درباره "حق اشتباه"

تصویری: درباره "حق اشتباه"

تصویری: درباره
تصویری: با سرزنش كردن خود اشتباه انجام شده را اصلاح نميتوانيد! 2024, ممکن است
درباره "حق اشتباه"
درباره "حق اشتباه"
Anonim

اشک به علت کمک نمی کند ؛ کسی که هیچ کاری نمی کند اشتباه نمی کند. کسی که ریسک نمی کند ، شامپاین نمی نوشد. و تاج: اما از طرف دیگر …

همه این فولکلورهای روزمره به طرز دلپذیری دریچه احساسات بشر را در زندگی با این موقعیت خطا می کوبند. ظاهراً محبوبیت این ایده ها به دلیل ترس از تخریب است: به هر حال ، این کار بود که یک مرد را از میمون ساخت.

وقتی شخصی بلافاصله شروع به پیشنهاد چگونگی حل مشکلی می کند که آن را بسیار غم انگیز می کند ، بیهوده (بله ، این از نظریه دلبستگی ، "بیهوده" است ، و نه چنین "بزرگسال" ، "ناتوانی" آگاهانه) ، سپس موقعیتی ایجاد می شود ، که در آن زندگی با این احساسات غیرممکن است ، به این معنی که این قسمت از من غیرممکن است ، و حق ندارد. و شاید حتی من حق ندارم چنین باشم ، زیرا اغلب این احساس ، به نظر می رسد همه کاره است. و این حق دارد که کسی باشد که بلافاصله با شروع "کار روی اشتباهات" شروع می کند: همه چیز خیلی ساده است ، شما باهوش هستید ، آن را برطرف کنید - و بس.

و در اینجا معلوم می شود که زندگی بیهوده به معنای احمق بودن ، ناکارآمدی و غیره است. و به طور کلی ، یک تمرین بی فایده. و در اینجا شرایط زیادی برای ظاهر شدن خودشیفتگی مداخله گر (فرد در دوزهای معمولی به آن نیاز دارد) ، برای احساس شرم و ترس مکرر از برآورده نشدن انتظارات دیگران وجود دارد.

در همان آغاز فعالیت حرفه ای من در مدرسه ، من یک مورد داشتم … من با یک دختر بچه 7 ساله سخت کار کردم. و یک روز او یک دوست را از کلاس با خود به جلسه آورد. احتمالاً دوست دختر معدودی … آنها خاک را ورز می دادند و مشتری من تکه ای را در فنجان انداخت ، در آنجا شروع به حل شدن کرد و او وقت نداشت آن را تهیه کند. که دوستش گفت: "خوب ، ابتدا باید فکر می کردم ، و سپس انجام دادم." و مشتری کوچک من فوق العاده تلخ گریه کرد. به او گفته شد که چیزی برای ناراحت شدن وجود ندارد ، زیرا در ابتدا باید فکر می کرد (یعنی "به گفته کانت" مستقیم). علاوه بر این ، او این را از همکلاسی خود شنید که به نظر او به اندازه کافی نزدیک بود تا اینجا را به من دعوت کند.

در اینجاست که بسیار مهم است که تجربه را بی ارزش ننمایید و بگویید همه چیز مزخرف است یا مقصر است و غیره ، و به زودی مطمئناً نتیجه خواهد گرفت ، اما فقط در اطراف ، قضاوت یا ارزیابی نیست.

و سپس یک کودک یا یک بزرگسال می فهمد که ممکن است چنین باشد. و اشکالی ندارد. در نهایت ، اگر بخواهیم کاملاً صادق باشیم ، هیچ تضمینی وجود ندارد که همه چیز واقعاً درست شود. و سپس شما باید به نحوی با این زندگی کنید و از احساسات به طرق مختلف ، مانند کمال گرایی ، اعتیاد به کار ، الکل ، تعلل فرار نکنید … بنابراین ، به خود اجازه می دهید احساسات را در شرایط شکست تجربه کنید ، صداقت بیشتری وجود دارد ، آگاهی و ثبات. اگرچه در ابتدا به نظر می رسد که همه چیز برعکس است …

توصیه شده: