از پایه حذف می کند و خودش موضع خودخواهانه ای اتخاذ می کند. اگر تلاشهای او تأیید نشود ، انگیزه ای برای انجام کارهای بیشتر ندارد. و هرچه ادعاها ، سرزنش ها و درخواست های مربوط به احساس وظیفه در آدرس وی ریخته شود ، امتیازهای مجازات بیشتری به وی تعلق می گیرد و از انجام هر کاری دست می کشد ، زیرا متوجه می شود که بیش از آنکه در عوض دریافت کند روی رابطه سرمایه گذاری می کند. اگر مردی لحن سفارش کننده را بشنود ، کلمات درخواست دیگر نقشی ندارند.

وقتی در مورد روابط صحبت می کنیم ، شروع به تهیه لیستی از ویژگی ها بر اساس نیازهای خود می کنیم و از قبل برنامه ریزی می کنیم که می خواهیم از چه شریکی به دست آوریم. ما مسئولیت خود را بدون فکر کردن در مورد آنچه که در ازای آن آماده ارائه هستیم و منابع شخصی خود را می توانیم برای خانواده به ارمغان بیاوریم ، تغییر می دهیم.

زندگی کردن با این روش راحت تر است. بگذارید مرد درباره ما فکر کند. بگذارید او مسئولیت را بپذیرد. اون قوی تره او باید.

مردی برای حل مشکلات ما وارد رابطه نمی شود. درست مثل ما ، او می خواهد عشق ، حمایت ، وفاداری ، صمیمیت دریافت کند.

بهترین کاری که می توانیم برای رابطه مان انجام دهیم این است که فکر تعهد را کنار بگذاریم

من نمی خواهم بگویم که یک مرد باید بر اساس اصل "هیچ کس به هیچکس بدهکار نیست" زندگی کند.

هیچ کس به هیچ کس بدهی ندارد (اصل 5P) - این بی مسئولیتی کودکانه ، عدم تمایل به سرمایه گذاری زمان و انرژی خود در روابط است. ایجاد روابط جدید آسان تر از اصلاح روابط قدیمی است - این اصل 5H در عمل است.

این رویکرد به محض ایجاد تعهدات و شرایط ، یک فرار سریع است.

عدم تمایل به انجام تعهدات بیشتر در جایی شایع است که شریک زندگی نه به عنوان یک فرد ، بلکه به عنوان مجموعه ای از عملکردها که باید نیازهای دیگران را برآورده کند ، تصور می شود.

وقتی از زنان این سال را می پرسم: "این فکر که یک مرد باید مشکلات شما را حل کند چقدر به شما کمک کرد؟ این فکر چقدر شما را به یک مرد نزدیک کرده و رابطه شما را متحد کرده است؟ " - سکوت می شنوم. گویاتر از هر کلمه ای است.

تصور داشتن شریک زندگی من را یک قدم به دوست عزیزم نزدیک نمی کند. با این فکر ، من با نگاهی تار به او نگاه می کنم ، فرافکنی ها و توهمات خودم را بر او آویزان می کنم. من می توانم لیست انتظارات خود را تا آنجا که می خواهم به او ارائه دهم ، اما هرگز نمی توانم او را وادار به انجام آنچه نیاز دارم ، کنم. شوهر من مادرم یا درمانگر من نیست. با لیست الزامات - در آدرس متفاوت.

او نمی تواند با امتناع از ایده های من ، مرا ناراضی کند. اما افکار من در مورد اینکه همه چیز باید چگونه باشد می تواند باعث رنج من شود.

به من بگو ، چقدر خوشحال تر می شوم از این فکر که مردم چیزی به من بدهکار است؟

بله ، به هیچ وجه. من از توهماتم لذت خواهم برد و وقتی ناپدید شوند بسیار رنج می برم. با توهمات همیشه اینگونه است: آنها از بین می روند و ما را با واقعیت تلخ روبرو می کنند.

به من بگویید ، آیا واقعاً هیچ موردی در زندگی شما وجود ندارد که افراد نزدیک به شما خیانت ، ترک ، رو به عقب یا نا امید کنند؟

به عنوان یک قاعده ، عزیزترین افراد برای ما بیشترین درد را ایجاد می کنند. با وجود انتظارات ما با وجود همه خوبی هایی که ما برای آنها انجام می دهیم.

افراد نزدیک حق دارند ما را دوست نداشته باشند ، با ما مخالفت کنند ، به علایق شخصی ترجیح دهند - این را باید تجربه کرد. هرکسی آنچه را که مناسب خود می داند برای خود انجام می دهد ، مهم نیست که ما چگونه فکر می کنیم.

ترسناک ، اینطور نیست؟ وقتی هیچ حمایتی وجود ندارد ، باید آنها را در خود جستجو کنید. همه نمی توانند در برابر این فکر مقاومت کنند و از خود حمایت کنند. شما باید سریع رشد کنید و مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید.

خوب ، شریک چه بدهی دارد؟

باید. و نه تنها او ، بلکه من خودم باید.

1. مسئولیت پذیر باشید

مسئولیت 50 درصد مسئولیت دوره و نتیجه رابطه را بر عهده می گیرد. مسئولیت شجاعانه 100 درصدی برای بخشی از مسیر خود را بر عهده بگیرید و نصف دیگر را به شریک خود منتقل کنید. توزیع مسئولیت بین همه شرکت کنندگان در یک رابطه براساس محدودیت های شخصی وظیفه یک فرد بالغ است.

اگر نتیجه برای من مناسب نیست ، من هیچ کس را سرزنش نمی کنم. من رفتارم را تنظیم می کنم تا به نتیجه دلخواه برسم ، من مسئول احساسات ، افکار و اعمالم هستم ، دیگران را خوشحال نمی کنم ، خود را فدای عشق می کنم. من احساساتم را پنهان نمی کنم.

در بخشی از سفر ، من آگاهانه تصمیم می گیرم که چگونه در رابطه ام مشارکت کنم. این یک مبادله توابع نیست ، یک الزام نیست. این یک انتخاب روزانه به نفع یکدیگر است. و تا زمانی که یکدیگر را انتخاب می کنیم ، تعهدات متقابل در رابطه داریم. فقط این یک وظیفه نیست ، بلکه یک مسئولیت است. نه به این دلیل که باید چنین باشد ، بلکه به این دلیل که انتخاب آگاهانه ما است.

2. برای دیدن شخص در شریک زندگی

منحصر به فرد ، با داستان زندگی شخصی و دیدگاه شخصی خود نسبت به زندگی. در اینجا به نیاز به فاصله ، زمان و مکان شخصی ، از دیدگاه خودم احترام می گذارم. من چشمانم را تار می کنم ، کلیشه های اجتماعی را حذف می کنم ، یک زمینه منحصر به فرد برای ملاقات های شخصی با یک دوست عزیز ایجاد می کنم تا زندگی روابط را احساس کنم.

عشق به دنبال بازسازی نیست. این در یک شیء محبوب نیست ، بلکه در یک شیء عاشقانه است. زیبایی در آن وجود ندارد - زیبایی در شخص است. روابط فقط زمانی زیبا می شوند که خودمان زیبایی خود را به آن وارد کنیم و یاد بگیریم که با توجه به نیازها و ویژگی های او متوجه زیبایی دیگری شویم.

3. پیش بینی های خود را رها کنید

البته ، من از روشنگری فاصله دارم و ادعا نمی کنم که همه چیز خاکستر است. من می توانم آزرده ، عصبانی ، فریاد کشیده و عصبانی شوم ، اما در بیشتر موارد ، واکنش من ناشی از انتظارات خودم است و نه اقدامات شریک زندگی من.از آنجا که من می خواهم همه چیز در زندگی آنطور که من می خواهم باشد. یا روشی که به من آموختن خواستن را آموخته بود. من می توانم روابطمان را با انتظاراتم خراب کنم و حتی بیشتر می توانم زندگی ام را خراب کنم.

تناقض عشق: کسی که سعی نمی کند دیگری را نگه دارد مالکیت بیشتری دارد.

4. پشتیبان های داخلی شخصی ایجاد کنید

ماهیت واقعی ساختن تکیه گاه های داخلی ، کنترل خود و آرامش خود است ، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد.

این توانایی حمایت از خود با لیسیدن زخم های خود ، مراقبت از خود در شرایط مختلف و یادگیری ایستادن روی پای خود است. به عنوان مثال: یک قدم دورتر روبه روی شریک زندگی خود بایستید. کف دست های خود را روی کف دست او قرار دهید. با توزیع وزن بر روی دو پا ، استراحت کرده و تنفس یکدیگر را احساس کنید. هر یک از ما یک فرد جداگانه باقی می ماند. ما طرفدار شخص دیگری نیستیم. اگر هر یک از ما یک قدم به عقب برداریم ، فشار بر بازوها افزایش می یابد و موقعیت پاها ناپایدار می شود. در این موقعیت ، ما نیاز به یک پشتیبانی داریم و اگر شریک ما تماس خود را قطع کرده و دستان خود را برداشته باشد ، ما زمین می خوریم.

برای هر رابطه ای ، فعالیت خلاق مهم است. از جمله در روابط با خودتان. یک فرد شاد یک فرد مشتاق است. کسی که می داند چگونه روی پای خود بایستد و به دنبال وابستگی های خارجی در قالب وابستگی های مختلف نیست.

من باید از حمایت های خودم مراقبت کنم. هرچه تعداد آنها بیشتر باشد ، در آن لحظات زندگی که مشکلی پیش می آید ، ثبات بیشتری خواهم داشت.

اگر فعالیت جالبی در زندگی ، تجارت ، دوستان ، توسعه ، شناخت اجتماعی وجود داشته باشد ، دیگر نیازی ندارم که نگرانی برای خوشبختی شخصی را بر دوش دیگران بگذارم.

لذت شخصی ، احترام به خود ، مراقبت از خود کاری بسیار مهم است که می توان آن را به کسی واگذار کرد. ابتدا ، "احساس من در این رابطه" ، و سپس ، احساس شریک زندگی در کنار من. من می دانم که تا زمانی که به خودم اجازه ندهم خودم باشم ، نمی توانم منحصر به فرد بودن کسی را بپذیرم. این یک خودخواهی سالم است ، که اجازه نمی دهد ارزش های خود را زیر پا بگذارید ، که اجازه نمی دهد من در WE موجود از بین برود.

5. از شریک خود در مورد خود بگویید

دیگر باور نکنید که عشق به ما قدرت فوق العاده ای می بخشد تا افکار و خواسته های دیگران را الهی کنیم. این باور غلط چنین به نظر می رسد: اگر او (من) واقعاً مرا دوست دارد ، پس او افکار و ترجیحات من را می داند. این درست نیست. تنها راهی که می توانید بفهمید دیگران چه می خواهند یا دوست دارند این است که از او بشنوید.

انتظار داشتن توانایی های telepathic از یک شریک به معنای نابالغ و بی مسئولیت بودن است.

اگر من آگاهانه و کاملاً مسئول بخش سفر خود در یک رابطه باشم ، آنچه را دوست دارم و دوست ندارم به شما خواهم گفت. شما باید ارزشها و آرمانها ، اصول و نیازهای من را بشناسید. من باید خودم در این مورد به شما بگویم ، زیرا نمی توانید این را از قبل بدانید. نه به این دلیل که شما به من حساس نیستید ، بلکه به این دلیل است که هر یک از ما دیدگاه خود را از آنچه در حال رخ دادن است ، داریم. شما نباید حدس بزنید ، و من نباید تقاضا کنم. من فقط دستورالعمل را به خودم معرفی می کنم. شاید وقتی با من بیشتر آشنا شوید ، دیگر نخواهید با من باشید. و شما حق این کار را دارید. فقط خود شما می توانید تصمیم بگیرید که می خواهید با چه کسانی باشید و برای اشتراک گذاری ارزش های خود آماده هستید. شما می توانید موافق یا مخالف آن چیزی باشید که من فکر می کنم و می خواهم ، اما شما حق ندارید تعیین کنید که چه چیزی برای شخص من خوب یا بد است. من به شما چنگ نمی زنم تا زمین نخورید ، مخصوصاً اگر نمی خواهید از من حمایت کنید. عشق یک وظیفه نیست ، عشق یک انتخاب است. در بسته را نمی زنم. من فقط می توانم با کسی خوشحال باشم که می توانم با او خودم باشم. و تو چیزی به من بدهکار نیستی که خودت نمی خواهی به من بدهی.

توصیه شده: