دوست من روان پریش است

تصویری: دوست من روان پریش است

تصویری: دوست من روان پریش است
تصویری: ده نشانه برای شناسایی فرد روان پریش 2024, ممکن است
دوست من روان پریش است
دوست من روان پریش است
Anonim

بیشتر اوقات ، این تشخیص به اشتباه به کثافت های معمولی و احمق ها نسبت داده می شود. تعداد کمی از آنها در زندگی خود با سایکوپات های ناب آشنا شده اند. من خوش شانسم.

از همان اولین دقیقه آشنایی ، او چهره واقعی خود را پنهان نکرد. من انتخابی داشتم که مکالمه را ادامه دهم یا امتناع کنم. من امتناع نکردم و ما با هم دوست شدیم - تا آنجا که ممکن است ، با توجه به ویژگی های شخصیتی او.

این مرد همجنسگراست. علاوه بر این ، او اجتماعی است (هنجارهای رفتاری را که عموماً پذیرفته شده است درک نمی کند) ، خوش عاطفه (مستعد تجلیات عاشقانه نیست) و عصبی - عادی (قادر به تجربه احساسات نیست). با دوستم روانی آشنا شوید. و این توهین نیست. این تشخیص است. او دارای "اختلال شخصیت ضداجتماعی" است - "سایکوپاتی با عملکرد بالا با گرایش های سادیستی". آنها از این افراد می ترسند ، ویژگی های آنها به یک فرقه تبدیل شده است ، آنها در انجمن های روانشناسی از آنها می ترسند.

به عنوان یک متخصص ، من نمی توانم به درک خطرات احتمالی و پیامدهای احتمالی بپردازم. بنابراین ، من آن را کاملاً آگاهانه وارد زندگی خود می کنم. و ارتباط ما با هیچ رابطه دوستانه دیگری تفاوتی ندارد. از نظر من ، این شخص صادق ، قابل اعتماد و دلسوز است. او مسئولیت رفاه من را بر عهده می گیرد ، او همیشه آماده کمک است و به نظر می رسد که واقعاً برای او مهم است که همه چیز برای من خوب باشد.

شنیدن کلمه "روان پریش" لازم نیست غش کند و غش کند. همچنین دلیلی برای دویدن و مخفی شدن وجود ندارد. البته همه افراد متفاوت هستند ، اما روانگردانان با عملکرد بالا لزوما دیوانه و قاتل نیستند. به هر حال ، اکثر ما شرلوک هلمز را تحسین می کنیم. درست است ، همه لیست تشخیص های او را نمی دانند.

من بلافاصله رزرو می کنم که من روانپزشک نیستم و مقاله من نه حقیقت نهایی است و نه کتاب درسی است. بلکه متن من باید به عنوان توصیف رابطه با فردی باشد که با اکثریت تفاوت زیادی دارد ، اما به این دلیل آن را بدتر یا خطرناک نمی کند. اگر شما عاشق گربه هستید ، درک این موضوع که مار پیتون یا رتیل در چه کسی زندگی می کند برای شما دشوار خواهد بود. با این حال ، ترس شما از چنین روابطی به این معنا نیست که آنها حق وجود ندارند.

من درباره شما اطلاعی ندارم ، اما همیشه برایم این سوال پیش آمده بود که یک روان پریش چگونه خود را می بیند. نه مترسکهای معمولی ، بلکه یک نگاه واقعی از داخل. از آنجا که لیست خاصی از تظاهرات مشخصه یک روانگردان وجود دارد ، از دوستم خواستم در مورد آن از دیدگاه شخصی که نه تنها تشخیص دارد ، بلکه تحصیلات خاصی نیز دارد که به او امکان می دهد آن را کنترل کند ، اظهار نظر کند.

بنابراین ، یک روانگردان از نگاه یک روانگردان.

  • فریب آسیب شناسی من انکار نمی کنم که می توانم دروغ بگویم و در صورت لزوم می توانم برای یک بازیگر تئاتر ترتیب دهم ، اما اطرافیانم نیز همین کار را می کنند. برای یافتن مثالها نیازی نیست راه زیادی را طی کنید: به عبارت دیگر ، همه همیشه "مرتب" هستند ، در حالی که در عمل فقط سقف نشتی روی سر او نمی افتد. اما در عملکرد آنها ، میل به نجات چهره یک فضیلت است. در من یک گناه فانی وجود دارد ، که باید فوراً برای آن زنده زنده جوشانده شود. و ، به هر حال ، من اغلب حقیقت را می گویم ، فقط ، از آنجا که همه چیز با بی شرمی من مرتب است ، تعداد کمی از مردم آن را دوست دارند. خوب ، بله ، تدبیر یک چیز عالی است ، فقط دروغ های زیادی در آن وجود دارد."
  • جذابیت ، جذابیت ، جذابیت "چیز خوبی است ، اما یک شمشیر دو لبه است. من یا دیوانه وار دوست دارم یا از من متنفرند. من شخصاً از هر دو راضی هستم ، زیرا دوست دارم مردم را عصبانی کنم. اما من تنبل هستم و به ندرت از جذابیت خود عمدا استفاده می کنم ، اگرچه این را بیهوده می دانم. به طرز ماهرانه و در مکان مورد استفاده ، به طور ویرانگری مثر است. در مدت زمان کوتاهی ، شخصی از یک فرد خارجی به طرفدار من تبدیل می شود. خوب ، یا دشمن ، بسته به آنچه من خواسته ام."
  • مگالومنیا "یک س naturalال طبیعی - چرا نمی توانم زیاد درباره خودم فکر کنم؟ من درک می کنم ، اگر آن را به طور ناگهانی باشد ، اما اینطور نیست. عزت نفس من کاملاً مناسب است ، بسیار بالا و کاملاً مناسب است ، اگرچه بیش از یک بار به من گفته شده است که سطح آرزوهایم بسیار زیاد است.چرا که نه؟ من می خواهم و از بالای سرم می پرم. حق من علاوه بر این ، برای من بسیار آسان است. لازم نیست زیاد فشار بیاورید."
  • نیاز به تحریک "درسته. من قادر به تجربه طیف وسیعی از احساسات و احساسات نیستم ، بنابراین باید متزلزل شوم. و بسیار زیاد ، زیرا سطح تحریکی که روی دیگران کار می کند برای من مانند ضماد مرده است. بنابراین ، من سرگرمی های عجیب و غریبی دارم که مرا به خود مشغول می کند و دوستانی که به طور م meثر من را از حالت آرامش عاطفی بیرون می آورند."
  • دستکاری حیله گر "همچنین درست است. حیله گر ، محاسبه گر ، بی احساس. کل ذات من و در اینجا دوباره استانداردهای دوگانه در عمل: هوشمند ، محتاط ، آرام ، که در اصل یکسان است ، فقط در مشخصات ، به نظر می رسد یک تعریف است. دستکاری کننده تقریباً نفرین است ، اما در عین حال ، ممکن است فکر کنید که هرگز به کودک خود قول نداده اید که او را سوپ بی مزه وادار کند. همه دستکاری یکسان تنها تفاوت این است که من عاشق بازی کردن با مردم هستم و می دانم چگونه بازی کنم و وانمود نمی کنم که کسی مرا مجبور به انجام این کار می کند."
  • نه شرم ، نه وجدان "نه یک ذره. من همیشه به طرز باورنکردنی سرگرم هستم "خوب ، آیا شما شرمنده نیستید؟ خوب ، شما باید حداقل یک قطره وجدان داشته باشید! " و مخصوصاً وقتی سعی می کنند از طریق آن من را دستکاری کنند. من گوش می دهم و فکر می کنم ، "آنچه را که با آن سر و کار دارند بگو ، شاید آنها به چیزی اصلی تر برسند"."
  • بی عاطفه "من عمیقا اهمیتی نمی دهم" و "من خیلی تنبل هستم تا فشار بیاورم" دو حالت پیش فرض من هستند. من همه چیز را کاملاً می بینم - این که کسی صدمه دیده یا بد است ، یا چیز دیگری در آنجا وجود دارد ، اما من به ندرت کاری انجام می دهم ، زیرا لعنت بر شما ، شما هنوز هم باید همدردی را نشان دهید و کاری برای شخص انجام دهید. چند حرکت بدن ، چقدر تنش و مهمتر از همه - اما چرا من اصلا به آن نیاز دارم؟ حالا ، اگر چیزی برای این کار بدست آورم ، آنچه واقعاً به آن احتیاج دارم ، بدون شک ، کوهها را جابجا خواهم کرد. و اگر نه - nafig."
  • عدم همدلی "درد دارید؟ و این به طور کلی چگونه است؟ " یا "خوب ، شما فکر می کنید ، کسی مرد ، ما همه فانی هستیم." هوش هیجانی یک چیز لعنتی است. من بسیار بد و به دور از اولین بار زبان بدن و حالات چهره را که مسئول بیان احساسات درونی است رمزگشایی می کنم ، این واقعیت که مردم عادت دارند صورت خود را با آجر نگه می دارند ، مهم نیست چه اتفاقی می افتد ، حداقل کمکم کنید اما گاهی اوقات خوب است - وقتی احساسات همه از مقیاس خارج می شود ، من فقط آن را می پذیرم و کاری را که باید انجام شود انجام می دهم."
  • سبک زندگی انگلی "شیطان آنقدرها هم ترسناک نیست که نقاشی شده است. بله ، من یک انگل هستم ، اما آیا می دانید که انگل ها چه تفاوتی با سایر موجودات دارند؟ آنها سطح فوق العاده ای از سازگاری و سازگاری دارند. من در هر محیطی و تحت هر شرایطی زنده خواهم ماند ، زیرا به سرعت و با کمترین تلفات با هر چیزی که نیاز باشد سازگار می شوم. اتفاقا در زمینه مهاجرت عالی عمل می کند. مردم متوقف می شوند و رنج می برند ، اما من در تمام راه احساس خوبی دارم."
  • خودکنترلی ضعیف "چنین چیزی وجود دارد. باید یاد می گرفتم که کنترل کنم ، مهم نیست چه اتفاقی افتاده است. من هنوز مطالعه می کنم و از روند بازی با کنترل لذت زیادی می برم. برعکس نوعی کنترل عجیب کنترل. و سقف را سریع و خوب می کند ، بله."
  • هرزگی جنسی "صد بار بله. من یک پسر BDSM هستم با تنوع شیطنت ، گزگز و تمایل به روابط چندجنسگرا. من فکر می کنم نیازی به ادامه دادن ندارم."
  • مشکلات تشخیص قدرت "اوه آره من از پدرم دستبند زیادی گرفتم. من هنوز رابطه سختی با نظم و انضباط دارم. او درس ها را کنار گذاشت ، مدام در مدرسه دیر می رفت ، در راهروها شتافت. من یکبار از دانشگاه خارج شدم ، سپس برگشتم ، اما نام خانوادگی من باعث شد تا کل دفتر رئیس دندان هایش را بغل کند. وقتی بالاخره از خودم دفاع کردم ، آنها نفس راحتی کشیدند. برنامه عادی کار و لباس پوشیدن ، داخل و خارج من نیست. به طور کلی صحبت با من از موضع قدرت یا فشار آوردن بر من کار بدی است. قوانین راهنمایی و رانندگی؟ برای لاک پشت ها"
  • مشکل در تعیین اهداف "خوب ، بستگی به نوع آن دارد. اینکه ساعت هشت صبح بیدار می شوم؟ به ندرت. حتی اگر زنگ ساعت هشت به صدا دربیاید ، من در بهترین حالت نیم ساعت بعد از رختخواب بیرون می آیم و سپس فقط به این دلیل که یک سگ به سمت من می پرد و می خواهد آن را به خیابان ببرد. این کار اوست.در عین حال ، من به وضوح می دانم که در این زندگی چه می خواهم و برای دستیابی به این هدف فعالانه تلاش می کنم. من همه چیز را فکر کرده ام ، برنامه ریزی کرده ام و دائماً از نظر شپش بررسی می شوم."
  • تکانشگری و عصبی بودن "آره. علاوه بر این ، کاملاً خطرناک است. گفتم نه و سگ اطاعت نکرد؟ درجا می کشم. کسی به من چیزی اشتباه گفته است؟ چاقو مستقیماً به صورت شما پرواز می کند. یا هر چه که باشد ، در آن لحظه به بازویی برخورد خواهم کرد. من مجبور شدم با استفاده از چندین شلاق نسبتاً جدی که از من دریافت کردند ، به سادگی به خاطر این که حالم بد بود ، به سگ بگویم که بهتر است فرار نکنم. و افرادی که با آنها از نزدیک ارتباط دارم ، صادقانه به آنها هشدار می دهم که مرا ناراحت نکنید ، این کار بد پایان می یابد. خوب ، علاوه بر این ، کنترل خود همیشه به حداکثر می رسد."
  • 15. عدم مسئولیت پذیری "اتفاق می افتد. من واقعاً دوست ندارم وقتی مسئولیتی که من درخواست نکرده ام بر دوش من است ، بنابراین در چنین شرایطی این ویژگی من در تمام شکوه خود را نشان می دهد. شما نمی توانید به من بگویید آپارتمان را تمیز کنید و از من انتظار داشته باشید که این کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهم. به عنوان یک قاعده ، من همه کارها را برای انجام این کار انجام می دهم ، یا تمیز می کنم ، اما به گونه ای که بعداً باید مجبور شوم بعد از خودم نظافت کنم. اما اگر خودم مسئولیت خود را بپذیرم ، که بسیار نادر اتفاق می افتد ، همه کارها را تا آنجا که ممکن است برای من انجام می دهم."
  • عدم اعتراف به گناه "اما چرا باید این کار را انجام دهم اگر هنوز احساس گناه نکرده ام؟ به خاطر انصاف ، باید بگویم که من هرگز به هیچ وجه احساس گناه نمی کنم. احساس گناه در لیست مواردی نیست که من قادر به تجربه آن هستم. اما برای اعتراف به اینکه من یک بز هستم ، می توانم. زیرا من می دانم که من یک بز هستم. این درست است ، چرا اعتراف نمی کنید؟ و شخصاً؟"
  • بسیاری از ازدواج های کوتاه مدت "من از مواد ناخواسته کاغذی اجتناب کرده ام ، اما بله ، این مدت زیادی دوام نمی آورد. نه به این دلیل که من حوصله یک رابطه طولانی را ندارم ، بلکه به این دلیل است که مردم به سختی با ویژگی های من کنار می آیند. همه منتظر عشق و همه چیز مانند آن هستند ، اما برای من در اصل غیرممکن است. و با عاشقانه همه چیز برای من بسیار بد است. تعداد کمی از مردم می خواهند با روابط مانند تجارت رفتار کنند."
  • داستان جنایی "ما هرگز آن را نگرفته ایم. اما دوران کودکی من به گونه ای بود که مجبور نبودم در دروازه ها شیرجه بزنم تا بتوانم بچه گربه را مخفیانه بکشم. از پنج سالگی به طور آشکار و با آرامش به من نحوه کشتن ، قصابی و آشپزی آموخت. و وقتی راههای قانونی برای برآوردن نیازهای من وجود دارد ، چرا من به نیازهای غیرقانونی نیاز دارم؟ اگرچه سرقت ، از جمله پول ، و خرابکاری کوچک وجود داشت. من هم از خانه فرار کردم."
  • سادیسم "بله ، بیشتر جسمی ، اما روانشناختی نیز فوق العاده است. من نمی توانم بگویم که من فقط به یک سطح غیر واقعی رسیده ام ، این در مورد اندورفین نیست. برای من به اندازه تنفس طبیعی است. و کاملا طبیعی است بخشی جدایی ناپذیر از شخصیت من ، نه حذف و نه اضافه کردن. وقتی ندارم دیوانه وار دلم برایش تنگ می شود. و من مجبور نیستم. و آنها همیشه به خود اجازه این کار را نمی دهند."
  • خودشیفتگی "بله ، تری. من هنوز خودمحور خودشیفته هستم. من کاری را که می خواهم انجام می دهم و به نظرات دیگران اهمیتی نمی دهم. علاوه بر این ، نه "آنچه مردم می گویند" ، بلکه دقیقاً آنچه آنها موافق هستند یا نه. معنی آن چیست - والدین با سگ موافق نیستند؟ و من آن را می گیرم و انجام می دهم. و چه کسی اهمیت می دهد که کسی ناراضی باشد. نکته اصلی این است که من راضی هستم. مخصوصاً - خودت."

توصیه شده: