2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اشک به علت کمک نمی کند ؛ کسی که هیچ کاری نمی کند اشتباه نمی کند. کسی که ریسک نمی کند ، شامپاین نمی نوشد. و تاج: اما از طرف دیگر …
همه این فولکلورهای روزمره به طرز دلپذیری دریچه احساسات بشر را در زندگی با این موقعیت خطا می کوبند. ظاهراً محبوبیت این ایده ها به دلیل ترس از تخریب است: به هر حال ، این کار بود که یک مرد را از میمون ساخت.
وقتی شخصی بلافاصله شروع به پیشنهاد چگونگی حل مشکلی می کند که آن را بسیار غم انگیز می کند ، بیهوده (بله ، این از نظریه دلبستگی ، "بیهوده" است ، و نه چنین "بزرگسال" ، "ناتوانی" آگاهانه) ، سپس موقعیتی ایجاد می شود ، که در آن زندگی با این احساسات غیرممکن است ، به این معنی که این قسمت از من غیرممکن است ، و حق ندارد. و شاید حتی من حق ندارم چنین باشم ، زیرا اغلب این احساس ، به نظر می رسد همه کاره است. و این حق دارد که کسی باشد که بلافاصله با شروع "کار روی اشتباهات" شروع می کند: همه چیز خیلی ساده است ، شما باهوش هستید ، آن را برطرف کنید - و بس.
و در اینجا معلوم می شود که زندگی بیهوده به معنای احمق بودن ، ناکارآمدی و غیره است. و به طور کلی ، یک تمرین بی فایده. و در اینجا شرایط زیادی برای ظاهر شدن خودشیفتگی مداخله گر (فرد در دوزهای معمولی به آن نیاز دارد) ، برای احساس شرم و ترس مکرر از برآورده نشدن انتظارات دیگران وجود دارد.
در همان آغاز فعالیت حرفه ای من در مدرسه ، من یک مورد داشتم … من با یک دختر بچه 7 ساله سخت کار کردم. و یک روز او یک دوست را از کلاس با خود به جلسه آورد. احتمالاً دوست دختر معدودی … آنها خاک را ورز می دادند و مشتری من تکه ای را در فنجان انداخت ، در آنجا شروع به حل شدن کرد و او وقت نداشت آن را تهیه کند. که دوستش گفت: "خوب ، ابتدا باید فکر می کردم ، و سپس انجام دادم." و مشتری کوچک من فوق العاده تلخ گریه کرد. به او گفته شد که چیزی برای ناراحت شدن وجود ندارد ، زیرا در ابتدا باید فکر می کرد (یعنی "به گفته کانت" مستقیم). علاوه بر این ، او این را از همکلاسی خود شنید که به نظر او به اندازه کافی نزدیک بود تا اینجا را به من دعوت کند.
در اینجاست که بسیار مهم است که تجربه را بی ارزش ننمایید و بگویید همه چیز مزخرف است یا مقصر است و غیره ، و به زودی مطمئناً نتیجه خواهد گرفت ، اما فقط در اطراف ، قضاوت یا ارزیابی نیست.
و سپس یک کودک یا یک بزرگسال می فهمد که ممکن است چنین باشد. و اشکالی ندارد. در نهایت ، اگر بخواهیم کاملاً صادق باشیم ، هیچ تضمینی وجود ندارد که همه چیز واقعاً درست شود. و سپس شما باید به نحوی با این زندگی کنید و از احساسات به طرق مختلف ، مانند کمال گرایی ، اعتیاد به کار ، الکل ، تعلل فرار نکنید … بنابراین ، به خود اجازه می دهید احساسات را در شرایط شکست تجربه کنید ، صداقت بیشتری وجود دارد ، آگاهی و ثبات. اگرچه در ابتدا به نظر می رسد که همه چیز برعکس است …
توصیه شده:
"آنها درباره من چه فکر خواهند کرد؟" ، "آنها درباره من می گویند" - افسانه هایی که شما را از زندگی یا واقعیت باز می دارند؟
"دیگران درباره من چه فکر خواهند کرد؟" "آنها درباره من صحبت می کنند و غیبت می کنند …" ما اغلب چنین عباراتی یا مشابه آن را می شنویم. همچنین می توانید پست های مشابه را در شبکه های اجتماعی مشاهده کنید. اگر در مورد پست ها ، مینی نشریات ، آنها عمدتا از این نوع هستند:
درباره حرص و طمع مردانه و درباره کتهای خز زنانه
آندری زلوتنیکوف برای وبلاگ TSN "شما دوست دارید سوار شوید ، عاشق حمل سورتمه هستید" حکمت عامیانه . "سرش با وجود چشمهای سنگی مرده اش با زیبایی شگفت انگیز برخورد کرد. اما فقط سر او را دیدم الهه باشکوه تمام بدن مرمر خود را در خزهای پهن پیچید و با لرزش ، مانند یک گربه در یک توپ پیچیده نشست.
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
درباره پول ، درباره اهمیت خدمات پولی
هر از گاهی از من می پرسند: لطفاً رایگان مشورت کنید. به طور رایگان ، من به طور کلی توصیه نمی کنم. به صورت رایگان ، من فقط به س questionsالات سایتها و وبینارهای خود پاسخ می دهم ، این کار را با کارآیی کمتر از زمانی که برای دریافت پول مشورت می کنم انجام می دهم ، اما در عوض این حق را برای خود محفوظ می دارم که یک س questionال و یک پاسخ را منتشر کنم.
یادداشتی بدون عنوان درباره دختری کنجکاو ، عمه اش و آسیاب. یا به طور خلاصه و ساده درباره اینکه روانکاو کیست
یک روز برادرزاده هشت ساله ام این س meال را از من پرسید که چه کار کنم؟ من گفتم: "روانکاو" و ایستادم و به چشمان گردش نگاه نکردم. - چطور است؟ - یک سوال منطقی دنبال شد. و چگونه می توان به کودک هشت ساله توضیح داد که عمه اش چه کار می کند؟ عمه من ، یعنی من ، عقده های او را تحت فشار قرار دادم ، زیرا صحبت با همکاران و بزرگسالان یک چیز است ، و توضیح دیگر اصل کار روان درمانی روانکاوانه برای کودک.