زنانگی رد شده: داستان یک علامت

فهرست مطالب:

تصویری: زنانگی رد شده: داستان یک علامت

تصویری: زنانگی رد شده: داستان یک علامت
تصویری: زن بودن _فصل هفتم_از عهده مردان برآمدن، قهرمانتان را مهار کنید و او را از آن خود سازید. 2024, آوریل
زنانگی رد شده: داستان یک علامت
زنانگی رد شده: داستان یک علامت
Anonim

زنانگی رد شده: داستان یک علامت

اگر کودک از میراث والدین صرف نظر کند ،

سپس این "قلمرو من" بیگانه می شود ،

و بدون تصور به تصویر خود او

من در عمل خود بیش از یک بار با این نوع علائم روبرو شده ام. چندین داستان مشابه وجود داشت. با این حال ، برای درک ماهیت علامت ، هر بار یک "بررسی" فردی مورد نیاز بود. بنابراین ، اصل زیر تأیید شد: یک علامت مشابه می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد ، و برای درک ماهیت پیام آن به شخصیت ، لازم است زمینه ای که در آن رخ می دهد ، به دقت مطالعه شود ، به عنوان مثال. آشنایی دقیق با تاریخچه زندگی این شخص.

در این مقاله من یک مثال از تجزیه و تحلیل روانشناختی "تاریخچه یک علامت" را از طریق منشور علائم ارائه می دهم ادغام مفهوم در مقالات قبلی می توانید اطلاعات دقیق تری را مشاهده کنید.

مشتری سوتلانا ، زن 50 ساله ، متاهل ، مادر دو فرزند ، اقتصاددان. با درخواست ظاهر شدن لکه های قرمز با ماهیت نامفهوم روی صورتم برگشتم. پزشکان نمی دانند این چیست. این لکه ها حدود یک سال پیش ظاهر شد. قبل از آن ، او چنین چیزی نداشت.

من خودم را درگیر کنجکاوی می کنم و منتظر تحقیقات جالبی هستم! لکه ها قطعاً به عنوان یک علامت روشن ظاهر می شوند. اما علامت چیست؟ پشت آن چیست؟ در مورد چی حرف می زنه؟ چه پیامی را حمل می کند؟ او می خواهد به مشتری چه بگوید؟ این علامت در چه سطحی از سیستم است: فردی ، خانوادگی ، عمومی؟

من سعی می کنم با استفاده از تکنیک "شناسایی با علامت" چیزی در مورد پدیدارشناسی یک علامت پیدا کنم. با این حال ، تلاش برای "صحبت کردن" این علامت ناموفق بود. تصور برای مشتری دشوار است - تفکر مجازی به وضوح نقطه قوت او نیست. این علامت در سطح کلامی سرسختانه ساکت است ، اما در سطح غیر کلامی به طور فصیح صحبت می کند. من درک می کنم که دسترسی مستقیم به محتوای علامت دشوار است ، من باید در یک مسیر دوراهی حرکت کنم.

این اغلب هنگام برخورد با یک علامت اتفاق می افتد. یک علامت مشکل را پشت سر خود نشان می دهد و پنهان می کند. درخواست اولیه مراجعه کننده ، با انتظار بهبودی زودهنگام از این علامت ، به تدریج به مطالعه سیستماتیک شخصیت و زندگی او منتقل می شود. برای درک "چرا این سیستم به آن نیاز دارد؟" ، لازم است تاریخچه علائم و ارتباطات سیستمیک آن - زمینه های رویدادهای زندگی ، تعاملات و تجربیاتی که در آن علائم ظاهر می شود را مورد بررسی قرار دهیم.

لازم است مطالعه ارتباطات سیستمیک یک علامت را ابتدا از نزدیکترین سطح سیستمیک - سطح شخصیت آغاز کنید. من نیز این راه را دنبال می کنم و برای شروع ، سعی می کنم فرضیه ظاهر شدن یک علامت را در سطح فردی به عنوان عنصری از سیستم شخصیتی در نظر بگیرم. و برای این ، لازم است زمینه ای را که در آن علامت ظاهر شده است ، تاریخچه ظاهر آن را در زمینه مسیر زندگی مشتری بازگردانیم.

من از سوتلانا در مورد وقایع احتمالی که در زمان بروز لکه ها روی صورتش اتفاق افتاده می پرسم: در آن لحظه یا شش ماه قبل از آن در زندگی او چه اتفاقی افتاده است؟ او سعی می کند چیزی را به خاطر بسپارد ، اما چیز خاصی برای دست یابی به آن وجود ندارد که بتواند باعث ایجاد علامت یا محرک شود. یائسگی تنها چیزی است که به ذهنش می رسد. با لحن صدا ، تنش در صدا ، همراهی عاطفی ، می توان احساس کرد که این موضوع از نظر احساسی در مراجعه کننده بارگذاری شده است.

البته این مبحث هیچ زنی را بی تفاوت نمی گذارد. این یک لحظه حساس در زندگی هر زنی است. محو شدن زیبایی ، تغییرات جسمانی ، توقف عملکرد باروری ، اضطراب و ترس را در ذهن زنی که با این حقایق زندگی روبرو شده است تحقق می بخشد و برای تغییر هویت ، به تصویر ذهنی او ، بیش از هر چیز ، تصویر ذهنی نیاز به کار ذهنی عمیق دارد. یک زنبه چنین لحظاتی در زندگی افراد ، لحظات بحرانی گفته می شود. و یک راه حل خوب در این مورد ، موجودی دقیق و تغییر بعدی توسط شخصی از هویت واقعی خود است.

من سعی می کنم در مورد این موضوع تحقیق کنم و اهمیت آن را درک کنم. یائسگی برای مراجعه کننده به چه معناست؟ او در مورد آن چه فکر می کند؟ در رابطه با این موضوع چه افکار ، احساسات و تجربیاتی بوجود می آید؟

اولین چیزی که به ذهن مشتری می رسد رابطه بین یائسگی و باروری است. یائسگی برای سوتلانا علامتی است که او دیگر قادر به بچه دار شدن نخواهد بود. پس از بحث کوتاهی در مورد این دیدگاه ، متوجه می شوم که این موضوع از نظر احساسی برای او هزینه ای ندارد. مشتری موافقت می کند که در واقع اینطور است. او در حال حاضر دارای فرزندان بالغ است ، او معتقد است که وظیفه مادری خود را به طور کامل انجام داده است و دیگر نمی خواهد بچه دار شود. من این فرضیه را رها می کنم ، اما می فهمم که باید به تحقیق درباره معنای این رویداد (یائسگی) برای مشتری خود ادامه دهم.

من سعی می کنم به طور کلی موضوع بهره وری را بررسی کنم - در اینجا نیز چیزی برای دست یافتن وجود ندارد. سوتلانا کاملاً درک شده است ، او پروژه های جالب زیادی در زندگی خود دارد. و با شروع یائسگی ، زندگی خلاقانه او قطعاً به پایان نمی رسد. من درک می کنم که نسخه های دیگر باید توسعه داده شوند. با این حال ، ایده یائسگی به عنوان یک رویداد مهم همچنان مهم است.

من سعی می کنم نگاه دقیق تری به تصویر مشتری داشته باشم. و در اینجا من توجه خود را به ظاهر او جلب می کنم. متوجه می شوم که او ظاهراً از جذابیت بیرونی خود چشم پوشی می کند. کمبود مو ، آرایش ، یک تی شرت ورزشی ساده این را نشان می دهد. من در مورد این مشاهده من با کمی تنش (مشتری یک زن است!) ، در طول راه که سن او را مشخص می کند ، به مشتری می گویم. سن سوتلانا شگفت آور است ، او 47 ساله است ، اگرچه به نظر می رسد پیرتر است. استرس من بیهوده به نظر می رسد: مشتری کاملاً آرام به بازخورد من در مورد ظاهر خود و س aboutال مربوط به سن او واکنش نشان می دهد و اعلام می کند که جذابیت بیرونی او اصلاً مهم نیست. علاوه بر این ، او اعلام می کند که جذابیت بیرونی برای او کاملاً بی فایده است.

- چرا وقت زندگی خود را صرف یک کار غیر ضروری و بیهوده می کنید؟ ذهن و دانش بسیار مهمتر است.

من این موضوع را عمیق تر لمس می کنم ، احساس می کنم که مهم است. سوتلانا صادقانه ارزش جذابیت خارجی را درک نمی کند. تلاش من برای حدس زدن در مورد زیبایی ، زنانگی از او حمایت نمی کند.

- چرا بهش نیاز دارم ؟؟؟ چرا من به زیبایی و جذابیت ، به ویژه در سن خود نیاز دارم؟ آن زمان؟ من یک مادر هستم ، یک همسر وفادار ، فردی که هم در مادری و هم در حرفه حضور داشته است ، جذابیت و زیبایی بیرونی چه چیزی می تواند به من بدهد؟ فقط مشکلات غیر ضروری …

این آخرین جمله اش را برای خودم یادداشت می کنم. من فکر می کنم این مهم است. و کل متن او در مورد جذابیت زن به نوعی محکوم کننده به نظر می رسد. من درک می کنم که مسیر درستی را دنبال می کنم.

من به او توجه می کنم که وقتی درباره زیبایی ، جذابیت صحبت می کند ، کلمات او محکوم کننده به نظر می رسند و به نظر می رسد که به شخص دیگری هدایت می شود … ایده ای در مورد مقدمه (ایده ای از تجربه شخص دیگری که بدون انتقاد و بدون قید و شرط پذیرفته شده است). این باور برای مشتری من این است: برای یک شخص ، ذهن مهمتر از زیبایی است. با دانستن این که هر درون نویسنده نویسنده ای دارد ، این ایده را به امید یافتن منبع آن - آن شخص مهم و معتبر در زندگی مشتری ، که ممکن است در ابتدا این باور به او تعلق داشته باشد ، توسعه می دهم. این کلمات را از کی شنید؟ آنها با چه تصویری مرتبط هستند؟ آیا می تواند به خاطر بیاورد که این باور را از کجا آورده است؟ کی ظاهر شد؟ مشتری نمی تواند چنین چیزی را به خاطر بسپارد - چه کسی ، چه زمان و تحت چه شرایطی در مورد آن به او گفت؟

با یافتن چیزی که این فرضیه را تأیید کند ، من سعی می کنم به طور مستقل افرادی را که برای آن اهمیت دارند طبقه بندی کنم. به طور طبیعی ، من با مادر شروع می کنم - شخصی که کودک بیشترین نیاز را به او دارد. و دوباره با - نه ، پاسخ نمی دهد. علاوه بر این ، مادر در این مورد برای سوتلانا معتبر نبود و مطمئناً نمی تواند "چنین حقیقتی را برای او تحمل کند".این واقعیت برای من جالب و قابل توجه به نظر می رسد. احساس می کنم ممکن است نکته مهمی در اینجا برای درک مشکل او وجود داشته باشد. از سوتلانا می خواهم که درباره مادرش بیشتر به شما بگوید.

مادر ، به گفته مشتری ، زنی عجیب و غریب ، ناسازگار ، هیستریک و کودک است. در حالی که شوهرش (پدر سوتلانا) در قید حیات بود ، مادرش بی احتیاطی می کرد و نگرانی خاصی را بر دوش خود نمی انداخت. آنها غالباً صحنه های خانوادگی را با پدرشان با فریاد ، نمایش ، که با لذت جنسی در اتاق خواب به پایان می رسید ترتیب می دادند. مشتری در این دوره از دوران کودکی احساسات ناخوشایندی داشت.

پس از مرگ پدر (مشتری 15 ساله) ، مادر تغییر نکرد و سوتلانا مجبور شد برای او شخصیت والدین شود - از او مراقبت کند. مادر در آن زمان 50 ساله بود ، اما به گفته مشتری ، صرف نظر از سن ، او به زندگی خود ادامه داد ، فقط به ظاهر ، جذابیت خود فکر می کرد و رویای یافتن مردی برای خود را داشت. تصویر مادر و رفتار او باعث ایجاد خصومت ، انزجار و محکومیت در سوتلانا شد. او قطعاً نمی خواهد شبیه مادرش باشد!

من درک می کنم که این جمله بسیار مهم است! این یک نگرش بسیار احساسی است که بر شکل گیری هویت و تأثیر بعدی آن بر کل زندگی تأثیر زیادی دارد. در اینجا ما با آن سر و کار داریم antiscenario - مکانیسم معمولی برنامه ریزی زندگی والدین ، معمولی برای کودکان با پدیده فرزندپروری.

فرزندپروری - وضعیت خانوادگی همراه با تغییر نقش والدین و کودک ، که در آن کودک ، به دلیل شرایط نامساعد خانوادگی ، مجبور می شود زودتر بزرگسال شود و از والدین خود مراقبت کند. این پدیده اغلب در خانواده های ناکارآمد با والدین کودک رخ می دهد ، به عنوان مثال ، در خانواده های والدین الکلی. کودکان اجباری در اوایل بزرگسالی اغلب به ضد سناریوها متوسل می شوند. بنابراین ، کودکان معتادان به الکل از مشروبات الکلی و مشروبات الکلی متنفرند و در مقایسه با والدین وابسته به آنها تبدیل می شوند مخالف.

مشتری ما ، اگرچه در خانواده ای معتاد به الکل بزرگ نشده بود ، اما مجبور بود در رابطه با مادر شیرخوار خود وظیفه والدین را انجام دهد.

و در اینجا ما به سطح بعدی سیستم می رویم - خانواده. علائم بیمار در سیستم خانواده گسترده او بافته شده است. واضح است که سوتلانا نتوانست از نظر روانی از مادرش جدا شود و او هنوز در حال ادغام با او است. علاوه بر این ، در ظاهر چنین روابطی ممکن است برعکس ، جدا و دور از هم به نظر برسند.

در روانشناسی ، این نوع وابستگی عاطفی را وابستگی متقابل یا متقابل می نامند. در این مورد ، برای کودک غیرممکن است که تصویر غیرقابل قبول والدین را در تصویر من به دلیل بار احساسی منفی منفی دومی ادغام کند. کودک ، به طور استعاری ، در چنین شرایطی امتناع می کند میراث والدین و این یکی "قلمرو I" به نظر می رسد که با تصویر خود کودک بیگانه ، یکپارچه و غیر قابل جذب است.

با این حال ، این عمداً رد و رد شد قلمرو I پیوسته "خواستار گنجاندن و نمایش آن" در تصویر I است. این را دریافت نکرده است ، او شروع به "انتقام" از I می کند و مرتباً خود را از طریق علائم و نشانه های مختلف یادآوری می کند.

ماهیت مفهوم من از روان تنی - مفهوم همجوشی - یک علامت بخشی از من است ، رد شده ، رد شده ، با تصویر من از خود ادغام نشده است

برگردیم به داستان خودمان. بیایید کلمات قبلی مشتری را به یاد بیاوریم:

- چرا من به زیبایی و جذابیت ، به ویژه در این زمان نیاز دارم؟ من یک مادر هستم ، یک همسر وفادار ، فردی که هم در مادری و هم در حرفه حضور داشته است ، جذابیت و زیبایی بیرونی چه چیزی می تواند به من بدهد؟ فقط مشکلات غیر ضروری …

در پس این کلمات ، زنانگی و جنسیت رد می شود: "اگر جذاب و سکسی هستید ، می تواند وسوسه کننده باشد." " مردان دیگر به شما توجه خواهند کرد. و در آنجا دور از دردسر نیست: می توانید مجذوب شوید ، عاشق شوید ، به شوهر خود خیانت کنید …"

بیایید سعی کنیم در پرتو نظریه فوق درک کنیم ماهیت علامت مشتریان

بنابراین ، مشتری به دلیل استهلاک نمی تواند از مادرش جدا شود. بارزترین ویژگی مادر زنانگی و جنسیت اوست. نتیجه عدم پذیرش مادر از سوی مشتری این است که او تصویر خود را به گونه ای می سازد که تجلی زنانگی و جنسیتی که در مادر خود مشاهده می کند غیرقابل قبول است.

از نظر نمادین ، علائم مشتری - لکه های قرمز روی صورت او را می توان به شرح زیر تفسیر کرد: گونه های قرمز نماد زیبایی ، جذابیت خارجی در زنان است. از زمان های قدیم ، زنان گونه های خود را رنگ آمیزی می کردند و آنها را به منظور جذابیت روشن تر می کردند. دختران روستایی ، در شرایط کمبود لوازم آرایشی ، از چغندر استفاده می کردند و آن را روی گونه های خود می مالیدند. بنابراین زنانگی غیرقابل قبول سعی می کند توجه شخصیت مشتری را به خود جلب کند ، و خود را به صورت علامت دار به شکل قرمزی گونه های خود نشان می دهد.

س followingال زیر هنوز باز است: چرا این علامت در این دوره از زندگی او ظاهر شد؟ نظر من در این مورد به شرح زیر است. این علامت در طول یک رویداد بحرانی در زندگی مشتری - یائسگی ظاهر شد. این رویداد در زن احساسات مرتبط با هویت زن را تجسم می بخشد: من چه زنی هستم؟ برای مشتری من ، این یک س easyال آسان نیست که مواجهه با او برای او دشوار باشد. با این حال ، زنانگی غیرقابل قبول او "نمی خواهد با سرنوشتی که برای او آماده شده است کنار بیاید" و سعی می کند از طریق این نوع علائم به ذهن مشتری برسد و پیوسته برای او سیگنال ارسال کند "به من توجه کن ، من یک زن هستم!"

در این مقاله ، من نتایج اولین ملاقات با یک مشتری را توضیح دادم ، که هدف از آن درک ماهیت روانشناختی پیام علائم او بود.

و کار سختی پیش از پذیرش قسمت رد شده توسط مشتری و ادغام هویت وی وجود داشت …

برای افراد غیر مقیم امکان مشاوره و نظارت از طریق اسکایپ وجود دارد

ورود به Skype: Gennady.maleychuk

توصیه شده: