روان درمانی برای روابط وابسته

فهرست مطالب:

تصویری: روان درمانی برای روابط وابسته

تصویری: روان درمانی برای روابط وابسته
تصویری: داکتر روان درمانی رابطه جنسی 2024, آوریل
روان درمانی برای روابط وابسته
روان درمانی برای روابط وابسته
Anonim

فصل 1

آشنایی. شفاف سازی مشکل. آگاهی از احساسات خود

یکی از روزهای گرم پاییز ، مشتری به ملاقات من آمد - زنی 25 ساله ، با مردی در ازدواج مدنی زندگی می کند ، بدون فرزند. اولین چیزی که به آن توجه کردم این بود که دختر زیبا ، درخشان و باریک ظاهر یک شخص مقید ، ناجور و محکم را در حرکات خود ایجاد می کرد ، بگذارید او را تانیا بنامیم.

درخواست تانیا در مورد شکایت دو دوست مهم برای او به نظر می رسید که او با توجه و نگرانی بیش از حد به آنها بیش از حد او را تحت فشار قرار می دهد. تانیا نمی فهمد چه اتفاقی برای او می افتد ، چرا نگرانی صادقانه او بیش از حد تصور می شود ، که نمی تواند به آنها آزادی عمل بدهد. بودن در این روابط برای او بسیار دشوار است ، او سعی می کند کارهای زیادی برای آنها انجام دهد و نیازهای آنها را برآورده کند ، در حالی که به نیازهای خود توجهی نمی کند ، و از هیچ گونه قدردانی برای چنین اهدائی برخوردار نیست. علاوه بر این ، آنها آشکارا می گویند که اصلاً به آن احتیاج ندارند. در واقع برای مدت طولانی بدون شرکت آنها سخت است ، اما در عین حال ، از آنجا که برای آنها غیرقابل تحمل است از چنین تماس نزدیکی ، او نمی تواند در غیر این صورت عمل کند. تاتیانا می خواهد آن را بفهمد و راهی برای خروج پیدا کند ، زیرا برآوردن نیازهای دیگران تحقق نیازهای خود دشوار است. اون باید چیکار کنه؟

با توجه به گوش دادن ، به تظاهرات عاطفی ، رفتاری و جسمانی توجه کردم. تاتیانا خیلی سریع صحبت کرد ، عملاً به من نگاه نکرد ، موقعیت بدن خود را تغییر نداد ، بسیار محدود بود. کل داستان با یک نفس اتفاق می افتاد ، گاهی به نظر می رسید که مشتری اصلاً نفس نمی کشد ، در هر صورت ، من قطعاً در برخی از نقاط داستان او دچار تنش بودم و نفس نمی کشیدم. احساس جدا شدن تاتیانا ، غوطه ور شدن کامل در تجربیات او ، به اشتراک گذاشتن آنها با من به عنوان واقعیت وجود داشت ، در حالی که از نظر احساسی از من دور می شد. من تجربیات خود را با تانیا در میان گذاشتم و از او این س askingال را پرسیدم که اکنون چه اتفاقی برای او می افتد؟ با چه احساسات و تجربیاتی روبرو می شود؟ با قضاوت اینکه تانیا نگاهش را پایین انداخت و یخ زد ، مشخص بود که گیج شده است. مدتی بعد ، تاتیانا گفت که نمی فهمد چه اتفاقی برای او می افتد. بدیهی است که تاتیانا از درک احساسات خود فاصله می گرفت. با گوش دادن به خودم ، عکس العمل خود را نسبت به آن دریافتم و طانیا چگونه گفت ، با احساس اشتیاق همراه بود ، در پشت او احساس تنهایی کردم ، که با تاتیانا در میان گذاشتم. واکنش بعدی او من را شگفت زده نکرد. تانیا با کمی آرامش اشک ریخت و اعتراف کرد ، شاید حتی بیشتر برای خودش تا من ، این احساساتی است که او مدتهاست تجربه می کند و شاید با توجه به نگرانی بیش از حد دیگران از آنها اجتناب می کند. پس از مدتی ، او احساس غم و تنهایی را با صدای بلند بیان کرد ، که درک آنها باعث شد تا تاتیانا تجربه های طوفانی کاملاً احساسی داشته باشد. بدن به ظاهر یخ زده اش نشانه هایی از زندگی را نشان می دهد ، صافی ظاهر می شود و حرکات دست ها بیشتر می شود ، چهره او پررنگ تر می شود. او گفت که غم انگیزترین چیز این است که با وجود وقف کامل خود به این افراد در این روابط ، او در واقع احساس تنهایی می کند ، او همین الان متوجه شد.

فصل 2

ترس از تنهایی در روابط وابسته

این اثر درباره رابطه مستقل مشتری با افراد نزدیک به او است. او تمایل دارد که نیازهای دیگران را به عنوان نیازهای خود درک کند. تلاش برای جلب رضایت دیگران در همه چیز ، در نتیجه کنترل ادراک دیگران در اطراف. داستان تانیا پر از تلاش های ناموفق برای اجتناب از اضطراب مرتبط با ترس از تنهایی بود ، که برای او به دلیل نیروی تجربیات غیرقابل تحمل است و ناخودآگاه او را به "فرار" از وابستگی به دیگران ، در جایی که در ارتباط نزدیک می تواند احساس امنیت کنددر اینجا ، مشکلات مربوط به آگاهی از نیازها ، احساسات خود ، مشکلات درک خود در جهان اطراف ایجاد می شود. فکر کردن در مورد پایان احتمالی یک رابطه باعث ایجاد اضطراب می شود و تنها راه مقابله با این اضطراب بازگشت به رابطه و افزایش وابستگی به شریک زندگی است. ظاهراً ، در واقع ، برخورد با احساسات مرتبط با این تجربیات ، دردناک است ، همانطور که از فرار مداوم او از سوالات من مشهود است.

افراد وابسته به هم آزمایش نمی کنند که مرزهای آنها کجاست و مرزهای شخص دیگری در کجا شروع می شود: آنها یا سعی می کنند بلافاصله با شخص دیگری "ادغام" شوند ، یا از او دوری می کنند و از احتمال خودافشایی جلوگیری می کنند. این را می توان در جلسه قبل مشاهده کرد ، زمانی که تاتیانا مرا در فاصله مناسبی از خودش نگه داشت و اجازه نداد به جنبه های احساسی تجربیات دسترسی پیدا کنم. و بنابراین روان درمانی اغلب تنها تجربه ایجاد روابط با مرزهای روشن است.

فصل 3

"رابطه با خود و دیگران"

برای من برای کارهای روان درمانی بیشتر و پیشرفت بهتر در درک علایق و نیازهای خود تاتیانا ، مهم بود که تصور کنم چقدر تصویر او شکل گرفته ، چگونه خود را می بیند و احساس می کند. در یک رابطه وابسته ، سخت است که خود را از دیگری جدا ببینید. در کار بر روی روابط پیچیده مشتری با شرکایش ، بدیهی بود که مشتری مشتاق یادگیری و برآوردن نیازهای وی است. او تصویر شخصی خود را از واکنش های آنها به رفتار خود می خواند و بدین ترتیب ، به نظر خود با تصویر ایده آل آنها مطابقت می یابد ، به طوری که ، همانطور که معلوم شد ، آنها نا امید یا از دست نمی روند. به نظرم رسید که مشتری در مورد خود به طرز نسبتاً تحقیر آمیزی صحبت کرده است. برای تاتیانا بسیار دشوار بود که توضیحات خود را ارائه دهد ، او مدام به کمک من می آمد ، برای او بسیار آسان تر بود که با ایده من درباره او موافق باشد تا توصیف خودش ، او دائما گیج ، گیج ، تلفظ می شد یکی از ویژگیهای او ، به دنبال حمایت من و تأیید صحت کلمات او بود. تاتیانا ، با توصیف تصویر خود ، خجالت می کشید ، ویژگی های خوب را بیان می کند و از ویژگی های بد در چشم خود شرم می کند. من به او تکلیف دادم ، جایی که پیشنهاد کردم ویژگی های مثبت و منفی من را از نظر او روی کاغذ شرح دهد.

در جلسه بعدی ما ، از همه چیز مشخص بود که این تمرین به سختی به او داده شده است ، تنها تصور او از طبیعت با اراده قوی بود و منافع خود را به خاطر دیگران فدا کرد. من تعجب کردم که تاتیانا از کجا این ایده را گرفت که یک زن شایسته توجه باید دارای چنین ویژگی هایی باشد. در پاسخ ، من داستانی در مورد مادر تانیا ، که دارای همه این ویژگی ها است ، در مورد توانایی قوی این زن ، که از نظر مشتری محدودیتی ندارد ، شنیدم. به گفته تاتیانا ، او خود از چنین ویژگی هایی برخوردار نیست و شرم دارد که می تواند ضعیف تر باشد ، او خود را متهم به داشتن لحظات بزدلی می کند.

لازم به ذکر است که در حین کار روان درمانی ، قابل دسترس ترین احساس مشتریان وابسته به یکدیگر آشکار می شود-این نفرت از خود در اشکال مختلف آن است: تظاهر به خود ، "انتقاد از خود". نفرت از خود از روابط اولیه با شخصیت های والدین ، به اصطلاح سندرم "بیگانگی والدین" ، عدم وجود رابطه عاطفی گرم با کودک ، حفظ رفتار مورد نظر والدین و سرکوب شدید ناخواسته ها شکل می گیرد.. من ناراحت شدم و از تاتیانا پرسیدم ، اگر شما متفاوت هستید ، آیا شایسته توجه هستید؟ تاتیانا فکر کرد و اشک در چشمانش ظاهر شد.

از اینجا روشن می شود که ایده های مربوط به یک زن ، شاید در اوایل کودکی ، پیام مادر به دخترش در مورد قدرت و مردانگی ، به عنوان پایه ای مناسب برای کلیشه های پایدار تاتیانا و ایده خاصی از یک زن عمل کرده است. شایسته توجهاو برای مادرش بسیار متاسف بود ، تانیا می خواست مدام به او کمک کند ، به جای او کار کند ، در نتیجه از او مراقبت کند و به او استراحت دهد. بنابراین ، عصبانیت را به ترحم تبدیل کنید. خشم در اینجا می تواند منبعی برای تانیا باشد تا مرز بین نیازهای مادر و نیازهای خود را احیا کند.

فصل 4

مسئولیت تغییر الگوهای رفتاری و تصویر خود را به عهده بگیرید

سرکوب مزمن احساسات و اقدامات پرخاشگرانه وی باعث امتناع دائمی سوژه از تصمیم گیری برای تغییر وضعیت در چنین روابطی می شود ، که منجر به یخ زدن سوژه در موقعیت افسردگی-فداکاری با ناامیدی و ناامیدی می شود. از تاتیانا پرسیدم ، اگر خود را در مراقبت و فداکاری نشان دهید ، شاید مادر ، شما را شایسته توجه و ستایش او می داند؟ تاتیانا چیزی پیدا نکرد که به من بگوید. تنها پس از اتمام جلسات متعدد ، او اعتراف کرد که چنین رفتاری او را آزار می دهد ، او می خواهد به خود اجازه دهد متفاوت باشد. اما او می خواهد چه باشد؟ در واقع ، در تجربه او هیچ مثال دیگری از خوددرمانی وجود ندارد. و سپس مهم است که به دنبال نشانه های داخلی به شکل احساسات ، تصاویر خواسته ها و خیالات باشید. و وقتی این تصاویر به یک تصویر واضح تبدیل شد ، می توانید حرکت بیشتری را به سمت تصاحب آن ها آغاز کنید.

همانطور که بعداً معلوم شد ، تاتیانا می خواهد کمتر مسئولیت پذیر باشد ، تصمیمات عجولانه بگیرد ، در مورد خود فکر کند ، و نه در مورد دیگران ، گستاخ ، خودخواه. او نمی تواند بفهمد چه چیزی مانع از چنین بودن او می شود. سپس پرسیدم ، شاید کسی مانع از این که او چنین باشد؟ مادرم مداخله می کند ، او به طور متفاوتی من را نمی پذیرد. تاتیانا اعتراف کرد که دائماً نیازمند و به دنبال حمایت و تأیید بود ، او همیشه با بیگانگی مادرش ملاقات می کرد. از نظر مشتری ، مادر ، او فقط ویژگی های خاصی را می خواهد ، او به دختر دیگری نیاز ندارد. پس از یک کار طولانی و پر زحمت برای آگاهی تاتیانا از چنین شرایطی در زندگی و مسئولیت خود ، تاتیانا از صحبت تحقیرآمیز در مورد خود دست کشید ، او به خود اعتماد کرد که متفاوت است ، با ترس کمتری که آماده آزمایش سایر تصاویر است.

یک فرد وابسته به طور مبهم نیاز خود را احساس می کند - نزدیکی ، عشق ، مراقبت ، به طور کلی گفتن چیزی در مورد احساسات دشوار است. به دلیل قطع چرخه تماس تجربه ، آزادی تماس وجود ندارد. ناتوانی در تعریف احساسات ، خواسته ها ، تفکیک آنها از احساسات و خواسته های شریک زندگی.

در طول کار با تاتیانا ، می توان چهره های پنهان ، اما نسبتاً قوی نیازها را ردیابی کرد. اولین شکل واضح است - یک نیاز برآورده نشده برای دلبستگی ، در پشت آن یک نیاز برآورده نشده برای امنیت وجود دارد ، آنها می توانند به طور متناوب مکان ها را تغییر دهند ، هر کدام یکدیگر را از اهمیت بیشتری برخوردار می کنند ، اما اهمیت خود را از دست نمی دهند. بدون برآوردن این نیازها ، امکان دستکاری آزادانه محیط و توسعه وجود ندارد.

برای تاتیانا ، این مسیر به اندازه کافی آسان نبود ، اما همانطور که معلوم شد ، در دستیابی به خود و آزادی درونی ، برای ایجاد روابط نزدیک در آینده بسیار مهم بود.

توصیه شده: