این اتفاق نمی افتد یا موردی از تمرین است

تصویری: این اتفاق نمی افتد یا موردی از تمرین است

تصویری: این اتفاق نمی افتد یا موردی از تمرین است
تصویری: Перезалив с переводом СУЩНОСТЬ С ЗАГРОБНОГО МИРА ВЫШЛА ИЗ ЗЕРКАЛА В ДОМЕ КОЛДУНЬИ ESSENCE FROM 2024, آوریل
این اتفاق نمی افتد یا موردی از تمرین است
این اتفاق نمی افتد یا موردی از تمرین است
Anonim

و باز هم در مورد مصدومیت. زمانی من این فرصت را داشتم که در یک موسسه کودک کار کنم. می توانم به شما بگویم که جالب ترین محل خدمت برای یک روانکاو ، با نرخ یک روانشناس است. خوب ، یک روز درب دفتر من باز شد و دختری پانزده ساله در آستانه ای ظاهر شد که به دلیل دارا بودن پیچیده ترین آسیب شناسی همه کودکان مشهور بود. با راحتی روی صندلی نشسته ، او شروع به تکرار همان عبارت کرد: "این اتفاق نمی افتد ، این اتفاق نمی افتد …" در همان زمان ، دختر از پهلو به پهلو حرکت می کرد ، نگاهش فقط به واقعیت تبدیل شد برای او شناخته شده است سپس او بلند شد و رفت. این چندین بار اتفاق افتاد ، تا اینکه من مقابل او نشستم ، چشمانم را بستم و بی سر و صدا و با اعتماد به نفس شروع به گفتن کردم: "این اتفاق می افتد ، این اتفاق می افتد …" اینگونه بود که رابطه درمانی دشوار ما آغاز شد.

هر چند وقت یکبار حتی با ناامیدی ها یا توهین های جزئی ، نمی خواهیم این موضوع را از ترس سوء تفاهم با دیگران درمیان بگذاریم ، حتی بیشتر آسیب می بینیم. پس چقدر سخت و ترسناک است برای کودکی که دچار آسیب جنسی شده است ، غم خود را به اشتراک بگذارد. خوب ، اگر این "عموی غریبه" باشد ، همه بلافاصله از این عمو متنفر می شوند ، اما اگر پدر بود چه؟ بیایید تعبیر کنیم: شما نمی توانید بگویید سکوت کنید. هر کودک باید کاما را با در نظر گرفتن عوامل متعدد در اینجا به طور مستقل قرار دهد. اگر مادر بود ، اوضاع کاملاً متفاوت می شود. بزرگسالانی که فقط نیکی می خواهند ، بلافاصله پسر را به جنسیت بیش از حد متهم می کنند ، تخیلاتی که نه در سن ، بلکه در تربیت ضعیف و ناتوانی در رفتار بوجود آمده است. اما دختری که با "عشق مادر" روبرو است ، همکاران عزیز باید چه کنند؟ اگر نوزاد بدبخت هنوز جرات صحبت دارد ، نتیجه تلاش های او به احتمال زیاد تشخیص روانپزشکی درمان همزمان طولانی مدت است که نتیجه می دهد و امکان پذیرش این ایده را پیدا می کند یک فانتزی است که اتفاق نمی افتد

این دقیقاً همان اتفاقی است که برای مشتری کوچک من افتاد. محارم وجود داشت. طبق سناریوی کلاسیک: با پدر غایب ، مادر روان پریش ، زندگی خانوادگی منزوی ، رفتار بی رحمانه نسبت به کودکی که به استفاده جنسی تبدیل شد. سپس سرپرستی مداخله کرد ، یک دادگاه ، یک پرورشگاه و همه اینها وجود داشت. اما داستانهای دختر در مورد آنچه در حال رخ دادن بود برای بزرگسالان بسیار دردناک بود و همه به اتفاق آرا توافقنامه "سکوت" را امضا کردند ، آنها می گویند ، برای همه بهتر خواهد بود. در نتیجه ، در راه کمک گرفتن از کوچولو ، پاسخ بلند شد: "اینطور نمی شود" ، و او آمد تا در مورد آن به من بگوید ، هرچند در چنین حالت محجبه.

با جمع بندی کار با این مشتری و همه موارد بعدی و قبلی ، توجه می کنم که اصلی ترین و قوی ترین عامل در ایجاد روابط روان درمانی با کیفیت بالا را می توان TRUST دانست. این ماده مهم در لحظه ای ظاهر می شود که عملکرد مهار ما "در درزها" ترکیده است ، و در نهایت ، قبل از بی اعتمادی به خود و مشتری ، در مقابل هجوم مواردی که تا کنون درک نشده و پذیرفته نشده است ، ایستاده است. در این لحظه ، مشتری برای خود تجربه مورد انتظار را که او را باور دارند ، و درمانگر - که می توان به فرد خسته و روبرو نشسته روبرو شد ، اعتماد می کند (لازم نیست ، یعنی امکان پذیر است). بنابراین ، چنگال تنظیم کننده روان درمانگر ، که در جایی عمیق در داخل او قرار دارد ، به نظر می رسد ابزار اصلی کار است که به مشتری امکان می دهد وجود خود را احساس کند ، حتی اگر فقط در چارچوب واقعیت روان درمانی ، درک کند که شنیده می شود ، او هست. و اصلاً مهم نیست که آنچه می شنویم واقعیت است یا حاصل تخیل ، برای مشتری همیشه مهمترین و بسیار دردناک ترین واقعیت است.

توصیه شده: