اسطوره خواندن

فهرست مطالب:

تصویری: اسطوره خواندن

تصویری: اسطوره خواندن
تصویری: Googoosh-Man Amadeam گوگوش،من آمده ام 2024, آوریل
اسطوره خواندن
اسطوره خواندن
Anonim

چنین شغلی وجود دارد - برای نشستن در محل کار ، منتظر جمعه ها باشید. اگرچه موضوع حرفه ، سرنوشت ، یافتن خود در حال حاضر متداول است ، اما همه این ایده ها با شک و تردید شدید روبرو هستند. رویاهای جستجوی شغل در زندگی شما در قایق زندگی روزمره متلاشی می شود. علاوه بر این ، همه اینها در سر اتفاق می افتد. بدون رسیدن به حداقل تغییرات در بهبود زندگی ، ما خود را با تحریف های واهی تفکر متوقف می کنیم. در نتیجه ، رویاها فقط یک رویا باقی می مانند ، و شغل همچنان یک تخیل کودک است.

بنابراین ، من می خواهم با افسانه های متعددی که اغلب در مورد کار و حرفه می شنوم سر و کار داشته باشم. هر افسانه حاوی بخشی از حقیقت است ، اما تا حدودی تحریف شده است. این همان چیزی است که امروز تجزیه و تحلیل می کنیم.

افسانه 1. کار برای لذت ، مهد کودک است. بزرگسالان محکوم به مسئولیت هستند ، به سختی می توانند از مواد غذایی برخوردار شوند

حقیقت: بله ، میل به لذت ، کنجکاوی از دوران کودکی است. بله ، در بزرگسالی ما مسئول خودمان و کسانی هستیم که به ما وابسته هستند.

اعوجاج: مسئولیت در مقابل لذت است.

تفکر ما به گونه ای تنظیم شده است که ما باید با برخی مفاهیم مخالفت کنیم ، سیاه و سفید ، خوب و بد را پیدا کنیم. این پشتیبانی و ثبات می بخشد: من می دانم چه چیزی باید و چه چیزی غیرقابل قبول است ، من باید به چیزی اعتماد کنم ، بنابراین جهان را کنترل می کنم (کاگبه) و اضطراب خود را کاهش می دهم. اگر این ویژگی را به حرفه تبدیل کنید ، درک قوانین سخت برای فرد آسان تر است ، به عنوان مثال ، من باید با کسانی کار کنم که به من آموزش داده اند تا یک لقمه نان برای خودم و خانواده ام به دست آورم. و این حرفه بیش از حد آشفته و ناپایدار است.

اشکالی ندارد. فقط این یک تصویر ناقص است. دیر یا زود می آموزیم که رنگ سفید به هیچ وجه سفید نیست ، بلکه شامل تمام طیف سایه ها می شود. و جهان چندان کنترل شده و بدون ابهام نیست (اوه وحشت !!!) کاملاً آشفته است و متعلق به ما نیست. کودک درونی ما می پرسد و فریاد می زند: "من از این کار متنفرم!" ، و ما او را نادیده می گیریم و به شخم زدن ادامه می دهیم. بخشی از ما که مسئول الهام ، اشتیاق ، تعجب ، شادی است شروع به اسیدی شدن می کند. به عبارت دیگر ، ما می میریم ، احساس مان را از دست می دهیم ، احساس می کنیم که بیهوده زندگی نمی کنیم. این ترسناک است و پدیده جمعه به چشم می خورد. کارناوال مجاز بودن یک عصر برای جبران سختی یک هفته "باید". دوز باید هر جمعه افزایش یابد زیرا تحمل در حال افزایش است.

نتیجه

لذت - این یک هوس و تجمل نیست. این سیگنالی از روان است که ما در مسیر درست حرکت می کنیم ، نیاز خود را می شنویم و آن را برآورده می کنیم. و به هر حال ، بزرگسالی این را نشان می دهد مسئوليت زیرا عملکرد ما (نه تنها فیزیولوژیکی) اکنون فقط به ما بستگی دارد. و اگر ما خودمان یک تجارت خسته کننده را انتخاب کرده ایم که به حرفه ما مربوط نمی شود ، ارزش این را ندارد که بگوییم این کار را به خاطر کسی انجام می دهیم. ما خود را از قدرت و انگیزه محروم می کنیم. و بعید است به نتیجه ای برسیم ، هم در محل کار و هم در خانواده در وضعیت مشابه.

حتی اگر در یک کار خسته کننده گیر کرده اید ، به خودتان گوش دهید ، به دنبال چیزی باشید که کمترین علاقه را دارد و به دنبال آن بروید. فرزند درونی شما منبع الهام و انگیزه است و از شما تشکر خواهد کرد

برای شکاکان: من پیشنهاد نمی کنم که کار 100٪ سرگرم کننده باشد. این اشتباه است. اما دقیقاً این احساس است که قدرت غلبه بر مشکلات ایجاد شده در همه جا را می دهد.

افسانه 2. اگر همه با حرفه کار می کنند ، پس چه کسی شیرها را تعمیر می کند؟

حقیقت: اغلب درک یک حرفه تنها به علاقه محدود می شود.

اعوجاج: با فرض اینکه حرفه همه عکاسی است)

آیا واقعاً شیرها را تعمیر می کنید؟ شاید شما دستان طلایی دارید. و حالا شوخی نمی کنم. حرفه و سرنوشت مفاهیمی هستند که دارای چندین معیار مهم هستند. ما قبلاً در مورد یکی از آنها بحث کرده ایم - این لذت و علاقه است. اما این پایان کار نیست.

اگر برای مطالعه فردی که با حرفه کار می کند ، تجزیه کنید ، می توانید عجیب ترین چیزها را ببینید. علاوه بر علاقه ، اینها توانایی ها هستند.به طور خلاصه ، اگر توانایی کار دستی ، مکانیک را ندارید ، در تعمیرکاران جرثقیل نمی مانید. به همین ترتیب ، اگر حس رنگ ، ترکیب و غیره را ندارید ، با عکاسان حرفه ای معطل نشوید. اگر می خواهید تماس خود را پیدا کنید - به این واقعیت توجه کنید که این کار را به راحتی انجام می دهید. این ترکیبی از لذت و توانایی است که می تواند نتایج شگفت انگیزی در جستجوی شغل رویایی شما ایجاد کند.

و یکی دیگر از اجزای مهم حرفه ، تمایل به یادگیری و توسعه مداوم است. و قدرت برای این ، البته ، علاقه و لذت می بخشد. البته با قوی و مصمم بودن ، هر چیزی را یاد خواهید گرفت. اما دیر یا زود شما خسته خواهید شد و حتی کار یک حرفه نیز نفرت انگیز به نظر می رسد. به نقطه 1 بازگردید.

ZY اغلب چنین افسانه ای هنگامی بیان می شود که "همه باید" در داخل نشسته اند. اگر این صدا را می شنوید ، به چیزی که آن را نگهبانی می کند نگاه کنید. من جسارت می کنم پیشنهاد کنم که ترس از تغییر نهفته است ، از جمله پشیمانی که شما اصلاً با تماس کار نمی کنید ، بلکه با اینرسی کار می کنید.

نتیجه:

نترسید که با گوش دادن به شهود خود در مورد حرفه خود ، جهان وارونه می شود و هیچکس نخواهد بود که شیر شما را برطرف کند. به احتمال زیاد ، کار شما به توانایی های شما مربوط است ، در غیر این صورت شما روی آن نمی ماندید. فقط باید عنصری از لذت و تمایل به توسعه را اضافه کرد.

و اگر ، با این وجود ، کاری که انجام می دهید با تلاش زیاد (هر فرآیند) به شما داده می شود ، به مواردی که "به طور خودکار" به راحتی به دست می آورید ، توجه کنید ، حتی اگر قبلاً آنها را انجام نداده اید. از همکاران خود بپرسید که فکر می کنند شما به راحتی چه کار می کنید. اگر این کار را به صورت ناشناس انجام دهید ، بسیار شگفت زده خواهید شد.

برای شکاکان: اگر توانایی دوختن متقاطع را ندارید ، اما واقعاً آن را دوست دارید - برای خود یک لباس ، شلوار یا دستمال بدوزید. از خودت پذیرایی کن! اما نیازی نیست که از آن کسب و کار بسازید. و بله ، می توان توانایی ها را توسعه داد.

افسانه 3. همه برای موفقیت تلاش می کنند. این حرفه ثانویه است و ارتباط چندانی با موفقیت ندارد

حقیقت: تماس با کار ممکن است واقعاً تمام ثروت جهان را در اختیار شما قرار ندهد.

اعوجاج: تعمیم و رواج بیش از حد کلمه "موفقیت"

این افسانه شبیه به اسطوره اول است ، اما من می خواهم به دلیل این کلمه جادویی "موفقیت" بیشتر در مورد آن صحبت کنم. آیا با شنیدن "فرد موفق" این چیزی است که شما تصور می کنید؟ من حتی خیال پردازی را شروع نکردم زیرا جانبدار بودم و به Google روی آوردم. او یک میلیون عکس از یک مرد خوش تیپ با کت و شلوار ارائه داد. این مرد یا از روی نوار می پرد (کت و شلوار باید پاره شده باشد) ، یا با مشت خوشحال از موفقیتش هوا را تکان می دهد. و در مقابل او مطمئناً یک ماشین گران قیمت یا یک زن برهنه قرار دارد. به عبارت دیگر ، کلمه "موفقیت" را می توان به راحتی با کلمات "پول و وضعیت" جایگزین کرد. هر دو به خودی خود زیبا هستند. و مشکل این است که موفقیت ، به عنوان معیار بیرونی تحقق و قابلیت پرداخت ، همه چیز را جایگزین کرده است. به نظر می رسد هر کاری که ما انجام می دهیم باید با یک ارزیابی خارجی مطابقت داشته باشد ، که می تواند به طور موقت از انگیزه پشتیبانی کند ، اما منبع انرژی طبیعی و ثابت داخلی نیست. این بسیار طاقت فرسا است و دوباره به نقطه 1 برمی گردیم.

کار حرفه ای بدون قید و شرط موفقیت را به معنای دستیابی به اهداف و به رسمیت شناخته شدن پیش فرض می کند. اما هدف محدود به این نیست. ارزشهایی مطرح می شوند که در درازمدت از الهام پشتیبانی می کنند ، برخلاف دستیابی لحظه ای به وظیفه. اگر کسب و کار شما با اعتقادات روح شما مطابقت دارد ، مهم نیست که چقدر پر زرق و برق به نظر برسد ، پس منبعی از انگیزه بلند مدت و بارور پیدا کرده اید.

علاوه بر این ، اگر بخواهیم کلمه "موفقیت" را معیار همه چیز قرار دهیم ، ارزش آن را دارد که حداقل سلامت و هماهنگی روابط را در آن لحاظ کنیم. زیرا شادی در تعادل است. بنابراین می خواهم از آن دهقانان کت و شلوار در تصاویر که از روی دیوار عبور می کنند بپرسم: "بچه ها ، آیا خوشحال هستید؟" آنها مطمئناً همانطور که کشیده شده اند به من پاسخ نمی دهند ، اما لبخند آنها به نظر من شکنجه شده و کمی ساختگی است.

نتیجه: اگر می خواهید به موفقیت برسید ، ابتدا به روشنی رمزگشایی کنید که موفقیت برای شما چیست. اگر فقط این را داشته باشید خوشحال خواهید شد؟ یا شاید شما باید چیزی را اضافه کنید؟ یا فقط تجمع شادی و رضایت فردی را در یک کلمه هک شده متوقف کنید.

و با این حال ، اگر می خواهید حرفه خود را دنبال کنید ، ارزشها و اصول خود را زیر نظر بگیرید. آیا بر گلوهای آنها قدم می گذارید ، یا ارزشها هر چه باشد؟

برای شکاکان: من در کلبه ای بهشت نمی گویم و از پول و شناخت چشم پوشی نمی کنم. این یک فراخوان است که به خودتان نگاه کنید ، و درک کنید که چه چیزی مهم است. زیرا در سالهای رو به زوال شما به هر حال به این فکر می کنید که برای چه کسی زندگی کرده اید.

بیایید نتایج را جمع بندی کنیم:

آیا می خواهید شاد و راضی باشید؟ به دنبال تماس خود باشید و با قدم های کوچک اما مطمئن به آنجا بروید. همیشه ساده نخواهد بود ، اما این دقیقاً از ارزشها ، تواناییهای شما پیروی می کند ، در حال حرکت لذت می برید ، بیشتر اوقات می توانید احساس زنده بودن کنید و زندگی کامل و شاد است!

و من یک هدیه برای شما دارم. ما از درس های رایگان "چگونه کار را به منبع الهام بخشیم" فیلمبرداری کرده ایم. تمریناتی وجود دارد. در مورد توانایی ها ، لذت و البته در مورد حرفه.

تماشا کنید و با لذت کار کنید!

توصیه شده: